یک آیه در روز
829) قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ 〽️ترجمه بگو
✅ادامه احادیث و نکات آیه 79 سوره یس (36)
1397/7/4
16 محرم 1440
☀️3) امام سجاد ع فرمود:
تعجب فراوان از کسی که مرگ را انکار میکند [= نادیده میگیرد] در حالی که میبیند هر روز و شب کسی میمیرد؛
و تعجب فراوان از کسی که پدید آمدن آخرت را منکر است در حالی که پدید آمدن ابتدایی (ایجاد شدن خودش و دیگران در دنیا) را میبیند.
📚الكافي، ج3، ص 258
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ:
عَجَبٌ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْكَرَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى مَنْ يَمُوتُ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ
وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى.
@Yekaye
یک آیه در روز
829) قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ 〽️ترجمه بگو
.
6⃣ «يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ»
برای نشان دادن امکان احیای مردگان در قیامت، تذکر داد به اینکه همان خدایی که اول بار آفرید؛
شاید بتوان برداشت کرد که
💢فطرتا و بالذات هر کسی قبول دارد در خلقت اولیه خود هیچ کاره بود و خداوند خالق اوست. 💢
📩(تدبر دریافتی از یکی از اعضای کانال)
@Yekaye
یک آیه در روز
829) قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ 〽️ترجمه بگو
.
7⃣ «الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ»
معاد به دو چيز نياز دارد:
🔹قدرتِ خدا در آفريدن دوباره انسانها
🔹و علم او به عملكرد مردم.
اين آيه به هر دو اشاره مىكند:
🔹«اول بار آن را پدید آورد» اشاره به قدرت او
🔹و «به هر چیزی داناست» اشاره به علم اوست.
📚(تفسير نور، ج9، ص564)
@Yekaye
یک آیه در روز
829) قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ 〽️ترجمه بگو
.
8⃣ «الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ»
اینکه برای اثبات معاد از صفت «علیم» استفاده کرده است،
شاید شاهدی است بر این مدعا که سرازیر شدن هستی در عالم، نشأت گرفته از علم الهی است.
📩(تدبر دریافتی از یکی از اعضای کانال)
@Yekaye
یک آیه در روز
829) قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ 〽️ترجمه بگو
.
9⃣ «يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ»
اگر این آیه را با تاکید بر روی کلمه «هو» بخوانیم، آنگاه شاید میخواهد بفرماید که تنها او که به هر چیزی داناست، دوباره انسانها را احیا میکند❗️
یعنی چهبسا میخواهد بگوید شناخت حقیقت معاد تنها و تنها از آن خداست و تنها به افاضه خاص الهی (چنانکه در مورد حضرت ابراهیم ع رخ داد) شناخت حقیقتِ زنده کردن مردگان برای کسی حاصل میشود.
@Yekaye
یک آیه در روز
829) قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ 〽️ترجمه بگو
.
🔟 «وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ»
این تعبیر که خداوند به هر آفریدهای آگاه است، علاوه بر اینکه استدلالی در پاسخ اشکال آن کافر است
🔖(تدبر1 https://eitaa.com/yekaye/2852)
میتواند از باب هشدار هم باشد،
که در این صورت، مخاطبش فقط کافران نیست؛
یعنی چهبسا میخواهد بگوید همان که اول بار آفرید دوباره زندگی میبخشد؛
پس حواستان را جمع کنید که او به همه آفریدگانش کاملا آگاه است و هیچ عملی از اعمال شما در آن روز از قلم نمیافتد.
@Yekaye
یک آیه در روز
829) قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ 〽️ترجمه بگو
.
1⃣1⃣ «وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ»
خداوند بر هر چیزی علم دارد.
پس کسی که به دانایی علاقه دارد و میخواهد دانا شود، باید خود را به سرچشمه که خداوند است وصل کند.
📩 (تدبر دریافتی از یکی از اعضای کانال)
@Yekaye
2⃣1⃣ «قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَميمٌ؛ قُلْ يُحْييهَا...»
