ادامه توضیح ماده «بأس»
▪️از کاربردهای معروف این ماده کاربرد آن به صورت «بِئْسَ» است که حالت اسم فعل دارد و نقطه مقابل «نِعْمَ» است (به معنای «چه بد» در مقابل «چه خوب») و دلالت بر بدبختی و دور شدن از خوبی دارد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۱۹ ).
این تعبیر غالبا به صورت مبنی بر نصب میآید (که تمام کاربردهای قرآنیاش بدین صورت است) و اما در زبان عرب گاه به صورت به صورت معرب (بئسوا و نعموا) به کار رفته است (كتاب العین، ج7، ص316 ).
اگر کلمهای که بعد از این کلمه میآید معرفه باشد مرفوع میشود؛ مانند بئس الرجلُ زیدٌ؛ که این در قرآن کریم بسیار شایع است: «ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ» (بقره/126)؛ «تُحْشَرُونَ إِلى جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ» (آلعمران/12)؛ «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ» (حجرات/11)؛ «مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمينَ» (آلعمران/151)؛ «فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ» (هود/98)؛ «وَ أُتْبِعُوا في هذِهِ لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ» (هود/99)؛ «جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ» (ابراهیم/29)؛ «كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً» (رعد/29)؛ «مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ» (جمعه/5)؛ «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ» (بقره/۹۰)؛ «قُلْ بِئْسَما يَأْمُرُكُمْ بِهِ إيمانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ» (بقره/93)؛ «قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُوني مِنْ بَعْدي» (اعراف/۱۵۰)؛ «وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ» (آل عمران/187)؛ «حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ يا لَيْتَ بَيْني وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرينُ» (زخرف/38)؛ «وَ تَرى كَثيراً مِنْهُمْ يُسارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (مائده/62)؛ «لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَصْنَعُونَ» (مائده/63)؛ «كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعَلُونَ» (مائده/79)؛ «تَرى كَثيراً مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ» (مائده/80)؛ «يَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلى وَ لَبِئْسَ الْعَشيرُ» (حج/13)
و اگر کلمه بعد از آن نکره باشد منصوب میشود؛ مانند بئس رجلا؛ که در قرآن کریم یک مورد چنین به کار رفته است: «أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُوني وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمينَ بَدَلاً» (رعد/50) (مفردات ألفاظ القرآن، ص153-154 )
▪️در مورد کلمه «بئیس» [أَخَذْنَا الَّذينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِیسٍ؛ اعراف/۱۶۵] خلیل بر این باور است که کلمه «بِئْسَ» (و نیز «نِعمَ») بخواهد به صورت نعت و صفت به کار رود به وزن فعیل (بئیس و نعیم) میرود (كتاب العین، ج7، ص316-317 ) هرچند بسیاری بئیس را از همان بأس یا بؤس دانستهاند (مثلا مفردات ألفاظ القرآن، ص153 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص208 )
📿ماده «بأس» و مشتقات آن جمعا ۷۳ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
📖اختلاف قرائت
▪️در اکثر قراءات به همین صورت «بِئْسَ» قرائت شده است؛
▪️اما در روایت ورش از قرائت نافع (مدینه) و نیز روایتی از ابوعمرو (بصره) و برخی از قرائات عشر (ابوجعفر) و طریقی (طریق محمد بن شمونی از اعشی از ورش) از روایت شعبه از عاصم (کوفه) و برخی روایات غیرمشهور (أصبهانی و أزرق) و نیز در قرائت حمزه (کوفه) در هنگام وقف، با ابدال همزه به «ی» به صورت «بیس»قرائت شده است.
📚معجم القراءات ج۹، ص۸۶
@yekaye
🔹الاِسْمُ
در خصوص کلمه «إسم» قبلا بیان شد که
▪️اگر مبنای کسانی که اشتقاق کبیر را قائلند و اصل کلمات را از دو حرف میدانند بپذیریم (که عموما حروف والی – یعنی حروف «و» «ا» «ی»- و حرف همزه را جزءحروف اصلی حساب نمیآورند) کلماتی که از مادههای «سمو» (مثل «سماء»)، «وسم» (مثل «متوسمین»)، «سوم» (مثل «سیماهم» و «تسیمون») و «سمم» (مثل «سمّ» و «سموم») و «سئم» [یا: «سؤم»] (مثل «یسئمون») و «أسم» (مثل «أسامه») را باید کاملا مرتبط با هم معنا کرد و از این رو، در خصوص کلمه «إسم» هم باید ارتباطش با همه اینها را لحاظ کرد
[که در میان اینها، فقط آخرین مورد است که در قرآن هیچ مصداقی ندارد؛ مگر اینکه «إسم» را از همین ماده بدانیم؛ که کسی یافت نشد که بدین سخن قائل شده باشد].
