eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰۷۰) 📖 و لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ 📖 ترجمه 💢و اگر آنان صبر می‌کردند تا [تو خود] به نزد آنان درآیی، مسلماً برایشان بهتر می‌بود؛ و خداوند بسیار بامغفرت و رحیم است. سوره حجرات (۴۹)، آیه ۵ ۱۴۰۱/۱/۱۴ ۱ رمضان ۱۴۴۳ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹صَبَرُوا قبلا بیان شد که ▪️درباره ماده «صبر» ابن فارس بر این باورست که این ماده در اصل در سه معنای متفاوت به کار رفته است: ▫️حبس (که مصدر آن «صَبر» و به معنای زندانی و محصور کردن است؛ و این همان معنای رایج «صبر کردن» است که در فارسی هم به کار می‌رود)؛ ▫️بالا و برتر هر چیزی (که به صورت «صُبرِ» چیزی بیان می‌شود)؛ و ▫️نوعی از سنگ (چنانکه سنگ صُبرة، سنگی است که شدید و غلیظ باشد؛ و یا به یک تکه از سنگ یا آهن «صُبَارة» گفته می‌شود). ▪️اما راغب که درباره این لفظ در قرآن بحث کرده بحث خود را روی معنای اول متمرکز نموده و گفته است که صبر به معنای «امساک در ضیق» (خودداری کردنی که با تنگی و فشار همراه باشد) است چنانکه وقتی چارپایی را بدون آب و علف نگه دارند می‌گویند «صَبَرْتُ الدّابّة» و بدین جهت به معنای حبس و بازداشتن نفس بر حسب آنچه مقتضای عقل و شرع است به کار می‌رود؛ و ▫️ مرحوم مصطفوی هم ظاهرا بر همین اساس، اصل معنای آن را حفظ نفس از جزع (بی‌تابی) و اضطراب با سکون و طمأنینه دانسته‌ است. 🔸بر این اساس، با توجه به موقعیتهایی که نفس در آن قرار می‌گیرد، به برخی از کلمات نزدیک می‌شود؛ و متضادهای خاصی پیدا می‌کند: ▪️وقتی خویشتنداری در مصیبت باشد، فقط از لفظ «صبر» استفاده می‌شود که نقطه مقابلش «جزع» است «سَواءٌ عَلَینا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحیصتفاوتی ندارد که جزع کنیم یا صبر کنیم، راه نجاتی برایمان نیست» (ابراهیم/۲۱)؛ ▪️ وقتی در میدان جنگ مطرح شود، همان شجاعت و نقطه مقابل «جُبن» است؛ ▪️وقتی هنگام نزول بلایی ملال‌آور مطرح شود، همان «گشادی سینه» (رحب الصدر) است که مقابلش «ضجر» (ملالت و دلتنگی) است؛ و ▪️وقتی در خویشتنداری از بیان کلامی باشد، «کتمان» و نقطه مقابلش «مَذِل»» (سستی و بی‌حالی] است؛ و در تعبیر «فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ» (بقرة/۱۷۵) اگرچه ابوعبیده آن را به معنای «جرات داشتن» دانسته، اما به نظر می‌رسد یک کاربرد مجازی باشد؛ یعنی چه اندازه بر عذاب خود صبر و طاقت داری اگر که جرات بر ارتکاب معصیت او را داری. ▪️همچنین گاهی صبر در معنای انتظار کشیدن به کار می‌رود؛ و آن در جایی است که حقِ انتظار کشیدن جز با صبر و پایداری ادا نمی‌شود: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ» (قلم/۴۸؛ انسان/۲۴). ▪️این ماده وقتی به باب افتعال می‌رود به معنای تحمل کردن و قبول سختی‌های کار است: «وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ‏» (مریم/۶۵) یعنی با تمام توان خود در عبادت او شکیبایی بورز؛ موارد دیگر کاربرد این کلمه در قرآن: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیها» (طه/۱۳۲) «إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ» (قمر/۲۷). در واقع، باب افتعال دلالت بر اختیار کردن فعل دارد؛ و اختیار کردن صبر، یعنی آماده شدن برای انجام کار و قبول مشکلات مسیر. ▪️اما اینکه فعل «صابَرَ» چه تفاوتی با «صَبَرَ» دارد (بویژه اینکه در آیه‌ای این دو در کنار هم مطرح شده‌اند: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» (آل عمران/۲۰۰)، برخی از اهل لغت (مثل راغب اصفهانی) ویا مترجمان قرآن تفاوت معنایی خاصی در لغت بین این دو نگذاشته‌اند و آن را از باب تاکید دانسته‌ و یا صرفا به لحاظ سیاق کلام معنایی متفاوت را برشمرده‌اند؛ اما مرحوم طبرسی بر این باور است که چون باب مفاعله برای اقدام طرفینی به کار می‌رود، «اصبروا» بر التزام شخصی به واجبات و پرهیز از محرمات دلالت دارد، ولی «صابروا» به صبرهایی که در مواجهه با دیگران، بویژه جهاد با دشمن، دلالت دارد و در همین راستا زمخشری نیز توضیح داده که مصابره صبر شدیدتر و سخت‌تر است و در واقع بابی از صبر است که در اینجا بعد از صبر آمده در خصوص آن چیزی که باید بر آن صبر شود آمده که شدت و صعوبت بیشتر آن را نشان دهد و این آیه می‌فرماید بر دین خدا و تکالیفش صبر کنید و در برابر دشمنان خدا در جهاد هم صبر داشته باشید و نشان دهید که صبر شما در سختیهای جنگ از آنان بیشتر است و مبادا کم‌صبرتر از آنان باشید. ▪️«صبور» صیغه مبالغه از این ماده است و به معنای کسی که توان فراوانی برای صبر کردن بر کاری دارد به کار می‌رود؛ اما «صبّار» در جایی است که صبر کردن با نوعی تکلف و مجاهده همراه باشد: «إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» (ابراهیم/۵؛ لقمان/۳۱؛ سبأ/۱۹؛ شورى/۳۳) 🔖جلسه ۹۲۳ https://yekaye.ir/ale-imran-3-200/ @yekaye
