یک آیه در روز
۱۱۵۸) 📖 إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ 📖 ترجمه 💢که همانا، آن سخنی قاطع (یا: فیصلهبخش) است؛ سوره طارق (۸
.
3️⃣ «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ»
مروری بر کاربردهای دو ماده «فصل» و «وصل» در قرآن کریم، در جایی که در خصوص «قول» و «کتاب» و آیات قرآن به کار میرود، ظرافتهایی را در خصوص معنای این دو در قرآن به ما نشان می دهد که چهبسا بتوان گفت:
قرآن کریم علاوه بر همان معای عرفی «قول فصل» که اغلب مفسران و مترجمان مد نظر قرار داده بودند، و شواهدی در آیات دیگر هم داشت، [تعبیر «فصل الخطاب» در آیه: «وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ» (ص/20)]
و نیز علاوه بر معنای مشتمل بر تفصیل همه چیز بودن، که قرآن کریم را عِدل قیامت قرار میداد (تدبر۲)،
معنای دیگری را هم از کاربرد این واژه مد نظر داشته است؛ که این معنا مورد توجه برخی از عرفا هم قرار گرفته است.
📝#قول_فصل و جداجدا بودن بودن قرآن
در آیه محل بحث، قرآن کریم به عنوان «قول فصل» معرفی شده است، که ترجمه دقیق آن «سخن جدا» است نه سخن «جداکننده».
اگر این آیه را در کنار آیه «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» (قصص/51) قرار دهیم، به نظر میرسد به حقیقتی خاص در قرآن اشاره داشته باشد؛ که تنها برخی شاگردانِ معلمان حقیقی قرآن بدان تفطن یافتهاند و آن جایگاه و نقشی است که حروف مقطعه در حقیقت قرآن ایفا میکند.
درباره حقیقت حروف مقطعه اقوال بسیار متنوعی بیان شده است، و مخصوصا اگر توجه کنیم که قرآن کریم تنها کتابی در عالم است که چنین چیزی در آن وجود دارد، مسأله جدیتر میشود.
در میان اقوال فراوانی که درباره این از افراد مختلف نقل شده است، ابوفاخته، سعید بن علاقه، که از شاگردان خاص امیرالمومنین ع میباشد، سخنی دارد که در هیاهوی اقوال گم شده است (مثلا در مقالهای که تتبع نسبتا جامعی در این زمینه انجام داده، دهها قول از مفسران مختلف درباره حروف مقطعه مطرح شده ولی قول ابوفاخته نیامده است؛ ر.ک: حمیدرضا صراف، بازاندیشی درباره تفسیر حروف مقطعه. دوفصلنامه مطالعات قرآن و حدیث، ش۳۴، بهار و تابستان۱۴۰۳).
در هر صورت، سخن ابوفاخته این است که «أم الکتاب» همین حروف مقطعه است و همه قرآن از حروف مقطعه استخراج میشود؛ وی ذیل آیه «مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ» گفته است: «أم الكتاب: فواتح السور، منها يستخرج القرآن؛ الم ذلِكَ الْكِتابُ منها استخرجت البقرة، و الم اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ منها استخرجت آل عمران. (جامع البيان فى تفسير القرآن (طبری)، ج3، ص117).
وی با اینکه این سخن را مستقیم به امیرالمومنین ع نسبت نداده است، اما حاوی مضمونی است که با بسیاری از احادیث دیگر سازگار است؛ مانند حدیثی از امام باقر ع که فرمود «علم هر چیزی در «عسق» هست (عِلْمُ كُلِّ شَيْءٍ فِي عسق؛ تفسير القمي، ج2، ص268 ) و نیز احادیثی که حکایت میکنند که اساسا پیامبران گذشته از مشخصههای پیامبر خاتم را این معرفی میکردند که کتابی میآورد که مشتمل بر حروف مقطعه است (حدیث۹).