▪️اما بر اساس مبنای رایج که سه حرف را محور ماده اصلی قرار میدهد در باب اینکه «إسم» مشتق از کدام ماده است اکثر اهل لغت بر این باورند که همزه ابتدایی «اسم» همزه وصل است و اصل این کلمه مشتق از ماده «سمو» است؛
▫️فقط در این میان مرحوم مصطفوی در عین اینکه قبول دارد همزه ابتدایی «اسم» همزه وصل و برای تسهیل تلفظ است، بر این باور است که اصل «اسم» از کلمه «شما» در زبانهای آرامیو عبری وارد زبان عربی شده و ربطی به ماده «سمو» ندارد؛ و وقتی معرب شده حرف «ی» در انتهایش افزوده شده؛ و شاهد این مدعا را این دانسته که کلمه «إسم» در زبان عربی به صورتهای «سِم» و «سُم» و «سَم» و «أُسْم» هم بیان شده است.
چیزی که موضع ایشان را تضعیف میکند این است که ایشان خود «سمو» را هم از «شیما»ی آرامیمیدانند و این شباهت «شیما» و «شما» کاملا میتواند شبیه شباهت «سمو» و «اسم» در عربی باشد؛ و شاهد ایشان هم برای مدعتیشان شاهد چندان قویای نیست.
▪️البته در میان قدمای اهل کوفه بودهاند کسانی که اصل آن را از ماده «وسم» میدانستند؛ اما این دیدگاه بشدت مورد نقد و طرد واقع شده است بدین بیان که اگر از این ماده بود باید اسم مصغر آن «وُسَیمٌ» گفته میشد، نه «سُمَی»؛ و جمع آن به صورت «أَوْسَام» میآمد، نه «اسماء» (که از این جهت شبیه «قِنْو» و «أَقْناء» است) و «اسامی»؛ و نامیدن یک نفر را با تعبیر «وَسَمْتُهُ» بیان میکردیم نه «أَسْمَیتُهُ». در ۴۰ عنوان کتاب لغتی که در نرمافزارهای نور موجود است هیچیک بحث «اسم» را ذیل ماده «وسم» نیاوردهاند و فقط یک مورد بود که ممکن است چنین برداشتی شود و آن هم کتاب ابن درید (م۳۲۱) است (جمهرة اللغة، ج۲، ص۱۰۷۴) که به نظر میرسد سخن وی نیز از این باب است که دو حرف «س» و «م» را محور قرار داده و تمام مشتقات فوق را یک جا مورد بحث قرار داده است. در واقع، در عنوانگذاریهای متاخر این کتاب، کلمه «اسم» ذیل «وسم» قرار گرفته است؛ اما اگر این عنوانبندیها و پاراگرافبندیهایی که توسط متاخرین روی کتاب انجام شده برداشته شود چنین برداشتی رخ نخواهد داد. (بویژه اگر اشتقاق کبیر را مبنا قرار دهیم بعید نیست سخن منسوب به کوفیان هم برقرار کردن نسبت بین «وسم» و «اسم» بوده باشد، نه لزوما این را ذیل آن بردن.)
▪️درباره معنای اصلی ماده «سمو» گفتهاند دلالت دارد بر علو؛ و به تعبیر دیگر، دلالت دارد بر رفعت چیزی و شاخص و کاملا آشکار بودنش و علو آن نسبت بدانچه تحت آن؛ و از آنجا که «سماءِ» هر چیزی، به بالای آن گفته میشود برخی معتقدند که اصل ماده «سمو» هر آن چیزی است که رفعتی یافته و فوق چیز دیگر و محیط بر آن باشد؛ و از آنجا که در زبانهای آرامیو عبری و سریانی کلمه «شماء» به همین معنای «سماء» به کار رفته این احتمال منتفی نیست که این لفظ با همین معنا از آن زبانهای دیگر به زبان عربی وارد شده باشد.
▪️در هر صورت چنانکه اشاره شد اغلب اهل لغت «اسم» را برگرفته از ماده «سمو» که به معنای علو و رفعت و بالاتر بودن است میدانند؛ «اسم» هر چیز آن چیزی است که ذات و خود آن چیز را با آن میشناسند و درباره چرایی این وجه تسمیه گفتهاند که چون به وسیله آن است که ذکر و یاد مسمی (آن چیزی که این اسم اوست) بالا میآید و شناخته میشود و تاکید کردهاند که دلالت اسم بر مسمی دلالت اشاره است نه دلالتی توصیفی؛ [یعنی اگر مثلا اسم یک نفر «زیبا» است معلوم نیست که واقعا شخص زیبابی باشد]
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح کلمه «اسم»
🔸اساسا در تفاوت «اسم» و «لقب» و «صفت» گفتهاند که
▫️اسم آن چیزی است که بر یک معنای مفرد دلالت دارد و دلالتش دلالت اشاره است همانند عَلَم و پرچمیکه نصب میشود تا فقط دلالت بر صاحب خود کند؛
▫️اما «لقب» آن اسمی است که شخص مورد نظر بعد از نامیده شدن اولش بدان معروف میشود؛
▫️اما «صفت» (یا «وصف») آن چیزی است که توضیحی درباره شخص مورد نظر میدهد و میتواند متصف به صدق و کذب شود؛ در حالی که در مورد اسم صدق و کذب معنی ندارد.
