ادامه حدیث ۵۷ (نامه امیرالمومنین ع به مردم مصر؛ ۳)
و این در حالی بود كه طلحه چون در منزل «ذاقار» وارد شد بر پاى خواسته خطبۀ خواند و گفت: اى گروه مردم، ما دربارۀ عثمان بخطا رفتيم، خطائى كه از آن رهائى نيابيم مگر با طلب كردن خون او، و على قاتل اوست و خون عثمان بر گردن اوست، كه اينك با شكاك يمن، و نصاراى قبيلۀ ربيعه، و منافقان قبيلۀ مضر در منزلگاه «دارن» وارد شده است!
پس چون اين كلام طلحه و كلام قبيحى از زبير به من رسيد به سوی ايشان فرستادم، و ايشان را به حق محمد صلى الله عليه و آله و سلّم قسم دادم، كه آيا شما با اهل مصر هنگامى كه عثمان را محاصره نموده بودند نزد من نيامديد و گفتيد كه: با ما در قتل عثمان همراهى كن كه ما به غیر از همراهى و مددكارى تو نيروى كشتن او را نداريم و تو خود میدانى كه وى ابوذر را از مدينه بيرون كرد، و عمار را بقدرى زد كه به فتق مبتلا شد، و حكم بن ابىالعاص را پناه داد در حالى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلّم و ابو بكر و عمر او را طرد كرده بودند، و فاسق به حکم خدا، وليد بن عقبه را عامل خود قرار داد، و خالد بن عرفطۀ عذرى را بر كتاب خدا مسلط كرد كه آن را پاره كرده و بسوزانيد. و من در جواب شما گفتم: تمام اينها را میدانم و لكن امروز قتل او را صلاح ندانم، و زود است كه دوغ در مشك، كرۀ خود را خارج نمايد (كنايه از آنست كه بزودى نتيجۀ كارها ظاهر گردد و مطلب بر همه كس روشن شود) پس بآنچه گفتم اقرار و اعتراف نمودند.
و اما اينكه میگویيد: ما طلب خون عثمان نمایيم، همانا دو پسران او عمرو و سعيد حاضرند ايشان را واگذاريد تا خون پدر مطالبه نمايند، چه وقت طايفۀ اسد و طايفۀ تيم اولياء بنى اميه بودهاند؟
پس ناچار محكوم شده، و از جواب عاجز ماندند.
پس از آن عمران بن حصين خزاعى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلّم كه در مدح او احاديثى وارد شده است بر پاى خواسته و گفت: اى طلحه و اى زبير! بيعت ما را با على براى بيعت با خود نشكنيد، و ما را از اطاعت على خارج نكنيد، و بر شكستن بيعت او وادارمان منمائيد؛ زيرا كه رضاى خدا در آنست، آيا در خانههاى شما جاى شما نبود كه ام المؤمنين را از خانهاش بدر آورده و بدينجا آورديد؟ و شگفت در مخالفت او است با على و مسافرت اوست با شما، پس خود را از ما باز داريد، و از راهى كه آمدهايد برگرديد كه ما بندۀ كسى كه غلبه نمايد، و اول كسى كه سبقت گيرد نيستيم. پس طلحه و زبير قصد قتل وى كردند و لكن دست باز داشتند.
و بتحقيق كه عايشه در مسیر خود به شك افتاد، و قتال و جنگ در نظرش بزرگ آمده و از آن ترسناك بود، پس كاتب خود عبيدالله بن كعب نمیرى را طلب نموده و گفت: بنويس از عايشه بنت ابىبكر الى على بن ابىطالب. كاتب او گفت: اين چيزيست كه قلم بآن جارى نگردد. عايشه گفت: براى چه؟ گفت: براى اينكه على بن ابى طالب در اسلام اول است، و بدين سبب حق آن است كه در نامه ابتدا بنام او شود. پس عايشه گفت: بنويس: الى على بن ابى طالب من عايشه بنت ابى بكر، اما بعد، همانا من جاهل به قرابت تو با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلّم نيستم، و قدمت تو را در اسلام میدانم، و عنایت رسول الله ص به تو را انكار ندارم، و جز اين نيست كه من براى اصلاح میان فرزندان خود بيرون آمدهام، و اگر تو از اين دو مرد (طلحه و زبير) دست بازدارى من با تو جنگ ندارم.
و اين كلمات را در ضمن كلام بسيارى بود كه نوشته بود، و من به يك حرف هم او را جواب ندادم، و جواب او را براى وقت قتال و جنگ با او به تأخير انداختم.
پس چون خداوند براى من خير و خوبى مقدر فرموده و مرا بر آنان غلبه داد، به سوی كوفه رهسپار شدم، و عبد الله بن عباس را به جاى خود گذاشته و بر بصره حكومتش دادم، و وارد كوفه شدم در حالتى كه تمام وجوه، و نواحى و اطراف غير از شام براى من رام شده بود.
پس دوست داشتم كه حجت را تمام كرده و عذر خود را بيان نمايم، و امتثال امر خداوند نمايم كه میفرمايد: «وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنين».
پس جرير بن عبد الله را به سوی معاويه فرستادم که عذری برایش نماند و حجت را بر او تمام كردم، پس نامۀ مرا رد كرد، و حق مرا انكار نمود، و بيعت مرا شكست، و به سوی من فرستاد كه قاتلان عثمان را به نزد من بفرست!
پس من به سوی او فرستادم كه: تو را چه كار با قاتلان عثمان؟! فرزندان او از تو اولى و احقند، پس تو و ايشان در طاعت من داخل شويد و پس از آن با آن گروه مخاصمه و محاكمه نمائيد تا اينكه شما و ايشان را بر كتاب خدا وادار نمايم، و در میان شما و ايشان مطابق كتاب خدا حكم نمايم، و گرنه اين خدعه و مكري است مانند خدعه با بچهای كه او را از شير باز دارند.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه حدیث ۵۷ (نامه امیرالمومنین ع به مردم مصر؛ ۴)
و چون از اين امر مأيوس شد به سوی من فرستاد كه: شام را در زمان حيات خود براى من قرار ده و اگر موت تو برسد براى احدى بر من حق طاعت و متابعت نباشد، و جز اين نيست كه با اين حيله خواست طاعت مرا از گردن خود خلع نمايد، پس من بناچار از آن امتناع ورزيدم.
پس از آن به سوی من فرستاد كه: اهل حجاز بر اهالى شام حكومت داشتند مادامى كه عثمان را نكشته بودند و چون عثمان را كشتند اهل شام بر اهل حجاز حاكم گرديدند!
پس جواب او را دادم كه: اگر راست میگوئى يك نفر از قريش شام را نام ببر كه شايستۀ خلافت بوده باشد، و مورد قبول شورى بوده باشد، و اگر تو چنین کسی نمیيابى، من براى تو از قريش حجاز نام ببرم كسى را كه شايسته و لايق خلافت باشد، و مورد قبول شورى بوده باشد. و من به سوی اهل شام نظر كردم و ديدم كه آنان باقیماندگان جنگ احزاب، و پروانۀ دور آتش، و گرگان طمعاند، از هر جانب مردمانى جمع شدهاند كه شايسته است كه ادب شوند، و به متابعت سنت وادار گردند؛ نه از مهاجرانند و نه از انصارند، و نه از تابعين بإحساناند [اشاره به آیه «والذین اتبعوهم بإحسان»]، پس به طاعت و جماعت و اتحاد دعوتشان نمودم، و آنان ابا و امتناع نمودند، و نخواستند مگر مفارقت و مخالفت را، پس از آن در مقابل مسلمانان قيام نموده و با تير و نيزه آنان را زدند و به قتل رساندند.
در اين حال به مبارزۀ با ايشان قيام نمودم، و به جهاد با ايشان پرداختم، پس چون سلاح جنگ ايشان را فرو گرفت، و الم جراحت را چشيدند قرآنها را بر نيزهها بلند كردند و شما را به سوی آن دعوت نمودند.
و من شما را خبر دادم كه آنان اهل دين و قرآن نيستند، و از راه كيد و خدعه اين قرآنها را بلند كردهاند، پس در قتال و جنگ با ايشان استوار باشيد، و شما گفتيد: از آنان قبول كن و دست از ايشان بازدار؛ كه اگر آنچه در قرآن است قبول كردند و بر حقى كه ما بر آن هستيم اجتماع نموده و موافقت نمودند از آنان قبول كرده و از ايشان دست باز داريم.
پس میان شما و ايشان صلح شد بر دو نفر كه در اين كار حكم باشند، و آنچه را قرآن زنده كرده است زنده نمايند و آنچه را قرآن میرانده است بميرانند، پس انديشه و رأى آن دو نفر مختلف شد، و حكم هر يك بر خلاف ديگرى واقع شد، و آنچه در قرآن است دور انداختند، و با اينكه خود اهل قرآن بودند با آن مخالفت ورزيدند.
پس از آن گروهى، از ما كنارهگيرى نمودند، و ما هم متعرض آنان نشديم، و تا ما را ترك كرده آنان را واگذاشتيم، تا اينكه در اطراف به فساد و خونريزى پرداختند، و از جمله كسانى كه به قتل رساندند اهل حيره از قبيلۀ بنى اسد بودند، و خباب و پسر و همسر او را، و حارث بن مره عبدى را كشتند.
پس فرستادهای به سوی ايشان فرستادم: كه كشندگان برادران ما را به ما بسپاريد.
جواب دادند كه: ما همه كشندگان آنان هستيم.
پس از آن در مقام جنگ با ما برآمدند، و سواره و پياده به ما حملهور شدند، و خداوند آنان را مغلوب كرد و مانند ساير ستمكاران هلاكشان نمود...
📚كشف المحجة لثمرة المهجة، ص۲۳۵-۲۳۶ و ص۲۵۱-۲۶۴
خلاصه ای از آن در:
📚الغارات (ط - القديمة)، ج1، ص199-208؛
📚شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج6، ص94-100
@yekaye
سند و متن حدیث:
https://eitaa.com/yekaye/9729
سند و متن حدیث ۵۷ (نامه امیرالمومنین ع به مردم مصر) (۱)
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ فِي كِتَابِ الرَّسَائِلِ: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ: كَتَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ كِتَاباً بَعْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ النَّهْرَوَانِ وَ أَمَرَ أَنْ يُقْرَأَ عَلَى النَّاسِ، وَ ذَلِكَ أَنَّ النَّاسَ سَأَلُوهُ عَنْ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ، فَغَضِبَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ قَالَ: «قَدْ تَفَرَّغْتُمْ لِلسُّؤَالِ عَمَّا لَا يَعْنِيكُمْ وَ هَذِهِ مِصْرُ قَدِ انْفَتَحَتْ وَ قَتَلَ مُعَاوِيَةُ ابْنَ خَدِيجٍ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ، فَيَا لَهَا مِنْ مُصِيبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا بِمُصِيبَتِي بِمُحَمَّدٍ، فَوَ اللَّهِ مَا كَانَ إِلَّا كَبَعْضِ بَنِيَّ، سُبْحَانَ اللَّهِ بَيْنَا نَحْنُ نَرْجُو أَنْ نَغْلِبَ الْقَوْمَ عَلَى مَا فِي أَيْدِيهِمْ إِذْ غَلَبُونَا عَلَى مَا فِي أَيْدِينَا، وَ أَنَا كَاتِبٌ لَكُمْ كِتَاباً فِيهِ تَصْرِيحُ مَا سَأَلْتُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى.
فَدَعَا كَاتِبَهُ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِي رَافِعٍ فَقَالَ لَهُ «أَدْخِلْ عَلَيَّ عَشَرَةً مِنْ ثِقَاتِي».
فَقَالَ: سَمِّهِمْ لِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.
فَقَالَ: «أَدْخِلْ أَصْبَغَ بْنَ نُبَاتَةَ، وَ أَبَا الطُّفَيْلِ عَامِرَ بْنَ وَائِلَةَ الْكِنَانِيَّ، وَ رَزِينَ بْنَ حُبَيْشٍ الْأَسَدِيَّ، وَ جُوَيْرِيَةَ بْنَ مُسْهِرٍ الْعَبْدِيَّ، وَ خِنْدَفَ بْنَ زُهَيْرٍ الْأَسَدِىَّ، وَ حَارِثَةَ بْنَ مُضَرِّبٍ الْهَمْدَانِيَّ، وَ الْحَارِثَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَعْوَرَ الْهَمْدَانِيَّ، وَ مِصْبَاحَ النَّخَعِيَّ، وَ عَلْقَمَةَ بْنَ قَيْسٍ، وَ كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ، وَ عُمَيْرَ بْنَ زُرَارَةَ» فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُمْ: «خُذُوا هَذَا الْكِتَابَ، وَ لْيَقْرَأْهُ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي رَافِعٍ وَ أَنْتُمْ شُهُودٌ كُلَّ يَوْمِ جُمُعَةٍ، فَإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ عَلَيْكُمْ فَأَنْصِفُوهُ بِكِتَابِ اللَّهِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ»:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، إِلَى شِيعَتِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ،...
... وَ اللَّهِ مَا يَلْزَمُنِي فِي دَمِ عُثْمَانَ تُهْمَةٌ [ثُلْمَةٌ «خ»] مَا كُنْتُ إِلَّا رَجُلًا مِنَ الْمُسْلِمِينَ الْمُهَاجِرِينَ فِي بَيْتِي (كَذَا). فَلَمَّا قَتَلْتُمُوهُ أَتَيْتُمُونِي تُبَايِعُونِّي فَأَبَيْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَبَيْتُمْ عَلَيَّ، فَقَبَضْتُ يَدِي فَبَسَطْتُمُوهَا، وَ بَسَطْتُهَا فَمَدَدْتُمُوهَا ثُمَّ تَدَاكَكْتُمْ عَلَيَّ تَدَاكَّ الْإِبِلِ الْهِيمِ عَلَى حِيَاضِهَا يَوْمَ وُرُودِهَا حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّكُمْ قَاتِلِيَّ وَ أَنَّ بَعْضَكُمْ قَاتِلُ بَعْضٍ، حَتَّى انْقَطَعَتِ النَّعْلُ وَ سَقَطَ الرِّدَاءُ، وَ وُطِئَ الضَّعِيفُ وَ بَلَغَ مِنْ سُرُورِ النَّاسِ بِبَيْعَتِهِمْ إِيَّايَ أَنْ حَمَلَ إِلَيْهَا الصَّغِيرُ وَ هَدَجَ إِلَيْهَا الْكَبِيرُ وَ تَحَامَلَ إِلَيْهَا الْعَلِيلُ وَ حَسَرَتْ لَهَا الْكِعَابُ.