📜حکایت📜
مرحوم مجلسی از برخی از کتب علمای قدیم حکایتی را روایت کرده که:
یکی از شیعیان بلخ که در زمان امام سجاد ع زندگی میکرد، اغلب سالها برای حج میآمد، سپس خدمت امام ع میرسید و هدایایی به ایشان تقدیم می کرد و مسائل دینی خود را از ایشان میپرسید و برمیگشت.
یکبار همسرش به او گفت: چرا تو هر بار با این هدایا خدمت ایشان میروی اما ایشان هیچگاه به ازای اینها به تو پاداشی نمیدهند؟
وی گفت: کسی که من این هدایا را خدمتش پیشکش میکنم مُلک دنیا و آخرت را دارد و همه آنچه در دست مردم است تحت اختیار اوست؛ چرا که او خلیفه خدا بر زمین و حجت او بر بندگانش است؛ او فرزند رسول خدا ص و امام ماست!
زن که این را شنید دیگر چیزی نگفت.
سال بعد آن مرد دوباره به حج رفت و خدمت امام ع رسید و و زمانی رسید که وقت خوردن غذا بود و امام ع از ایشان دعوت کرد بر سر سفره امام ع بنشیند.
بعد از پایان غذا آن مرد اصرار کرد که وی آفتابه و طشتی بردارد و روی دست امام آب بریزد.
[در قدیم که روال بر این بود که با دست – و نه با قاشق و چنگال- غذا را تناول کنند، رسم بود که بعد از غذا، صاحبخانه آفتابه مخصوصی میآورد و طشتی زیر دست میهمانان میگذاشتند و صاحبخانه یا خدمتکار وی بر روی دست میهمانان آب میریخت و همانجا دستشان را میشستند]
امام فرمود: تو میهمان ما هستی! چرا تو آب روی دست ما بریزی؟!
گفت: من دوست دارم این کار را برای شما انجام دهم.
امام ع فرمود: اکنون که تو این را دوست داری من هم چیزی به تو نشان خواهم داد که مایه چشم روشنی و خوشنودی تو شود.
وی بر دست امام آب ریخت و امام به او گفت داخل طشت را نگاه کن؛ و او دید آبی که بر دست امام ریخته درون طشت به صورت یاقوت و زمرد و مروارید درآمده است.
شگفتزده شد و دستان امام را بوسید.
امام ع فرمود: ای شیخ! نزد ما چیزی نبود که هدایای تو را جبران کنیم؛ به جای آنها این جواهرات را بردار و نزد همسرت از قول ما پوزش بخواه تا دیگر تو را عتاب نکند.
مرد سر به زیر افکند و گفت: خدا می داند که از سخنان بین من و همسرم کسی جز خداوند خبر نداشت و میدانم که شما از اهل بیت نبوت هستید [= از سرچشمه نبوت سیراب شدهاید]
سپس از محضر امام ع مرخص شد و به شهر خود برگشت و آن جواهرات را نزد همسرش برد و حکایت را برای او تعریف کرد و همسرش سجده شکر بجای آورد و وی را سوگند داد که سال بعد که خواستی به حج و سپس خدمت امام ع بروی من را هم با خودت ببری.
سال بعد وی هم با همسرش عازم حج شد اما در راه مدینه مریض شد و در نزدیکیهای مدینه جان سپرد و آن مرد با چشمی گریان خدمت امام ع رسید و به ایشان خبر داد.
امام ع برخاست و دو رکعت نماز بجا آورد و با دعاهایی به پیشگاه خداوند استغاثه نمود سپس به جانب وی رو کرد و فرمود:
نزد همسرت برگرد که خداوند عز و جل به قدرت و حکمت خویش وی را دوباره زنده کرد که همان کسی است که «استخوانها را زنده میکند در حالی که پوسیدهاند» (یس/78).