🔹تَخْرُجَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «خرج» در اصل به معنای بیرون شدن و خارج شدن از چیزی می‌باشد؛ «خروج» نقطه مقابل «دخول» است؛ و در واقع به هر گونه آشکار شدن از جایگاهی که در آن بوده (از شهر، خانه، از لباس، و حتی از حالتی نفسانی) ماده «خرج» به کار می‌رود. ▪️کلمه «خَرج» [= هزینه] نقطه مقابل «دخل» [= درآمد] است و اعم از «خراج» [=مالیات] است و وجه تسمیه این دو به خاطر آن است اینها مالی است که انسان آن را از اموالش بیرون می‌آورد (البته در مقایسه «خرج» و «خراج» نظرات دیگری هم گفته شده است). ▪️وقتی این ماده به باب افعال برود (إخراج) متعدی می‌شود وبه معنای «خارج کردن» است (وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَر؛ بقره/۲۱۷) و اسم مفعول آن «مُخرَج: خارج شده» می‌باشد (لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجینَ؛ شعراء/۱۶۷) 🔖جلسه ۶۷۶ https://yekaye.ir/al-kahf-18-94/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۲) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: همانا خداوند پیامبرش را بر محبت خویش تأدیب کرد و سپس فرمود: «و همانا تو بر خُلق و خویی عظیم هستی» (قلم/۴). سپس [اموری را] به او تفویض کرد و فرمود: «و آنچه را که رسول به شما داد بگیرید و آنچه را که از آن نهی کرد بپذیرید» (حشر/۷) و فرمود: «و کسی که از رسول اطاعت کند قطعا از خداوند اطاعت کرده است» (نساء/۸۰). امام صادق ع ادامه دادند: و همانا پیامبر خدا ص [آن امور را] به حضرت علی ع تفویض کرد و او را امین شمرد؛ پس شما تسلیم او شدید و مردم انکار کردند؛ پس به خدا سوگند که ما دوست داریم که هرجا ما سخن گفتیم شما سخن بگویید، و اگر ساکت شدیم شما هم ساکت شوید، و ما بین شما و خداوند عز و جل هستیم؛ خداوند برای هیچکس خیری در مخالفت با امر ما قرار نداده است. 📚الكافي، ج‏1، ص265؛ المحاسن، ج‏1، ص162؛ بصائر الدرجات، ج‏1، ص384-385؛ تفسير العياشي، ج‏1، ص259 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ النَّحْوِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ» ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ». قَالَ ثُمَّ قَالَ: وَ إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِيٍّ وَ ائْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ فَوَ اللَّهِ لَنُحِبُّكُمْ أَنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا وَ أَنْ تَصْمُتُوا إِذَا صَمَتْنَا وَ نَحْنُ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ خَيْراً فِي خِلَافِ أَمْرِنَا. @yekaye
☀️۱) از امام صادق ع روایت شده است که امیرالمومنین ع می‌فرمود: همانا از حق عالم این است که در سوال کردن از او زیاده‌روی نکنی و لباسش را نگیری* و هنگامی که بر او وارد شدی در حالی که جماعتی نزد او هستند و به همه آنها سلام می‌کنی، به طور خاص با او احوال‌پرسی کنی؛ و در مقابلش – نه پشت سرش- بنشینی و با چشمک زدن به او اشاره نکنی و به انگشت او را مورد اشاره قرار ندهی و نزد او زیاد برخلاف نظر او نگویی که «فلانی چنین گفت و فلانی چنان گفت» و او را به خاطر طولانی کردن همنشینی اذیت نکنی؛ که همانا مَثَل عالِم، مَثَل درخت خرماست که باید منتظر بمانی تا چیزی بر تو بریزد؛ و پاداش عالم بیشتر است از پاداش روزه‌دار برپاایستاده‌ی جنگجوی در راه خداوند. ✳️* پی‌نوشت: ظاهرا تعبیر «لباسش را نگیری» کنایه است از اینکه او را معطل و متوقف نکنی برای اینکه حتما پاسخت را بدهد. 