فَقَالُوا: بَايِعْنَا عَلَى مَا بُويِعَ عَلَيْهِ أَبُوبَكْرٍ وَ عُمَرُ، فَإِنَّا لَا نَجِدُ غَيْرَكَ وَ لَا نَرْضَى إِلَّا بِكَ، بَايِعْنَا لَا نَفْتَرِقُ وَ لَا نَخْتَلِفُ.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
سند و متن حدیث ۵۷ (نامه امیرالمومنین ع به مردم مصر) (۴)
وَ قَتَلُوا شِيعَتِي طَائِفَةً صَبْراً وَ طَائِفَةً غَدْراً، وَ طَائِفَةٌ عَضُّوا بِأَسْيَافِهِمْ حَتَّى لَقُوا اللَّهَ فَوَ اللَّهِ لَوْ لَمْ يَقْتُلُوا مِنْهُمْ إِلَّا رَجُلًا وَاحِداً لَحَلَّ لِي بِهِ دِمَاؤُهُمْ وَ دِمَاءُ ذَلِكَ الْجَيْشِ لِرِضَاهُمْ به قتل مَنْ قُتِل دَعْ [مَعَ «خ ل»] أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا أَكْثَرَ مِنَ الْعِدَّةِ الَّتِي قَدْ دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ وَ قَدْ أَدَالَ اللَّهُ مِنْهُمْ فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ فَأَمَّا طَلْحَةُ فَرَمَاهُ مَرْوَانُ بِسَهْمٍ فَقَتَلَهُ وَ أَمَّا الزُّبَيْرُ فَذَّكَرْتُهُ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «إِنَّكَ تُقَاتِلُ عَلِيّاً وَ أَنْتَ ظَالِمٌ لَهُ».
وَ أَمَّا عَايِشَةُ فَإِنَّهَا كَانَتْ [ظ] نَهَاهَا رَسُولُ اللَّهِ [صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ «خ»] عَنْ مَسِيرِهَا فَعَضَّتْ يَدَيْهَا نَادِمَةً عَلَى مَا كَانَ مِنْهَا.
وَ قَدْ كَانَ طَلْحَةُ لَمَّا نَزَلَ «ذَا قَارٍ» قَامَ خَطِيباً فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا أَخْطَأْنَا فِي عُثْمَانَ خَطِيئَةً مَا يُخْرِجُنَا مِنْهَا إِلَّا الطَّلَبُ بِدَمِهِ، وَ عَلِيٌّ قَاتِلُهُ وَ عَلَيْهِ دَمُهُ، وَ قَدْ نَزَلَ «دارن» [دارا «م»] مَعَ شُكَّاكِ الْيَمَنِ وَ نَصَارَى رَبِيعَةَ وَ مُنَافِقِي مُضَرَ».
فَلَمَّا بَلَغَنِي قَوْلُهُ وَ قَوْلٌ كَانَ عَنِ الزُّبَيْرِ قَبِيحٌ بَعَثْتُ إِلَيْهِمَا أُنَاشِدُهُمَا به حق مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ (أَ) مَا أَتَيْتُمَانِي وَ أَهْلُ مِصْرَ مُحَاصِرُوا عُثْمَانَ فَقُلْتُمَا: «اذْهَبْ بِنَا إِلَى هَذَا الرَّجُلِ فَإِنَّا لَا نَسْتَطِيعُ قَتْلَهُ إِلَّا بِكَ. لِمَا تَعْلَمُ أَنَّهُ سَيَّرَ أَبَاذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ، وَ فَتَقَ عَمَّاراً وَ آوَى الْحَكَمَ بْنَ أَبِي الْعَاصِ- وَ قَدْ طَرَدَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَبُوبَكْرٍ وَ عُمَرُ- وَ اسْتَعْمَلَ الْفَاسِقَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ الْوَلِيدَ بْنَ عُقْبَةَ، وَ سَلَّطَ خَالِدَ بْنَ عُرْفُطَةَ الْعَذَرِيَّ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ يُمَزِّقُهُ وَ يُحْرِقُهُ» فَقُلْتُ: كُلَّ هَذَا قَدْ عَلِمْتُ وَ لَا أَرَى قَتْلَهُ يَوْمِي هَذَا. وَ أَوْشَكَتْ (وَ أَوْشَكَ «خ») سِقَاؤُهُ أَنْ يُخْرِجَ الْمَخْضُ زُبْدَتَهُ فَأَقَرَّا بِمَا قُلْتُ.
وَ أَمَّا قَوْلُكُمَا «إِنَّكُمَا تَطْلُبَانِ بِدَمِ عُثْمَانَ» فَهَذَانِ ابْنَاهُ عَمْروٌ وَ سَعِيدٌ فَخَلُّوا عَنْهُمَا يَطْلُبَانِ دَمَ أَبِيهِمَا (وَ) مَتَى كَانَ أَسَدٌ وَ تَيْمٌ أَوْلِيَاءَ بَنِي أُمَيَّةَ، فَانْقَطَعَا عِنْدَ ذَلِكَ.
فَقَامَ عِمْرَانُ بْنُ حُصَيْنٍ الْخُزَاعِيُّ، صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ [صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ «مَ»] وَ قَالَ: «يَا هَذَانِ لَا تُخْرِجَانَا بِبَيْعَتِكُمَا مِنْ طَاعَةِ عَلِيٍّ وَ لَا تَحْمِلَانا عَلَى نَقْضِ بَيْعَتِهِ فَإِنَّهَا لِلَّهِ رِضًى، أَمَا وَسِعَتْكُمَا بُيُوتُكُمَا حَتَّى أَتَيْتُمَا بِأُمِّ الْمُؤْمِنِينَ، فَالْعَجَبُ لِاخْتِلَافِهَا إِيَّاكُمَا وَ مَسِيرِهَا مَعَكُمَا، فَكُفَّا عَنَّا أَنْفُسَكُمَا وَ ارْجِعَا مِنْ حَيْثُ جِئْتُمَا، فَلَسْنَا عَبِيْدَ مَنْ غَلَبَ، وَ لَا أَوَّلَ مَنْ سَبَقَ» فَهَمَّا بِهِ ثُمَّ كَفَّا عَنْهُ.
وَ كَانَتْ عَايِشَةُ قَدْ شَكَّتْ فِي مَسِيرِهَا وَ تَعَاظَمَتِ الْقِتَالَ فَدَعَتْ كَاتِبَهَا عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ كَعْبٍ النُّمَيْرِيَّ فَقَالَتْ: اكْتُبْ مِنْ عَايِشَةَ بِنْتِ أَبِي بَكْرٍ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ. فَقَالَ: هَذَا أَمْرٌ لَا يَجْرِي بِهِ الْقَلَمُ. قَالَتْ وَ لِمَ؟ قَالَ: لِأَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فِي الْإِسْلَامِ أَوَّلٌ، وَ لَهُ بِذَلِكَ الْبَدْءُ فِي الْكِتَابِ. فَقَالَتْ: اكْتُبْ «إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ مِنْ عَايِشَةَ بِنْتِ أَبِي بَكْرٍ، أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَسْتُ أَجْهَلُ قَرَابَتَكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لَا قِدَمَكَ فِي الْإِسْلَامِ، وَ لَا غَنَاءَكَ [عَنَاءَكَ «مَ»] مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ مُصْلِحَةً بَيْنَ بَنِيَّ لَا أُرِيدُ حَرْبَكَ إِنْ كَفَفْتَ عَنْ هَذَيْنِ الرَّجُلَيْنِ» فِي كَلَامٍ لَهَا كَثِيرٍ. فَلَمْ أُجِبْهَا بِحَرْفٍ، وَ أَخَّرْتُ جَوَابَهَا لِقِتَالِهَا.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
سند و متن حدیث ۵۷ (نامه امیرالمومنین ع به مردم مصر) (۳)
فَبَايَعْتُكُمْ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. دَعَوْتُ النَّاسَ إِلَى بَيْعَتِي فَمَنْ بَايَعَنِي طَائِعاً قَبِلْتُ مِنْهُ، وَ مَنْ أَبَى تَرَكْتُهُ، فَكَانَ أَوَّلُ مَنْ بَايَعَنِي طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ، فَقَالا: «نُبَايِعُكَ عَلَى أَنَّا شُرَكَاؤُكَ فِي الْأَمْرِ». فَقُلْتُ: لَا وَ لَكِنَّكُمَا شُرَكَائِي فِي الْقُوَّةِ وَ عَوْنَايَ فِي الْعَجْزِ فَبَايَعَانِي عَلَى هَذَا الْأَمْرِ، وَ لَوْ أَبَيَا لَمْ أُكْرِهْهُمَا كَمَا لَمْ أُكْرِهْ غَيْرَهُمَا.
وَ كَانَ طَلْحَةُ يَرْجُو الْيَمَنَ، وَ الزُّبَيْرُ يَرْجُو الْعِرَاقَ، فَلَمَّا عَلِمَا أَنِّي غَيْرُ مُوَلِّيهِمَا اسْتَأْذَنَانِي لِلْعُمْرَةِ يُرِيدَانِ الْغَدْرَ، فَاتَّبَعَا [فَأَتَيَا «خ»] عَايِشَةَ وَ اسْتَخَفَّاهَا- مَعَ كُلِّ شَيْءٍ فِي نَفْسِهَا عَلَيَ - وَ النِّسَاءُ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ؛ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَلَا شَهَادَةَ لَهُنَّ إِلَّا فِي الدَّيْنِ، وَ شَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ بِرَجُلٍ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجَالِ.
وَ قَادَهُمَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ إِلَى الْبَصْرَةِ، وَ ضَمِنَ لَهُمَا الْأَمْوَالَ وَ الرِّجَالَ، فَبَيْنَا هُمَا يَقُودَانِهَا إِذْ هِيَ تَقُودُهُمَا (كَذَا) فَاتَّخَذَاهَا فِئَةً يُقَاتِلَانِ دُونَهَا فَأَيُّ خَطِيئَةٍ أَعْظَمُ مِمَّا أَتَيَا، أَخْرَجَا زَوْجَةَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ بَيْتِهَا فَكَشَفَا عَنْهَا حِجَاباً سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهَا وَ صَانَا حَلَائِلَهُمَا فِي بُيُوتِهِمَا، وَ لَا أَنْصَفَا اللَّهَ وَ لَا رَسُولَهُ مِنْ أَنْفُسِهِمَا ثَلَاثُ [بِثَلَاثِ «مَ»] خِصَالٍ مَرْجِعُهَا عَلَى النَّاسِ- [فِي كِتَابِ اللَّهِ-: الْبَغْيُ وَ الْمَكْرُ وَ النَّكْثُ].
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْيُكُمْ عَلى أَنْفُسِكُمْ وَ قَالَ: فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ قَالَ: وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَقَدْ بَغَيَا عَلَيَّ وَ نَكَثَا بَيْعَتِي وَ مَكَرَانِي [وَ مَكَرَا بِي «خ»] فَمُنِيتُ بِأَطْوَعِ النَّاسِ فِي النَّاسِ عَايِشَةَ بِنْتِ أَبِي بَكْرٍ وَ بِأَشْجَعِ [وَ بِأَنْجَعِ «خ ل»] النَّاسِ الزُّبَيْرِ، وَ بِأَخْصَمِ النَّاسِ طَلْحَةَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ، وَ أَعَانَهُمْ عَلَيَّ يَعْلَى بْنُ مُنْيَةَ بِأَصْوُعِ الدَّنَانِيرِ، وَ اللَّهِ لَئِنِ اسْتَقَامَ أَمْرِي لَأَجْعَلَنَّ مَالَهُ فَيْئاً لِلْمُسْلِمِينَ.
ثُمَّ أَتَوُا الْبَصْرَةَ وَ أَهْلُهَا مُجْتَمِعُونَ عَلَى بَيْعَتِي وَ طَاعَتِي وَ بِهَا شِيعَتِي: خُزَّانُ بَيْتِ مَالِ اللَّهِ وَ مَالِ الْمُسْلِمِينَ فَدَعَوُا النَّاسَ إِلَى مَعْصِيَتِي وَ إِلَى نَقْضِ بَيْعَتِي وَ طَاعَتِي، فَمَنْ أَطَاعَهُمْ أَكْفَرُوهُ وَ مَنْ عَصَاهُمْ قَتَلُوهُ.
فَنَاجَزَهُمْ حَكِيمُ بْنُ جَبَلَةَ فَقَتَلُوهُ فِي سَبْعِينَ رَجُلًا مِنْ عُبَّادِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ وَ مُخْبِتِيهِمْ يُسَمُّونَ الْمُثَفَّنِينَ كَأَنَّ رَاحَ أَكُفِّهِمْ ثَفِنَاتُ إِبِلٍ.
وَ أَبَى أَنْ يُبَايِعَهُمْ يَزِيدُ بْنُ الْحَارِثِ الْيَشْكُرِيُّ، فَقَالَ: «اتَّقِيَا اللَّهَ، إِنَّ أَوَّلَكُمْ قَادَنَا إِلَى الْجَنَّةِ فَلَا يَقُودُنَا آخِرُكُمْ إِلَى النَّارِ، فَلَا تُكَلِّفُونَا أَنْ نُصَدِّقَ الْمُدَّعِيَ وَ نَقْضِيَ عَلَى الْغَائِبِ، أَمَّا يَمِينِي فَشَغَلَهَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بِبَيْعَتِي إِيَّاهُ وَ هَذِهِ شِمَالِي فَارِغَةٌ فَخُذَاهَا إِنْ شِئْتُمَا». فَخُنِقَ حَتَّى مَاتَ رَحِمَهُ اللَّهُ.
وَ قَامَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَكِيمٍ التَّمِيمِيُّ فَقَالَ: «يَا طَلْحَةُ هَلْ تَعْرِفُ هَذَا الْكِتَابَ. قَالَ: نَعَمْ هَذَا كِتَابِي إِلَيْكَ. قَالَ: هَلْ تَدْرِي مَا فِيهِ؟ قَالَ: اقْرَأْهُ عَلَيَّ. [فَقَرَأَهُ] فَإِذَا فِيهِ عَيْبُ عُثْمَانَ، وَ دُعَاؤُهُ إِلَى قَتْلِهِ» فَسَيَّرُوهُ مِنَ الْبَصْرَةِ وَ أَخَذُوا عَامِلِي عُثْمَانَ بْنِ حُنَيْفٍ الْأَنْصَارِيَّ غَدْراً فَمَثَّلُوا بِهِ كُلَّ الْمُثْلَةِ، وَ نَتَفُوا كُلَّ شَعْرَةٍ فِي رَأْسِهِ وَ وَجْهِهِ.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
سند و متن حدیث ۵۷ (نامه امیرالمومنین ع به مردم مصر) (۵)
فَلَمَّا قَضَى اللَّهُ لِيَ الْحُسْنَى سِرْتُ إِلَى الْكُوفَةِ، وَ اسْتَخْلَفْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ عَلَى الْبَصْرَةِ؛ فَقَدِمْتُ الْكُوفَةَ وَ قَدِ اتَّسَقَتْ لِيَ الْوُجُوهُ كُلُّهَا إِلَّا الشَّامَ، فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَتَّخِذَ الْحُجَّةَ وَ أُفْضِيَ [وَ أَقْضِيَ «م»] الْعُذْرَ، وَ أَخَذْتُ بِقَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: «وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنِين».