البته میتوان گفت تعبیر «صحیح» و «درست» (در مقابل «غلط» و «نادرست») به دو معنا به کار میرود؛ یک در همین کاربرد اشارهای که در این معنا میتوان گفت که فلان اسم یا لقب برای فلانی صحیح یا غلط است (به این معنا که واقعا این اسم اوست یا خیر) و دیگری معنایی که یک نحوه مباینت از موصوف خود دارد و حالت حکایتگری از (نه فقط اشاره به) موصوف خود دارد و او را شرح میدهد و از این جهت است که قابلیت صدق و کذب پیدا میکند.
این مسأله موجب شده که نهتنها بین مفسران بلکه بین اهل لغت هم بحث و بررسیهای جدیای در خصوص «اسماء الله» رخ دهد؛ که اسم در مورد خداوند به چه معناست؛ و ضمنا یکی از نکات بحثبرانگیز درباره کلمه «اسم» این است که چرا در قرآن کریم هرف همزه ابتدایی آن هنگام اتصال به حرف «ب» در «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» افتاده است؛ که چون در این آیه محل نیاز نیست به همان بحث قبلی ارجاع میشود.
🔖جلسه ۱۰۴۱ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-74/
@yekaye
🔹لَمْ یتُبْ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «توب» در اصل به معنای رجوع و بازگشت میباشد که غالبا در مورد رجوع از گناه به کار میرود.
▫️وقتی این کلمه در مورد انسان به کار میرود به معنای رجوع انسان از گناهان به سوی خداست و لذا غالبا با حرف اضافه «الی» میآید (تاب الی الله)؛
▫️اما وقتی در مورد خدا به کار میرود، با تعبیر «علی» میآید (تاب الله علی عبده) که به معنای این است که خداوند از موضع بالا و البته با فضل و رحمت و مغفرتش به جانب بندهاش برمیگردد.
تعبیر «تاب الله علیه» را غالبا به معنای «خدا توبهاش را پذیرفت» دانستهاند و برخی آن را به معنای «اعطای توفیق توبه از جانب خداوند» معرفی کردهاند و حق این است که در هر دو معنا به کار میرود؛ و در قرآن کریم هم مواردی به وضوح در معنای اول (فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یتُوبُ عَلَیهِ؛ مائده/۳۹) و مواردی به وضوح در معنای دوم (تابَ عَلَیهِمْ لِیتُوبُوا؛ توبه/۱۱۸) و در مواردی دوبار در یک آیه و ظاهرا هربار به یکی از این دو معنا به کار رفته است (لَقَدْ تابَ اللهُ عَلَی النَّبِی وَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ الَّذینَ اتَّبَعُوهُ فی ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ یزیغُ قُلُوبُ فَریقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَیهِ؛ توبه/۱۱۷).
🔖جلسه ۲۲۷ http://yekaye.ir/al-baqarah-2-37/
@yekaye
🔹الظَّالِمُونَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «ظلم» در اصل بر دو معنا دلالت میکند:
یکی ظلمت و تاریکی در مقابل نور و روشنایی؛ و
دیگری قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اصلی خود،
که ظلم و ستم از این معنای دوم است؛ و معنای دوم آن (قرار ندادن چیزی در جای خود) بقدری عام است که حتی در مورد زمینی که در محصول مناسب نمیدهد هم به کار رفته است: «كِلْتَا الْجَنَّتَینِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیئاً» (کهف/۳۳).
در این میان، مرحوم مصطفوی معتقد است معنای اول هم به این معنای دوم برمیگردد، با این توجیه که اصل در عالم بر نور و روشنایی است و ظلمت و تاریکی، نبودن این اصل در جایگاه خود است.
▪️«ظُلْمَة» که جمع آن «ظلمات» میشود را خداوند برای اشاره به جهل و شرک و فسق به کار برده است؛ همان گونه که برای مقابلات اینها از تعبیر «نور» استفاده کرده است. و گاه تعبیر «در ظلمات بودن» و «کوری» به جای هم به کار میرود چنانکه در جایی میفرماید «كَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ»(أنعام/۱۲۲) و در جای دیگر میفرماید «كَمَنْ هُوَ أَعْمی» (رعد/۱۹) و یا در جایی میفرماید «وَ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِی الظُّلُماتِ»(أنعام/۳۹) و در جای دیگر میفرماید «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْی» (بقرة/۱۸).
