🔹«بِالْهَزْلِ»
▪️کاربرد ماده «هزل» در دو معنا بسیار شایع است یکی همین «هَزل» که به معنای شوخی و نقطه مقابل جدی بودن است و دومی «هُزال» که به معنای لاغری و نقطه مقابل چاق بودن است (كتاب العين، ج4، ص14 ).
بسیاری از اهل لغت این کاربرد دوم را اصل در این معنا دانسته اند؛ مثلا:
▪️ابن فارس معتقد است که اصل معنای این ماده دلالت بر «ضعف» دارد (معجم المقاييس اللغة، ج6، ص51 ).
▪️راغب هم فقط اشاره کرده است که «هزل» کلامی است که ثمره و حاصلی بر آن مترتب نیست و از باب تشبیه به «هزال» [لاغر؛ از این جهت که حیوانی که لاغرش است ارزش غذایی چندانی ندارد] چنین نامیده شده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص841 ).
▪️حسن جبل هم معنی اصلی را همین نقص بدن موجود زندهای که چاقی خود (آنچه بدن وی را پر میکند) از دست میدهد، که لازمه آن خفت و سبکی است؛ و از شواهدی که آورده
کاربرد این ماده در خصوص مارهایی است که بسیار باریکند؛
ونیز کاربرد آن به صورت «مَهزَل» که به معنای فقر است (= از دست رفتن آنچه در اختیار است)
و زمین «مهزولة» زمینی است که عمده حاصلخیزی خود را از دست داده است.
وی بر همین اساس وجه تسمیه «هزل» به معنای شوخی که نقطه مقابل جدی است را این میداند که در جدیت شدت و صلابت و یک نحوه پر بودن است؛ اما در شوخی یک نحوه بازی، ویا سستی و تفنن در سخن است که محتوایی که بیان شده ارزشی ندارد و به همین جهت است که برخی «هزل» را به بازی تفسیر کردهاند
و «مهزلة» را هم که برای اشاره به پرچم به کار میبرند بدین جهت است و یا به کار شعبدهباز «هزیلاء» می گویند
(المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۳۰۳ ).
▪️اما مرحوم مصطفوی تمرکز خود در تحلیل را بر کلمه شوخی قرار داده و معتقد است اصل واحد در این ماده نقطه مقابل جدیت و فصل [=قاطعیت] ای است که در آن إحکام و اتقان باشد. از این رو وی هزل را به معنای اضطراب و تزلزل و سستیای میداند که در آن تثبّت و پایداریای نباشد و کاربردش در خصوص معنای لاغری را هم از این جهت میداند که آن إحکام و صحت و سلامتی که باید داشته باشد فاقد است.
ایشان تذکر میدهد که بین ماده «هزل» با مواد «هزز» [مانند: وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ، مریم/۲۵؛ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً، نمل/۱۰؛قصص/۳۱] و «هزء» و «هزع» اشتقاق کبیر وجود دارد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص260 )
که اشاره میشود که ظاهرا ماده «هزع» در قرآن کریم وجود ندارد و درباره ماده «هزء» هم قبلا توضیحاتی داده شد (جلسه ۶۳۷ https://yekaye.ir/al-kahf-18-56/)
🔸از کلماتی که به «هزل» بسیار نزدیک است کلمه «مزاح» و ماده «مزح» است. در تفاوت این دو گفتهاند که در «هزل» کسی که هزل میگوید عملا دارد یک نحوه تواضع و کوچکی نسبت به کسی که در پیشگاه او هزل گفته میشود از خودش ابراز میدارد؛ اما در مزاح لزوما چنین نیست لذا در خصوص سلاطین ویا در مورد پیامبر اکرم نمیگویند هزل گفت اما میگویند مزاح کرد (الفروق في اللغة، ص249 ).
📿ماده «هزل» تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
☀️۱) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
وقتی علمی را شنیدید آن را کاملا دربرگیرید و با هزل [سخن شوخی و بیهوده] آمیختهاش نکنید که دلها آن را پس زند.
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص43؛ غرر الحكم و درر الكلم، ص: 294
قال امیرالمؤمنین ع:
إِذَا سَمِعْتُمُ الْعِلْمَ فانطووا [/ فَأَلِطُّوا / فَاكْظِمُوا] عَلَيْهِ فَلَا تَشُوبُوهُ بِهَزْلٍ فَتَمُجَّهُ الْقُلُوبُ.
@yekaye
☀️۲) از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
سه چیز از نشانههای احمق است:
زیادهروی در شوخی و سرگرمی و دروغپردازی [= سر کار گذاشتن].
📚مجموعة ورام، ج2، ص121
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص
ثَلَاثَةٌ مِنْ عَلَامَاتِ الْحُمْقِ كَثْرَةُ الْهَزْلِ وَ اللَّهْوِ وَ الْخُرْق.
