یک آیه در روز
. ۱۱۵۷) وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ ترجمه 💢و سوگند به زمینِ دارای شکاف؛ سوره طارق (۸۶) آیه ۱۲ ۱
.
3️⃣«وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ»
اگر مراد از زمین، آن حقیقت ماورایی و ملکوتیای باشد که در ازای آسمان با باطن انسان مرتبط است، آنگاه مقصود از ذات صدع بودن زمین:
🌴الف. شکوفا شدنهای معنویای است که در ادعیه وتوسلات و تضرعات زمینیان حاصل میشود (اقتباس از التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص65 ).
🌴ب. ظرفیت زمین برای حرکت کردن و پر کشیدن به سمت آسمان است که در سفرهای ملکوتی (همچون سفر معراج) برای اولیاء الله حاصل میشود.
🌴ج. ...
@yekaye
#طارق_۱۲
یک آیه در روز
. ۱۱۵۷) وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ ترجمه 💢و سوگند به زمینِ دارای شکاف؛ سوره طارق (۸۶) آیه ۱۲ ۱
.
4️⃣«وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ»
در پاسخ به این سوال که چرا «السماء ذات الرجع» را مقدم بر «الارض ذات الصدع» آورد؟ و چه نسبتی بین این دو هست؟ مطابق با هریک از تفاسیر آفاقی و انفسی و ... میتوان توضیحاتی داد؛ مثلا:
🌴الف. اگر آسمان همین آسمان مادی و زمین هم همین زمین باشد آنگاه ذات الرجع اشاره به بارش باران است که مقدم بر شکافته شدن زمین برای رویش گیاهان است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص65 ). که در این حالت آسمان بارشزا مانند پدر است و زمین شکافنده مانند مادر که نعمتها همچون فرزند این دو به دنیا میآید (مفاتیح الغیب (فخر رازی)، ج31، ص123 ).
🌴ب. اگر آسمان عرصه فیوضات ملکوتی و زمین تر حرکت الی الله باشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص64 ) آنگاه ابتدا آن فیوضات باید بیاید تا در این بستر حرکتی حاصل شود.
🌴ج. ...
@yekaye
#طارق_۱۲
🔹فصْلٌ
درباره ماده «فصل» قبلا بیان شد که
بین اهل لغت اتفاق نظر وجود دارد که به معنای فاصله و جدایی بین دو چیز است هرچند در تعبیر دقیق آن اختلافات جزیی مشاهده میشود.
▪️خلیل آن را به معنای فاصله بین دو چیز میداند، ابن فارس آن را تمییز گذاشتن بین چیزی از چیز دیگر و جدایی این از آن معرفی کرده،
▪️راغب آن را جدایی چیزی از دیگری به نحوی که بین آنها فاصلهای بیفتد دانسته
▪️حسن جبل آن را تمییز گذاشتن چیزی از دیگری که یا با تمام شدن خود آن یا چیزی از همان باب حاصل میشود دانسته
▪️مرحوم مصطفوی هم اصرار دارد که تاکید محوری این ماده بر نقطه مقابل «وصل» است و اینکه وصل مرتفع گردد و مفاهیمی مانند تمییز و جدایی و … از آثار و لوازم آن است نه معنای اصلی آن.
▪️فصل به این معنای جدا کردن و فاصله انداختن، هم در خصوص افعال به کار میرود و هم اقوال؛ تعبیر «فَصَلَ القوم عن مكان كذا» به معنای جدا شدن و رفتن از آن مکان است: «وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قالَ أَبُوهُمْ» (يوسف/۹۴)، و «فَصْل» به معنای قضاوت بین حق و باطل به کار رفته: «لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ» (شوری/۲۱) ، «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ» (دخان/۴۰)، «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ» (صافات/۲۱)، «إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ» (حج/۱۷)،
و کسی که این قضاوت را انجام میدهد «فَیصَل» گویند و به چنین حکم و قضاوتی، قضاوتِ فیصلی یا فاصل گویند؛ و البته فاصل برای کسی هم که این حکم را صادر میکند گفته میشود: «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفاصِلينَ» (انعام/۵۷).
