ادامه تدبر ۳ (#قول_فصل و جداجدا بودن بودن قرآن)
📜سخنی از ملاصدرا
ملاصدرا در کتاب تفسیر خویش در این زمینه سخنی دارد که قابل توجه است:
الفاتحة الثانية في الإشارة إلى سر الحروف:
اعلموا أيها الإخوان الإلهيون المعتنون بأمر غرائب القرآن المبين أن فهم غرائبه مما لم يتيسر بالحقيقة إلا لمن دارس علم اليقين و تعلم في مدرسة آل يس و مكتب أهل الصفوة للذكر الحكيم و قراءة الكتاب المبين ممن كان معلمه علمك ما لم تكن تعلم و كان فضل الله عليك عظيما و مؤدبه أدبني ربي فأحسن تأديبي و كاتب لوحه بالقلم و مصور صحيفة نفسه بالعلم و الحكم هو ربك الأكرم الذي علم بالقلم علم الإنسان ما لم يعلم لا بسبب من أسباب أخر من فكر و قياس أو رواية و سماع بل بأن يتلقى القرآن من لدن حكيم عليم.
و أول ما يظهر في مكتب التقديس لأطفال الأرواح و أولاد روح القدس ما معنى الكتابة و الرقم و اللوح و القلم و النون و ما يسطرون و معنى حروف الجمل و الحروف المقطعة القرآنية و الكلمات المفردة و المركبة الفرقانية فإن العناية الربانية لما تعلقت بتربية أولاد العقول أفاد لهم رزقهم من ألبان ضروع التقديس و أذاق لهم من لطائف عالم الرحمة و الرضوان و تحف الملكوت و هدايا الجنان أغذية لطيفة في كسوة الحروف المفردة على طريق الرمز و الإشارة إلى مقاصد أهل البشارة لئلا يطلع عليها الأغيار و من لم يكن لهم أهلية الارتقاء إلى عالم الأسرار فكتب الله في ألواح أرواحهم حروفا مجملة و مقطعات مفردة لعلهم يذكرون و بصنائع آبائهم يصنعون و على مثل كتابهم و قراءتهم يكتبون و يقرءون و إلى منازلهم و مناصبهم يرتقون لقوله ص : اقرأ و ارق
و هذه الحروف المقطعة النورانية تسمى في عالم السر و الخفاء بالحروف المجملة و حروف الجمل و في ذلك العالم يصير الحروف المتصلة منفصلة لأنه يوم الفصل و التميز و إن كان يوم الجمع أيضا باعتبار لقوله تعالى هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلِينَ و قوله لِيَمِيزَ اللّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ و قوله تعالى يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فأهل الدنيا لكونهم في مقام الجمعية الصورية و التفرقة المعنوية شاهدوا الحروف المختلفة متصلة و شاهدوا الحروف الواحدة بالنوع حروفا متعددة بعدد الأشخاص الكثيرة فإذا نظروا إلى حروف «يحبهم و يحبونه»[سورة المائده، آیه ۵۴] يرونها هكذا متصلة الأنواع متفرقة الأعداد و لكن الذين تجردوا عن الدنيا و انكشف عنهم الغطاء و انقشع عن وجه بصيرتهم سحاب الامتراء و ظلمة العمى يرون هذه الحروف بالبصيرة الباطنة هكذا ي ح ب ه م ثم إذا ارتفعوا عن ذلك المقام إلى مقام أعلى يرونها نقاطا و فوقه مقام آخر لا يفهم العبارة بالمشافهة دون المشاهدة و لا يشرحه الإشارة بالبيان دون صريح العيان.
فأول علامة من ارتفع عن هذا المنزل الأدنى و خلص عن حجب المشتغلين بشواغل الدنيا أن ينكشف عليه معرفة الحروف المقطعة و كيفية نزولها في لوح القرآن كما أشار إليه بقوله تعالى لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ هذا مقام لقوم و أشير إلى مقام قوم آخر بقوله قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ فقد انجلى لك أيها السالك المسكين أن أول ما يرتسم في لوح القارئ المبتدئ حروف التهجي ليستعد بذلك الارتسام و الانتقاش لتلاوة آيات الله المكتوبة في الصحيفة الإلهية و يطيع أمر الله الذي أمر به رسوله بقوله اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ و أمرنا بقوله فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ و عند ذلك يسهل عليه قراءة القرآن و تذكره وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ و حينئذ تيسر له حفظ القرآن بتيسير الله و حفظه إياه له كما قال وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ و يكون قلبه مزينا بزينة الكواكب الآيات محفوظا في سماء عصمة القرآن عن اختطاف مردة جنود الشيطان و حفظناها من كل شيطان رجيم من استرق السمع.