وی شتابان بازگشت و وقتی به خیمهاش رسید دید همسرش به سلامت بر جای خود نشسته. از او پرسید چه شد؟
گفت: به خدا سوگند که ملک الموت نزد من آمد و مرا قبض روح کرد و میخواست با خود بالا ببرد که بناگاه شخصی با این مشخصات آمد – و شروع کرد به توصیف او؛ و شوهرش مرتب میگفت: بله، اینها اوصاف مولا و سرورم علی بن الحسن ع است - . وقتی ملک الموت او را دید به پای ایشان افتاد و گفت: سلام بر تو ای حجت خدا در زمین! سلام بر تو ای زین العابدین؛ ایشان جواب سلامش را داد و فرمود: ای ملک الموت! روح این زن را به پیکرش برگردان که او قصد دیدار مرا کرده و از خداوند درخواست کردم که او را تا سی سال دیگر زنده بدارد و به حیاتی پاک زنده گرداند به خاطر اینکه به سوی ما و برای زیارت ما رهسپار شده است. آن فرشته گفت: سمعاً و طاعةً ای ولیّ خدا؛ سپس روحم را به جسمم برگرداند و من ملک الموت را میدیدم که دستان ایشان را بوسید و از محضر ایشان مرخص شد.
پس آن مرد دست همسرش را گرفت و وی را خدمت امام ع برد و ایشان در میان اصحابشان نشسته بودند و تا چشم زن به ایشان افتاد بر پای ایشان افتاد و زمین ادب را بوسه زد و میگفت: به خدا سوگند این مولا و سرورم است که خداوند به برکت دعای وی مرا زنده کرد.
پس آن زن و شوهر در جوار امام منزل گزیدند و بقیه عمرشان را تا زمانی که هر دو به دیدار خداوند شتافتند در آنجا ماندند.
📚بحار الأنوار، ج46، ص47-49
@Yekaye
830) 🌳الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون 🔥
〽️ترجمه
همان کسی که برای شما از درخت سبز آتشی قرار داد که یکدفعه شما از آن آتش افروزید.
سوره یس (36) آیه 80
1397/7/5
17 محرم 1440
@Yekaye
🔹«الشَّجَرِ الْأَخْضَر»
▪️«شجر اخضر» به معنای درخت سبز است و «الـ» آن را اغلب مفسران «الـ» معرفه گرفتهاند که دلالت بر درخت شناخته شدهای میکند که آنها را دو درخت «مَرخ» و «عَفار» که در بیابان های حجاز فراوان است و گفتهاند که با اندک اصطکاکی که بر اثر کشیدن آنها روی هم انجام شود آتش برمیخیزد
📚(تفسیر القمی، ج2، ص218).
▪️لغتنامه دهخدا، «مَرخ» را همان درخت بادام تلخ و «عَفار» را بید سرخ دانسته است.
▪️به نظر میرسد که میتوان «الـ» را «الـ» جنس نیز در نظر گرفت که اشاره به مطلقِ درختان باشد که «هیزم» که از قدیم الایام مهمترین وسیله برای برافروختن آتش بوده است، از همین درختان سبز گرفته میشود؛ و سبزی و رطوبت آنها هم مانع آتش گرفتن آنها نمیشود چنانکه آتشسوزیهایی که در جنگلها رخ میدهد بهترین شاهد بر این مدعاست.
📖اختلاف قرائت
🔹«الْأَخْضَرِ»
▪️عموما این کلمه را به همین صورت مذکر (الْأَخْضَرِ) قرائت کردهاند
▪️اما در قرائات غیرمشهور به صورت مونث (خضراء) هم قرائت شده است؛
و در توضیح آن گفتهاند اهل حجاز جنسِ چیزی که واحدِ آن تاء تانیث دارد («شجر» جنسِ «شجره» است) را مونث حساب میکنند اما اهل نجد آن را مذکر حساب میکنند؛ و از این رو، هر دو حالت صحیح است.
📚(البحر المحيط، ج9، ص85)
@Yekaye
🔹«تُوقِدُون»
▪️ از ماده «وقد» است که این ماده دلالت بر شعلهور شدن آتش میکند و کلمه «وَقَد» به معنای خود آتش است
📚(معجم المقاييس اللغة، ج6، ص132)
▪️«وقود» (أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ، آلعمران/10؛ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَة، تحریم/6) هم به معنای چیزی که با آن آتش برپا میکنند - مانند هیزم و نفت – به کار میرود، و هم به معنای لهیب و شعله برخاسته از آتش
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص879)؛
▪️وقتی این ماده به باب إفعال برود (کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّه، مائده/64؛ فَأَوْقِدْ لي يا هامان، قصص/38؛ فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون، یس/80) متعدی، و به معنای «آتش را برافروختن» میباشد
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص879)
▪️که اسم مفعول آن به صورت «موقَد: برافروخته» میباشد (نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ؛ همزه/6).
