eitaa logo
دیـــــوانه ایی در شهر عُقَلا
289 دنبال‌کننده
838 عکس
170 ویدیو
1 فایل
۱۴۰۰/۴/۱۴ :) ارواحی سرگردان ساکن شهر خیال و آواره کوچه پس کوچه های دیوانگی‌... دلارام _دلدار... سخن دل را با گوشه جان میشنویم: https://daigo.ir/secret/897908723
مشاهده در ایتا
دانلود
جوان ز حادثه ایی پیر‌می‌شود گاهی
هدایت شده از -مغموم-
تابـلو راهنما تو راهرو شلوغ ذهنے:)!...
لَیِّن‌ قَلبی‌ لِوَلِیِّ‌ اَمرِک...
می‌شود پرنده خیالت از خیالم‌پر کشد جانا؟ _دلارام
نشستم ؛ روی صندلی چوبی کهنه ای که سال ها پیش گرفته بودم! ؛ اما.. حالا دیگر با نشستن روی آن صدای قیریچ و قروچش خانه را برمیدارد... همــــه چیز بوی قدیمی بودن میدهد حتی هوای داخل کلبه.. چشمم دوخته شده بود به دَر باز شده ای که روبه رویش نشسته بودم ، تا آمدنت را از همان دور تماشا کنم .. برف همه جا را پوشیده و هوا بسیار سرد است. و یک پتوی چارخونه دار قهوه ای کرم ، روی پاهایم افتاده غرق سفیدی برف شده بودم که صدایت را شنیدم ، برایم باور نکردنی بود که تو در کنارم نشستی ، مرا صدا زدی ، و من حتی ورودت را هم نفهمیدم با صدایی نگران از اینکه این دفعه هم مثل دفعات قبل دیدنت ، شنیدن صدایت ، دیدن دست هایت ، به آغوش گرفتنت .. یک رویا باشد بی مقدمه گفتم: جانکم میشود بمانی؟:).. غرق در چشمانت شده بودم ، آرامشِ درون چشمانت مثل موج های آرام دریا مرا آرام میکرد ، تورا به آغوش کشیدم و اشک از چشمانم سرازیر شده بود و با صدایی گرفته تر از قبل گفتم: دلتنگت بودم... ساعت ها برایت حرف زدم ، از دلتنگی هایم ، از نامه هایی که برایت نوشته ام ، از اشک هایم.. اما فقط نگاهم میکردی با تعجب گفتم: حرف بزن..چرا.. وسط حرفم پریدی و آرام دستانم را گرفتی و گفتی دوستَت دارم.. ناگهان صدای بلندی آمد و دستپاچه از این که صدا برای چه بود به عقب برگشتم و دیدم گلدونی که روی میز بود بر اثر شدت باد بر روی زمین افتاده ، بی تفاوت دوباره به سمتت برگشتم اما دیگر نبودی ... به خودم آمدم و دیدم تمام اتفاق هایی که لمس کردم فقط یک رویا بوده!.. و باز هم من تنها بودم... 🚶🏼‍♀ ✍🏼
هدایت شده از خدمات سوگند⛸️💕 ִֶָ
ﺭﻭﺯﯼ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺑﻪ ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺪﻩ ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺗﭙﻪ ﺑﭙﺮ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﭘﺎﯾﻢ ﻣﯿﺸﮑﻨﺪ ﮔﻔﺖ ﺑﭙﺮ ﻣﯿﮕﺮﻣﺖ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﭘﺮﯾﺪ ﮔﺮﮒ ﻧﮕﺮﻓﺘﺶ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﺮﺍ.. ؟ گرگ گفت درس اول : اعتماد یعنی مرگ
‏یه جا محمود درویش میگه: سلام بر کسانی که معنی عشق را میدانند اما محبوبی ندارند، عجیب تلخه.
مامانم توی بیمارستانه ، میشه دعا کنید ؟🙂 مرام بزارید و فور کنید ..
تو کز خاموشی ام فهمی نداری، چه خواهی فهم کردن از کلامم؟
من به خاطر تو از همه گذشتم همه چیزهارو از دست دادم سلامتیم رو پیش کشت کردم زخمی شدم ، شکستم .. و از همه مهمتر قلبم رو.... پس محاله ممکنه تسلیم بشم و بخوام از دستت بدم . محاله ممکنه پا پس بکشم و نجنگم... محاله ممکنه گوش بدم به آوای های پوچ مردم بی خرد این زمانه:) این تویی که تسلیم خواهی شد مطمئن باش 🙂 _دلارام
اگر از پیشت رفتم بدون خواست خودت بوده... _دلاارم