▪️همچنین تعبیر «أَظْلَمَ» (إِذا أَظْلَمَ عَلَیهِمْ قامُوا؛ بقره/۲۰) به معنای «در ظلمت واقع شدن» است و با اینکه به باب افعال رفته اما ظاهرا فعل لازم است و شاهدش اینکه اسم فاعل آن «مُظلِم» به معنای کسی است که در ظلمت واقع شده است (وَ آیةٌ لَهُمُ اللَّیلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهار فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ؛ یس/۳۷؛ كَأَنَّما أُغْشِیتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّیلِ مُظْلِماً، یونس/۲۷) البته تعبیر «أظلم» به عنوان صفت تفضیلی هم در قرآن کریم به کار رفته است (هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغی؛ نجم/۵۲) چنانکه فقط تعبیر «مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن: چه کسی ظالمتر است از کسی که» ۱۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
▪️کلمه «ظالم» واضح است که در معنای ظلم و تجاوز از حق به کار میرود، و چون تجاوز از حق عام است هر کسی که مرتکب هر گناه کوچک یا بزرگی شده باشد، شامل میشود.
🔖جلسه ۷۲۰ http://yekaye.ir/al-fater-35-20/
@yekaye
🔹الف. یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
📜۱) از ابن عباس روایت شده است که
این فراز از آیه درباره ثابت بن قیس بن شماس نازل شد كه گوشش سنگین بود و هنگامیكه نزد رسول اللّه (ص) میآمد برایش جا باز میكردند كه در كنار حضرت بنشیند و بتواند بشنود.
روزی وارد مجلس شد و هر كس در جایی نشسته بود. پا بر گردن مردم میگذاشت و جلو میرفت و داد میزد: جا باز كنید! جا باز كنید!
مردی بدو گفت اینجا جا هست بنشین.
ثابت با حالتى خشمناك پشت سر او نشست. همين كه هوا روشن شد پرسيد آن مرد كیست؟
آن مرد اسم خود را گفت.
ثابت گفت پسر فلان زن؟ و نام مادر آن مرد را برد كه در جاهلیت بدنام بود؛ و آن مرد از شرم سر به زیر انداخت.
پس این آیه نازل گردید: «ای مؤمنان، جمعی جمعی دیگر را مسخره نكنند كه چه بسا اینان از آنان بهتر باشند».
📚مجمع البیان، ج9، ص20۲ ؛
📚أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص409 ؛
📚ترجمه اسباب نزول، ص208؛
❇️ تبصره:
این حکایت با افزودهای در شأن نزول آیه ۱۳ هم خواهد آمد؛ که ظاهرا دلالت دارد این چند آیه با هم (یا با فاصله بسیار کم از هم) نازل شده باشند.
📜 ۲) از مقاتل نقل شده است که این سخن خداوند «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» در مورد قومی از بنیتمیم نازل شد که بلال و سلمان و عمار و خباب و صهیب و ابنفهیرة و سالم مولی ابوحذیفه را مسخره میکردند.
📚الدر المنثور، ج6، ص91
📜۳) و نیز گفته شده است که
عکرمه پسر ابوجهل مسلمان شد؛ و [با توجه به حدیث نبویای که ابوجهل را فرعون این امت خوانده بود] برخی به او میگفتند: «پسر فرعون این امت»! و او ناراحت شد و از آنان شکوه کرد و این آیه نازل شد.
📚البحر المحيط في التفسير، ج9، ص517
@yekaye
#حجرات_11
🔹ب. وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ
📜۴) از انس روایت شده است که این قسمت از آیه درباره برخی از زنان پیغمبر (ص) نازل شد كه أم سلمه را مسخره میكردند؛
و قضیه از این قرار بود که ام سلمه يك تكه پارچه كتان سفيد بكمر خود بسته بود كه دو طرف آن از پشت سرش آويخته بود و موقع راه رفتن بزمين كشيده ميشد، عايشه (دختر ابو بكر) به حفصه (دختر عمر) گفت: اين چیه که پشت خودش ميكشد؟! گویی زبان سگ آويزان شده است!
و بدین گونه مسخرهاش كردند.
📚مجمع البیان، ج9، ص202-203 ؛
📚البحر المحيط، ج9، ص517
📚أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص409 ؛
📚ترجمه اسباب نزول، ص209
@yekaye
#حجرات_11
🔹ب. وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ
📜۵) الف. [طبق نقل مرحوم طبرسی] از حسن بصری
و [طبق نقل واحدی] از انس،
روایت شده است که شأن نزول این آيه آن بود که برخی از زنان پیامبر (ص) أم سلمه را به لحاظ كوتاهقدیاش مسخره میکردند و با دست با حالتی مسخرهآلود اشاره میکردند که چقدر او کوتاهقد است.