در همین راستا تعبیر «فصل الخطاب» به کار رفته که به معنای حکمی است که قطعی و فیصلهبخش است «وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطاب» (ص/۲۰) و
زبان را هم «مِفْصَل» گفتهاند بدین جهت که با آن بین امور تفصیل داده و امور از هم متمایز میشوند.
و درباره اینکه چرا روز قیامت «یوم الفصل» گفته شده؛ احتمال دادهاند به خاطر این باشد که اهل قیامت از عالم ماده و متعلقاتش جدا میشوند یا به جهت انفصال و جداییای که روز قیامت بین آنها میافتد و خوبها و بدها از هم جدا میشوند و میتواند از این بابت باشد که قضاوتهای نهایی جداکننده حق از باطل در آن انجام میشود. ...
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده «فصل»
🔸خود کلمه «فصل» هم به کلماتی به لحاظ معنایی نزدیک است که توجه به تفاوت آنها میتواند در فهم بهتر هریک کمک کند.
عسکری در کتاب خود از تفاوت «فصل» با «فرق» و «فتح» و «قطع» و «فتق» سخن گفته است؛ از نظر وی:
▪️تفاوت «قطع» و «فصل» به این است که فصل جدا شدن آشکار است؛ اما قطع هم میتواند آشکار باشد و هم مخفی؛ از این رو، برای جدا کردن دو نفر که نزاع دارند و حق به نفع یکی مستقر میشود و دیگر کاملا از هم جدا میشوند تعبیر «فصل» به کار میرود، نه قطع؛ اما در خصوص در مناظره که غالبا کاملا آشکار نمیشود چه کسی پیروز شده و خصومت کاملا رفع نمیگردد تعبیر «قطع» به کار میرود.
▪️و تفاوت «فصل» و «فرق» به این است که «فصل» فاصله افتادن و جدایی در جایی است که با یک چیز واحدی سر و کار داشته باشیم (از این رو تعبیر فصل برای اجزای کتاب به کار میرود) اما «فرق» نقطه مقابل «جمع» است و جایی است که با دو امر سر و کار داریم. وی با توجه به این تفاوت درباره کاربرد «فصل» و «حد» [در منطق] توضیح میدهد که «حد» آن چیزی است که شیءرا از غیرش جدا میکند اما فصل چیزی نزدیکترین چیز بدان است چنانکه گویی با آن یکی است؛ و همچنین وقتی عضوی از بدن جدا میشود تعبیر «فصلت العضو» به کار میبرند نه «فرقت العضو» زیرا عضو را قسمتی از بدن میدانند؛ و البته اشاره میکند که برخی هم بر این باورند که فرقها و تفاوتهایی که کاملا آشکار باشد «فصل» به کار میرود و چون دو معنا به هم نزدیک بودهاند کمکم به جای هم به کار رفتهاند.
▪️البته خود وی در صفحات بعد در تفاوت «فتق» با «فصل» و «قطع» و «شقّ» میگوید فتق بین دو چیز به هم چسبیده است که یکی به دیگری متصل میباشد و وقتی بین آن دو جدایی افکنده میشود میگویند «فَتَقا»، اما وقتی که شیء واحدی باشد و بین قسمتی از آن با قسمت دیگر «فرق» انداخته شود تعابیر «فصل» و «قطع» و «شقّ» به کار میرود.
▪️در هر صورت وی در تفاوت فصل با «فتح» هم میگوید «فتح» فصل و فاصله انداختن بین دو چیز است تا آنچه در ورای آن دو است آشکار گردد و «فتح باب» هم به همین جهت گفته شده سپس توسعه معنایی پیدا کرده به طوری که به باران پیاپی «فتوح» ویا به حاکم (کسی که بین دو نفر حکم میکند «فاتح» گفته میشود: «افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ» (اعراف/۸۹).