▪️اما وقتی به باب استفعال (استوقد) میرود (مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً؛ بقره/17)
▫️هم میتواند به معنای «أوقد: آتش را برافروخت» باشد؛
▫️و هم به معنای آماده شدن برای برافروختن آتش
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص879)
▫️ و یا درخواستِ برافروختن آتش کردن از دیگران
📚(الطراز الأول، ج6، ص334).
📿ماده «وقد» و مشتقات آن جمعا 11 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@Yekaye
☀️1) اسحاق بن حریز میگوید:
امام صادق ع از من پرسیدند: همفکران تو درباره این سخن ابلیس که گفت «مرا از آتش آفریدی و او را از گِل» چه میگویند؟
گفتم: فدایت شوم! او را این را گفته و خداوند هم در کتابش از این مطلب یاد کرده است.
فرمود: ابلیس – که لعنت خدا بر او باد – دروغ گفت؛ خداوند او را هم جز از گِل نیافرید؛
سپس توضیح دادند: خداوند میفرماید «همان کسی که برای شما از آن درخت سبز آتشی قرار داد که یکدفعه شما از آن آتش افروزید» (یس/80) خداوند وی را از آن آتش آفرید و آن آتش از آن درخت بود و آن درخت اصلش از گِل بود.
📚تفسير القمي، ج2، ص244-245
قَالَ فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ سَعِيدِ بْنِ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ حَرِيزٍ قَالَ
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: أیّ شَيْءٍ يَقُولُ أَصْحَابُكَ فِي قَوْلِ إِبْلِيسَ «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»؟
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ قَالَ ذَلِكَ وَ ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ.
قَالَ كَذَبَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَا إِسْحَاقُ مَا خَلَقَهُ اللَّهُ إِلَّا مِنْ طِينٍ،
ثُمَّ قَالَ: قَالَ اللَّهُ: «الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ» خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ تِلْكَ النَّارِ وَ النَّارُ مِنْ تِلْكَ الشَّجَرَةِ وَ الشَّجَرَةُ أَصْلُهَا مِنْ طِين.
@Yekaye
☀️2) از ابوذر غفاری روایت شده است:
با پیامبر خدا ص برای یکی از جنگها از مدینه خارج شده بودیم. شب هنگام باد سردی وزیدن گرفت و ابرهایی آورد و باران فراوانی بر سر ما ریخت.
چون نیمه شب شد عمر بن خطاب آمد و مقابل رسول خدا ص ایستاد و گفت: سرما توان همه را گرفته و هیزمها و آتشزنهها خیس شدهاند آتشی نمیتوانیم روشن کنیم و افراد از شدت سرما در معرض هلاکت قرار گرفتهاند.
حضرت به جانب علی ع رو کرد و فرمود: علیجان! بلند شو و آتشی فراهم کن. حضرت علی ع به جانب درخت سبزی رفت و شاخهای از شاخههایش را برید و از آن آتشی فراهم کرد و همه جا آتش افروختند و با آن گرم شدند و شکر خدای متعال را ادا کردند و پیامبر خدا ص و امیرالمومنین را مدح گفتند.
📚عيون المعجزات (للمرتضی)، ص47 ؛ نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة ع، ص154
روي عن ابي ذر جندب بن جنادة الغفاري انه قال:
كنا مع رسول اللّه (ص) في بعض غزواته فلما امسينا هبط ريح باردة و علتنا غمامة هطلت غيثا، فلما انتصف الليل جاء عمر بن الخطاب و وقف بين يدي رسول اللّه (ص) و قال: ان قد اخذهم البرد و قد ابتلت المقادح و الزناد فلم تور و قد اشرفوا على الهلكة لشدة البرد، فالتفت (ص) الى علي (ع) و قال له قم يا علي و اجعل لهم نارا، فقام (ع) و عمد الى شجر اخضر فقطع غصنا من اغصانه و جعل لهم منه نارا، و اوقد منها في كل مكان و اصطلوا بها، و شكروا اللّه تعالى و اثنوا على رسول اللّه (ص) و على امير المؤمنين (ع).