📚مجمع البیان، ج9، ص203 ؛
📚أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص409 ؛
📚ترجمه اسباب نزول، ص209
📜ب. مقاتل این مطلب را از خود عایشه نقل میکند که:
من ام سلمه را به خاطر کوتاهقد بودنش مسخره میکردم که این آیه نازل شد.
📚تفسير مقاتل بن سليمان، ج4، ص95
📜ج. ابوحیان علاوه بر اینکه مطلب فوق را از انس روایت کرده، از عایشه نیز روایت کرده که:
من زینب بنت خزیمه [=یکی از همسران پیامبر ص] را به خاطر کوتاهقد بودنش مسخره میکردم؛ و این آیه نازل شد.
📚البحر المحيط، ج9، ص517
@yekaye
#حجرات_11
🔹ب. وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ
📜۶) الف. از عکرمه از ابن عباس روایت شده است که
صفیه دختر حییبناخطب [یکی از همسران پیامبر ص] نزد پیامبر (ص) آمد و شکایت كرد كه برخی از زنان پیامبر ص [در نقلی:عایشه] او را سرزنش میكنند و میگویند: ای یهودیة دختر یهودیها!
پیامبر (ص) فرمود: چرا در جواب نگفتی پدرم هارون است و عمویم موسی و شوهرم محمد ص.
و این فراز از آیه بدین مناسبت نازل گردید.
📚أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص409-410 ؛
📚ترجمه اسباب نزول، ص209؛
📚البحر المحيط، ج9، ص517 ؛
📚مجمع البيان، ج9، ص: 204
📜ب. در منابع شیعه این واقعه با طول و تفصیل بیشتری آمده است:
این آیه دربارهی صفیه دختر حیّیبناخطب همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شده است که عایشه و حفصه او را اذیّت میکردند و دشنام میدادند و او را یهودیزاده خطاب میکردند. صفیه نیز از این رفتار آنها نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گلایه کرد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «آیا تو به آنها پاسخ نمیدهی»؟
صفیه پرسید: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! چه پاسخی به آنها بدهم»؟
آن حضرت فرمود: «بگو: جدّم حضرت هارون نبی الله (علیه السلام) و عمویم حضرت موسی کلیم الله (علیه السلام) و همسرم حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) است. پس چه چیزی را در مورد من عار میشمرید»؟
صفیه به آنها چنین پاسخ داد.
آن دو گفتند: «این پاسخ را رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به تو یاد داده است».
آن گاه خداوند در این باره آیه را نازل فرمود: یَا أَیُّهَا الذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَومٍ» تا آنجا که فرمود «ولا تَلمِزُوا أَنفُسَکُمْ ولا تَنَابَزُوا بِالأَلقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الفُسُوقُ بَعْدَ الإِیمَانِ».
📚تفسیر القمی، ج۲، ص۳۲۱-322
@yekaye
#حجرات_11
🔹ج. وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ
📜۷) ابن ضحاك از پدرش و عموهایش روایت کرده است كه وقتی پیغمبر (ص) بر ما (در مدینه) وارد شد اشخاص یكدیگر را با لقبهایی صدا میكردند؛ و به رسول اللّه (ص) خبر دادند که اشخاصی که مخاطب قرار میگیرند این لقبها را خوش ندارند! آیه نازل شد: «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ»
📚أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص410 ؛
📚ترجمه اسباب نزول، ص209
📜۸) الف. از حسن بصری نقل شده است که گاه یهودیای مسلمان میشد اما همچنان وی را با تعبیر «ای یهودی» مخاطب قرار میدادند و این آیه آنها را از این کار برحذر داشت.
📚الدر المنثور، ج6، ص91
ب. تفصیل ماجرا به نقل مقاتل چنین است:
کعب بن مالک انصاری در محل تقسیم آإ ایستاده بود و بین او و عبدالله بن حدرد أسلمی نزاعی رخ میدهد. وی به او میگوید: ای عرب بادیهنشین! و عبدالله هم به او میگوید: ای یهودی.
سپس عبدالله نزد رسول الله ص رفت و ماجرا را تعریف کرد. پیامبر ص به او فرمود: احتمالا تو هم به او گفتی: ای یهودی!
گفت: بله؛ وقتی او مرا به من لقب عرب بادیهنشین داد، در حالی که من از مهاجران هستم.
پیامبر ص به او فرمود: شما دو نفر دیگر سراغ من نیایید مگر اینکه خداوند توبه شما را قبول کند.