آیا احتمال این نیست که «قول فصل» (= سخن جدا جدا) اشاره به همین حروف مقطعه باشد؟
📜سخنی از ملاصدرا
@yekaye
👇ادامه مطلب👉
ادامه تدبر ۳ (#قول_فصل و جداجدا بودن بودن قرآن)
📜سخنی از ملاصدرا
ملاصدرا در کتاب تفسیر خویش در این زمینه سخنی دارد که قابل توجه است:
الفاتحة الثانية في الإشارة إلى سر الحروف:
اعلموا أيها الإخوان الإلهيون المعتنون بأمر غرائب القرآن المبين أن فهم غرائبه مما لم يتيسر بالحقيقة إلا لمن دارس علم اليقين و تعلم في مدرسة آل يس و مكتب أهل الصفوة للذكر الحكيم و قراءة الكتاب المبين ممن كان معلمه علمك ما لم تكن تعلم و كان فضل الله عليك عظيما و مؤدبه أدبني ربي فأحسن تأديبي و كاتب لوحه بالقلم و مصور صحيفة نفسه بالعلم و الحكم هو ربك الأكرم الذي علم بالقلم علم الإنسان ما لم يعلم لا بسبب من أسباب أخر من فكر و قياس أو رواية و سماع بل بأن يتلقى القرآن من لدن حكيم عليم.
و أول ما يظهر في مكتب التقديس لأطفال الأرواح و أولاد روح القدس ما معنى الكتابة و الرقم و اللوح و القلم و النون و ما يسطرون و معنى حروف الجمل و الحروف المقطعة القرآنية و الكلمات المفردة و المركبة الفرقانية فإن العناية الربانية لما تعلقت بتربية أولاد العقول أفاد لهم رزقهم من ألبان ضروع التقديس و أذاق لهم من لطائف عالم الرحمة و الرضوان و تحف الملكوت و هدايا الجنان أغذية لطيفة في كسوة الحروف المفردة على طريق الرمز و الإشارة إلى مقاصد أهل البشارة لئلا يطلع عليها الأغيار و من لم يكن لهم أهلية الارتقاء إلى عالم الأسرار فكتب الله في ألواح أرواحهم حروفا مجملة و مقطعات مفردة لعلهم يذكرون و بصنائع آبائهم يصنعون و على مثل كتابهم و قراءتهم يكتبون و يقرءون و إلى منازلهم و مناصبهم يرتقون لقوله ص : اقرأ و ارق
و هذه الحروف المقطعة النورانية تسمى في عالم السر و الخفاء بالحروف المجملة و حروف الجمل و في ذلك العالم يصير الحروف المتصلة منفصلة لأنه يوم الفصل و التميز و إن كان يوم الجمع أيضا باعتبار لقوله تعالى هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلِينَ و قوله لِيَمِيزَ اللّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ و قوله تعالى يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فأهل الدنيا لكونهم في مقام الجمعية الصورية و التفرقة المعنوية شاهدوا الحروف المختلفة متصلة و شاهدوا الحروف الواحدة بالنوع حروفا متعددة بعدد الأشخاص الكثيرة فإذا نظروا إلى حروف «يحبهم و يحبونه»[سورة المائده، آیه ۵۴] يرونها هكذا متصلة الأنواع متفرقة الأعداد و لكن الذين تجردوا عن الدنيا و انكشف عنهم الغطاء و انقشع عن وجه بصيرتهم سحاب الامتراء و ظلمة العمى يرون هذه الحروف بالبصيرة الباطنة هكذا ي ح ب ه م ثم إذا ارتفعوا عن ذلك المقام إلى مقام أعلى يرونها نقاطا و فوقه مقام آخر لا يفهم العبارة بالمشافهة دون المشاهدة و لا يشرحه الإشارة بالبيان دون صريح العيان.