فَبَعَثْتُ جَرِيرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ إِلَى مُعَاوِيَةَ مُعْذِراً إِلَيْهِ، مُتَّخِذاً لِلْحُجَّةِ عَلَيْهِ، فَرَدَّ كِتَابِي وَ جَحَدَ حَقِّي وَ دَفَعَ بَيْعَتِي وَ بَعَثَ إِلَيَّ أَنِ ابْعَثْ إِلَيَّ قَتَلَةَ عُثْمَانَ، فَبَعَثْتُ إِلَيْهِ: مَا أَنْتَ وَ قَتَلَةَ عُثْمَانَ؟! أَوْلَادُهُ أَوْلَى بِهِ، فَادْخُلْ أَنْتَ وَ هُمْ فِي طَاعَتِي. ثُمَّ خَاصِمِ الْقَوْمَ لِأَحْمِلَكُمْ وَ إِيَّاهُمْ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ إِلَّا فَهَذِهِ خُدْعَةُ الصَّبِيِّ عَنْ رِضَاعِ الْمَلِيِ.
فَلَمَّا يَئِسَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ، بَعَثَ إِلَيَّ أَنِ اجْعَلِ الشَّامَ لِي حَيَاتَكَ، فَإِنْ حَدَثَ بِكَ حَادِثٌ (حَادِثَةٌ «مَ») مِنَ الْمَوْتِ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ عَلَيَّ طَاعَةٌ، وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِذَلِكَ أَنْ يَخْلَعَ طَاعَتِي مِنْ عُنُقِهِ.
فَأَبَيْتُ عَلَيْهِ، فَبَعَثَ إِلَيَّ أَنَّ أَهْلَ الْحِجَازِ كَانُوا الْحُكَّامَ عَلَى أَهْلِ الشَّامِ، فَلَمَّا قَتَلُوا عُثْمَانَ صَارَ أَهْلُ الشَّامِ الْحُكَّامَ عَلَى أَهْلِ الْحِجَازِ، فَبَعَثْتُ إِلَيْهِ: إِنْ كُنْتَ صَادِقاً فَسَمِّ لِي رَجُلًا مِنْ قُرَيْشِ الشَّامِ تَحِلُّ لَهُ الْخِلَافَةُ وَ يُقْبَلُ فِي الشُّورَى فَإِنْ لَمْ تَجِدْهُ سَمَّيْتُ لَكَ مِنْ قُرَيْشِ الْحِجَازِ مَنْ يَحِلُّ لَهُ الْخِلَافَةُ وَ يُقْبَلُ فِي الشُّورَى.
وَ نَظَرْتُ إِلَى أَهْلِ الشَّامِ فَإِذَا هُمْ بَقِيَّةُ الْأَحْزَابِ فَرَاشُ نَارٍ وَ ذِئَابُ [ذُبَابُ «مَ»] طَمَعٍ تَجَمَّعَ مِنْ كُلِّ أَوْبٍ مِمَّنْ يَنْبَغِي أَنْ يُؤَدَّبَ وَ يُحْمَلَ عَلَى السُّنَّةِ، لَيْسُوا مِنَ (با «م») الْمُهَاجِرِينَ وَ لَا الْأَنْصَارِ، وَ لَا التَّابِعِينَ بِإِحْسَانٍ، فَدَعَوْتُهُمْ إِلَى الطَّاعَةِ وَ الْجَمَاعَةِ فَأَبَوْا إِلَّا فِرَاقِي وَ شِقَاقِي.
ثُمَّ نَهَضُوا فِي وَجْهِ الْمُسْلِمِينَ يَنْضَحُونَهُمْ بِالنَّبْلِ وَ يَشْجُرُونَهُمْ بِالرِّمَاحِ فَعِنْدَ ذَلِكَ نَهَضْتُ إِلَيْهِمْ فَلَمَّا عَضَّتْهُمُ السِّلَاحُ وَ وَجَدُوا أَلَمَ الْجِرَاحِ رَفَعُوا الْمَصَاحِفَ يَدْعُوكُمْ (فَدَعَوْكُمْ «م») إِلَى مَا فِيهَا. فَأَنْبَأْتُكُمْ أَنَّهُمْ لَيْسُوا بِأَهْلِ دِينٍ وَ لَا قُرْآنٍ، وَ إِنَّمَا رَفَعُوهَا مَكِيدَةً وَ خَدِيعَةً فَامْضُوا لِقِتَالِهِمْ، فَقُلْتُمْ اقْبَلْ مِنْهُمْ وَ اكْفُفْ عَنْهُمْ فَإِنَّهُمْ إِنْ أَجَابُوا إِلَى مَا فِي الْقُرْآنِ جَامَعُونَا عَلَى مَا نَحْنُ عَلَيْهِ مِنَ الْحَقِ فَقَبِلْتُ مِنْهُمْ وَ كَفَفْتُ عَنْهُمْ فَكَانَ الصُّلْحُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ عَلَى رَجُلَيْنِ حَكَمَيْنِ لِيُحْيِيَا مَا أَحْيَاهُ الْقُرْآنُ، وَ يُمِيتَا مَا أَمَاتَهُ الْقُرْآنُ، فَاخْتَلَفَ رَأْيُهُمَا وَ اخْتَلَفَ حُكْمُهُمَا فَنَبَذَا مَا فِي الْكِتَابِ وَ خَالَفَا مَا فِي الْقُرْآنِ وَ كَانَا أَهْلَهُ.
ثُمَّ إِنَّ طَائِفَةً اعْتَزَلَتْ فَتَرَكْنَاهُمْ مَا تَرَكُونَا حَتَّى إِذَا عَاثُوا فِي الْأَرْضِ يُفْسِدُونَ وَ يَقْتُلُونَ، وَ كَانَ فِيمَنْ قَتَلُوهُ أَهْلُ مِيرَةٍ مِنْ بَنِي أَسَدٍ وَ خَبَّاباً وَ ابْنَهُ وَ أُمَّ وَلَدِهِ وَ الْحَارِثَ بْنَ مُرَّةَ الْعَبْدِيَ فَبَعَثْتُ إِلَيْهِمْ، دَاعِياً فَقُلْتُ ادْفَعُوا إِلَيْنَا قَتَلَةَ إِخْوَانِنَا، فَقَالُوا: كُلُّنَا قَتَلَتُهُمْ؛ ثُمَّ شَدَّتْ إِلَيْنَا [عَلَيْنَا «مَ»] خَيْلُهُمْ وَ رِجَالُهُمْ فَصَرَعَهُمُ اللَّهُ مَصَارِعَ الظَّالِمِينَ...
📚كشف المحجة لثمرة المهجة، ص۲۳۵-۲۳۶ و ص۲۵۱-۲۶۴
خلاصه ای از آن در:
📚الغارات (ط - القديمة)، ج1، ص199-208؛
📚شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج6، ص94-100
@yekaye
☀️۵۸) امیرالمومنین ع در فرازی از خطبه معروف به خطبه قاصعه فرمودند:
همانا خداى سبحان مردم دوران گذشته را كه پيش از شمايند از رحمت خود دور نفرمود، جز براى آنكه امر به معروف را واگذاشتند، و مردمان را از منكر باز نداشتند. پس خدا نابخردان آنان را لعنت كرد به خاطر ارتکاب گناهان؛ و خردمندانشان را به خاطر رها کردن نهی از منکر.
هان! بدانيد كه شما رشته پيوند با اسلام را گسستيد، و حدود آن را شكستيد، و احكام آن را كار نبستيد. بدانيد كه خدا مرا فرموده است با اهل تجاوز و پيمانشکنی و فساد در زمين پيكار كنم. امّا با پيمانشکنان (ناکثین) پس با آنان جنگيدم؛ و اما ستمکاران (قاسطین)، پس با آنان جهاد نمودم؛ و اما از دين بيرون شدگان (مارقین) پس آنان را خوار و زبون ساختم. امّا شيطان ردهه*، به جاى من، بانگىكار او را بسنده گرديد چنانكه از آن بانگ آواى طپيدن دل و لرزه سينه خود را شنيد. و اندكى از تجاوزكاران ماندهاند، و اگر خدا مرا رخصت داد كه بر ايشان بتازم، آنان را براندازم، جز تنى چند كه در اين سوى و آن سوى شهرها بمانند.
* ردهه، گودیای در کوه است که در آن آب جمع میشود؛ و شیطان ردهه، اشاره به حرقوص بن زهیر معروف به ذوالثدیه است که در جنگ نهروان به بانگ یکی از اصحاب حضرت امیر ع در گودالی افتاد و به هلاکت رسید و احادیث منابع اهل سنت درباره او در شماره ۵۰-۵۳ گذشت.
📚نهجالبلاغه، خطبه 192
و من خطبة له ع تسمی القاصعة
...إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِيَ [الْقُرُونَ الْمَاضِيَةَ] بَيْنَ أَيْدِيكُمْ إِلَّا لِتَرْكِهِمُ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَلَعَنَ اللهُ السُّفَهَاءَ لِرُكُوبِ الْمَعَاصِي وَ الْحُلَمَاءَ لِتَرْكِ التَّنَاهِي.
أَلَا وَ قَدْ قَطَعْتُمْ قَيْدَ الْإِسْلَامِ وَ عَطَّلْتُمْ حُدُودَهُ وَ أَمَتُّمْ أَحْكَامَهُ أَلَا وَ قَدْ أَمَرَنِيَ اللهُ بِقِتَالِ أَهْلِ الْبَغْيِ وَ النَّكْثِ وَ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ فَأَمَّا النَّاكِثُونَ فَقَدْ قَاتَلْتُ وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَقَدْ جَاهَدْتُ وَ أَمَّا الْمَارِقَةُ فَقَدْ دَوَّخْتُ وَ أَمَّا شَيْطَانُ الرَّدْهَةِ فَقَدْ كُفِيتُهُ بِصَعْقَةٍ سُمِعَتْ لَهَا وَجْبَةُ قَلْبِهِ وَ رَجَّةُ صَدْرِهِ وَ بَقِيَتْ بَقِيَّةٌ مِنْ أَهْلِ الْبَغْيِ وَ لَئِنْ أَذِنَ اللهُ فِي الْكَرَّةِ عَلَيْهِمْ لَأُدِيلَنَّ مِنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَشَذَّرُ فِي أَطْرَافِ الْبِلَادِ تَشَذُّراً.
@yekaye
☀️۵۹) از امیرالمؤمنین ع روایت شده است که در یکی از خطبههای خود فرمودند:
ای مردم! سخنم را بشنوید و در آن بیندیشید که زمان جدایی نزدیک است.
من امامِ خلایق، و وصیِ بهترینِ مخلوقات، و همسرِ سرورِ زنانِ این امت، و پدرِ عترتِ طاهره و ائمهی هدایتگرم؛
من برادر رسول الله ص و وصی او و ولیّ او و وزیر او و همراه او و برگزیده او و دوست او و رفیق صمیمی اویم؛
من امیر مؤمنان و پیشوای سفیدرویان و سرور اوصیا هستم!
جنگ با من جنگ با خداست و مسالمت با من مسالمت با خداست و اطاعت از من اطاعت از خداست و ولایت من ولایة الله است و شیعه من اولیاء اللهاند و یاران من یاران خدایند.
به کسی که مرا آفرید در حالی که چیزی نبودم سوگند، که قطعا مستحفظان [= کسانی که اهل حفظ و خلوتاند] از اصحاب رسول الله ص میدانستند که همانا ناکثان (پیمانشکنان) و قاسطان (ستمپیشگان) و مارقان (از دینخارجشدگان) بر زبان پیامبر اکرم ص لعن شدند و قطعا کسی که افترا زند زیان بیند.
📚الأمالي( للصدوق)، ص605-606
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رِضْوَانُ اللهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا الْمُنْذِرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي بَعْضِ خُطَبِهِ:
أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِي وَ اعْقِلُوهُ عَنِّي فَإِنَّ الْفِرَاقَ قَرِيبٌ أَنَا إِمَامُ الْبَرِيَّةِ وَ وَصِيُّ خَيْرِ الْخَلِيقَةِ وَ زَوْجُ سَيِّدَةِ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ أَبُو الْعِتْرَةِ الطَّاهِرَةِ وَ الْأَئِمَّةِ الْهَادِيَةِ. أَنَا أَخُو رَسُولِ اللهِ وَ وَصِيُّهُ وَ وَلِيُّهُ وَ وَزِيرُهُ وَ صَاحِبُهُ وَ صَفِيُّهُ وَ حَبِيبُهُ وَ خَلِيلُهُ. أَنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ حَرْبِي حَرْبُ اللهِ وَ سِلْمِي سِلْمُ اللهِ وَ طَاعَتِي طَاعَةُ اللهِ وَ وَلَايَتِي وَلَايَةُ اللهِ وَ شِيعَتِي أَوْلِيَاءُ اللهِ وَ أَنْصَارِي أَنْصَارُ اللهِ. وَ الَّذِي خَلَقَنِي وَ لَمْ أَكُ شَيْئاً، لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللهِ مُحَمَّدٍ ص أَنَّ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ مَلْعُونُونَ عَلَى لِسَانِ النَّبِيِّ ص الْأُمِّيِّ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى.
@yekaye
☀️۶۰) الف. از امیرالمؤمنین ع درباره جنگیدن ایشان با کسانی که با آنان جنگید روایت شده که فرمودند:
من جز قتال با آنان یا کفر بدانچه خداوند بر حضرت محمد ص نازل کرده است چارهای نداشتم!
📚دعائم الإسلام، ج1، ص388
قال علی ص فیما رویناه عنه و ذكر قتال من قاتله منهم فَقَالَ:
مَا وَجَدْتُ إِلَّا قِتَالَهُمْ أَوِ الْكُفْرَ بِمَا أَنْزَلَ اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ ص.
💢سند و متن کامل این روایت در الأمالی (للمفید)، ص153-154 آمده است
و این مطلب در کتب اهل سنت هم آمده است (مثلا در تاريخ دمشق (ابن عساكر) (ج42، ص473 و ۴۷۴) با دو سند متفاوت از طریق اصبغ بن نباته و مارق عابدی ).
ابن شهر آشوب در مناقب آل أبي طالب ع، ج3، ص21۷ ابراز میدارد که ابن مردویه (مفسر معروف اهل سنت؛ که کتاب تفسیر وی اکنون موجود نیست) این سخن را ناظر به جنگ صفین دانسته و آن را با ۱۵ طریق از امیرالمؤمنین ع روایت کرده است!