آن دو خود را در مسجد در کنار منبر حبس کردند تا اینکه در مورد آنان نازل شد که «وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ»
📚تفسير مقاتل بن سليمان، ج4، ص95
📜۹) و نیز گفته شده است که در میان بنیسلمه لقب [بد] گذاشتن روی همدیگر خیلی شایع شده بود و این آیه بدین سبب نازل شد.
📚البحر المحيط في التفسير، ج9، ص518
@yekaye
#حجرات_11
🔹الف. یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا
☀️۱) جمیل بن دراج میگوید من در محضر امام صادق ع بودم ... طیار وارد شد و از امام صادق ع پرسید: «فدایت شوم! دیدهاید که خداوند در بسیاری از جاهایی که لزوما در مقام خطاب قرار دادن مؤمنان [به معنای خاص کلمه] نیست، مخاطب را با تعبیر «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» مورد خطاب قرار میدهد؛ آیا منافقان هم در این خطاب داخل هستند»؟
فرمود: «آری! منافقان و نیز گمراهان و هرکسی که در ظاهر به اسلام اعتراف دارد، داخل در آن است».
📚الكافي، ج8، ص274
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: ...
فَدَخَلَ عَلَيْهِ الطَّيَّارُ فَسَأَلَهُ وَ أَنَا عِنْدَهُ؛ فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ رَأَيْتَ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» فِي غَيْرِ مَكَانٍ مِنْ مُخَاطَبَةِ الْمُؤْمِنِينَ؛ أَ يَدْخُلُ فِي هَذَا الْمُنَافِقُونَ؟
قَالَ: نَعَمْ، يَدْخُلُ فِي هَذَا الْمُنَافِقُونَ وَ الضُّلَّالُ وَ كُلُّ مَنْ أَقَرَّ بِالدَّعْوَةِ الظَّاهِرَةِ.
@yekaye
🔹ب. لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ
☀️۲) در روایتی، امام سجاد ع انواع گناهان را از حیث آثاری که دارند توضیح میدهند ؛ در فرازی از آن میفرمایند:
و گناهانی که نقمت و سختی را نازل میکنند عبارتند از معصیت کسی که به ستم بودن عملش آگاه است؛ دست بلند کردن بر روی مردم و مسخره کردن و استهزای آنان.
📚معاني الأخبار، ص270؛
📚عدة الداعي و نجاح الساعي، ص213
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا خَالِدٍ الْكَابُلِيَّ يَقُولُ سَمِعْتُ زَيْنَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ:
الذُّنُوبُ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ ...
وَ الذُّنُوبُ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ عِصْيَانُ الْعَارِفِ بِالْبَغْيِ وَ التَّطَاوُلُ عَلَى النَّاسِ وَ الِاسْتِهْزَاءُ بِهِمْ وَ السُّخْرِيَّةُ مِنْهُم ...
@yekaye
☀️۳) از رسول الله ص روایت شده است:
دروغگو دروغ نمی گوید مگر به خاطر پستیای که در وجود خویش مییابد؛ و اصل و ریشه مسخره کردن، اطمینان و تکیه کردن به اهل دروغگویی است.
📚الإختصاص، ص232
وَ قَالَ النَّبِيُّ ص:
لَا يَكْذِبُ الْكَاذِبُ إِلَّا مِنْ مَهَانَةِ نَفْسِهِ وَ أَصْلُ السُّخْرِيَّةِ الطُّمَأْنِينَةُ إِلَى أَهْلِ الْكَذِب.
@yekaye
☀️۴) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
نیزهی زبان دارای سوزشی بیشتر [برندهتر] از نیزه جنگی است
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص223؛
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص318
طَعْنُ اللِّسَانِ أَمَضُّ [أمضی] مِنْ طَعْنِ السِّنَانِ.
@yekaye
☀️5) الف. یکبار ابوذر خدمت پیامبر ص شرفیاب میشوند و حضرت وصایایی به وی میفرمایند که برخی از آنها قبلا گذشت.
در فرازی از این روایت ابوذر میگوید:
گفتم: یا رسول الله! آیا ما به خاطر سخنی که بر زبانمان جاری میشود مواخذه میشویم؟
فرمود: ابوذر! و آیا به صورت افتادن مردم در آتش جز محصول کِشت و زراعتی است که زبانهایشان انجام داده است؟ تو مادام که ساکتی سالمی؛ اما همین که سخن گفتی یا به نفع توست یا علیه تو.
ابوذر! همانا گاه شخصی به گفتن یک کلمهای که مورد رضایت خداوند – جل ثنائه- است، زبان می گشاید؛ پس رضوان خداوند تا روز قیامت برای او نوشته میشود؛ و گاه کسی سخنی را در مجلسی بر زبان میآورد تا دیگران را بخنداند، پس به اندازه فاصله بین زمین و آسمان در جهنم سقوط میکند.