🔸مرحوم مصطفوی در دو جا (یکی ذیل ماده «فرج» و دیگری ذیل ماده «قطع») اشارهای به معنای ماده «فصل» کرده و از تفاوت آن با کلماتی مانند «فتح» و «فتق» و «فجّ» (ماده «فجج») و «فجر» و «فجو» و «فرج» (و انفراج) و «شقّ» و «انکشاف» (ماده «کشف») و «فرق» ، «فلق»، «قطّ» (ماده «قطط») و «قرض» و «قطع»[۲۰] سخن به میان آورده است. از نظر وی، تفاوت اینها در این است که:
▪️«فصل» جدا شدن دو چیزی است که قبلا به هم وصل بودهاند؛
▪️«فتح» مقابل «إغلاق» است و به معنای گشودن و برداشتن سد است؛
▪️«فتق» مقابل «رتق» است و انفراج در مقابل التیام و بهبودی است؛
▪️«فجّ» انفراج [باز شدن] واضح بین طرفین چیزی است؛
▪️«فجر» انشقاق (پارگی) همراه با ظهور چیزی است؛
▪️«فجو» انفراج [باز شدن] وسیعی بین دو چیز است؛
▪️«فرج» و «انفراج» حصول مطلق باز شدن بین دو چیز است اعم از مادی و معنوی؛
▪️«شقّ» انفراج مطلق است خواه همراه با تفرق و جدایی باشد یا خیر؛
▪️«انکشاف» زوال پرده و برداشتن آن از روی چیزی است تا آشکار شود؛
▪️«فرق» در جایی است که دو چیز در کنار هم جمع شده باشند و سپس بین آنها تفرقه و جدایی بیفتد؛
▪️«فلق» پارگی و انشقاق در یک چیز است به نحوی که جداییای در آن حاصل شود؛
▪️«قطّ» انقطاع و برشی است که با حصول تعیّن و محدودیت باشد؛
▪️«قرض» قیچی کردن و جدا شدن به قطعات مختلف را گویند؛
▪️«قطع» مطلقِ ایجاد فاصله و جدایی در ارتباط و اتصال بین اجزاست.
🔖جلسه ۱۱۳۳ https://yekaye.ir/al-mumtahanah-60-03/
@yekaye
☀️۱) از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که درباره آیه «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ» فرمودند:
این [آیه] جواب قسم است [و معنایش این است که] یعنی قرآن با بیان هریک از حق و باطل، آن دو را از هم جدا میکند.
📚مجمع البيان، ج10، ص716
«إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ» هَذَا جَوَابُ الْقَسْمِ یَعْنِی أَنَّ الْقُرْآنَ یَفْصِلُ بَیْنَ الْحَقِ وَ الْبَاطِلِ بِالْبَیَانِ عَنْ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا؛ و روي ذلك عن الصادق (ع).
@yekaye
☀️۲) الف. از امام صادق ع از پدرش از پدرانش روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
اى مردمان! به درستى كه شما در زمانه هُدنَة [= موقعیت «آرامش قبل از طوفان»] قرار داريد، و شما بر پشت [مرکب] سفريد، و رفتن با شما شتاب مىكند، و ديدهايد که شب و روز و آفتاب و ماه، هر نويى را كهنه مىكنند، و هر دورى را نزديك مىسازند، و هر وعده داده شدهای را مىآورند. پس آماده شوید براى این مسیر طولانی.
پس مقداد بن اسود برخاست و عرض كرد كه: يا رسول اللَّه! سرای هدنه چيست؟
فرمودند: خانهی بلاء و جدا شدن. پس چون فتنهها مانند پارههاى شب تار، فتنهها را بر شما مشتبه سازد، پس بر شما باد به قرآن؛ زيرا كه او شفاعتگری است که شفاعتش مقبول است؛ و سعایتکنندهای است که بدگوییاش رد نمیشود، هر كه آن را در پيش روى خود قرار دهد [كه آن را پيروى كند]، او را به سوى بهشت كشاند، و هر كه آن را در پشت سر خود قرار دهد، او را به سوى آتش دوزخ براند؛ و آن راهنمايى است كه بر بهترين راهها دلالت مىكند. و آن [كتابى است كه در آن] تفصيل و بيان [= توضیح] و تحصیل [= حاصل شدن مقاصد و اهداف] هست، آن است فیصلهبخشی که شوخى و سرسرى نيست، ظاهرى دارد و باطنى، ظاهرش حكمت است، و باطنش علم و دانش؛ ظاهرش خرّم و زيبا است و باطنش ژرف. مرزهایی دارد و مرزهایش هم مرزهایی دارند؛ شگفتىهايش شماره نشوند و تازههايش كهنه نگردند؛ در آن است چراغهاى هدايت و منارههای حكمت، و راهنمایی به سوی کار خیر است براى كسى كه آن را بشناسد.