اما در نقلی که در تفسير قمي آمده معلوم میشود این سخن حضرت امیر درباره هرسه گروه، و اتفاقا شأن نزولش در جنگ جمل بوده است:
☀️ب. از امیرالمؤمنین ع روایت شده است که در جنگ جمل فرمود:
به خدا سوگند با این گروه پیمانشکن نجنگیدم مگر بر اساس آیهای از کتاب خداوند عز و جل که میفرماید: «و اگر بعد از عهدشان پیمانشان را شکستند و در دين شما طعنه زدند» تا آخر آیه (توبه/۱۲).
و نیز امیرالمؤمنین ع در خطبه معروف به خطبة الزهراء [خطبه۱۰۹ نهجالبلاغه] فرمود:
و به خدا سوگند رسول الله ص بارها، نه یک بار و دوبار و سه بار و چهار بار، با من عهد بست و به من فرمود: ای علی! قطعا تو بعد از من با ناکثین (پیمانشکنان) و مارقین (از دینخارجشدگان) و قاسطین (ستمپیشگان) خواهی جنگید. پس آیا انتظار دارید که آنچه رسول الله ص به من دستور فرموده را ضایع کنم یا اینکه بعد از اسلامم کافر شوم؟!
📚تفسير القمي، ج1، ص283
وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَوْمَ الْجَمَلِ:
وَ اللهِ مَا قَاتَلْتُ هَذِهِ الْفِئَةَ النَّاكِثَةَ إِلَّا بِآيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ اللهُ: «وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِي دِينِكُمْ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ».
فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي خُطْبَتِهِ الزَّهْرَاءِ:
وَ اللهِ لَقَدْ عَهِدَ إِلَيَّ رَسُولُ اللهِ ص غَيْرَ مَرَّةٍ وَ لَا اثْنَتَيْنِ وَ لَا ثَلَاثٍ وَ لَا أَرْبَعٍ؛ فَقَالَ يَا عَلِيُّ! إِنَّكَ سَتُقَاتِلُ بَعْدِيَ النَّاكِثِينَ وَ الْمَارِقِينَ وَ الْقَاسِطِينَ أَ فَأُضِيعُ مَا أَمَرَنِي بِهِ رَسُولُ اللهِ ص أَوْ أَكْفُرُ بَعْدَ إِسْلَامِي.
@yekaye
☀️۶۱) از امام صادق ع روایت شده است که درباره کسانی که با حضرت علی ع جنگیدند فرمود:
جرم آنان از کسانی که با رسول الله ص جنگیدند بیشتر بود.
گفته شد: یا ابن رسول الله! چگونه چنین است؟
فرمود: زیرا آنان در جاهلیت بودند ولی اینان قرآن را خوانده بودند و فضل صاحبان فضل را میشناختند؛ و بعد از بصیرت بود که کردند آنچه کردند.
📚دعائم الإسلام، ج1، ص388؛
📚مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج3، ص218
وَ رُوِّینَا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی ص أَنَّهُ ذَكَرَ الَّذِینَ حَارَبُوا عَلِیاً ص فَقَالَ:
أَمَا إِنَّهُمْ أَعْظَمُ جُرْماً مِمَّنْ حَارَبَ رَسُولَ اللهِ ص.
قِیلَ لَهُ: وَ كَیفَ ذَلِكَ یا ابْنَ رَسُولِ اللهِ ص؟
قَالَ: لِأَنَّ أُولَئِكَ كَانُوا جَاهِلِیةً وَ هَؤُلَاءِ قَرَءُوا الْقُرْآنَ وَ عَرَفُوا فَضْلَ أُولِی الْفَضْلِ فَأَتَوْا مَا أَتَوْا بَعْدَ الْبَصِیرَةِ.
@yekaye
☀️۶۲) الف. از امیرالمؤمنین ع درباره کسانی از اهل قبله که با آنها جنگید سوال شد که آیا آنان کافر محسوب میشوند؟
فرمودند:
آنها به احکام و به نعمتها کفر ورزیدند؛ کفری که تفاوت دارد با کفر مشرکانی که با نبوت درافتادند و به اسلام اقرار نکردند؛ که اگر چنان کفری بود دیگر حلال نبود برای ما ازدواج با آنها و استفاده از ذبیحه آنها [= ذبح آنها دیگر ذبح شرعی محسوب نمیشود] و میراثشان.
📚دعائم الإسلام، ج1، ص388
💢مرحوم ابن حیون بعد از نقل روایت فوق، سه روایت دیگر را که موید آن است آورده است:
(اولین روایتی که در ادامه میآید همان واقعهای است که در منابع اهل سنت هم آمده و در حدیث شماره ۵۰ از معتبرترین منابع اهل سنت روایت شد)
☀️ب. روایت شده است که رسول الله ص در حال تقسیم اموالی در میان مسلمانان بودند که شخصی چشمگود با ابروهای پرپشت ایشان بالای سر ایشان ایستاد و گفت: در تقسیمی که کردی عدالت نورزیدی! و سپس برگشت!
رنگ چهره رسول الله ص [از شدت ناراحتی] تغییر کرد و فرمود: اگر من عدالت نمی ورزم، چه کسی عدالت خواهد ورزید؟! ولیکن قبل از من موسی را هم این طور اذیت کردند و او صبر پیشه کرد.
سپس به اطرافیانش اشاره کرد که چه کسی بلند میشود که کار این مرد را یکسره سازد؟
ابوبکر بلند شد و به او رسید و دید در حرم مسجد دارد نماز میگذارد. [برگشت و] گفت یا رسول الله! او را یافتم که داشت نماز می گزارد.
فرمود: بنشین. دوباره فرمود: چه کسی بلند میشود که کار این مرد را یکسره سازد؟
عمر بن خطاب برخاست و او را یافت که داشت نماز میخواند و برگشت و گفت یا رسول الله! او را یافتم که داشت نماز میگزارد و از نماز هم بیرون نمیآمد. به نظرتان چکار میکردم؟
فرمود: بنشین. دوباره فرمود: چه کسی بلند میشود که کار این مرد را یکسره سازد؟
علی ع برخاست و گفت: من یا رسول الله!
رسول الله ص فرمود: بله؛ تو ای علی؛ اما نمیبینم که به او برسی.
پس وی رفت و او را نیافت و برگشت و به پیامبر ص خبر داد.
ایشان فرمودند: اگر او را کشته بودید بعد از من دو نفر از شما هم با هم اختلاف نمیکردند. و به زودی از جنس این آدم قومی بیرون میآیند که قرآن میخوانند اما از گردنشان بالاتر نمیرود؛ از دین اسلام بیرون خواهند رفت آن گونه که تیر از پرتابش بیرون رود.
گفتند:یا رسول الله! بیرون رفتن تیر از پرتابش یعنی چه؟
فرمودند: گاه صیاد صیدش را با تیر میزند و این تیر به صید میخورد و از او بیرون میرود و شدت ضربه بقدری است که با اینکه تیر به صید خورده اما خونی از آن صید به وی اصابت نمیکند؛ و اینان اینچنیناند؛ با اینکه داخل در اسلام شدند به هیچ دستاویزی از اسلام نیاویختهاند.
☀️ج. و امیرالمومنین ع نیز در جنگ جمل وقتی اصحابش را به جنگیدن تشویق میکرد میفرمود: «پس با پيشوايان كفر بجنگيد، چرا كه آنان را هيچ پيمانى نيست، باشد كه [از پيمانشكنى] باز ايستند» (توبه/12(. سپس میفرمود: به خدا سوگند تا قبل از امروز تیری به سوی کسانی که مصداق این آیه هستند پرتاب نشده بود.
☀️د. و از ایشان روایت شده که در جنگ صفین میفرمود:
بجنگید با کسانی که میگویند «خدا و رسولش دروغ گفتند» و ما میگوییم خدا و رسولش راست گفتند؛ سپس آ»ان غیر از آنچه در سینه دارند ابراز میدارند و میگویند «خدا و رسولش راست گفتند» [اشاره به مضمون آيه ۱سوره منافقون]
📚دعائم الإسلام، ج1، ص389-390
متن روایات فوق:
https://eitaa.com/yekaye/9739
متن روایات شماره ۶۲
☀️الف. وَ عَنْهُ [= علی] ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلَهُمْ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ أَ كَافِرُونَ هُمْ؟
قَالَ كَفَرُوا بِالْأَحْكَامِ وَ كَفَرُوا بِالنِّعَمِ كُفْراً لَیسَ كَكُفْرِ الْمُشْرِكِینَ الَّذِینَ دَفَعُوا النُّبُوَّةَ وَ لَمْ یقِرُّوا بِالْإِسْلَامِ وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ مَا حَلَّتْ لَنَا مُنَاكَحَتُهُمْ وَ لَا ذَبَائِحُهُمْ وَ لَا مَوَارِیثُهُمْ.
☀️ب. رُوِّینَا عَنْ رَسُولِ اللهِ ص وَ عَنْ عَلِی ع مَا یؤَیدُ مَا قُلْنَاهُ؛ فَالَّذِی رُوِّینَاهُ عَنْ رَسُولِ اللهِ ص مِنْ ذَلِكَ:
أَنَّهُ كَانَ یقْسِمُ مَالًا بَینَ الْمُسْلِمِینَ إِذْ وَقَفَ عَلَیهِ رَجُلٌ غَائِرُ الْعَینَینِ مُشْرِفُ الْحَاجِبَینِ فَقَال: مَا عَدَلْتَ فِیمَا قَسَمْتَ! ثُمَّ وَلَّی!
فَتَغَیرَ وَجْهُ رَسُولِ اللهِ وَ قَالَ: فَإِذَا أَنَا لَمْ أَعْدِلْ فَمَنْ یعْدِلُ؟ وَ لَكِنْ قَدْ أُوذِی مُوسَی ع مِنْ قَبْلِی فَصَبَرَ. ثُمَّ أَشَارَ بَعْدَ ذَلِكَ إِلَی مَنْ حَوْلَهُ؛ ثُمَّ قَالَ: مَنْ یقُومُ إِلَی هَذَا فَیقْتُلُهُ؟
فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ فَأَصَابَهُ وَ قَدْ قَامَ فِی حَرَمِ الْمَسْجِدِ وَ هُوَ یصَلِّی. فَقَالَ: یا رَسُولَ اللهِ ص إِنِّی وَجَدْتُهُ قَائِماً یصَلِّی!
قَالَ: اجْلِسْ. ثُمَّ قَالَ: مَنْ یقُومُ مِنْكُمْ فَیقْتُلُهُ؟!
فَوَثَبَ عُمَرُ فَأَصَابَهُ كَذَلِكَ یصَلِّی فَرَجَعَ فَقَالَ: یا رَسُولَ اللهِ أَصَبْتُهُ قَائِماً فِی الصَّلَاةِ مَا خَرَجَ مِنْهَا فَمَا تَرَی فِیهِ؟!
قَالَ: اجْلِسْ. ثُمَّ قَالَ: مَنْ یقُومُ إِلَیهِ فَیقْتُلُهُ؟
فَقَالَ عَلِی: أَنَا یا رَسُولَ اللهِ!
فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ ص: أَنْتَ یا عَلِی؟! وَ مَا أَرَاكَ تُدْرِكُهُ!
فَانْطَلَقَ فَلَمْ یجِدْهُ فَرَجَعَ فَأَعْلَمَ النَّبِی ص؛ فَقَالَ النَّبِی ص: لَوْ قَتَلْتُمُوهُ مَا اخْتَلَفَ بَعْدِی مِنْكُمْ اثْنَانِ؛ وَ سَوْفَ یخْرُجُ مِنْ ضِئْضِئِ هَذَا الرَّجُلِ قَوْمٌ یقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لَا یجَاوِزُ تَرَاقِیهُمْ یمْرُقُونَ مِنَ الدِّینِ كَمَا یمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِیةِ!
قَالُوا: یا رَسُولَ اللهِ وَ مَا مُرُوقُ السَّهْمِ مِنَ الرَّمِیةِ؟
قَالَ: الرَّجُلُ یرْمِی الصَّیدَ فَینَفِّذُهُ وَ یخْرُجُ السَّهْمُ وَ لَمْ یصِبْهُ شَیءٌ مِنَ الدَّمِ لِشِدَّةِ الضَّرْبَةِ وَ قَدْ دَخَلَ فِی الصَّیدِ وَ كَذَلِكَ هَؤُلَاءِ لَا یتَعَلَّقُونَ مِنَ الْإِسْلَامِ بِشَیءٍ وَ إِنْ دَخَلُوا فِیهِ.
☀️ج. وَ أَمَّا مَا رُوِّینَاهُ عَنْ عَلِی صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِ وَ عَلَی الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُ حَرَّضَ النَّاسَ عَلَی الْقِتَالِ یوْمَ الْجَمَلِ فَقَالَ لَهُمْ:
«فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ ینْتَهُونَ».
ثُمَّ قَالَ: وَ اللهِ مَا رُمِی أَهْلُ هَذِهِ الْآیةِ بِسَهْمٍ قَبْلَ الْیوْمِ.
☀️د. وَ رُوِّینَا عَنْهُ ص أَنَّهُ قَالَ یوْمَ صِفِّینَ:
اقْتُلُوا بَقِیةَ الْأَحْزَابِ وَ أَوْلِیاءَ الشَّیطَانِ! اقْتُلُوا مَنْ یقُولُ كَذَبَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ نَقُولُ صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ یظْهِرُونَ غَیرَ مَا یضْمِرُونَ وَ یقُولُونَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُه.
📚دعائم الإسلام، ج1، ص388-390
@yekaye
☀️۶۳) از موسی مبرقع (برادر امام هادی ع) روایت شده است که:
یحیی بن اکثم (از علمای اهل سنت معاصر وی) نامهای به من نوشت و در خصوص نه یا ده مساله سوالاتی پرسید. من سراغ برادرم (امام هادی ع) رفتم و به ایشان خبر دادم.
ایشان لبخندی زد و فرمود: پاسخش را دادی؟
گفتم: نه.
فرمود: چرا؟
گفتم: بلد نبودم.
فرمود سوالاتش چیست؟
[وی سوالات را خدمت امام ع مطرح میکند؛ از جمله:]
به من خبر بده از این سخن علی ع به ابن جرموز [= کسی که زبیر را بعد از اینکه از لشکر جمل جدا شد تعقیب کرد و او را کشت و سرش را برای حضرت امیر ع آورد.]؛ که به او گفت: بشارت باد قاتل ابن صفیه [=زبیر] را به جهنم! و چرا او را نکشت در حالی که حاکم بود و کسی که حدی از حدود خداوند را بیجهت ترک کند قطعا کافر شده است؛ و به من خبر بده ...