@yekaye
☀️۳) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
از سرگرمی و بازی و زیادهروی در شوخی و خنده و ترّهات [= کارهای پوچ و باطل] برحذر باش.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص104؛
📚 تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص461
قال امیرالمؤمنین ع:
احْذَرِ اللَّهْوَ وَ اللَّعِبَ وَ الْهَزْلَ وَ كَثْرَةَ الضَّحِكِ وَ الْمَزْحِ وَ التُّرَّهَاتِ.
@yekaye
۴) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
☀️الف. عاقلترین انسانها کسی است که جدیت او بر هزل [= سخن شوخی و بیهوده] او غلبه کند و با عقلش بر هوای نفسش چیره شود.
☀️ب. کسی که عقلش کم باشد هزل [= سخن شوخی و بیهوده] او زیاد شود.
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص52 و ۵۵
قال امیرالمؤمنین ع:
☀️الف. أَعْقَلُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ جِدُّهُ هَزْلَهُ وَ اسْتَظْهَرَ عَلَى هَوَاهُ بِعَقْلِهِ (477/ 2).
☀️ب. مَنْ قَلَّ عَقْلُهُ كَثُرَ هَزْلُهُ (320/ 5).
@yekaye
۵) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
☀️الف. کسی که سخنش زیاد شود اشتباهاتش هم زیاد شود و کسی که هزل [= سخن شوخی و بیهوده] او زیاد شود بروز امور سخیف از وی زیاد شود.
☀️ب. کسی که هزل [= سخن شوخی و بیهوده] او زیاد شود به جهالت کشیده میشود.
☀️ج. کسی که سبک و عادتش بر هزل [= سخن شوخی و بیهوده] باشد جدیتاش معلوم نمیشود. [یعنی وقتی بخواهد جدی باشد کسی او را جدی نمیگیرد].
☀️د. کسی که هزل [= سخن شوخی و بیهوده] او زیاد شود جدیت او باطل شود.
☀️ه. کسی که هزل [= سخن شوخی و بیهوده] بر او غلبه کند عقلش فاسد شود.
☀️و. زیادی هزل [= سخن شوخی و بیهوده] نشانه جهالت است.
☀️ز. غلبه هزل [= سخن شوخی و بیهوده] تصمیمگیری جدی را باطل میسازد.
قال امیرالمؤمنین ع:
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص212
☀️الف. مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ لَغَطُهُ وَ مَنْ كَثُرَ هَزْلُهُ كَثُرَ سُخْفُهُ (409/ 5).
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص222
☀️ب. مَنْ كَثُرَ هَزْلُهُ اسْتُجْهِلَ (200/ 5).
☀️ج. مَنْ جَعَلَ دَيْدَنَهُ الْهَزْلَ لَمْ يُعْرَفْ جِدُّهُ (227/ 5).
☀️د. مَنْ كَثُرَ هَزْلُهُ بَطَلَ جِدُّهُ (279/ 5).
☀️ه. مَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْهَزْلُ فَسَدَ عَقْلُهُ (293/ 5).
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص461
☀️و. كَثْرَةُ الْهَزْلِ آيَةُ الْجَهْلِ (598/ 4).
☀️ز. غَلَبَةُ الْهَزْلِ تُبْطِلُ عَزِيمَةَ الْجِدِّ (384/ 4).
@yekaye
☀️۶) از امام رضا ع روایت شده که فرمودند:
هزل [= سخن شوخی و بیهوده] شوخیِ نابخردان و هنرِ جاهلان است
📚أعلام الدين في صفات المؤمنين، ص311
من كلام الإمام أبي الحسن علي بن محمد بن الرضا ع
وَ قَالَ ع الْهَزْلُ فُكَاهَةُ السُّفَهَاءِ وَ صِنَاعَةُ الْجُهَّالِ.
@yekaye
حدیث زیر مربوط به آیه قبل است که اخیرا آن را یافتم و اینک به مجموعه احادیث قبل اضافه میشود
☀️۱۰) ابولبید بحرانی میگوید: شخصی در مکه خدمت امام باقر ع آمد و سوالاتی از ایشان پرسید و امام ع پاسخ گفت. سپس وی گفت: آیا تو کسی هستی که گمان میکنی که چیزی در کتاب الله نیست مگر اینکه «شناخته شده» است [یعنی همه مطالب قرآن برای همه واضح است]؟
فرمودند: من این گونه نگفتم. ولیکن چیزی از کتاب الله نیست مگر اینکه دلیلی ناطق از جانب خود خداوند - البته از چیزهایی که مردم آن را نمیدانند - در کتابش هست [که بر آن دلالت دارد].
گفت: آیا تو کسی هستی که گمان میکنی که چیزی از کتاب الله نیست مگر اینکه مردم بدان نیازمندند؟ [هر چیزی که در کتاب الله آمده ناظر به نیازی در میان مردم است]؟
فرمودند: بله؛ و حتی یک حرف واحد از آن نیست مگر اینکه چنین است.