📚مفاتیح الغیب، ص 14-16
📚وی در ابتدای تفسیر سوره سجده که با حروف مقطعه شروع میشود، بعد از نقل اقوال برخی مفسران و سخنانی ناب از ابن سینا (تفسير القرآن الكريم (صدرا)، ج6، ص14-17 ) خلاصهای از این مطلب را تحت عنوان «دراية كشفية» آورده است (همان، ص17-18) .
@yekaye
#طارق_۱۳
یک آیه در روز
۱۱۵۸) 📖 إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ 📖 ترجمه 💢که همانا، آن سخنی قاطع (یا: فیصلهبخش) است؛ سوره طارق (۸
.
4️⃣ «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ»
با توجه به آیه بعد که میفرماید «وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ»، احتمال دیگری برای «قول فصل» قابل طرح است.
در واقع، «قول فصل» در مقابل «هزل» قرار داده شده است؛ آنگاه:
🌴الف. معنای اولیه کلمه «هزل» شوخی و نقطه مقابل «جدی» است؛ که در این صورت مقصود از «قول فصل» سخن جدی است؛ آنگاه چه ارتباطی بین «فصل» بودن و جدی بودن هست؟ اینجا آن معنای «قاطع» و «فیصلهبخش» بودن پررنگ میشود.
🌴ب. در نکات ادبی ذیل آیه بعد توضیح داده خواهد شد که ماده «هزل» دلالت بر یک نحوه نقصان و خفت و تزلزل دارد؛ چنانکه به حیوان لاغر «هزال» میگویند؛ در این فضا، اگر قول فصل نقطه مقابل آن است یعنی سخنی است که چنان کامل و پر و پیمان است که هیچ ضعف و خفت و تزلزلی در آن راه ندارد؛ که این معنا، با دو معنایی که در تدبرهای ۲ و ۳ بیان شد بسیار مرتبط میشود.
🌴ج. ...
@yekaye
#طارق_۱۳
یک آیه در روز
۱۱۵۸) 📖 إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ 📖 ترجمه 💢که همانا، آن سخنی قاطع (یا: فیصلهبخش) است؛ سوره طارق (۸
🔹«بِالْهَزْلِ»
▪️کاربرد ماده «هزل» در دو معنا بسیار شایع است یکی همین «هَزل» که به معنای شوخی و نقطه مقابل جدی بودن است و دومی «هُزال» که به معنای لاغری و نقطه مقابل چاق بودن است (كتاب العين، ج4، ص14 ).
بسیاری از اهل لغت این کاربرد دوم را اصل در این معنا دانسته اند؛ مثلا:
▪️ابن فارس معتقد است که اصل معنای این ماده دلالت بر «ضعف» دارد (معجم المقاييس اللغة، ج6، ص51 ).
▪️راغب هم فقط اشاره کرده است که «هزل» کلامی است که ثمره و حاصلی بر آن مترتب نیست و از باب تشبیه به «هزال» [لاغر؛ از این جهت که حیوانی که لاغرش است ارزش غذایی چندانی ندارد] چنین نامیده شده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص841 ).
▪️حسن جبل هم معنی اصلی را همین نقص بدن موجود زندهای که چاقی خود (آنچه بدن وی را پر میکند) از دست میدهد، که لازمه آن خفت و سبکی است؛ و از شواهدی که آورده
کاربرد این ماده در خصوص مارهایی است که بسیار باریکند؛
ونیز کاربرد آن به صورت «مَهزَل» که به معنای فقر است (= از دست رفتن آنچه در اختیار است)
و زمین «مهزولة» زمینی است که عمده حاصلخیزی خود را از دست داده است.