و به من خبر بده که چرا با اهل صفین جنگید و دستور داد که چه کسانی که رودرو میجنگند و چه کسی که فرار میکنند بکشید و با مجروحشان هم مدارا نکنید؛ ولی در جنگ جمل حکمش را تغییر داد و نه با مجروحانشان کاری داشت و نه با کسی که به خانهای وارد شده بود [= از جنگ فرار کرده بود] و اجازه نداد مجروحی را بکشند و هرکس هم که شمشیرش را انداخت امان داد؟ چرا چنین کرد؟ اگر اولی درست بود دومی خطا بود.
امام هادی ع فرمود؛ بنویس.
گفتم: چه بنویسم؟
فرمود: بنویس:
بسم الله الرحمن الرحیم. و اما تو، که امیدوارم که خداوند راه رشد را به تو الهام فرماید؛ نامهات به دستم رسید، همان که میخواستی با آن مرا امتحان کنی و سوالاتی بپرسی که مرا درمانده سازی و به خاطر ناتوانیام باب طعنه زدن بر من را بگشایی. و خداوند تو را بر اساس نیتت جزا خواهد داد و ما این مسائلت را برایت شرح میدهیم پس بدانها خوب گوش بده و دریچه فهمت را برای آنها خوب باز کن و دلت را بدان مشغول بدار که حجت را بر تو تمام کردهایم؛ والسلام.
[سپس امام ع همه را پاسخ میدهند؛ از جمله در خصوص دو سوال فوق فرمودند:]
و اما این سخن علی ع که فرمود: بشارت باد بر قاتل ابن صفیه به جهنم؛ به خاطر سخن رسول الله ص بود که قبلا فرموده بود قاتل ابن صفیه را به جهنم بشارت دهید؛ و او از کسانی بود که در جنگ نهروان شرکت کرد و امیرالمومنین ع آن روز وی را در بصره نکشت چون میدانست که وی در فتنه نهروان کشته خواهد شد. ...
و اما اینکه گفته بودی که چرا علی ع در جنگ صفین دستور جنگیدن و کشتن همه را، چه آنها که رو آورده بودند و چه آنها که پشت کرده بودند، صادر کرد و با مجروحشان هم مدارا نمیکرد ولی در جنگ جمل فراریای را تعقیب نکرد و اجازه کشتن مجروحان را نداد و هرکسکه شمشیرش را انداخت یا داخل خانهاش شد امان داد زیرا اهل جمل امامشان کشته شده بود و جماعتی را نداشتند که به سویش برگردند [و تجدید قوا کنند] و آنان صرفا برگشتند در حالی که دیگر نه قصد جنگ داشتند و نه حیلهای نموده بودند و نه جاسوسی میکردند و نه آماده یورش بعدی بودند و به اینکه از آنان دست بازداشته شود راضی بودند؛ پس حکم در اینجا کنار گذاشتن شمشیر و خودداری از کشتن آنان بود زیرا که دیگر قرار نبود به یاری کسی بروند؛ اما اهل صفین به سوی جماعتی برمیگشتند که آماده کارزار بودند و امامشان هم ایستاده بود و برایشان هرگونه سلاحی اعم از شمشیر و زره و نیزه مهیا کرده بود و وعده پاداش میداد و برایشان استراحتگاهی آماده کرده بود و از مجروحانشان دلجویی میکرد و زخمیها و مجروحانشان را مداوا مینمود و پیادهشان را دوباره سواره میساخت و برای کسی که لباس و زرهاش را از دست داده بود پوشش مهیا میکرد و آنان را دوباره به میدان برمی گرداند؛ پس آنان دوباره به جنگ و خونریزی برمیگشتند؛ و حکم این دو گروه مساوی نیست؛ و اگر علی ع و حکم کردنش در خصوص اهل صفین و اهل جمل نبود نحوه حکم کردن در خصوص سرکشان از میان موحدان معلوم نمیشد؛ پس او بود که این را برایشان شرح داد؛ پس هرکه از او رویگردان شود خود را در معرض هلاکت قرار داده مگر اینکه توبه کند....
📚الإختصاص، ص91-95؛
📚تحف العقول، ص476-481
@yekaye
سند و متن حدیث:
https://eitaa.com/yekaye/9741
سند و متن حدیث ۶۳ (پاسخ امام هادی به نامه یحیی بن اکثم)
مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ الْبَغْدَادِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى سَأَلَهُ بِبَغْدَادَ فِي دَارِ الْقُطْنِ قَالَ
قَالَ مُوسَى [أبو أحمد موسى المبرقع أخو أبى الحسن الهادى عليه السلام] كَتَبَ إِلَيَّ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ يَسْأَلُنِي عَنْ عَشْرِ مَسَائِلَ أَوْ تِسْعَةٍ
فَدَخَلْتُ عَلَى أَخِي فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ ابْنَ أَكْثَمَ كَتَبَ إِلَيَّ يَسْأَلُنِي عَنْ مَسَائِلَ أُفْتِيهِ فِيهَا.
فَضَحِكَ. ثُمَّ قَالَ: فَهَلْ أَفْتَيْتَهُ؟
قُلْتُ: لَا.
قَالَ: وَ لِمَ؟
قُلْتُ: لَمْ أَعْرِفْهَا.
قَالَ: وَ مَا هِيَ؟
قُلْتُ: كَتَبَ إِلَیّ...
وَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ عَلِيِّ لِابْنِ جُرْمُوزٍ بَشِّرْ قَاتِلَ ابْنِ صَفِيَّةَ بِالنَّارِ فَلِمَ لَمْ يَقْتُلْهُ وَ هُوَ إِمَامٌ وَ مَنْ تَرَكَ حَدّاً مِنْ حُدُودِ اللَّهِ فَقَدْ كَفَرَ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ؛
وَ أَخْبِرْنِي ... ؛
وَ أَخْبِرْنِي عَنْهُ لِمَ قَتَلَ أَهْلَ صِفِّينَ وَ أَمَرَ بِذَلِكَ مُقْبِلِينَ وَ مُدْبِرِينَ وَ أَجَازَ عَلَى جَرِيحِهِمْ وَ يَوْمَ الْجَمَلِ غَيَّرَ حُكْمَهُ لَمْ يَقْتُلْ مِنْ جَرِيحِهِمْ وَ لَا مَنْ دَخَلَ دَاراً وَ لَمْ يُجِزْ عَلَى جَرِيحِهِمْ وَ لَمْ يَأْمُرْ بِذَلِكَ وَ مَنْ أَلْقَى سَيْفَهُ آمَنَهُ لِمَ فَعَلَ ذَلِكَ فَإِنْ كَانَ الْأَوَّلُ صَوَاباً كَانَ الثَّانِي خَطَاءً؟
فَقَالَ ع اكْتُبْ.
قُلْتُ وَ مَا أَكْتُبُ
قَالَ اكْتُبْ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ أَنْتَ فَأَلْهَمَكَ اللَّهُ الرُّشْدَ أَلْقَانِي كِتَابُكَ بِمَا امْتَحَنْتَنَا بِهِ مِنْ تَعَنُّتِكَ لِتَجِدَ إِلَى الطَّعْنِ سَبِيلًا قَصُرْنَا فِيهَا وَ اللَّهُ يُكَافِئُكَ عَلَى نِيَّتِكَ وَ قَدْ شَرَحْنَا مَسَائِلَكَ فَأَصْغِ إِلَيْهَا سَمْعَكَ وَ ذَلِّلْ لَهَا فَهْمَكَ وَ اشْتَغِلْ بِهَا قَلْبَكَ فَقَدْ أَلْزَمْتُكَ الْحُجَّةَ وَ السَّلَامُ.
سَأَلْتَ عَن ...
وَ أَمَّا قَوْلُ عَلِيٍّ بَشِّرْ قَاتِلَ ابْنِ صَفِيَّةَ بِالنَّارِ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص بَشِّرْ قَاتِلَ ابْنِ صَفِيَّةَ بِالنَّارِ وَ كَانَ مِمَّنْ خَرَجَ يَوْمَ النَّهْرَوَانِ وَ لَمْ يَقْتُلْهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِالْبَصْرَةِ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّهُ يُقْتَلُ فِي فِتْنَةِ النَّهْرَوَانِ؛
وَ أَمَّا قَوْلُكَ عَلِيٌّ قَتَلَ أَهْلَ صِفِّينَ مُقْبِلِينَ وَ مُدْبِرِينَ وَ أَجَازَ عَلَى جَرِيحِهِمْ وَ يَوْمَ الْجَمَلِ لَمْ يَتْبَعْ مُوَلِّياً وَ لَمْ يُجِزْ عَلَى جَرِيحٍ وَ مَنْ أَلْقَى سَيْفَهُ آمَنَهُ وَ مَنْ دَخَلَ دَارَهُ آمَنَهُ فَإِنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ قُتِلَ إِمَامُهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ فِئَةٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا وَ إِنَّمَا رَجَعَ الْقَوْمُ إِلَى مَنَازِلِهِمْ غَيْرَ مُحَارِبِينَ وَ لَا مُحْتَالِينَ وَ لَا مُتَجَسِّسِينَ وَ لَا مُنَابِذِينَ وَ قَدْ رَضُوا بِالْكَفِّ عَنْهُمْ فَكَانَ الْحُكْمُ رَفْعَ السَّيْفِ وَ الْكَفَّ عَنْهُمْ إِذَا لَمْ يَطْلُبُوا عَلَيْهِ أَعْوَاناً وَ أَهْلُ صِفِّينَ يَرْجِعُونَ إِلَى فِئَةٍ مُسْتَعِدَّةٍ وَ إِمَامٍ لَهُمْ مُنْتَصِبٍ يَجْمَعُ لَهُمُ السِّلَاحَ مِنَ الدُّرُوعِ وَ الرِّمَاحِ وَ السُّيُوفِ وَ يَسْتَعِدُّ لَهُمُ الْعَطَاءَ وَ يُهَيِّئُ لَهُمُ الْأَنْزَالَ وَ يَتَفَقَّدُ جَرِيحَهُمْ وَ يَجْبُرُ كَسِيرَهُمْ وَ يُدَاوِي جَرِيحَهُمْ وَ يَحْمِلُ رَجِلَتَهُمْ وَ يَكْسُو حَاسِرَهُمْ وَ يَرُدُّهُمْ فَيَرْجِعُونَ إِلَى مُحَارَبَتِهِمْ وَ قِتَالِهِمْ لَا يُسَاوِي بَيْنَ الْفَرِيقَيْنِ فِي الْحُكْمِ وَ لَوْ لَا عَلِيٌّ ع وَ حُكْمُهُ لِأَهْلِ صِفِّينَ وَ الْجَمَلِ لَمَا عُرِفَ الْحُكْمُ فِي عُصَاةِ أَهْلِ التَّوْحِيدِ لَكِنَّهُ شَرَحَ ذَلِكَ لَهُمْ فَمَنْ رَغِبَ عَنْهُ يُعْرَضُ عَلَى السَّيْفِ أَوْ يَتُوبَ مِنْ ذَلِك...
📚الإختصاص، ص91-95؛
📚تحف العقول، ص476-481
@yekaye
یک آیه در روز
🔹۱) درباره هر سه جنگ ☀️۵۴) الف. حضرت علی ع در خطبهای که در نهجالبلاغه نیز آمده فرمودند: امّا بعد
🔹۲) جنگ جمل
☀️۶۴) در روایتی ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام تفسیر و تأویل برخی از آیات را جویا میشود؛ از جمله میگوید:
گفتم: این آیه: «و اگر دو طایفه از مؤمنان به قتال پرداختند پس بین آن دو آشتی افکنید؛ پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با آن که تجاوز میکند بجنگید، تا به امر خدا برگردد؛ پس اگر بازگشت، بین آن دو به عدل آشتی دهید» (حجرات/۹)؟
فرمود: تأویل این آیه در روز بصره [جنگ جمل] بود و اهل این آیه آنها بودند، و آنان بودند كه بر امیر مؤمنان شوریدند، و همان جا بود كه جنگ و كشتار آنها بر امیر مؤمنان واجب شد تا به فرمان خدا بازگردند، و اگر باز نمیگشتند بر اساس آنچه خدا نازل فرموده بود بر آن حضرت واجب بود كه شمشیر از آنها برندارد تا بازگردند و از موضع خود دست بردارند، چه، آنها با میل و بدون اكراه بیعت كرده بودند، و آنها همان گروه متجاوزی بودند كه خدا فرموده بود. پس بر امیر مؤمنان علیه السّلام واجب بود كه پس از پیروزی با آنها به عدالت رفتار كند، چنان كه رسول خدا با مردم مكّه به عدالت رفتار كرد و بر آنها منّت نهاد و از آنها درگذشت. همچنین امیر المؤمنین علیه السّلام پس از پیروزی بر مردم بصره با آنها به عدالت رفتار كرد چونان پیامبر اكرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم با مردم مكّه، بیكم و كاست.
عرض كردم: مقصود از این آیه: «وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوی: آن [شهرهای] واژگونشده را فروافکند» (نجم/۵۳) چیست؟
فرمود: آنها همان مردم بصرهاند که واژگون شد.
عرض كردم: و آیه «وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیناتِ: و آن شهرهای واژگونشده، كه رسولانشان دلايل روشنی بر آنها آورد» (توبه/۷۰)؟
فرمود: آنها قوم لوط بودند؛ «ائْتَفَكَتْ عَلَیهِمُ» یعنی بر سرشان واژگون شد.
📚الكافی، ج8، ص180
عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِی بْنِ الْعَبَّاسِ، عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ [الحسن] عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ ع فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ...
قُلْتُ: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ»؟
قَالَ: الْفِئَتَانِ إِنَّمَا جَاءَ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیةِ یوْمَ الْبَصْرَةِ وَ هُمْ أَهْلُ هَذِهِ الْآیةِ، وَ هُمُ الَّذِینَ بَغَوْا عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَیهِ قِتَالُهُمْ وَ قَتْلُهُمْ حَتَّی یفِیئُوا إِلَی أَمْرِ اللهِ، وَ لَوْ لَمْ یفِیئُوا لَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَیهِ فِیمَا أَنْزَلَ اللهُ أَنْ لَا یرْفَعَ السَّیفَ عَنْهُمْ حَتَّی یفِیئُوا وَ یرْجِعُوا عَنْ رَأْیهِمْ لِأَنَّهُمْ بَایعُوا طَائِعِینَ غَیرَ كَارِهِینَ، وَ هِی الْفِئَةُ الْبَاغِیةُ كَمَا قَالَ اللهُ تَعَالَی فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنْ یعْدِلَ فِیهِمْ حَیثُ كَانَ ظَفِرَ بِهِمْ كَمَا عَدَلَ رَسُولُ اللهِ ص فِی أَهْلِ مَكَّةَ إِنَّمَا مَنَّ عَلَیهِمْ وَ عَفَا وَ كَذَلِكَ صَنَعَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِأَهْلِ الْبَصْرَةِ حَیثُ ظَفِرَ بِهِمْ مِثْلَ مَا صَنَعَ النَّبِی ص بِأَهْلِ مَكَّةَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ.