📚تفسير العياشي، ج1، ص2-3
✅تبصره:
📚راوندی در النوادر (ص21-22) همین خطبه رسول الله ص را به همین صورتی که عیاشی نقل کرده، با تفاوتهای بسیار مختصری به روایت از حضرت علی ع آورده است ؛ و در پایانش این فراز را هم دارد:
☀️پس سزاوار است كه انسان ديده خود را به جولان درآورد، و شخص منصف نظرش را بدان افکند؛ که نجات بخشد هر كه در معرض هلاك است، و رها سازد هر كه در چنگالی گرفتار است؛ پس بهراستى این تفکر است كه حیاتبخش دل بيناست، چونان كه طالب نور به راه میافتد و نور است که خلاص شدن را برایش نیکو میگرداند و درنگ وی را کوتاه میگرداند.
📚شبیه این حدیث قبلا در کافی (ج2، ص598-599) در جلسه ۱۰۴۴ (حدیث۳ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-77/) گذشت.
📚دیلمی نیز این خطبه نبوی را به صورت مختصرتر و با اندک تفاوتی روایت کرده است (إرشاد القلوب، ج1، ص79 ؛ أعلام الدين في صفات المؤمنين، ص333).
☀️ب. حارث اعور میگوید: بر امیرالمومنین ع وارد شدم و عرض کردم: یا امیرالمومنین ع! ما وقتی نزد شما هستیم چیزهایی میشنویم که دینمان را محکم می کند و هنگامی که از نزد شما بیرون میرویم چیزهای مختلف مشتبهی میشنویم که نمیدانیم چیست؟ [ظاهرا مقصودش احادیثی است که احتمالا جعلی باشد]
فرمودند: آیا واقعا چنین کردهاند؟
گفتم: بله.
فرمود: از رسول الله ص شنیدم که می فرمود: جبرئیل نزدم آمد و گفت: ای محمد! در امت تو فتنهای رخ خواهد داد.
گفتم: راه خروج از آن چیست؟
گفت: کتاب الله، که در آن بیان آن اخباری است که مربوط به گذشتگان شماست و اخبار آنچه بعد از شماست و اخبار آنچه بین شماست؛ و آن فیصلهبخش است و شوخی نیست؛ هر جباری که آن را پشت سر اندازد و به غیر آن عمل کند خداوند او را درهم میشکند؛ و هرکس که هدایت را در غیر آن بجوید خداوند گمراهش کند. و آن ریسمان محکم خداوند است و آن همان ذکر حکیم است و صراط مستقیم؛ که هواهای نفسانی او را به انحراف نکشاند و زبانها او را نپوشاند و گذر زمان مندرسش نگرداند؛ عجایبش پایان نپذیرد و علما از آن سیر نشوند؛ آن همان است که جنیان وقتی آن را شنیدند نتوانستند از گفتن این مطلب خودداری کنند که: «همانا ما قرآن عجیبی شنیدیم که به راه راست هدايت مىكند» (جن/۱-2). کسی که بدان سخن گوید راست گفته، و کسی که بدان عمل کند پاداش برده، و کسی که بدان اعتصام جوید به صراط مستقیم هدایت شده است؛ آن همان کتاب عزیزی است که «از پيش روى آن و از پشت سرش باطل به سويش نمىآيد؛ فروفرستاده شدهای است از حكيمى ستودهصفات.» (فصلت/42).
📚تفسير العياشي، ج1، ص3
📚مرحوم دیلمی در أعلام الدين في صفات المؤمنين (ص99) همین حدیث را با اندک تفاوتهایی در تعبیر از كَنْز الْفَوَائِدِ مرحوم کراجکی نقل کرده است. فقط
🔸اولا عبارت حارث اعور را بدین صورت آورده است که وی به امیرالمومنین ع گفت: «أَ لَا تَرَى النَّاسَ قَدْ وَقَعُوا إِلَى الْأَحَادِيثِ: آیا نمیبینی که مردم چگونه در احادیث افتادهاند [یعنی به جعل حدیث اقدام میکنند]» و
🔸ثانیا سخنانی که رسول الله ص از جبرئیل نقل کرده را به عنوان سخن خود رسول الله ص آورده است.
@yekaye
👇ادامه این احادیث👉