@Yekaye
☀️3) امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبههای خود در وصف خداوند متعال میفرماید:
دنيا و آخرت او را فرمانبردار است، و سر رشته آن دو به دست پروردگار است. آسمانها و زمينها كليدهاى خويش بدو سپردند، و درختان سرسبز، هر صبح و شام به درگاه او به سجده افتادند. از شاخههاى [سبز] خود آتش روشن افروختند و به فرمان او ميوههاى رسيده، به بار آوردند.
📚نهجالبلاغه، خطبه 133
وَ انْقَادَتْ لَهُ الدُّنْيَا وَ الآْخِرَةُ بِأَزِمَّتِهَا وَ قَذَفَتْ إِلَيْهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ مَقَالِيدَهَا وَ سَجَدَتْ لَهُ بِالْغُدُوِّ وَ الآْصَالِ الْأَشْجَارُ النَّاضِرَةُ وَ قَدَحَتْ لَهُ مِنْ قُضْبَانِهَا النِّيرَانُ الْمُضِيئَةُ وَ آتَتْ أُكُلَهَا بِكَلِمَاتِهِ الثِّمَارُ الْيَانِعَة.
@Yekaye
یک آیه در روز
830) 🌳الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون 🔥 〽️تر
.
1⃣ «الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون»
این آیه پاسخ دیگری به اشکال کسانی است که زنده شدن انسانها بعد از مرگ را بعید میشمرند: اینکه از درخت سبزی که رطوبت فراوان دارد، آتش (که نقطه مقابل آب است) بیرون میآید، پس میتوان از دل جسم مرده، حیات و زندگی بیرون آورد.
(شاخههای سبز و ترِ دو درخت مَرخ و عَفار را اگر روی هم بکشیم، آتش میگیرند)
📚(مجمعالبیان، ج8، ص679؛ المیزان، ج17، ص112)
@Yekaye
یک آیه در روز
830) 🌳الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون 🔥 〽️تر
.
2⃣ «جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً»
به لحاظ نحوی، «نار: آتش»، مفعول دوم برای فعلِ «جَعَلَ» است؛ و «مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ: از درخت سرسبز» متعلق و وابسته به «نار» است
📚(الجدول في إعراب القرآن، ج23، ص38)،
و علیالقاعده باید بعد از آن میآمد؛ همین که قبلش آمده، نشاندهنده تاکیدی بر آن است. وجه این تاکید بر روی کلمه «درخت سرسبز» چیست؟
🍃الف. اگر دقت کنیم عمده آتشی که در جهان پدید میآید، یا مستقیماً از چوب درختان است، یا از فسیلهای درختان (نفت و گاز و زغالسنگ). البته عناصر غیروابسته به چوب هم وجود دارند که یا توان جرقه زدن دارند (مانند گوگرد) و یا اگر آتشی به آنها نزدیک شود، توان شعلهور شدن بر اثر آتش دارند (مانند منیزیم) اما آتشی که هم برافروزد (جرقه زند) و هم شعلهور شود، عمدتا از درخت است. آیا آیه میخواهد با این تاکیدش ما را متوجه یک واقعیت علمی کند؟
🍃ب. آتش مظهر سوزاندن و نیست و نابود کردن است. درخت، آن هم درخت سرسبز، مظهر زندگی و شادابی و حیات است (به نحوی که مثلا برای اینکه انسان، مخصوصا در زندگی آپارتماننشینی مدرن دچار افسردگی نشود، اصرار هست که حتما گیاهی در پیرامون خود پرورش دهد.) شاید آیه میخواهد تاکید کند که ببینید در این دنیا چگونه از دل یکی از شادابکنندهترین واقعیات عالم، یکی از نابودکنندهترین واقعیات عالم بیرون میآید. پس در دنیا، هرچیز بسیار جذابی میتواند چه اندازه ظرفیتهای مخرب مخفی در خود داشته باشد.
🍃ج....
@Yekaye
یک آیه در روز
830) 🌳الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون 🔥 〽️تر
.