قَالَ قُلْتُ: قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوی»؟
قَالَ: هُمْ أَهْلُ الْبَصْرَةِ هِی الْمُؤْتَفِكَةُ.
قُلْتُ: «وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیناتِ»؟
قَالَ: أُولَئِكَ قَوْمُ لُوطٍ ائْتَفَكَتْ عَلَیهِمُ انْقَلَبَتْ عَلَیهِمْ.
@yekaye
☀️۶۵) از امام صادق عليه السّلام روایت شده كه فرمودند:
سيره و روش حضرت علی عليه السّلام در مورد اهل بصره (در جنگ جمل) برای شيعيانش از آنچه خورشيد بر آن تابيده سودمندتر و بهتر بود؛ آن حضرت میدانست كه آن قوم بعدا به حکومت خواهند رسید؛ و اگر آنان را اسير میكرد، قطعا آنان نیز [بعدا] شیعیان را به اسارت میگرفتند.
گفتم: پس در مورد قائم عليه السّلام برايم بازگو كن كه آيا او نيز همين روش را در پيش خواهد گرفت؟
فرمود: نه، همانا حضرت علی عليه السّلام چون از به حکومت رسیدن آنان آگاه بود، بر آنان منّت نهاد؛ ولی قائم برخلاف اين شيوه عمل میكند، چون آنان دیگر حکومتی نخواهند داشت.
📚الكافی، ج5، ص33؛
📚المحاسن، ج۲، ص۳۲۰
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ یونُسَ عَنْ أَبِی بَكْرٍ الْحَضْرَمِی قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ ع یقُولُ:
لَسِیرَةُ عَلِی ع فِی أَهْلِ الْبَصْرَةِ كَانَتْ خَیراً لِشِیعَتِهِ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیهِ الشَّمْسُ. إِنَّهُ عَلِمَ أَنَّ لِلْقَوْمِ دَوْلَةً فَلَوْ سَبَاهُمْ لَسُبِیتْ شِیعَتُهُ.
قُلْتُ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْقَائِمِ ع یسِیرُ بِسِیرَتِهِ؟
قَالَ: لَا، إِنَّ عَلِیاً ص سَارَ فِیهِمْ بِالْمَنِّ لِلْعِلْمِ مِنْ دَوْلَتِهِمْ؛ وَ إِنَّ الْقَائِمَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ یسِیرُ فِیهِمْ بِخِلَافِ تِلْكَ السِّیرَةِ لِأَنَّهُ لَا دَوْلَةَ لَهُمْ.
@yekaye
☀️۶۶) الف. ابوحمزه ثمالی روایت کرده است که به امام سجاد ع عرض کردم:
حضرت علی عليه السّلام در مورد اهل قبله مسلمانان [در جنگ جمل] به خلاف سیره رسول خدا صلّی اللّه عليه و اله كه در مورد مشركان رفتار كرده بود، عمل كرد؟!
آن حضرت خشمگين شد. آنگاه نشست و فرمود: به خدا سوگند! در مورد آنان به سیره رسول خدا صلّی اللّه عليه و اله در جريان فتح مكّه سیر کرد. به راستی كه حضرت علی عليه السّلام به مالك اشتر - كه در جنگ بصره (جمل) فرماندۀ خط مقدم سپاه بود - نوشت: به افرادی كه به طرف سپاه حمله نمیكنند، حمله نكند، فراريان را نكشد، مبادرت به كشتن مجروح نكند و هركس در خانهاش را بست در امان است.
[وقتی پیک نامه را به مالک دارد] مالك نامه را گرفت و پيش از آنكه آن را بخواند آن را پيش روی خود جلوی زين اسبش قرار داد. سپس گفت: بجنگید!
با اين اقدام، سپاه شروع به كشتن افراد دشمن كردند تا آنها را به كوچههای بصره وارد كرد، آنگاه نامه را باز كرد و آن را خواند، سپس دستور داد كه يك نفر آن نوشته را با صدای بلند برای سپاهيان بخواند.
📚الكافی، ج5، ص33؛
📚تهذيب الأحكام، ج6، ص155
الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِی عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی قَالَ:
قُلْتُ لِعَلِی بْنِ الْحُسَینِ صإِنَّ عَلِیاً ع سَارَ فِی أَهْلِ الْقِبْلَةِ بِخِلَافِ سِیرَةِ رَسُولِ اللهِ ص فِی أَهْلِ الشِّرْكِ؟!
قَالَ: فَغَضِبَ؛ ثُمَّ جَلَسَ؛ ثُمَّ قَالَ: سَارَ وَ اللهِ فِیهِمْ بِسِیرَةِ رَسُولِ اللهِ ص یوْمَ الْفَتْحِ. إِنَّ عَلِیاً ع كَتَبَ إِلَی مَالِكٍ وَ هُوَ عَلَی مُقَدِّمَتِهِ یوْمَ الْبَصْرَةِ بِأَنْ لَا یطْعُنَ فِی غَیرِ مُقْبِلٍ وَ لَا یقْتُلَ مُدْبِراً وَ لَا یجِیزَ عَلَی جَرِیحٍ وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ. فَأَخَذَ الْكِتَابَ فَوَضَعَهُ بَینَ یدَیهِ عَلَی الْقَرَبُوسِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یقْرَأَهُ. ثُمَّ قَالَ: اقْتُلُوا! فَقَتَلَهُمْ حَتَّی أَدْخَلَهُمْ سِكَكَ الْبَصْرَةِ. ثُمَّ فَتَحَ الْكِتَابَ فَقَرَأَهُ ثُمَّ أَمَرَ مُنَادِیاً فَنَادَی بِمَا فِی الْكِتَابِ.
💢البته درباره تفاوت دو سیره حضرت امیر ع، توضیح دیگری از اهل بیت ع رسیده است که در حدیثی از امام هادی ع قبلا در حدیث شماره ۶۳ گذشت).
ظاهرا آن توضیح مبنای اصلی پاسخ است؛ و این حدیث هم ذیل همان توضیح باید فهم شود؛
و شاهد بر این ادعا هم آن است که در کتب حدیثی معتبر ما شبیه آن پاسخ امام هادی ع توسط برخی از شاگردان مکتب اهل بیت سالها قبل از امام هادی ع داده شده است؛
چنانکه در گفتگوی عبدالله بن شریک و ابان بن تغلب (هردو از شاگردان امام صادق ع) این را مشاهده میکنیم:
☀️ب. عبدالله بن شریک میگوید: [داشتم برای برخی از شیعیان تعریف می کردم که:] پدرم میگفت: هنگامی که دشمنان در جنگ جمل متواری شند امیرالمومنین ع فرمود: فراریان را دنبال نکنید و بر مجروحان پورش نبرید و کسی که در خانهاش رفت و در خانه را بست در امان است؛ اما در جنگ صفین چه کسی که رو کرده بود (در حال حمله بود) و چه کسی که پشت کرده بود (در حال فرار بود) را به قتل میرساند و حمله کردن بر مجروح را هم جایز میشمرد.
پس ابان بن تغلب به عبدالله بن شریک گفت: اینها که دو سیره مختلف شد!
وی پاسخ داد: همانا در خصوص اهل جمل طلحه و زبیر کشته شده بودند؛ اما در این یکی معاویه خودش برپا ایستاده بود و رهبریشان را عهدهدار بود.
📚الكافي، ج5، ص33؛
📚تهذيب الأحكام، ج6، ص156؛
📚مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج1، ص274
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ:
لَمَّا هُزِمَ النَّاسُ يَوْمَ الْجَمَلِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَا تَتْبَعُوا مُوَلِّياً وَ لَا تُجِيزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ صِفِّينَ قَتَلَ الْمُقْبِلَ وَ الْمُدْبِرَ وَ أَجَازَ عَلَى جَرِيحٍ!
فَقَالَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ: هَذِهِ سِيرَتَانِ مُخْتَلِفَتَانِ!
فَقَالَ: إِنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ قُتِلَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ وَ إِنَّ مُعَاوِيَةَ كَانَ قَائِماً بِعَيْنِهِ وَ كَانَ قَائِدَهُمْ.
@yekaye
یک آیه در روز
🔹۲) جنگ جمل ☀️۶۴) در روایتی ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام تفسیر و تأویل برخی از آیات را جویا
🔹۳) جنگ صفین
احادیث درباره جنگ صفین نیز بقدری فراوان است که مورخ شیعی قرن دوم، نصر بن مزاحم (م۲۱۲) کتاب مفصلی با نام «وقعة الصفین» تالیف کرده است.
در اینجا فقط دو روایت از نهجالبلاغه که ناظر به ابتدا و انتهای این واقعه است، به همراه روایتی از تفسیر فرات کوفی که ناظر به بحبوحه این واقعه است (و فرازی از آن در نهجالبلاغه نیز آمده است)، تقدیم میشود:
☀️۶۷) و از سخنان آن حضرت است هنگامی که اصحاب مىگفتند چرا در رخصت دادن جنگ با شاميان درنگ مىكند؟
امّا گفته شما كه اين همه درنگ به خاطر ناخوش داشتن مرگ است. به خدا، پروا ندارم كه من به آستانه مرگ در آيم يا مرگ به سر وقت من آيد.
امّا گفته شما كه در جنگ با شاميان دو دل ماندهام، به خدا كه يك روز جنگ را واپس نيفكندهام، جز كه اميد داشتم گروهى به سوى من آيند، و به راه حقّ گرايند، و به نور هدايت من راه پيمايند. اين مرا خوشتر است تا شاميان را بكشم و گمراه باشند، هر چند خود گردن گيرنده گناه باشند.
📚نهج البلاغة، خطبه55
و من كلام له ع و قد استبطأ أصحابه إذنه لهم في القتال بصفين
أَمَّا قَوْلُكُمْ أَ كُلَّ ذَلِكَ كَرَاهِيَةَ الْمَوْتِ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِي دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَيَّ؛
وَ أَمَّا قَوْلُكُمْ شَكّاً فِي أَهْلِ الشَّامِ فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا وَ إِنْ كَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا.
@yekaye
☀️۶۸) مردی از خوارج از ابن عباس درباره علی بن ابیطالب علیه السلام پرسید. او از وی روی برگرداند ولی او باز سوال کرد.
ابن عباس گفت:
به خدا سوگند امیرالمؤمنین علی (ع) مانند ماه درخشان و شیر خروشان و رودخانه جوشان و بهار گلافشان بود؛ همچون ماه از حیث نور و شکوهش، و همچون شیر از حیث شجاعت و قدم برداشتنش، و همچون رود فرات از حیث جود و سخاوتش، و همچون بهار از حیث سرسبزی و بخشندگیاش. زنان ناتوانند که بعد از پیامبر ص کسی همچو علی ع بزایند.
به خدا سوگند من مانند او انسانی [جنگجویی] نه شنیدهام و نه دیدهام.
او را در جنگ صفین دیدم که عمامهای سفید بر سر داشت؛ و گویی چشمانش همچون چراغی بود و بر جماعتی ایستاده بود و آنها را تشویق و ترغیب میکرد تا اینکه به من رسید، در حالی که من در میان جمعی از مسلمانان بودم،
پس فرمود:
«گروه مسلمانان! ترس از پروردگار را شعار داريد، و صدا فرو آرید و برون را پوشيده به آرامش و وقار، [و در ميدان كارزار دندانها را سخت برهم بفشاريد، كه شمشيرها را باز میدارد از رسيدن به كاسه سر]، و ساز جنگ را آماده سازيد، هر چه بهتر و نيكوتر، و پيش از بركشيدن شمشير آن را در نيام بجنبانيد. از گوشه چشم بنگريد، و ضربت را از چپ و راست رانيد و با تيزی شمشير ضربه بزنيد، و با ياری گرفتن از گامهای خويش ضربت تيغ را كاریتر كنيد.
و بدانيد كه شما در پیش چشم خدایید و پسر عموی رسول وی با شما همراه. پس پياپی بستيزيد و شرم كنيد از آنكه بگريزيد، كه گريز برای بازماندگان مايه ننگ است و ملامت، و آتشی است برای روز قيامت. خود را خرّم و سرخوش داريد، و به آسانی از جان دست بشویید و سبكبال به سوی مرگ گام برداريد. لشكر انبوهِ فراهم، و خيمههای طناب افكنده درهم را هدف حمله خود سازيد. به قلب آن حمله بريد و از كارش بيندازيد كه شيطان – که لعنت خدا بر او باد - در چين و شكن آن خانه گرفته و در ورای آن پناه جسته و پاهای خود را در آن گسترانده است، دستی گذاشته برای حمله و ستيز، و پايی در پس برای گريز. پس استوار باشيد و پايدار، تا عمود حقّ برای شما آشکار گردد و پديدار، كه «شما برتريد و خدا با شماست، و از پاداش كردارتان نخواهد كاست» (محمد/۳۵).»
پس معاویه آمد با گاردی تا بن دندان مسلح، که حدود ده هزار نفر بودند، لشکری غرق در آهن که از آنان جز چشمانی در کلاهخود دیده نمیشد. مردم به لرزه افتادند.
حضرت فرمود:
«چه شده؟ به چه خیره شدهاید؟ از چه درشگفت آمدید؟! اینان جثههایی هستند که دلهایشان [از ترس] به پرواز درآمده و آن را با تزیینهای دروغین مخفی کردهاند، ملخهایی که باد صبا آنان را میپراکند، جماعتی که شیطان دستشان را بسته و گمراهی جانشان را دربرگرفته و عرعرِ اهل بدعت گوششان را کر نموده، و سستیِ باطل و سراب تکاثر در آنان جاری است؛ به طوری که اگر شمشیرهای اهل حق به آن برسد، همچون افتادن پروانه در آتش، فروافتند. حال که چنین است، پس زانوها صاف کنید، ساعدها بچسبانید، تیرها در کمانها گذارید و نیزهها را در پهلوها زنید و استوار باشید، که منم استوارِ «حم» [= حامیم] (زخرف/۱) و آنان یاری نخواهند شد.»
پس آنان حملهور شدند حملهای قدرتمندانه؛ و آنان را از جای برکندند و از موضعشان بیرون راندند و غبار برخاست و صداها فروکش کرد و جز چکاوک آهن و زمزمه پهلوانان صدایی به گوش نمیرسید؛ و جز سری که به زمین میافتاد و دستی که از تن جدا میشد، چیزی دیده نمیشد.