📚الأمالي (للطوسي)، ص537؛ مكارم الأخلاق، ص470
حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍالطُّوسِيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ يَحْيَى بْنِ الْحُسَيْنِ الْعَبَرْتَائِيُّ الْكَاتِبُ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمُّ، عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ، عَنْ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي ذُبَيٍّ الْهُنَائِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو حَرْبِ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ الدُّؤَلِيُّ، عَنْ أَبِيهِ أَبِي الْأَسْوَدِ، قال ... حَدَّثَنِي أَبُو ذَرٍّ، قَالَ: دَخَلْتُ ذَاتَ يَوْمٍ فِي صَدْرِ نَهَارِهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي مَسْجِدِهِ، فَلَمْ أَرَ فِي الْمَسْجِدِ أَحَداً مِنَ النَّاسِ إِلَّا رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) إِلَى جَانِبِهِ جَالِسٌ، فَاغْتَنَمْتُ خَلْوَةَ الْمَسْجِدِ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أَوْصِنِي بِوَصِيَّةٍ يَنْفَعُنِي اللَّهُ بِهَا. ...
قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّا لَنُؤْخَذُ بِمَا تَنْطِقُ بِهِ أَلْسِنَتُنَا؟
قَالَ: يَا أَبَا ذَرٍّ، وَ هَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ، إِنَّكَ لَا تَزَالُ سَالِماً مَا سَكَتَّ، فَإِذَا تَكَلَّمْتَ كُتِبَ لَكَ أَوْ عَلَيْكَ.
يَا أَبَا ذَرٍّ، إِنَّ الرَّجُلَ يَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ (جَلَّ ثَنَاؤُهُ) فَيُكْتَبُ لَهُ بِهَا رِضْوَانُهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ فِي الْمَجْلِسِ لِيُضْحِكَهُمْ بِهَا فَيَهْوِي فِي جَهَنَّمَ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ.
🔹این حدیث نبوی با عبارات دیگری هم در برخی منابع دیگر روایت شده است؛ از جمله:
☀️ب. گاه شخصی سخنی بر زبان میآورد که با آن همنشینانش را بخنداند پس سقوطی میکند بیش از فاصله تا ثریا.
📚بحار الأنوار، ج69، ص257؛
📚مرآة العقول، ج10، ص351
قال رسول الله ص:
إِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ لِيُضْحِكَ بِهَا جُلَسَاءَهُ فَيَهْوِي بِهَا أَبْعَدَ مِنَ الثُّرَيَّا
☀️ج. و گاه یکی از شما زبان به گفتن سخنی می گشاید که آن را صرفا برای این میگوید که اهل مجلس را بخنداند، پس به اندازه فاصله بین زمین و آسمان سقوط میکند؛ و آ» مقدار که انسان به خاطر زبانش دچار لغزش میشود بیش از آن مقدار است که به خاطر قدم برداشتن بلغزد.
📚مجموعة ورام، ج1، ص9
وَ عَنْهُ ص:
إِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ لَا يَقُولُهَا إِلَّا لِيُضْحِكَ بِهَا أَهْلَ الْمَجْلِسِ فَيَهْوِي بِهَا أَبْعَدَ مِمَّا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَيَزِلُّ عَنْ لِسَانِهِ أَكْثَرَ مِمَّا يَزِلُّ عَنْ قَدَمِه
☀️د. خنده دو قسم است:
خندهاي است كه خدا آن را دوست دارد و خندهاي است كه خدا آن را دشمن دارد:
اما خندهاى كه خدا آن را دوست دارد، آن است كه انسان به روى برادر خويش از شوق ديدار وى لبخند زند؛
اما خندهاى كه كه خداوند متعال آن را دشمن دارد آن است كه انسان به گفتن سخنی به ستم ویا باطل زبان بگشاید تا بخندد یا بخنداند؛ كه به سبب آن به اندازه [مسافتی که پیمودنش] هفتاد پایيز [طول میکشد] در جهنم سرنگون رود.
📚نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، ص553
قال رسول الله ص:
الضّحك ضحكان: ضحك يحبّه اللَّه و ضحك يمقته اللَّه.
فأمّا الضّحك الّذي يحبّه اللَّه فالرّجل يكشر في وجه أخيه شوقا إلى رؤيته،
و أمّا الضّحك الّذي يمقته اللَّه تعالى فالرّجل يتكلّم بالكلمة الجفاء و الباطل ليضحك أو يضحك، يهوى بها في جهنّم سبعين خريفا.
@yekaye
☀️۶) از امیرالمؤمنین ع روایت شده است:
برحذر باش از اینکه به مردم طعنه بزنی و خودت را پست و حقیر کنی؛ که گناه خویش را عظیم میکنی و از ثواب و خیر محروم میشوی.