📚الكافي، ج‏1، ص37 عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ: إِنَّ مِنْ حَقِّ الْعَالِمِ أَنْ لَا تُكْثِرَ عَلَيْهِ السُّؤَالَ وَ لَا تَأْخُذَ بِثَوْبِهِ؛ وَ إِذَا دَخَلْتَ عَلَيْهِ وَ عِنْدَهُ قَوْمٌ فَسَلِّمْ عَلَيْهِمْ جَمِيعاً وَ خُصَّهُ بِالتَّحِيَّةِ دُونَهُمْ؛ وَ اجْلِسْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَا تَجْلِسْ خَلْفَهُ؛ وَ لَا تَغْمِزْ بِعَيْنِكَ وَ لَا تُشِرْ بِيَدِكَ؛ وَ لَا تُكْثِرْ مِنَ الْقَوْلِ «قَالَ فُلَانٌ وَ قَالَ فُلَانٌ» خِلَافاً لِقَوْلِهِ؛ وَ لَا تَضْجَرْ بِطُولِ صُحْبَتِهِ؛ فَإِنَّمَا مَثَلُ الْعَالِمِ مَثَلُ النَّخْلَةِ تَنْتَظِرُهَا حَتَّی يَسْقُطَ عَلَيْكَ مِنْهَا شَيْ‏ءٌ؛ وَ الْعَالِمُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْغَازِي فِي سَبِيلِ اللَّهِ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۳) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند: بپرهیز از دو خصلت، که هرکس که هلاک شد در این دو مورد بود که هلاک شد: بپرهیز از اینکه بر اساس رای و نظر شخصی خودت برای مردم نظر و فتوا دهی؛ یا اینکه بر اساس آنچه نمی‌دانی دینداری بورزی [= بر چیزهایی به عنوان وظیفه دینی اصرار کنی که واقعا نمی‌دانی وظیفه دینی هست یا خیر]. 📚الكافي، ج‏1، ص42 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: إِيَّاكَ وَ خَصْلَتَيْنِ فَفِيهِمَا هَلَكَ مَنْ هَلَكَ إِيَّاكَ أَنْ تُفْتِيَ النَّاسَ بِرَأْيِكَ أَوْ تَدِينَ بِمَا لَا تَعْلَمُ. @yekaye
☀️۴) ابان بن تغلب نقل کرده است که یکبار مومن الطاق برایم تعریف کرد که زيد بن علی بن حسين عليهما السلام زمانی كه متواری و پنهان بود مرا خواست، نزدش رفتم. به من گفت ای ابا جعفر! اگر از ما در خانه تو را بزند [= تو را به ياری طلبد] چه جواب ميدهی؟ آیا همراه با او خروج می‌کنی؟ گفتم: اگر آن شخص پدرت يا برادرت باشند با وی خروج خواهم کرد. زيد گفت من ميخواهم خروج کنم و با اين قوم (بنی اميه) بجنگم؛ با من خروج کن! گفتم: نه قربانت گردم. چنین نمی‌کنم. گفت: آیا جان خودت را از من دریغ می داری؟! گفتم: این يك جان بيشتر نیست؛ اگر خدا را روی زمين حجتی غیر از تو باشد، هر كس از تو كناره گيرد نجات يافته و هر كس با تو آيد هلاك گشته؛ و ؛ اگر خدا را روی زمين حجتی غیر از تو نباشد، كسی كه از تو كناره كند با آنكه همراهيت كند برابرست! به من گفت: ای ابا جعفر من با پدرم سر يك سفره مي‌نشستم، او برایم لقمه‌ می‌گرفت و از فرط دلسوزی‌اش برایم لقمه داغ را ابتدا برایم سرد می‌كرد؛ آیا او برای داغی آتش دوزخ برای من دلسوزی نكرده که از روش دينداری تو را آگاه ساخته اما به من خبر نداده است‌؟!! گفتم: قربانت گردم؛ چون از آتش دوزخ برای تو دلسوزی كرده خبرت نداده است؛ می‌ترسيد كه تو نپذيری و از آن جهت به دوزخ روی. ولی به من خبر داد؛ اگر بپذيرم نجات می‌يابم و اگر نپذيرم از دوزخ رفتن من باكی بر او نباشد! سپس باو گفتم: قربانت شوم، شما بهتريد يا پيغمبران‌؟ فرمود: معلوم است: پيغمبران. گفتم: يعقوب به یوسف فرمود: «داستان خوابت را ببرادرانت مگو، مبادا برايت نيرنگی بريزند»؛ چرا به آنها خبر نداد [و به آنها دستور نداد] تا برايش نيرنگی نريزند؟! بلکه از آنان مخفی داشت؟ همچنين پدرت مطلب را از تو پنهان كرد، زيرا بر تو بيم داشت. زيد فرمود: اكنون كه چنين گفتی، پس به خدا سوگند كه مولايت در مدينه بمن خبر داد كه من كشته می‌شوم و در كناسه كوفه مرا به صلیب کشند و [خبر داد كه] كتابی نزد اوست كه كشتن و به صلیب کشیده شدنم در آن نوشته است. سپس مومن الطاق گفت: پس من به حج رفتم و گفتگوی خودم را با زيد به امام صادق (عليه السّلام) عرض كردم. فرمود: تو كه راه را از پيش و پس و راست و چپ و بالا و پایین بر او بستی و هیچ راهی را برایش باقی نگذاشتی. 📚الكافي، ج‏1، ص174 @yekaye 👇سند و متن حدیث👈 https://eitaa.com/yekaye/9379
سند و متن حدیث ۴ ☀️عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ قَالَ: أَخْبَرَنِي الْأَحْوَلُ أَنَّ زَيْدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع بَعَثَ إِلَيْهِ وَ هُوَ مُسْتَخْفٍ قَالَ فَأَتَيْتُهُ. فَقَالَ لِي: يَا أَبَا جَعْفَرٍ مَا تَقُولُ إِنْ طَرَقَكَ طَارِقٌ مِنَّا أَ تَخْرُجُ مَعَهُ؟ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ: إِنْ كَانَ أَبَاكَ أَوْ أَخَاكَ خَرَجْتُ مَعَهُ. قَالَ فَقَالَ لِي: فَأَنَا أُرِيدُ أَنْ أَخْرُجَ أُجَاهِدُ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ؛ فَاخْرُجْ مَعِي. قَالَ قُلْتُ لَا؛ مَا أَفْعَلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ! قَالَ فَقَالَ لِي: أَ تَرْغَبُ بِنَفْسِكَ عَنِّي قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّمَا هِيَ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ فَإِنْ كَانَ لِلَّهِ فِي الْأَرْضِ حُجَّةٌ فَالْمُتَخَلِّفُ عَنْكَ نَاجٍ وَ الْخَارِجُ مَعَكَ هَالِكٌ وَ إِنْ لَا تَكُنْ لِلَّهِ حُجَّةٌ فِي الْأَرْضِ فَالْمُتَخَلِّفُ عَنْكَ وَ الْخَارِجُ مَعَكَ سَوَاءٌ. قَالَ فَقَالَ لِي يَا أَبَا جَعْفَرٍ كُنْتُ أَجْلِسُ مَعَ أَبِي عَلَی الْخِوَانِ فَيُلْقِمُنِي الْبَضْعَةَ السَّمِينَةَ وَ يُبَرِّدُ لِيَ اللُّقْمَةَ الْحَارَّةَ حَتَّی تَبْرُدَ شَفَقَةً عَلَيَّ وَ لَمْ يُشْفِقْ عَلَيَّ مِنْ حَرِّ النَّارِ إِذاً أَخْبَرَكَ بِالدِّينِ وَ لَمْ يُخْبِرْنِي بِهِ؟! فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ مِنْ شَفَقَتِهِ عَلَيْكَ مِنْ حَرِّ النَّارِ لَمْ يُخْبِرْكَ خَافَ عَلَيْكَ أَنْ لَا تَقْبَلَهُ فَتَدْخُلَ النَّارَ؛ وَ أَخْبَرَنِي أَنَا فَإِنْ قَبِلْتُ نَجَوْتُ وَ إِنْ لَمْ أَقْبَلْ لَمْ يُبَالِ أَنْ أَدْخُلَ النَّارَ. ثُمَّ قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْتُمْ أَفْضَلُ أَمِ الْأَنْبِيَاءُ؟ قَالَ بَلِ الْأَنْبِيَاءُ قُلْتُ يَقُولُ يَعْقُوبُ لِيُوسُفَ «يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلی‏ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً» لِمَ لَمْ يُخْبِرْهُمْ حَتَّی كَانُوا لَا يَكِيدُونَهُ؟! وَ لَكِنْ كَتَمَهُمْ ذَلِكَ فَكَذَا أَبُوكَ كَتَمَكَ لِأَنَّهُ خَافَ عَلَيْكَ. قَالَ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَئِنْ قُلْتَ ذَلِكَ لَقَدْ حَدَّثَنِي صَاحِبُكَ بِالْمَدِينَةِ أَنِّي أُقْتَلُ وَ أُصْلَبُ بِالْكُنَاسَةِ وَ إِنَّ عِنْدَهُ لَصَحِيفَةً فِيهَا قَتْلِي وَ صَلْبِي. فَحَجَجْتُ فَحَدَّثْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع بِمَقَالَةِ زَيْدٍ وَ مَا قُلْتُ لَهُ. فَقَالَ لِي: أَخَذْتَهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ وَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْهِ وَ لَمْ تَتْرُكْ لَهُ مَسْلَكاً يَسْلُكُهُ. 📚الكافي، ج‏1، ص174 @yekaye
☀️۵) از امام صادق عليه السّلام روایت شده كه ‌فرمودند: بر شما باد تقوای خداوندی كه يكی است و شریکی ندارد.و خويش را بپاييد كه به خدا سوگند گاه شود که مردی از شما كه رمۀ گوسفندی دارد که چوپانی بر آنها گماشته، اگر برای آنها چوپانی که به حال و روز گوسفندانش آگاهتر از آن قبلی باشد بيايد، آن چوپان نخستين را بيرون كند و اين مرد داناتر به گله را به جای او بگمارد. به خدا سوگند اگر برای يك نفر از شما دو جان بود كه با يكی از آنها می‌جنگید و تجربه می‌آموخت و ديگری باقی می‌ماند و با آن بر اساس آنچه برایش آشكار شده بود كار می‌كرد [چه خوب بود]! ولی يك جان بيشتر نيست، و چون آن يك جان بيرون رود به خدا سوگند فرصت توبه از دست خواهد رفت. پس شما خود سزاوارترید که برای خويش انتخاب كنيد؛ اگر فردی از خاندان ما سوی شما آمد بنگريد بر چه اساس و هدفی خروج می‌كنيد. نگوييد زيد خروج كرد [پس برای ما اين كار نيز رواست]. چرا که زيد مردی عالم و بسیار راستگو بود و شما را به سوی خويش نمی‌خواند، بلكه شما را به «الرضا من آل محمد ص» [= آن کس از آل محمد که بدان رضایت خواهید داد] فرا می‌خواند؛ و اگر پيروز شده بود به‌يقين به كسی كه شما را به او دعوت كرده بود وفا می‌کرد؛ او فقط خروج کرد تا این حكومتی را که مستقر بود درهم بکوبد [یعنی خودش دنبال حکومت نبود]. ولی آن كه امروز از خاندان ما خروج می‌كند شما را به چه چيز می‌خواند؟ به «الرضا من آل محمد ص»‌ ؟ [اگر این است] که شما را گواه می‌گيريم كه ما بدو راضی نيستيم؛ او امروز كه كسی با وی نيست، نافرمانی ما می‌كند، هنگامی كه پرچمها و درفشها را پشت سر خويش ببيند، قطعا به نشنيده گرفتن سخن ما اقدام خواهد کرد؛ مگر كسی كه همۀ فرزندان فاطمه پيرامون او گرد آيند. به خدا سوگند آنکه قرار است همراهی‌اش کنید كسی نيست مگر شخصی كه همه پيرامون او گرد آيند. همين كه ماه رجب شد به نام خدای عزّ و جلّ‌ روی آوريد؛ و اگر خواستيد تا ماه شعبان هم عقب بيندازيد اشکالی ندارد؛ و اگر بخواهيد ماه رمضان هم فريضۀ روزه را در ميان خانوادۀ خود بگيريد شايد اين كار موجب نيروی بيشتری برای شما گردد؛ و همانا [خروج] سفيانی، علامتی کافی است برای شما. 