و من در این حال بودم که امیرالمؤمنین (علیه السلام) از گوشهای که گرد و غبارش در حال فروکشکردن بود، پدیدار شد درحالیکه لختههایی [از خون] از آرنجهایش فرو میریخت و خون از شمشیرش میچکید و همچون کمان، خَم شده بود و این آیه را تلاوت میفرمود:
«و اگر دو طایفه از مؤمنان به قتال پرداختند پس بین آن دو آشتی افکنید؛ پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با آن که تجاوز میکند بجنگید، تا به امر خدا برگردد» (حجرات/۹).
و من نبردی سختتر از آنروز ندیدم.
📚تفسیر فرات الكوفی، ص431-432
📚فراز اول سخنان حضرت امیر ع در نهجالباغه، خطبه۶۶ نیز آمده است.
@yekaye
سند و متن حدیث:
https://eitaa.com/yekaye/9747
☀️سند و متن حدیث ۶۸ (حکایت ابن عباس از جنگ صفین و سخنان امیرالمومنین ع)
قَالَ حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ بُنَانٍ الْخَثْعَمِی قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یحْیی بْنِ مُنَمِّسٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَاهِلِی عَنْ ضَرَارِ بْنِ الْأَزْوَرِ:
أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْخَوَارِجِ سَأَلَ ابْنَ عَبَّاسٍ رَضِی اللهُ عَنْهُ عَنْ [أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ] عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع.
فَأَعْرَضَ عَنْهُ.
ثُمَّ سَأَلَه.
فَقَالَ:
لَكَانَ وَ اللهِ عَلِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یشْبِهُ الْقَمَرَ الزَّاهِرَ وَ الْأَسَدَ الْخَادِرَ وَ الْفُرَاتَ الزَّاخِرَ وَ الرَّبِیعَ الْبَاكِرَ فَأَشْبَهَ مِنَ الْقَمَرِ ضَوْءَهُ وَ بَهَاءَهُ وَ مِنَ الْأَسَدِ شَجَاعَتَهُ وَ مَضَاءَهُ وَ مِنَ الْفُرَاتِ جُودَهُ وَ سَخَاءَهُ وَ مِنَ الرَّبِیعِ خِصْبَهُ وَ حِبَاهُ. عَقِمَ النِّسَاءُ أَنْ یأْتِینَ بِمِثْلِ عَلِی [أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ] بَعْدَ النَّبِی [رَسُولِ اللهِ ص]. تَاللهِ مَا سَمِعْتُ وَ لَا رَأَیتُ إِنْسَاناً [مُحَارِباً] مِثْلَهُ وَ قَدْ رَأَیتُهُ یوْمَ صِفِّینَ وَ عَلَیهِ عِمَامَةٌ بَیضَاءُ وَ كَأَنَّ عَینَیهِ سِرَاجَانِ وَ هُوَ یتَوَقَّفُ عَلَی شِرْذِمَةٍ [شرذمة] یحُضُّهُمْ وَ یحُثُّهُمْ إِلَی أَنِ انْتَهَی إِلَیّ، وَ أَنَا فِی كَنَفٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ، فَقَالَ:
مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِینَ اسْتَشْعِرُوا الْخَشْیةَ وَ عَنُّوا الْأَصْوَاتَ وَ تَجَلْبَبُوا بِالسَّكِینَةِ [وَ عَضُّوا عَلَی النَّوَاجِذِ فَإِنَّهُ أَنْبَی لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ] و أَكْمِلُوا اللَّأْمَةَ وَ أَقْلِقُوا السُّیوفَ فِی الْغِمْدِ قَبْلَ السَّلَّةِ وَ الْحَظُوا الشَّزْرَ وَ اطْعُنُوا الْخَزْرَ [الْحَظُوا الْخَزْرَ وَ اطْعُنُوا الشَّزْرَ] وَ نَافِحُوا بِالظُّبَی وَ صِلُوا السُّیوفَ بِالْخُطَا وَ الرِّمَاحَ بِالنِّبَالِ فَإِنَّكُمْ بِعَینِ اللهِ [وَ] مَعَ ابْنِ عَمِّ نَبِیكُمْ عَاوِدُوا الْكَرَّ وَ اسْتَحْیوا مِنَ الْفَرِّ فَإِنَّهُ عَارٌ بَاقٍ فِی الْأَعْقَابِ وَ نَارٌ یوْمَ الْحِسَابِ فَطِیبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ نَفْساً [أنفسا] وَ اطْوُوا عَنِ الْحَیاةِ كَشْحاً وَ امْشُوا إِلَی الْمَوْتِ مَشْیاً [سُجُحاً] وَ عَلَیكُمْ بِهَذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ وَ الرِّوَاقِ الْمُطْنِبِ فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ فَإِنَّ الشَّیطَانَ عَلَیهِ لَعْنَةُ اللهِ رَاكِدٌ [كَامِنٌ] فِی كَسْرِهِ نَافِجٌ حِضْنَیهِ [حِضْنَهُ] وَ مُفْتَرِشٌ ذِرَاعَیهِ قَدْ قَدَّمَ لِلْوَثْبَةِ یداً وَ أَخَّرَ لِلنُّكُوصِ رِجْلًا فَصَمْداً [فَصَبْراً] حَتَّی یتَجَلَّی لَكُمْ عَمُودُ [عُمُدُ] الْحَقِّ «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ یتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ».
قَالَ:
وَ أَقْبَلَ مُعَاوِیةُ فِی الْكَتِیبَةِ الشَّهْبَاءِ وَ هِی زُهَاءُ عَشْرَةِ آلَافِ بجیش [جَیشٍ] شَاكِینَ فِی الْحَدِیدِ لَا یرَی مِنْهُمْ إِلَّا الْحَدَقُ تَحْتَ الْمَغَافِرِ [فَاقْشَعَرَّ لَهَا النَّاسُ]
[فَقَالَ ع مَا لَكُمْ] تَنْظُرُونَ بِمَا [مِمَّا] تَعْجَبُونَ؟ إِنَّمَا هِی جُثَثٌ مَاثِلَةٌ فِیهَا قُلُوبٌ طَائِرَةٌ مُزَخْرَفَةٌ بِتَمْوِیهِ الْخَاسِرِینَ وَ رِجْلُ جَرَادٍ زَفَّتْ بِهِ رِیحُ صَبَا وَ لَفِیفٌ سَدَاهُ الشَّیطَانُ وَ لَحْمَتُهُ الضَّلَالَةُ وَ صَرَخَ بِهِمْ نَاعِقُ الْبِدْعَةِ وَ فِیهِمْ خَوَرُ الْبَاطِلِ وَ ضَحْضَحَةُ الْمُكَاثِرِ فَلَوْ قَدْ مَسَّتْهَا سُیوفُ أَهْلِ الْحَقِّ لَتَهافَتَتْ تَهَافُتَ الْفَرَاشِ فِی النَّارِ أَلَا فَسَوُّوا بَینَ الرُّكَبِ وَ عَضُّوا عَلَی النَّوَاجِذِ وَ اضْرِبُوا الْقَوَانِصَ [القوابض] بِالصَّوَارِمِ وَ اشْرَعُوا الرِّمَاحَ فِی الْجَوَانِحِ وَ شُدُّوا فَإِنِّی شَادٌّ حم لَا ینْصَرُونَ.
فَحَمَلُوا حَمْلَةَ ذِی یدٍ [لِبَدٍ] فَأَزَالُوهُمْ [عَنْ أَمَاكِنِهِمْ [مَصَافِّهِمْ] وَ دَفَعُوهُمْ] عَنْ أَمَاكِنِهِمْ وَ رَفَعُوهُمْ عَنْ مَرَاكِزِهِمْ [مَرَاكِبِهِمْ] وَ ارْتَفَعَ الرَّهَجُ وَ خَمَدَتِ الْأَصْوَاتُ فَلَا یسْمَعُ [تُسْمَعُ] إِلَّا صَلْصَلَةُ الْحَدِیدِ وَ غَمْغَمَةُ الْأَبْطَالِ وَ لَا یرَی إِلَّا رَأْسٌ نَادِرٌ أَوْ یدٌ طَائِحَةٌ وَ أَنَا كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مِنْ مَوْضِعٍ یرِیدُ یتَحَالُّ [یتحاك] الْغُبَارُ وَ ینْقُصُ [ینْفِذُ] الْعَلَقَ عَنْ ذِرَاعَیهِ سَیفُهُ یقْطُرُ الدِّمَاءَ وَ قَدْ انْحَنَی كَقَوْسٍ نَازِعٍ وَ هُوَ یتْلُو هَذِهِ الْآیةَ
«وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ»
قَالَ فَمَا رَأَیتُ قِتَالًا أَشَدَّ مِنْ ذَلِكَ الْیوْمِ...
@yekaye
☀️۶۹) امیرالمومنین در جنگ صفین زمانی که به مردم دستور صلح داد خطبهای خواندند و گذشتهها را یادآوری کردند:
ما- در ميدان كارزار- با رسول خدا بوديم. پدران، پسران، برادران و عموهاى خويش را مىكشتيم؛ و اين بر ما نمىافزود جز ايمان و تسلیم، وماندن بر راه راست، و شکیبایی در سختيها، و جدیت هرچه بیشتر در جهاد با دشمن. گاه تنى از ما و تنى از سپاه دشمن به يكديگر مىجَستند، و چون دو گاو نر سر و تن هم را مىخستند. هر يك مىخواست جام مرگ را به کام دیگری بریزد، و از شربت مرگ سيرابش نمايد. گاه نصرت از آن ما بود، و گاه دشمن گوى پيروزى را مىربود.
چون خداوند- ما را آزمود- و صدق ما را مشاهدت فرمود، دشمن ما را خوار ساخت، و رايت پيروزى ما را برافراخت. چندان كه اسلام به هر شهر و ديار رسيد، و حكومت آن در آفاق پايدار گرديد. به جانم سوگند، كه اگر رفتار ما همانند شما بود، نه ستون دين بر جا بود و نه درخت ايمان شاداب و خوشنما. سوگند به خدا، كه از اين پس خون خواهيد خورد و پشيمانى خواهيد برد.
📚نهج البلاغة، خطبه56 (اقتباس از ترجمه شهیدی، ص46)
و من كلام له ع يصف أصحاب رسول الله و ذلك يوم صفين حين أمر الناس بالصلح
وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً وَ مُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الآْخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ يَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً [مُبَوِّياً] أَوْطَانَهُ وَ لَعَمْرِي لَوْ كُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ وَ لَا اخْضَرَّ لِلْإِيمَانِ عُودٌ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَماً.
@yekaye
🔹۴) جنگ نهروان
احادیث مربوط به جنگ نهروان نیز فراوان است. در اینجا صرفا برخی از احادیثی که از امیرالمومنین ع در نهج البلاغه آمده و ناظر به مراحل شکلگیری، احتجاجات اصلی و خود جنگ و پس از آن است اشاره میشود.
☀️۷۰) هنگامی که خوراج به جریان حکمیت خرده مىگرفتند امیرالمومنین ع به اردوى آنان رفت و فرمود:
«همه شما در صفّین با ما بودید؟»
گفتند: بعضى از ما بودند و بعضى نبودند.
فرمود: «پس جدا شوید، آنان كه در صفین بودهاند دستهاى؛ و آنان كه نبودهاند دسته دیگر؛ تا با هر دسته چنانكه در خور آن است سخن گویم».
و مردم را آواز داد كه: «سخن مگویید و به گفته من گوش دهید. و با دل خود به من روآرید. پس از آن كس كه گواهى خواهم، چنانكه داند، در آن باب سخن گوید.»
سپس امام (ع) سخنانى دراز، بدانها فرمود كه از آن جمله است:
آیا هنگامى كه از روى حیلت و رنگ، و فریب و نیرنگ، قرآنها را برافراشتند، نگفتید: «برادران ما و همدینان مایند؛ از ما، گذشت از خطا طلبیدند، و به كتاب خدا گراییدند. راى، از آنان پذیرفتن است و بدانها رهایى بخشیدن»؟
به شما گفتم، این كارى است كه آشكار آن پذیرفتن داورى قرآن است، و نهان آن دشمنى با خدا و ایمان. آغاز آن مهربانى است، و پایان آن پشیمانى. به كار خود پردازید، و در راه خویش پیش بتازید. در كار جهاد دندان بفشارید، و به هر بانگ كننده گوش مدارید، كه اگر پاسخش دهند، با گمراهى یار است و اگر او را واگذارند خوار و بىمقدار است.
تا چنان شد كه شد، و شما بودید که بدان اصرار داشتید. به خدا، اگر من از آن سرباز مىزدم، انجامش تكلیفى واجب نبود، و خدا گناه آن را بر من باز نمىنمود. به خدا، اگر آن را قبول مىنمودم، باز هم سزاوار پیروى بودم، چه، قرآن با من است، از آن هنگام كه یار آن گشتم، از آن جدا نبودم.
همانا، با رسول خدا (ص) بودیم، و جنگ با پدران، و فرزندان و برادران، و خویشاوندانمان پیش رویمان بود، اما مصیبتها و سختىها نیفزود جز بر ایمانمان، و رفتنمان در راه حقّ، و گردن نهادن به فرمان، و شكیبائى بر درد جراحتهاى سوزان. لیكن امروز پیكار ما با برادران مسلمانى است كه در اسلامشان دودلى و اعوجاج و شبهه و تأویل راه یافته است. پس اگر راهی را امید داشته باشیم كه خدا بدان پریشانى ما را به جمعیت كشاند، و ما را بدانچه در آن یك سخنیم نزدیك گرداند، بدان رو آریم و جز آن را دست بداریم.
📚نهج البلاغة، خطبه 122 (اقتباس از ترجمه شهیدى، ص120-121)
و من كلام له ع قاله للخوارج و قد خرج إلى معسكرهم و هم مقیمون على إنكار الحكومة فقال ع
أَ كُلُّكُمْ شَهِدَ مَعَنَا صِفِّینَ؟
فَقَالُوا: مِنَّا مَنْ شَهِدَ وَ مِنَّا مَنْ لَمْ یشْهَدْ.
قَالَ: فَامْتَازُوا فِرْقَتَینِ فَلْیكُنْ مَنْ شَهِدَ صِفِّینَ فِرْقَةً وَ مَنْ لَمْ یشْهَدْهَا فِرْقَةً حَتَّى أُكَلِّمَ كُلًّا مِنْكُمْ بِكَلَامِهِ.
وَ نَادَى النَّاسَ فَقَالَ: أَمْسِكُوا عَنِ الْكَلَامِ وَ أَنْصِتُوا لِقَوْلِی وَ أَقْبِلُوا بِأَفْئِدَتِكُمْ إِلَی فَمَنْ نَشَدْنَاهُ شَهَادَةً فَلْیقُلْ بِعِلْمِهِ فِیهَا.