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص223
قال امیرالمؤمنین ع:
إِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ عَلَى النَّاسِ طَاعِناً وَ لِنَفْسِكَ مُدَاهِناً فَتَعْظُمَ عَلَيْكَ الْحَوْبَةُ وَ تُحْرَمَ الْمَثُوبَةَ.
@yekaye
☀️۷) از امام صادق ع روایت شده است:
نسبت به برادرت ابراز شماتت و سرزنش مکن؛ که خداوند بر او رحم میکند [آنچه مایه شماتت شده را از او برمی دارد] و آن را به جانب تو سرازیر میگرداند.
و فرمود:
کسی که برادرش را به خاطر مصیبتی که بر او وارد شده شماتت کند از دنیا بیرون نرود مگر اینکه [به همان چیزی که مایه شماتت او شد] مبتلا گردد.
📚الكافي، ج2، ص359
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ:
لَا تُبْدِي الشَّمَاتَةَ لِأَخِيكَ فَيَرْحَمَهُ اللَّهُ وَ يُصَيِّرَهَا بِكَ.
وَ قَالَ:
مَنْ شَمِتَ بِمُصِيبَةٍ نَزَلَتْ بِأَخِيهِ لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يُفْتَتَنَ.
@yekaye
☀️۸) الف. از امام صادق ع روایت شده است:
کسی که مؤمنی را ، مسکین و نیازمند باشد یا نباشد، تحقیر کند همواره خداوند تحقیرکننده و درهمکوبنده او خواهد بود تا اینکه از آن تحقیری که در حق او بود برگردد [ویا توبه کند].
📚الكافي، ج2، ص351؛
📚المحاسن، ج1، ص97
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً مِسْكِيناً أَوْ غَيْرَ مِسْكِينٍ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَاقِراً لَهُ مَاقِتاً حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ مَحْقَرَتِهِ إِيَّاهُ [أَوْ يَتُوبَ].
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
خداوند عز و جل می فرماید: به دشمنی رودررو با من برخاسته است کسی که بنده مؤمن را خوار و ذلیل کند.
📚الكافي، ج2، ص352
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: قَدْ نَابَذَنِي مَنْ أَذَلَّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ.
@yekaye
یک آیه در روز
🔹ب. لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی
🔹 ج. وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ
☀️۹) عربی بادیهنشین از رسول الله ص درخواست کرد که سفارشی به ایشان بکنند.
فرمودند:
بر تو باد به رعایت تقوای الهی؛ پس اگر کسی از تو به خاطر چیزی که در می داند در تو هست عیبجویی کرد، تو در خصوص چیزی که میدانی در او هست از او عیبجویی نکن؛ که وبالش گردن او را بگیرد و پاداشش برای تو باشد.
📚مجموعة ورام، ج1، ص111
قَالَ أَعْرَابِيٌّ لِرَسُولِ اللَّهِ ص أَوْصِنِي.
فَقَالَ ص:
عَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ، فَإِنِ امْرُؤٌ عَيَّرَكَ بِشَيْءٍ يَعْلَمُهُ فِيكَ، فَلَا تُعَيِّرْهُ بِشَيْءٍ تَعْلَمُهُ فِيهِ، يَكُنْ وَبَالُهُ عَلَيْهِ وَ أَجْرُهُ لَكَ.
@yekaye
☀️۱۰) الف. از امام صادق ع روایت شده است که:
کسی که مؤمنی را توبیخ و نکوهش کند خداوند در دنیا و آخرت او را توبیخ و نکوهش نماید.
☀️ب. و نیز فرمودند:
کسی که برادرش را به نحوی ملاقات کند که وی را توبیخ و نکوهش کند خداوند در دنیا و آخرت او را توبیخ و نکوهش نماید.
📚الكافي، ج2، ص356
☀️الف. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ أَنَّبَ مُؤْمِناً أَنَّبَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.
☀️ب. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ عُمَرَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ لَقِيَ أَخَاهُ بِمَا يُؤَنِّبُهُ أَنَّبَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.
@yekaye
☀️۱۱) الف. از امام صادق ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
کسی که خبری امری زشت و ناروا را پخش کند همانند کسی است که آن را ابتداءا انجام داده است؛ و کسی که از مؤمنی به خاطر چیزی مورد عیبجویی قرار دهد، نمیمیرد مگر اینکه مرتکب آن شود.
☀️ب. و نیز امام صادق ع فرمودند:
کسی که از مؤمنی به خاطر گناهی مورد عیبجویی قرار دهد، نمیمیرد مگر اینکه مرتکب آن شود.
📚الكافي، ج2، ص356؛
📚المحاسن، ج1، ص104
☀️الف. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً كَانَ كَمُبْتَدِئِهَا وَ مَنْ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِشَيْءٍ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْكَبَهُ.
☀️ب. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِذَنْبٍ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْكَبَهُ.
@yekaye