📚الكافي، ج‏8، ص264 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَی عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: عَلَيْكُمْ بِتَقْوَی اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِكُمْ فَوَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ لَهُ الْغَنَمُ فِيهَا الرَّاعِي فَإِذَا وَجَدَ رَجُلًا هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي هُوَ فِيهَا يُخْرِجُهُ وَ يَجِي‏ءُ بِذَلِكَ الرَّجُلِ الَّذِي هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي كَانَ فِيهَا. وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ لِأَحَدِكُمْ نَفْسَانِ يُقَاتِلُ بِوَاحِدَةٍ يُجَرِّبُ بِهَا ثُمَّ كَانَتِ الْأُخْرَی بَاقِيَةً فَعَمِلَ عَلَی مَا قَدِ اسْتَبَانَ لَهَا؛ وَ لَكِنْ لَهُ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ إِذَا ذَهَبَتْ فَقَدْ وَ اللَّهِ ذَهَبَتِ التَّوْبَةُ. فَأَنْتُمْ أَحَقُّ أَنْ تَخْتَارُوا لِأَنْفُسِكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ آتٍ مِنَّا فَانْظُرُوا عَلَی أَيِّ شَيْ‏ءٍ تَخْرُجُونَ وَ لَا تَقُولُوا خَرَجَ زَيْدٌ؛ فَإِنَّ زَيْداً كَانَ عَالِماً وَ كَانَ صَدُوقاً، وَ لَمْ يَدْعُكُمْ إِلَی نَفْسِهِ، إِنَّمَا دَعَاكُمْ إِلَی الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع، وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَی بِمَا دَعَاكُمْ إِلَيْهِ؛ إِنَّمَا خَرَجَ إِلَی سُلْطَانٍ مُجْتَمِعٍ لِيَنْقُضَهُ. فَالْخَارِجُ مِنَّا الْيَوْمَ إِلَی أَيِّ شَيْ‏ءٍ يَدْعُوكُمْ؟ إِلَی الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع؟ فَنَحْنُ نُشْهِدُكُمْ أَنَّا لَسْنَا نَرْضَی بِهِ وَ هُوَ يَعْصِينَا الْيَوْمَ وَ لَيْسَ مَعَهُ أَحَدٌ، وَ هُوَ إِذَا كَانَتِ الرَّايَاتُ وَ الْأَلْوِيَةُ أَجْدَرُ أَنْ لَا يَسْمَعَ مِنَّا؛ إِلَّا مَعَ مَنِ اجْتَمَعَتْ بَنُو فَاطِمَةَ مَعَهُ، فَوَ اللَّهِ مَا صَاحِبُكُمْ إِلَّا مَنِ اجْتَمَعُوا عَلَيْه.‏ إِذَا كَانَ رَجَبٌ فَأَقْبِلُوا عَلَی اسْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَتَأَخَّرُوا إِلَی شَعْبَانَ فَلَا ضَيْرَ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَصُومُوا فِي أَهَالِيكُمْ فَلَعَلَّ ذَلِكَ أَنْ يَكُونَ أَقْوَی لَكُمْ وَ كَفَاكُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ عَلَامَةً. @yekaye
☀️۶) عبد الملك بن عمرو گويد: امام صادق عليه السّلام به من فرمود: ای عبد الملك! چرا نمی‌بينم كه تو به سوی اين مواضعی كه اهل سرزمينت می‌روند، بروی‌؟ گفتم: كجا؟ فرمود: جدّه، آبادان، مصيصيه (از نواحی شام) و قزوين. عرض كردم: در انتظار امر [= حكومت] شما هستم و به شما اقتدا کرده‌ام. فرمود: آری! به خدا سوگند، اگر اين كار خير بود به هيچ وجه آنها بر ما پيشی نمی‌گرفتند. گفتم: زيديه می‌گويند: بین ما با [امام] جعفر [صادق عليه السّلام] اختلافی نیست جز اینکه او به جهاد قائل نیست! فرمود: من قائل نیستم؟! چرا، به خدا سوگند که قائلم، ولیکن خوش ندارم كه علم خود را به جهل آنان واگذار کنم! 📚الكافي، ج‏5، ص19 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: يَا عَبْدَ الْمَلِكِ مَا لِي لَا أَرَاكَ تَخْرُجُ إِلَی هَذِهِ الْمَوَاضِعِ الَّتِي يَخْرُجُ إِلَيْهَا أَهْلُ بِلَادِكَ؟ قَالَ: قُلْتُ: وَ أَيْنَ؟ فَقَالَ: جُدَّةُ وَ عَبَّادَانُ وَ الْمَصِّيصَةُ وَ قَزْوِينُ. فَقُلْتُ: انْتِظَاراً لِأَمْرِكُمْ وَ الِاقْتِدَاءِ بِكُمْ. فَقَالَ: إِي وَ اللَّهِ لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ. قَالَ: قُلْتُ لَهُ: فَإِنَّ الزَّيْدِيَّةَ يَقُولُونَ لَيْسَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ جَعْفَرٍ خِلَافٌ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَرَی الْجِهَادَ! فَقَالَ: أَنَا لَا أَرَاهُ؟! بَلَی وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرَاهُ وَ لَكِنْ أَكْرَهُ أَنْ أَدَعَ عِلْمِي إِلَی جَهْلِهِمْ. @yekaye