ثُمَّ كَلَّمَهُمْ ع بِكَلَامٍ طَوِیلٍ مِنْ جُمْلَتِهِ أَنْ قَالَ ع:
أَ لَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصَاحِفَ حِیلَةً وَ غِیلَةً وَ مَكْراً وَ خَدِیعَةً: إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا اسْتَقَالُونَا وَ اسْتَرَاحُوا إِلَى كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَالرَّأْی الْقَبُولُ مِنْهُمْ وَ التَّنْفِیسُ عَنْهُمْ.
فَقُلْتُ لَكُمْ: هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِیمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ فَأَقِیمُوا عَلَى شَأْنِكُمْ وَ الْزَمُوا طَرِیقَتَكُمْ وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهَادِ بَنَوَاجِذِكُمْ وَ لَا تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِیبَ أَضَلَّ وَ إِنْ تُرِكَ ذَلَّ.
وَ قَدْ كَانَتْ هَذِهِ الْفَعْلَةُ وَ قَدْ رَأَیتُكُمْ أَعْطَیتُمُوهَا وَ اللَّهِ لَئِنْ أَبَیتُهَا مَا وَجَبَتْ عَلَی فَرِیضَتُهَا وَ لَا حَمَّلَنِی اللَّهُ ذَنْبَهَا؛ وَ وَ اللَّهِ إِنْ جِئْتُهَا إِنِّی لَلْمُحِقُّ الَّذِی یتَّبَعُ وَ إِنَّ الْكِتَابَ لَمَعِی مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ.
فَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّ الْقَتْلَ لَیدُورُ عَلَى الْآباءِ وَ الْأَبْنَاءِ وَ الْإِخْوَانِ وَ الْقَرَابَاتِ فَمَا نَزْدَادُ عَلَى كُلِّ مُصِیبَةٍ وَ شِدَّةٍ إِلَّا إِیمَاناً وَ مُضِیاً عَلَى الْحَقِّ وَ تَسْلِیماً لِلْأَمْرِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْجِرَاحِ. وَ لَكِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِی الْإِسْلَامِ عَلَى مَا دَخَلَ فِیهِ مِنَ الزَّیغِ وَ الِاعْوِجَاجِ وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِیلِ؛ فَإِذَا طَمِعْنَا فِی خَصْلَةٍ یلُمُّ اللَّهُ بِهَا شَعَثَنَا وَ نَتَدَانَى بِهَا إِلَى الْبَقِیةِ فِیمَا بَینَنَا، رَغِبْنَا فِیهَا وَ أَمْسَكْنَا عَمَّا سِوَاهَا.
@yekaye
☀️۷۱) و از سخنان آن حضرت است هنگامی که خوارج حَکَم قرار دادن مردان را انکار کردند:
در جریان حکمیت، ما مردمان را به داورى نگماردیم، بلكه قرآن را داور قرار دادیم. این قرآن، خطْنوشتهای است میان دو جلد هشته. زبان ندارد تا به سخن آید، ناچار آن را ترجمانى باید، و ترجمانش آن مردانند- كه معنى آن دانند-. چون این مردم ما را خواندند تا قرآن را میان خویش داور گردانیم، ما گروهى نبودیم كه از كتاب خدا روى برگردانیم. همانا، خداى سبحان گفته است: «اگر در چیزى خصومت كردید، آن را به خدا و رسول بازگردانید» (نساء/۵۹). پس بازگرداندن آن به خدا این است كه كتاب او را به داورى بپذیریم، و بازگرداندن به رسول این است كه سنّت او را بگیریم. پس اگر از روى راستى به كتاب خدا داورى كنند، ما از دیگر مردمان بدان سزاوارتریم، و اگر به سنّت رسول (ص) گردن نهند، ما بدان اولىتریم.
امّا سخن شما كه، چرا میان خود و آنان، براى داورى، مدّت نهادى؟
من این كار را كردم تا نادان خطاى خود را آشكارا بداند و دانا بر عقیدت خویش استوار ماند. و این كه شاید در این مدّت كه آتش زیر خاکستر است، به عنایت خداوند كار امر این امّت به صلاح آید، و ناچار نشود با شتاب جستجوى حقّ را واگذارد و از آغاز به گمراهى گردن در آرد.
همانا، برترین مردم نزد خدا كسى است كه عمل به حق را بیشتر دوست داشته باشد هر چند از قدر او بكاهد، و او را بیازارد. و آن را بر باطل ترجیح دهد هرچند که باطل بدو سود رساند، و بر او بیفزاید.
چنین سرگردان به كجا مىروید و [این حرفها را] از کجا آوردید؟ آماده رفتن به سوى مردمى باشید كه در شناخت حقّ حیرانند، و آن را نمىبینند؛ و فریبخوردهی ستماند، و از آن دست نمىشویند. از كتاب خدا گریزان، از راه راست رویگردان.
شما نه چون حلقهاى استوارید كه بتوان بدان در آویخت و بر جاى ماند، نه یارانى نیرومند كه چنگ بدانان زد، و رخت به سایهشان توان كشاند. بد هیزمی هستید برای آتش كارزار! تفو بر شما! از شما فراوان آزار دیدم، چه وقتی که ندایتان دادم یا به نجوایتان خواندم. نه به هنگام ندا آزادگان راستینید، نه در نجوا برادرانی قابل اعتماد.
📚نهج البلاغة، خطبه 125 (اقتباس از ترجمه شهیدى، ص123- 124)
و من كلام له ع فی التحكیم و ذلك بعد سماعه لأمر الحكمین
إِنَّا لَمْ نُحَكِّمِ الرِّجَالَ وَ إِنَّمَا حَكَّمْنَا الْقُرْآنَ هَذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَینَ الدَّفَّتَینِ لَا ینْطِقُ بِلِسَانٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ وَ إِنَّمَا ینْطِقُ عَنْهُ الرِّجَالُ. وَ لَمَّا دَعَانَا الْقَوْمُ إلَى أَنْ نُحَكِّمَ بَینَنَا الْقُرْآنَ لَمْ نَكُنِ الْفَرِیقَ الْمُتَوَلِّی عَنْ كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى عَزَّ مِنْ قَائِلٍ [سُبْحَانَهُ] «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ». فَرَدُّهُ إِلَى اللَّهِ أَنْ نَحْكُمَ بِكِتَابِهِ، وَ رَدُّهُ إِلَى الرَّسُولِ أَنْ نَأْخُذَ بِسُنَّتِهِ. فَإِذَا حُكِمَ بِالصِّدْقِ فِی كِتَابِ اللَّهِ فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ بِهِ وَ إِنْ حُكِمَ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ وَ أَوْلَاهُمْ بِهَا.
وَ أَمَّا قَوْلُكُمْ لِمَ جَعَلْتَ بَینَكَ وَ بَینَهُمْ أَجَلًا فِی التَّحْكِیمِ؟
فَإِنَّمَا فَعَلْتُ ذَلِكَ لِیتَبَینَ الْجَاهِلُ وَ یتَثَبَّتَ الْعَالِمُ وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یصْلِحَ فِی هَذِهِ الْهُدْنَةِ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ لَا تُؤْخَذَ بِأَكْظَامِهَا فَتَعْجَلَ عَنْ تَبَینِ الْحَقِّ وَ تَنْقَادَ لِأَوَّلِ الْغَی.
إِنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ مَنْ كَانَ الْعَمَلُ بِالْحَقِّ أَحَبَّ إِلَیهِ وَ إِنْ نَقَصَهُ وَ كَرَثَهُ مِنَ الْبَاطِلِ وَ إِنْ جَرَّ إِلَیهِ [فَائِدَةً] وَ زَادَهُ.
فَأَینَ یتَاهُ بِكُمْ وَ مِنْ أَینَ أُتِیتُمْ؟ اسْتَعِدُّوا لِلْمَسِیرِ إِلَى قَوْمٍ حَیارَى عَنِ الْحَقِّ لَا یبْصِرُونَهُ وَ مُوزَعِینَ بِالْجَوْرِ لَا یعْدِلُونَ عَنْهُ [بِهِ]؛ جُفَاةٍ عَنِ الْكِتَابِ نُكُبٍ عَنِ الطَّرِیقِ، مَا أَنْتُمْ بِوَثِیقَةٍ یعْلَقُ بِهَا وَ لَا زَوَافِر عِزٍّ یعْتَصَمُ إِلَیهَا. لَبِئْسَ حُشاشُ نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ؛ أُفٍّ لَكُمْ! لَقَدْ لَقِیتُ مِنْكُمْ بَرْحاً یوْماً أُنَادِیكُمْ وَ یوْماً أُنَاجِیكُمْ؛ فَلَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ النِّدَاءِ وَ لَا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ النَّجَاء.
@yekaye
☀️۷۲) از سخنان امیرالمومنین ع وقتی که جمله «لا حکم الا الله» را از خوارج شنید:
سخنى است حقّ كه بدان باطلى را خواهند. آرى حكم، جز از آن خدا نیست، لیكن اینان گویند فرمانروایى را، جز خدا روا نیست، حالى كه مردم را حاكمى باید، نیكو كردار یا تبهكار؛ تا در حكومت او مومن كار خویش كند، و كافر بهره خود برد و خداوند مهلت را به سر رساند* در سایه حكومت او مال دیوانى را فراهم آورند و با دشمنان پیكار كنند، و راهها را ایمن سازند، و به نیروى او حقّ ناتوان را از توانا بستانند، تا نیكوكردار راحت باشد، و از گزند تبه كار راحت شوند.
*و [طبق نقل دیگری] فرمود:
امّا در حكومت نیکوکار، پرهیزگار در آن كار خود كند، و اما در حكومت تبهکار، بدكردار بهره خویش برد تا آن گاه که اجلش سر رسد و مرگش در رسد.
📚نهج البلاغة، خطبه 40
و من كلام له ع [للخوارج] فی الخوارج لما سمع قولهم «لا حكم إلا لله»
قَالَ ع: كَلِمَةُ حَقٍّ یرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ یقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یسْتَمْتِعُ فِیهَا الْكَافِرُ وَ یبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یجْمَعُ بِهِ الْفَیءُ وَ یقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِی حَتَّى یسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ.
وَ قَالَ: أَمَّا الْإِمْرَةُ الْبَرَّةُ فَیعْمَلُ فِیهَا التَّقِی وَ أَمَّا الْإِمْرَةُ الْفَاجِرَةُ فَیتَمَتَّعُ فِیهَا الشَّقِی إِلَى أَنْ تَنْقَطِعَ مُدَّتُهُ وَ تُدْرِكَهُ مَنِیتُه.
@yekaye
☀️۷۳) الف. و از سخنان امیرالمومنین ع درباره خوارج، وقتی که فریاد لاحکم الا لله سردادند و از ایشان خواستند که اعتراف کند به خاطر قبول حکمیت کافر شده و توبه کند:
سنگ بلا بر سرتان ببارد، چنان كه نشانى از شما باقى نگذارد. پس از ایمانم به خدا و جهادم در رکاب رسول الله (ص) بر كفر خود شهادت دهم؟! پس «در این صورت قطعا گمراه باشم، و از زمره هدایتشدگان نباشم» (انعام/۵۶). پس بدراهی را در پیشگرفتید و به بد گذشتهاید بازگشتید. همانا كه پس از من همگیتان خوارید و طعمه شمشیر برنده مردم ستمكار، كه این رفتار را سنّت شمارند- و شما را از میان بردارند-.
📚نهج البلاغة، خطبه 58 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
☀️ب. از سخنان امیرالمومنین ع که شبهه خوارج را دفع میکند و چرایی نقض حکم حکمین را بیان میدارد:
پس اگر به گمان خود جز این نپذیرید كه من خطا كردم، و گمراه گشتم، پس چرا همه امّت محمّد (ص) را به گمراهى من گمراه مىپندارید، و خطاى مرا به حساب آنان مىگذارید و به خاطر گناهانى كه من كردهام ایشان را كافر مىشمارید؟ شمشیرهاتان بر دوشتان گذاشته، بجا و نابجا فرود مىآرید، و گناهكار را با بیگناه مىآمیزید و یكىشان مىانگارید. در حالی که میدانید كه رسول خدا (ص) زناكار محصن را سنگسار كرد، سپس بر او نماز گزارد، و ارثش را به كسانش داد؛ و قاتل را كشت و میراثش را به كسانش واگذارد. دست دزد را برید و زناكار نامحصن را تازیانه نواخت ولی سهم بخش هر دو را از بیتالمال به آنان پرداخت، و اجازه ازدواج با زنان مسلمان را از آنان دریغ نداشت. رسول خدا (ص) گناهانشان را بىكیفر نگذاشت، و حكم خدا را در باره ایشان برپا داشت، ولی سهمى را كه در مسلمانى داشتند از آنان باز نگرفت، و نامشان را از تومار مسلمانان بیرون نكرد.
پس شما بدترین مردمید و آلت دست شیطان، که با شما تیرش را پرتاب کند و حیرتآفرینی را به ثمر رساند. و به زودى دو دسته درباره من تباه شود: دوستى كه كار را به افراط كشاند، و محبّت او را به راه غیر حق براند، و کسی که در بغض افراط ورزد، و بغضش او را به راهى كه حق نیست در آرد. حالِ آن دسته در باره من نیكوست، كه راه میانه را پوید و از افراط و تفریط دورى جوید. همراه آنان روید، و با خیل جماعت همداستان شوید، كه دست خدا همراه جماعت است؛ و از تفرقه بپرهیزید كه موجب آفت است. آن كه از جمع مسلمانان جدا افتد، بهره شیطان است، چنانكه گوسفند چون از گلّه دور ماند نصیب گرگ بیابان است.
آگاه باشید، هر كه مردم را بدین شعار بخواند او را بكشید، هرچند زیر عمامه من باشد. همانا دو داور گمارده شدند تا آنچه را قرآن زنده كرد، زنده گردانند، و آنچه را مرده خوانده بمیرانند. زنده داشتن قرآن گرد آمدن پیرامون آن است، و میراندن آن جدا گردیدن از آن. اگر قرآن ما را به سوى آنان كشاند، پیرو آنانیم، و اگر آنان را به سوى ما براند پیروى ما باید کنند.
پس اى ناكسان! نه شرّى را بنیاد نهادم، و نه شما را در كارتان فریب دادم، و نه آن را چنانكه نیست به شما نشان دادم. رأى مهتران شما بر آن شد، كه دو مرد بگزینند- تا به داورى بنشینند-. از آن دو پیمان گرفتیم كه از حكم قرآن برون نشوند، و از آنچه گوید، به دیگر سو نروند. امّا آن دو گمراه گردیدند، و حق را واگذاردند، حالى كه آن را مىدیدند. میلشان به دور شدن از راه حق بود و بدان راه رفتند. شرط ما با آنان در حکمیت که حكم به عدالت رانند، و حق را از نظر دور ندارند، پیش از آن بود كه آن دو به راه خطا روند و حكمى چنان ناصواب دهند.
📚نهج البلاغة، خطبه 127 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
@yekaye
متن احادیث:
https://eitaa.com/yekaye/9753