3⃣«جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً»
چرا در این آیه، عبارتِ «لکُم: برای شما» را آورد؟
(اگر مساله فقط بیان این است که «همان خدایی که از درخت سرسبز، آتش درمیآورد، مرده را هم زنده میکند» کلمه «لکم» قابل حذف است.)
🍃الف. همه میدانیم که کشف آتش، و به تعبیر دقیقتر «چیره شدن بر آتش» یکی از عوامل تحول عظیم زندگی انسان بوده است. سایر حیوانات هم در عالم طبیعت با آتش مواجه میشوند (مثلا در سوختن جنگلها بر اثر حرارت و صاعقه و...) اما نمیتوانستهاند آتش را در اختیار بگیرند؛ و ظاهرا انسان تنها موجود روی زمین است که «آتش برای اوست» نه فقط علیه او؛ و شاید با این تعبیر، خداوند (علاوه بر پاسخ به اشکال منکران معاد)، دارد بیان میکند که ما آتش را «برای شما» قرار دادیم.
📝نکته تخصصی #انسانشناسی
بسیاری از آنتروپولوژیستها شروع انسان جدید [در قبال موجودات انساننمایی مانند نئوآندرتالها و ...] از مقطعی میدانند که انسان توان استفاده از آتش را آموخت.
در واقع، تنها موجودی از موجودات زمینی که آتش را در اختیار میگیرد و از آن برای مصارف مختلف خویش استفاده میکند، انسان است. این یکی از ویژگیهایی است که خداوند به طور خاص برای انسان قرار داده، و از شواهدی است که انسان صرفاً و صرفاً ادامه میمون و حیوانات قبلی نیست؛ بلکه موجودی است که خداوند قابلیتهای ویژهای برای او قرار داده است.
🔖(توضیح بیشتر در جلسه 822، تدبرهای 1 و2 http://yekaye.ir/ya-seen-36-72/)
🍃ب. شاید میخواهد اشاره به یکی از منتهای خداوند بر انسان بکند و آن اینکه خداوند به آنها فهم و توانایی استفاده از این واقعیت را داده است که برخی درختان خصلت آتش افروختن دارند و از این درختها میتوانید آگاهانه آتش برافروزید.
🍃ج....
@Yekaye
یک آیه در روز
830) 🌳الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون 🔥 〽️تر
.
4⃣ «الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون»
اینکه جملهی «أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون» را اسمیه آورد - در حالی که در زبان عربی، حالت عادیِ جمله، «فعلیه» است - و بدون آوردن کلمه «أنتم» و با گفتن «توقدون منه» هم میتوانست همین معنا را برساند، نشان دهنده تاکیدی بر «انتم: شما» است.
اما چرا تاکید کرده؟
🍃الف. شاید میخواهد بفرماید آفرینش ما به نحوی بوده که حتی شما هم بتوانید از چوبِ تر، آتش سوزان درآورید. یعنی نشان دهنده همان عظمتی است که در جلسه 828، تدبر3 اشاره شد که خدا را در حد خود پایین نیاوریم، بلکه خود را در افق بندگی خدا بالا ببریم
🔖http://yekaye.ir/ya-seen-36-78/
یعنی میخواهد بفرماید نه فقط ما قادر بر احیای مردگان هستیم بلکه اگر شما به روالی که ما در جهان قرار دادهایم پی ببرید شما هم میتوانید مانند حضرت ابراهیم و حضرت عیسی مرده زنده کنید همان گونه که الان شما از درخت سبز آتش میافروزید.
🍃ب. شاید این «انتم» همان مطالبی را که درباره چرایی آوردن «لکم» در جمله «جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً» بیان شد
🔖تدبر3 https://eitaa.com/yekaye/2894
میخواهد مورد تاکید قرار دهد.
🍃ج....
@Yekaye
یک آیه در روز
830) 🌳الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون 🔥 〽️تر
.