☀️۷) از امام باقر ع روایت شده است: همانا قومی را می‌بینم که در شرق خروج (قیام ) می‌کنند و حق را طلب می‌کنند؛ پس بدانان داده نمی‌شود؛ دوباره آن را طلب می‌کنند؛ باز به آنان داده نمی‌شود؛ چون چنین می‌بینند شمشیرهایشان را بر گرده‌هایشان می‌گذارند؛ این بار آنچه می‌خواهند به آنها داده می‌شود، اما دیگر آن را قبول نمی‌کنند تا اینکه برپا ایستند؛ و آن را جز به صاحب شما نمی‌دهند؛ کشتگان آنان شهدایند؛ اما من اگر آن را درک می‌کردم تلاش می کردم خودم را برای صاحب این امر باقی نگه دارم. 📚الغيبة للنعماني، ص273؛ بحار الأنوار، ج‏52، ص243 حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَخِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ يَحْيَى بْنِ سَامٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ؛ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ [لَأَبْقَيْت‏] نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۸) الف. ابومرهف از امام صادق عليه السّلام روايت مى‌كند كه فرمودند: غبار بر سر كسى [نشيند] كه آن را برانگيزد.* «محاضير» هلاك گشتند. عرض كردم: فدایت شوم؛ محاضير چیست؟ فرمود: شتاب‌كنندگان [در ظهور دولت حق؛ آنان كه شتاب دارند هر چه زودتر دولت حقه برپا گردد]. همانا ايشان قصد کسی را نكنند مگر كسانى كه متعرض آنان شوند. [يعنى صاحبان تنها نگران حفظ‍‌ خویش‌اند؛ و فقط كسى را كه براى خود خطرناك تشخيص دهند تعقيب كنند]. سپس فرمود: اى ابومرهف! مخالفان توطئۀ بنيادكنى براى شما نچينند، مگر آنكه خداوند عزّ و جلّ‌ برایشان مشغولیتی پيش آورد [که مانع انجام آن توطئه شود]. سپس امام باقر عليه السّلام خطی روی زمین کشید و فرمود: ابومرهف! عرض كردم: بفرمایید. فرمود: آيا در مورد مردمى كه خود را برای خداوند حبس کرده‌اند [وقف اوامر او كرده‌اند] فکر می‌کنی خداوند برایشان فرج و گشایشی قرار ندهد؟ خیر؛ بخدا سوگند كه قطعا خداوند براى آنها فرجی قرار خواهد داد. ✳️* پی‌نوشت: «الْغَبَرَةُ عَلَى مَنْ‏ أَثَارَهَا: غبار بر سر كسى [نشيند] كه آن را برانگيزد» ظاهرا ضرب المثل است؛ يعنى هر كس آشوبی برپا کند زيانش به خود او برگردد؛ شبیه اینکه در فارسی می‌گوییم: آن که آتشی برپا کند دودش به چشم خودش می‌رود. 📚الكافي، ج‏8، ص273 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَفْصِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْغَبَرَةُ عَلَى مَنْ‏ أَثَارَهَا. هَلَكَ الْمَحَاضِيرُ! قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! وَ مَا الْمَحَاضِيرُ؟ قَالَ: الْمُسْتَعْجِلُونَ؛ أَمَا إِنَّهُمْ لَنْ يُرِيدُوا إِلَّا مَنْ يَعْرِضُ لَهُمْ! ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا الْمُرْهِفِ! أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ يُرِيدُوكُمْ بِمُجْحِفَةٍ إِلَّا عَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ بِشَاغِلٍ. ثُمَّ نَكَتَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي الْأَرْضِ؛ ثُمَ‏ قَالَ: يَا أَبَا الْمُرْهِفِ! قُلْتُ: لَبَّيْكَ! قَالَ: أَ تَرَى قَوْماً حَبَسُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ لَا يَجْعَلُ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً؟! بَلَى وَ اللَّهِ لَيَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً. ☀️ب. شبیه این روایت در کتاب نعمانی بدین صورت در گفتگو با امام صادق ع نقل شده است: ابومرهف روایت کرده که امام صادق ع فرمودند: «محاضير» هلاك گشتند. عرض كردم: محاضير چیست؟ فرمود: شتاب‌كنندگان [در ظهور دولت حق؛ آنان كه شتاب دارند هر چه زودتر دولت حقه برپا گردد]. ولی مقرِّبان [= نزدیک کنندگان] نجات یافتند؛ و قلعه بر پایه‌های محکم خود ثابت بماند! کنج خانه‌هایتان بمانید [= در فتنه‌ها و درگیری‌ها وارد نشوید]؛ آنان براى شما گرفتارى و مصيبتى تدارك نمى‌بينند مگر اينكه خداوند مشغوليّتى براى آنان پيش مى‌آورد، جز در مورد كسى كه خود متعرّض ايشان شود. 📚الغيبة للنعماني، ص197 أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الصَّبَّاحِ بْنِ الضَّحَّاكِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَلَكَتِ الْمَحَاضِيرُ! قَالَ قُلْتُ وَ مَا الْمَحَاضِيرُ؟ قَالَ الْمُسْتَعْجِلُونَ؛ وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ‏ وَ ثَبَتَ الْحِصْنُ عَلَى أَوْتَادِهَا! كُونُوا أَحْلَاسَ بُيُوتِكُمْ فَإِنَّ الْغَبَرَةَ عَلَى‏ مَنْ‏ أَثَارَهَا وَ إِنَّهُمْ لَا يُرِيدُونَكُمْ بِجَائِحَةٍ إِلَّا أَتَاهُمُ اللَّهُ بِشَاغِلٍ إِلَّا مَنْ تَعَرَّضَ لَهُمْ‏. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۹) الف. فضل كاتب مى‌گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام بودم كه نامه‌اى از ابو مسلم خراسانى براى ايشان رسيد. حضرت فرمود: نامۀ تو جوابی ندارد؛ از نزد ما بیرون برو! ما شروع كرديم با هم به نجوا كردن. فرمودند: چه چیزی را با هم نجوا مى‌كنيد؟ ای فضل! قطعا خداوند عز و جل به خاطر عجله بندگان عجله نمى‌كند؛ و همانا کندن كوهى از جایش آسانتر است از زوال حكومتى كه هنوز عمرش به پايان نرسيده است. سپس فرمودند: همانا فلانی پسر فلانی تا به هفتمين فرزند فلانی رسيد. عرض كردم: پس چه نشانه‌اى ميان ما و شماست، فدایت شوم‌؟! فرمودند: اى فضل! از جاى خود حركت نكن تا سفيانى خروج كند؛ پس هنگامى كه سفيانى خروج كرد ما را اجابت کنید- و اين سخن را سه بار گفت- و اين از نشانه‌هاى حتمى [ظهور حضرت مهدی ع] است. 📚الكافي، ج‏8، ص274 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنِ الْفَضْلِ الْكَاتِبِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع؛ فَأَتَاهُ كِتَابُ أَبِي مُسْلِمٍ؛ فَقَالَ: لَيْسَ لِكِتَابِكَ جَوَابٌ. اخْرُجْ عَنَّا! فَجَعَلْنَا يُسَارُّ بَعْضُنَا بَعْضاً؛ فَقَالَ: أَيَّ شَيْ‏ءٍ تُسَارُّونَ؟ يَا فَضْلُ! إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ وَ لَإِزَالَةُ جَبَلٍ عَنْ مَوْضِعِهِ أَيْسَرُ مِنْ زَوَالِ مُلْكٍ لَمْ يَنْقَضِ أَجَلُهُ. ثُمَّ قَالَ: إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ حَتَّى بَلَغَ السَّابِعَ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ. قُلْتُ: فَمَا الْعَلَامَةُ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟! قَالَ: لَا تَبْرَحِ الْأَرْضَ يَا فَضْلُ حَتَّى يَخْرُجَ السُّفْيَانِيُّ. فَإِذَا خَرَجَ السُّفْيَانِيُّ فَأَجِيبُوا إِلَيْنَا؛ يَقُولُهَا ثَلَاثاً وَ هُوَ مِنَ الْمَحْتُومِ. ☀️ب. روايت شده است که در محضر امام صادق ع از سلاطین فلان خاندان ياد شد، فرمودند: مردم فقط به خاطر شتاب‌زدگى‌شان در اين امر به هلاکت رسیدند؛ قطعا خداوند به خاطر عجله بندگان عجله نمى‌كند. همانا اين امر را غایتى است كه بايد به آن برسد، چون بدان رسيدند ديگر ساعتى نه پيش مى‌افتند و نه به تاخیر. 📚الكافي، ج‏1، ص369 الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْأَنْبَارِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مِهْزَمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ذَكَرْنَا عِنْدَهُ مُلُوكَ آلِ فُلَانٍ، فَقَالَ: إِنَّمَا هَلَكَ النَّاسُ مِنِ اسْتِعْجَالِهِمْ لِهَذَا الْأَمْرِ. إِنَّ اللَّهَ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ. إِنَّ لِهَذَا الْأَمْرِ غَايَةً يَنْتَهِي إِلَيْهَا فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ يَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً وَ لَمْ يَسْتَأْخِرُوا. ☀️ج. از امام باقر ع روایت شده است که فرمودند: ساکن و بی‌حرکت باشید مادام که آسمانها و زمین ساکن است؛ ‌یعنی بر کسی خروج نکنید؛ همانا امر شما به گونه‌ای است که در آن خفا و ابهامی نیست؛ همانا آن نشانه‌ای از خداوند عز و جل است که از مردم نیست؛ همانا آن از خورشید روشنتر است، بر نیکوکتر و بدکار مخفی نمی‌ماند. آیا صبح را تشخیص می‌دهید؟! آن مانند صبح است که هیچ ابهام و خفایی در آن نیست. 📚الغيبة للنعماني، ص201 عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَلَوِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ مُنَخَّلِ بْنِ جَمِيلٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع أَنَّهُ قَالَ: اسْكُنُوا مَا سَكَنَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أَيْ لَا تَخْرُجُوا عَلَى أَحَدٍ فَإِنَّ أَمْرَكُمْ لَيْسَ بِهِ خَفَاءٌ أَلَا إِنَّهَا آيَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَتْ مِنَ النَّاسِ أَلَا إِنَّهَا أَضْوَأُ مِنَ الشَّمْسِ، لَا تَخْفَى عَلَى بَرٍّ وَ لَا فَاجِرٍ أَ تَعْرِفُونَ الصُّبْحَ؟! فَإِنَّهَا كَالصُّبْحِ لَيْسَ بِهِ خَفَاءٌ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
