ای جانم حسن... و اذا زلزلت الارض بلا نازل کرد ازرق و چهار پسر را به درک واصل کرد این حسن زاده عجب جنگ نمایانی کرد بعد اکبر خودمانیم چه طوفانی کرد😭 عمو حسین 😭

نامردها دیدن اینجوری حریفش نمیشن😭 یه عده رو عمرسعد اجیر کرده بود؛برا ساعت مبادا،اینا نگه داشته بود به عنوان تیر آخر ازشون استفاده کنه،اگه می دید جنگ تن به تن باشمشیر و نیزه جواب نمیده سنگ اندازا رو صدا میزد...😭 وای عمو حسین...😭

یادم کنیم تمام مادران آسمانی شهدا را ‌...😭 برای سلامتی مادران شهدا هم دعا کنیم ، برای سلامتی مادر شهید محمد مظهری هم دعا کنیم 😭

تیغ ها قاتل آن جسم نحیفش نشدند پهلوانان عرب نیز حریفش نشدند آخرش دست به آن قائده جنگ زدند تاکه میشد به تن بی زرهش سنگ زدند...😭 وای مادر...😭

چه می آید سر این طفل خدا می داند...😭 مادرش آن طرف خیمه دعا میخواند..😭 مادرش دعا میخواند😭

همه مادر ها برای بچه های خودشون همیشه دعای خیر میکنن، دعا میکنن بچه عزیزشون بزرگ بشه عاقبت بخیر بشه ، داماد بشه و....😭 مادرش آن طرف خیمه دعا می‌خواند..😭

وقت گذشته...😭 دلتم آماده است برم قسمت آخر...😭 قسمت آخر جنگ است خدا رحم کند😭 دستهاشان پر سنگ است خدا رحم کند...😭

عمه جانم زینب... حلالم کن😭

اینقدر این آقا زاده خوشکل بود😭 که نوشتن کأنّه فَلقَۀُ قَمَر..😭 انگار یه ماه پاره داره میاد میدون،خوب چیکارکردن با این صورت زیبا...😭 وای حسن...😭

سنگ زد روی تماشایی او ریخت به هم نیزه ای آمد و زیبایی او ریخت به هم...😭 حسین...😭

بچه هابعضیا گفتن یه ظالمی چنان با شمشیر به فرقش زد فَوَقَعَ الغُلام لِوَجهِه😭 دیدن این آقازاده با صورت به زمین افتاد ...😭 عمو عباس کجایی😭

خوب تصور کن اینقده دورش حلقه زدن..😭 ابی عبدالله دید یه نقطه پر از گرد و خاکه سراسیمه خودشو رساند چه خبره اینجا سواره ها دورش کردن ...😭 حسین ...😭