5⃣ «أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون»
به لحاظ نحوی، «مِنْه» وابسته به «تُوقِدُون» است و علیالقاعده باید بعد از آن بیاید. همین که قبلش آمده حداقل دلالت بر تاکید میکند. وجه این تاکید چیست؟
🍃الف. شاید میخواهد توجه دهد که: دقت کنید که از همین درخت، آتش برافروختید؛ نه از چیزی ضمیمه آن. مثلا ما با کبریت آتش روشن میکنیم. کبریت اگرچه چوب دارد و اگرچه چوب کبریت است که شعله را نگه میدارد، اما برافروخته شدن آتش، مال چوب کبریت نیست، بلکه مال گوگردی است که در معرض اصطکاک قرار گرفته. اما در مورد درخت «مَرخ» و «عَفار» آتش از خود آنها بیرون میزند. اینکه آتش از خودِ چوب سرسبز بیرون بزند، کاملا این مطلب را که زندگی از دل همین استخوان پوسیده بیرون آید، توجیه میکند.
🍃ب. چهبسا میخواهد توجه دهد به تفاوتی که به هرحال بین انسان و خدا هست: انسان، اگر چیزی (از جمله آتش) را پدید میآورد، حتما آن را «از چیزی» پدید میآورد؛ اما خداوند هم میتواند «از چیزی» چیز دیگری پدید آورد، و هم میتواند ابتدا و بدون هیچ سابقهای چیزی پدید آورد (أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ. آیه قبل)
🍃ج....
@Yekaye
یک آیه در روز
830) 🌳الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون 🔥 〽️تر
.
6⃣ «الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون»
📜حکایت📜
علی بن مهزیار می گوید:
من در سال 226 هجری هنگام بازگشت از کوفه [به مدینه] به منطقه قرعا رسیدم؛ و اواخر شب بیرون آمدم که وضو بگیرم و مسواک بزنم [تا نماز شب را ادا کنم] و آن موقع کاملا تنها و به دور از اهل قافله بودم که بناگاه متوجه شعله آتشی در قسمت پایین مسواکم شدم که پرتوی همانند پرتوی خورشید و مانند آن داشت.
[مسواک آن زمان از چوب برخی درختان بویژه از چوب «درخت اراک» بوده است.]
از آن نترسیدم بلکه بسیار متعجب شدم و روی آن دست کشیدم اما هیچ حرارتی احساس نکردم.
با خودم این آیه را خواندم که «همان کسی که برای شما از درخت سبز آتشی قرار داد که یکدفعه شما از آن آتش افروزید.»
و همین طور در فکر فرو رفتم و آن آتش مدتی طولانی باقی بود.
سپس به نزد اهل و عیالم برگشتم و باران ملایمی از آسمان باریدن گرفته بود و دوستانم دنبال آتش بودند و در کاروان ما من یکی از اهالی بصره هم بود؛
چون نزدیک آمدن دوستانم گفتند: ابوالحسن آمد و با خودش آتش آورد؛ و آن مرد بصری نیز همین را گفت؛ تا اینکه نزدیک شدم و آن مرد بصری و نیز دوستانم روی آن آتش دست کشیدند و آنها هم حرارتی احساس نکردند؛
بعد از یک مدت طولانی آتش خاموش شد
اما اندکی بعد دوباره شعله ور شد و اندکی ماند و باز خاموش شد
و دوباره شعله ور شد و برای بار سوم خاموش شد و دیگر برنگشت؛
پس همگی به چوب مسواک نگاه کردیم و نه اثری از آتش بود و نه حرارتی و نه سیاهی و نه خاکستری و نه چیزی که نشاندهنده سوختن باشد!
آن مسواک را برداشتم و در پارچهای مخفی کردم و سال بعد که به خدمت امام هادی ع رسیدم آن را با خود آورده بودم و قسمت پایین آن را از پارچه بیرون آوردم و حکایت را برای ایشان تعریف کردم.
ایشان مسواک را از دستم گرفت و به طور کامل از پارچه بیرون آورد و اندکی در آن نگریست و تامل کرد و فرمود: این نور؟!
گفتم: فدایت شوم؛ همین نور!
فرمود: به خاطر گرایش تو به اهل این خانه و به سبب اطاعت تو از من و پدرم و پدرانم – یا فرمود: به خاطر اطاعت تو از من و پدرانم – خداوند این را به تو نمایاند!
📚رجال الكشي، ص549
@Yekaye