گفت: پس بگو «المص» چیست؟
ابولبید میگوید: امام پاسخی به وی داد که من فراموش کردم. پس آن شخص بیرون رفت و امام ع رو به من کرد و فرمود: این تفسیر آن در ظاهر قرآن بود؛ آیا میخواهی از تفسیر آ» بر اساس باطن قرآ» به تو خبر دهم؟
گفتم: مگر قرآن ظاهر و باطن دارد؟
فرمود: بله؛ همانا برای کتاب الله ظاهری هست و باطنی و دیدنیای، و ناسخی و منسوخی، و محکمی و متشابهی، و سنتهایی و مَثَلهایی، و فصلی و وصلی، و حروفی و صرف کردنی؛ پس هرکس گمان کند که کتاب الله مبهم است قطعا هلاک شده و هلاک کرده است...
📚المحاسن، ج1، ص270
عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنْ خُثَيْمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْجُعْفِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو لَبِيدٍ الْبَحْرَانِيُّ المراء الهجرين قَالَ:
جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع بِمَكَّةَ فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فَأَجَابَهُ فِيهَا. ثُمَّ قَالَ لَهُ الرَّجُلُ: أَنْتَ الَّذِي تَزْعُمُ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِلَّا مَعْرُوفٌ؟
قَالَ: لَيْسَ هَكَذَا قُلْتُ؛ وَ لَكِنْ لَيْسَ شَيْءٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِلَّا عَلَيْهِ دَلِيلٌ نَاطِقٌ عَنِ اللَّهِ فِي كِتَابِهِ مِمَّا لَا يَعْلَمُهُ النَّاسُ.
قَالَ: فَأَنْتَ الَّذِي تَزْعُمُ أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِلَّا وَ النَّاسُ يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ؟
قَالَ: نَعَمْ وَ لَا حَرْفٌ وَاحِدٌ.
فَقَالَ لَهُ: فَمَا المص؟
قَالَ أَبُو لَبِيدٍ: فَأَجَابَهُ بِجَوَابٍ نَسِيتُهُ. فَخَرَجَ الرَّجُلُ.
فَقَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ ع: هَذَا تَفْسِيرُهَا فِي ظَهْرِ الْقُرْآنِ؛ أَ فَلَا أُخْبِرُكَ بِتَفْسِيرِهَا فِي بَطْنِ الْقُرْآنِ؟
قُلْتُ: وَ لِلْقُرْآنِ بَطْنٌ وَ ظَهْرٌ؟
فَقَالَ: نَعَمْ إِنَّ لِكِتَابِ اللَّهِ ظَاهِراً وَ بَاطِناً وَ مُعَايَناً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ سُنَناً وَ أَمْثَالًا وَ فَصْلًا وَ وَصْلًا وَ أَحْرُفاً وَ تَصْرِيفاً فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ كِتَابَ اللَّهِ مُبْهَمٌ فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَكَ ...
@yekaye
یک آیه در روز
. ۱۱۵۹) 📖 وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ 📖 ترجمه 💢و آن شوخی (بیهوده) نیست. سوره طارق (۸۶) آیه ۱۴ ۱۴۰۴/۲/۳
.
1️⃣ «وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ»
با اینکه چنانکه ذیل آیه قبل (إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ) دیدیم که برای مرجع ضمیر «ه» در آنجا احتمالات مختلفی مطرح بود، اما ذیل این آیه در حدی که در اقوال مفسران جستجو شد، همگی «هو» در این آیه (یعنی مقصود از آن چیزی که هزل نیست) را به قرآن کریم برگرداندهاند؛ در حالی که به نظر میرسد همانند آنجا برای «هو» هم احتمالات متعددی میتوان مطرح کرد:
🌴الف. قرآن (تقریبا عموم مفسران) که همین جا نیز احتمالات متعددی قابل طرح است که در تدبر ۲ خواهد آمد.
🌴ب. قیامت، یعنی میخواهد بگوید مساله جدایی انسانها در قیامت و تعیین تکلیف همگان بسیار جدی است و اصلا شوخیبردار نیست؛ و به هیچوجه نمیتوان احتمال پارتیبازی و مداهنه (ماستمالی کردن) و زیرسبیلی رد شدن در آنجا داد؛ و هیچ نحوه تزلزلی در آن راه ندارد، شبیه به همانکه در جای دیگر فرمود: «لا ریب فیه» (آل عمران/۹و۲۵؛ نساء/۷۸؛ انعام/۱۲؛ کهف/۲۱؛ حج/۷؛ غافر/۵۹؛ شوری/۷؛ جاثیه/۲۶و۳۲).
🌴ج. پیامبر اکرم ص و مواضع وی کاملا حسابشده و دقیق است و به هیچ عنوان شوخی و مسخره نیست.
🌴د. اگر مقصود از «فصل» در آیه قبل را ناظر به حروف مقطعه بگیریم، آنگاه اینجا میخواهد اشاره کند که این حروف یک امر کاملا جدی است و این طوری نیست که صرفا از باب تفنن بیان شده باشد.
🌴ه. ...
@yekaye
#طارق_۱۴