وی بر همین اساس وجه تسمیه «هزل» به معنای شوخی که نقطه مقابل جدی است را این میداند که در جدیت شدت و صلابت و یک نحوه پر بودن است؛ اما در شوخی یک نحوه بازی، ویا سستی و تفنن در سخن است که محتوایی که بیان شده ارزشی ندارد و به همین جهت است که برخی «هزل» را به بازی تفسیر کردهاند
و «مهزلة» را هم که برای اشاره به پرچم به کار میبرند بدین جهت است و یا به کار شعبدهباز «هزیلاء» می گویند
(المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۳۰۳ ).
▪️اما مرحوم مصطفوی تمرکز خود در تحلیل را بر کلمه شوخی قرار داده و معتقد است اصل واحد در این ماده نقطه مقابل جدیت و فصل [=قاطعیت] ای است که در آن إحکام و اتقان باشد. از این رو وی هزل را به معنای اضطراب و تزلزل و سستیای میداند که در آن تثبّت و پایداریای نباشد و کاربردش در خصوص معنای لاغری را هم از این جهت میداند که آن إحکام و صحت و سلامتی که باید داشته باشد فاقد است.
ایشان تذکر میدهد که بین ماده «هزل» با مواد «هزز» [مانند: وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ، مریم/۲۵؛ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً، نمل/۱۰؛قصص/۳۱] و «هزء» و «هزع» اشتقاق کبیر وجود دارد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص260 )
که اشاره میشود که ظاهرا ماده «هزع» در قرآن کریم وجود ندارد و درباره ماده «هزء» هم قبلا توضیحاتی داده شد (جلسه ۶۳۷ https://yekaye.ir/al-kahf-18-56/)
🔸از کلماتی که به «هزل» بسیار نزدیک است کلمه «مزاح» و ماده «مزح» است. در تفاوت این دو گفتهاند که در «هزل» کسی که هزل میگوید عملا دارد یک نحوه تواضع و کوچکی نسبت به کسی که در پیشگاه او هزل گفته میشود از خودش ابراز میدارد؛ اما در مزاح لزوما چنین نیست لذا در خصوص سلاطین ویا در مورد پیامبر اکرم نمیگویند هزل گفت اما میگویند مزاح کرد (الفروق في اللغة، ص249 ).
📿ماده «هزل» تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
☀️۱) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
وقتی علمی را شنیدید آن را کاملا دربرگیرید و با هزل [سخن شوخی و بیهوده] آمیختهاش نکنید که دلها آن را پس زند.
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص43؛ غرر الحكم و درر الكلم، ص: 294
قال امیرالمؤمنین ع:
إِذَا سَمِعْتُمُ الْعِلْمَ فانطووا [/ فَأَلِطُّوا / فَاكْظِمُوا] عَلَيْهِ فَلَا تَشُوبُوهُ بِهَزْلٍ فَتَمُجَّهُ الْقُلُوبُ.
@yekaye
☀️۲) از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
سه چیز از نشانههای احمق است:
زیادهروی در شوخی و سرگرمی و دروغپردازی [= سر کار گذاشتن].
📚مجموعة ورام، ج2، ص121
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص
ثَلَاثَةٌ مِنْ عَلَامَاتِ الْحُمْقِ كَثْرَةُ الْهَزْلِ وَ اللَّهْوِ وَ الْخُرْق.
@yekaye
☀️۳) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
از سرگرمی و بازی و زیادهروی در شوخی و خنده و ترّهات [= کارهای پوچ و باطل] برحذر باش.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص104؛
📚 تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص461
قال امیرالمؤمنین ع:
احْذَرِ اللَّهْوَ وَ اللَّعِبَ وَ الْهَزْلَ وَ كَثْرَةَ الضَّحِكِ وَ الْمَزْحِ وَ التُّرَّهَاتِ.
@yekaye
۴) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
☀️الف. عاقلترین انسانها کسی است که جدیت او بر هزل [= سخن شوخی و بیهوده] او غلبه کند و با عقلش بر هوای نفسش چیره شود.
☀️ب. کسی که عقلش کم باشد هزل [= سخن شوخی و بیهوده] او زیاد شود.
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص52 و ۵۵
قال امیرالمؤمنین ع:
☀️الف. أَعْقَلُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ جِدُّهُ هَزْلَهُ وَ اسْتَظْهَرَ عَلَى هَوَاهُ بِعَقْلِهِ (477/ 2).
☀️ب. مَنْ قَلَّ عَقْلُهُ كَثُرَ هَزْلُهُ (320/ 5).
@yekaye