فأول علامة من ارتفع عن هذا المنزل الأدنى و خلص عن حجب المشتغلين بشواغل الدنيا أن ينكشف عليه معرفة الحروف المقطعة و كيفية نزولها في لوح القرآن كما أشار إليه بقوله تعالى لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ هذا مقام لقوم و أشير إلى مقام قوم آخر بقوله قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ فقد انجلى لك أيها السالك المسكين أن أول ما يرتسم في لوح القارئ المبتدئ حروف التهجي ليستعد بذلك الارتسام و الانتقاش لتلاوة آيات الله المكتوبة في الصحيفة الإلهية و يطيع أمر الله الذي أمر به رسوله بقوله اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ و أمرنا بقوله فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ و عند ذلك يسهل عليه قراءة القرآن و تذكره وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ و حينئذ تيسر له حفظ القرآن بتيسير الله و حفظه إياه له كما قال وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ و يكون قلبه مزينا بزينة الكواكب الآيات محفوظا في سماء عصمة القرآن عن اختطاف مردة جنود الشيطان و حفظناها من كل شيطان رجيم من استرق السمع.
📚مفاتیح الغیب، ص 14-16
📚وی در ابتدای تفسیر سوره سجده که با حروف مقطعه شروع میشود، بعد از نقل اقوال برخی مفسران و سخنانی ناب از ابن سینا (تفسير القرآن الكريم (صدرا)، ج6، ص14-17 ) خلاصهای از این مطلب را تحت عنوان «دراية كشفية» آورده است (همان، ص17-18) .
@yekaye
#طارق_۱۳
یک آیه در روز
۱۱۵۸) 📖 إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ 📖 ترجمه 💢که همانا، آن سخنی قاطع (یا: فیصلهبخش) است؛ سوره طارق (۸
.
4️⃣ «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ»
با توجه به آیه بعد که میفرماید «وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ»، احتمال دیگری برای «قول فصل» قابل طرح است.
در واقع، «قول فصل» در مقابل «هزل» قرار داده شده است؛ آنگاه:
🌴الف. معنای اولیه کلمه «هزل» شوخی و نقطه مقابل «جدی» است؛ که در این صورت مقصود از «قول فصل» سخن جدی است؛ آنگاه چه ارتباطی بین «فصل» بودن و جدی بودن هست؟ اینجا آن معنای «قاطع» و «فیصلهبخش» بودن پررنگ میشود.
🌴ب. در نکات ادبی ذیل آیه بعد توضیح داده خواهد شد که ماده «هزل» دلالت بر یک نحوه نقصان و خفت و تزلزل دارد؛ چنانکه به حیوان لاغر «هزال» میگویند؛ در این فضا، اگر قول فصل نقطه مقابل آن است یعنی سخنی است که چنان کامل و پر و پیمان است که هیچ ضعف و خفت و تزلزلی در آن راه ندارد؛ که این معنا، با دو معنایی که در تدبرهای ۲ و ۳ بیان شد بسیار مرتبط میشود.
🌴ج. ...
@yekaye
#طارق_۱۳
یک آیه در روز
۱۱۵۸) 📖 إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ 📖 ترجمه 💢که همانا، آن سخنی قاطع (یا: فیصلهبخش) است؛ سوره طارق (۸
🔹«بِالْهَزْلِ»
▪️کاربرد ماده «هزل» در دو معنا بسیار شایع است یکی همین «هَزل» که به معنای شوخی و نقطه مقابل جدی بودن است و دومی «هُزال» که به معنای لاغری و نقطه مقابل چاق بودن است (كتاب العين، ج4، ص14 ).
بسیاری از اهل لغت این کاربرد دوم را اصل در این معنا دانسته اند؛ مثلا:
▪️ابن فارس معتقد است که اصل معنای این ماده دلالت بر «ضعف» دارد (معجم المقاييس اللغة، ج6، ص51 ).
▪️راغب هم فقط اشاره کرده است که «هزل» کلامی است که ثمره و حاصلی بر آن مترتب نیست و از باب تشبیه به «هزال» [لاغر؛ از این جهت که حیوانی که لاغرش است ارزش غذایی چندانی ندارد] چنین نامیده شده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص841 ).
▪️حسن جبل هم معنی اصلی را همین نقص بدن موجود زندهای که چاقی خود (آنچه بدن وی را پر میکند) از دست میدهد، که لازمه آن خفت و سبکی است؛ و از شواهدی که آورده
کاربرد این ماده در خصوص مارهایی است که بسیار باریکند؛
ونیز کاربرد آن به صورت «مَهزَل» که به معنای فقر است (= از دست رفتن آنچه در اختیار است)
و زمین «مهزولة» زمینی است که عمده حاصلخیزی خود را از دست داده است.