۱۰۷۰) 📖 و لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ
. 1️⃣«وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» اینکه انسان به حرمت پیامبر ص اندکی صبر کند تا خود پیامبر ص از منزل بیرون آید، بهتر است از اینکه به خاطر عجله‌ای که دارد حرمت پیامبر ص را زیرپا بگذارد و با صدا بلند کردن از بیرون خانه بخواهد پیامبر ص را خطاب قرار دهد. این مطلب هم به عنوان یک رفتار عادی در ارتباطات اجتماعی قابل فهم است (تدبر۲) و هم به عنوان مبنایی برای نوع مواجهه با پیام الهی (تدبر۳). @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۰) 📖 و لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ
. 2️⃣ «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» متناسب با اینکه اسم کان در عبارت «لکان خیرا لهم» چه باشد، دست کم دو معنا برای آیه قابل تصور است: 🔹الف. اسم کان را «صبر» بدانیم: اگر آنان به جای اینکه از ورای حجره‌ها تو را صدا می‌زدند صبر می‌کردند تا خودت نزد آنان بیرون بیایی این صبر کردن برایشان بهتر بود، هم از جهت ثواب اخروی و هم در دنیا از جهت اینکه به خاطر رعایت ادب در محضر پیامبر الهی در زمره عاقلان محسوب می‌شدند 📚(مجمع البيان، ج‏9، ص197 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏28، ص97) و این موجب آن می‌شد که مشمول مغفرت و رحمت خداوند قرار گیرند 📚(الميزان، ج‏18، ص311). 🔹ب. اسم کان را «خروج» بدانیم: در شأن نزول بیان شد که اینان عده‌ای از بنی‌عنبر (تیره‌ای از بنوتمیم) بودند که برای فدیه پرداخت کردن و آزاد کردن اسیرانشان آمده بودند، و پیامبر نیمی از آنان را آزاد کرد و برای نیمی فدیه گرفت؛ اکنون آیه می‌فرماید اگر صبر می‌کردند تا خود پیامبر خارج می‌شد، اینکه خود پیامبر خارج می‌شد برایشان بهتر می‌بود زیرا وی همه را [بدون فدیه] آزاد می کرد 📚(به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص197 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏28، ص97). @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۰) 📖 و لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ
. 3️⃣ «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» چنانچه در تدبرهای پایانی آیه قبل اشاره شد اگر فقط مساله ادب ظاهری باشد شاید انسان فرقی نبیند بین اینکه در محضر پیامبر ص بلند سخن بگوید با اینکه از بیرون حجره‌ها با صدای بلند ایشان را خطاب کند؛ از این رو، شاید مساله اصلی، نه صرف رعایت ادب یا عدم رعایت آن، بلکه نحوه مواجهه با پیام خدا و میزان اعتنای انسان به دین الهی است. 💢در واقع، چه‌بسا در محضر پیامبر بودن یا نبودن، حکایتگر از این باشد که انسانها علی‌القاعده از دو حال خارج نیستند: 🔹الف. یا در موقعیتی هستند که در محضر پیامبرند؛ یعنی دقیقا می‌دانند شرعاً چه وظیفه‌ای دارند و خداوند از آنها چه خواسته است، که آیات ۲ و ۳ توضیح می‌دهند که در این صورت، دو گونه موضع‌گیری فرض دارد و اینها دو دسته می‌شوند: ▪️الف.۱) یا صدای خود را روی صدای پیامبر ص بلند کنند و نظر خود را ترجیح دهند، که در این صورت، تمام کارهای خوب خود را هم بر باد داده‌اند؛ و ▪️الف.۲) یا صدایشان را در محضر پیامبر ص فرومی‌کاهند و مطیع محض دین خدا هستند، که اینان دلشان از آزمون تقوی سربلند بیرون آمده، و به مغفرت و اجر عظیم می‌رسند؛ 🔹ب. یا در موقعیتی هستند که هنوز به محضر پیامبر ص و دین نرسیده‌اند؛ یعنی درست نمی‌دانند شرعاً چه وظیفه‌ای دارند و خداوند از آنها چه خواسته، که آیات ۴ و ۵ توضیح می‌دهند که در این صورت نیز، دو گونه موضع‌گیری فرض دارد: ▪️ب.۱) اگر در حالی که موضع پیامبر ص را نمی‌دانند موضعی بگیرند و صدا بلند کنند، به احتمال زیاد [= أکثرهم] از کسانی‌اند که –برخلاف ظاهر روشنفکرمآبانه‌شان- اهل عقل‌ورزی نیستند؛ و ▪️ب.۲) اما اگر صبر می‌کنند تا محضر پیام‌آور الهی را درک کنند و دقیقا از وظیفه خود باخبر شوند، این قطعا برایشان بهتر است، [چرا که موجب می‌شود به جای اینکه بر اساس رأی شخصی و حدس و گمان کارهایشان را پیش ببرند تصمیم درستی بگیرند] و خداوند هم آنان [و اشتباهاتی را که چون هنوز به محضر دین نرسیده بودند. مبتلا می‌شدند] مورد مغفرت و رحمت خاصه خویش قرار می‌دهد. @yekaye