وی بر همین اساس وجه تسمیه «هزل» به معنای شوخی که نقطه مقابل جدی است را این میداند که در جدیت شدت و صلابت و یک نحوه پر بودن است؛ اما در شوخی یک نحوه بازی، ویا سستی و تفنن در سخن است که محتوایی که بیان شده ارزشی ندارد و به همین جهت است که برخی «هزل» را به بازی تفسیر کردهاند
و «مهزلة» را هم که برای اشاره به پرچم به کار میبرند بدین جهت است و یا به کار شعبدهباز «هزیلاء» می گویند
(المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۳۰۳ ).
▪️اما مرحوم مصطفوی تمرکز خود در تحلیل را بر کلمه شوخی قرار داده و معتقد است اصل واحد در این ماده نقطه مقابل جدیت و فصل [=قاطعیت] ای است که در آن إحکام و اتقان باشد. از این رو وی هزل را به معنای اضطراب و تزلزل و سستیای میداند که در آن تثبّت و پایداریای نباشد و کاربردش در خصوص معنای لاغری را هم از این جهت میداند که آن إحکام و صحت و سلامتی که باید داشته باشد فاقد است.
ایشان تذکر میدهد که بین ماده «هزل» با مواد «هزز» [مانند: وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ، مریم/۲۵؛ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً، نمل/۱۰؛قصص/۳۱] و «هزء» و «هزع» اشتقاق کبیر وجود دارد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص260 )
که اشاره میشود که ظاهرا ماده «هزع» در قرآن کریم وجود ندارد و درباره ماده «هزء» هم قبلا توضیحاتی داده شد (جلسه ۶۳۷ https://yekaye.ir/al-kahf-18-56/)
🔸از کلماتی که به «هزل» بسیار نزدیک است کلمه «مزاح» و ماده «مزح» است. در تفاوت این دو گفتهاند که در «هزل» کسی که هزل میگوید عملا دارد یک نحوه تواضع و کوچکی نسبت به کسی که در پیشگاه او هزل گفته میشود از خودش ابراز میدارد؛ اما در مزاح لزوما چنین نیست لذا در خصوص سلاطین ویا در مورد پیامبر اکرم نمیگویند هزل گفت اما میگویند مزاح کرد (الفروق في اللغة، ص249 ).
📿ماده «هزل» تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
☀️۱) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
وقتی علمی را شنیدید آن را کاملا دربرگیرید و با هزل [سخن شوخی و بیهوده] آمیختهاش نکنید که دلها آن را پس زند.
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص43؛ غرر الحكم و درر الكلم، ص: 294
قال امیرالمؤمنین ع:
إِذَا سَمِعْتُمُ الْعِلْمَ فانطووا [/ فَأَلِطُّوا / فَاكْظِمُوا] عَلَيْهِ فَلَا تَشُوبُوهُ بِهَزْلٍ فَتَمُجَّهُ الْقُلُوبُ.
@yekaye
☀️۲) از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
سه چیز از نشانههای احمق است:
زیادهروی در شوخی و سرگرمی و دروغپردازی [= سر کار گذاشتن].
📚مجموعة ورام، ج2، ص121
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص
ثَلَاثَةٌ مِنْ عَلَامَاتِ الْحُمْقِ كَثْرَةُ الْهَزْلِ وَ اللَّهْوِ وَ الْخُرْق.
@yekaye
☀️۳) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
از سرگرمی و بازی و زیادهروی در شوخی و خنده و ترّهات [= کارهای پوچ و باطل] برحذر باش.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص104؛
📚 تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص461
قال امیرالمؤمنین ع:
احْذَرِ اللَّهْوَ وَ اللَّعِبَ وَ الْهَزْلَ وَ كَثْرَةَ الضَّحِكِ وَ الْمَزْحِ وَ التُّرَّهَاتِ.
@yekaye