📝ادامه دسته بندی دشمنان در قرآن:
☄️ج.۵. برخی از نزدیکان
▪️یک ضابطه کلی دیگر هم هست که ممکن است بسیاری از نزدیکان ما در باطن دشمن ما باشند ولو خودشان متوجه نباشند؛ در این زمینه دست کم دو آیه وجود دارد که نشان می دهد هرگونه دوستی و رابطهای اگر بر مدار تقوا نباشد میتواند در باطن و حقیقت خویش دشمنی باشد:
▫️الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقينَ (زخرف/67)
▫️يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (تغابن/14)
📝اگر بخواهیم آیات فوق را در چند جمله خلاصه کنیم:
مهمترین دشمنی که باید دشمنی وی را جدی گرفت و با او دشمنی ورزید شیطان است و در میان انسانها کسانی که به عنوان دشمن خدا معرفی شدهاند کافراناند و در معرفی آنان که به عنوان دشمن ما مطرحاند، صرف نظر از معبودهای دروغین و شیطان، بیش از همه با تعبیر کافران مواجهیم (که البته در ادبیات قرآنی، کافر منحصر به افراد مشرک یا ملحد نیست، بلکه هرکس زیر بار حق و حقیقت دینی نرود از جمله بسیاری از اهل کتاب کافر محسوب میشوند) و سپس منافقان (که منافقان هم در جایی مصداق کسانی که به خدا و رسولش کفر میورزند معرفی شدهاند: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلاً؛ بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليماً» (نساء/137-138) «وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ كُسالى» (توبه/54) «يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما في قُلُوبِهِمْ ... لا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ» (توبه/۶۴-۶۶) « إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ ... ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا» (منافقون/۱-۳))؛ و غیر از اینها یکجا اشاره کرده که هر دوستیای که بر مبنایی غیر از تقوا باشد روز قیامت که باطن امور آشکار میشود دشمنی خواهد بود؛ و احتمالا به همین مناسبت است که هشدار داده که مواظب باشید که برخی از همسران و فرزندان شما هم دشمن شما هستند.
💢پس در یک کلام،
در پاسخ این سوال که چه کسی واقعا دشمن خدا و دشمن ماست و باید او را دشمن حساب کرد،
باید گفت
هرکس که کفر بورزد ویا دوستی و ارتباطی که با او برقرار میکنیم در مسیری غیر از مسیر تقوای الهی باشد.
💢خداوند در این آیه ما را از تن دادن به ولایت این گونه اشخاص و ابراز دوستی بدانان نهی میکند؛ و البته این بدان معنا نیست که امکان دوستی با آنها کاملا منتفی است؛
بلکه در همین سوره تذکر داده خواهد شد که چهبسا خداوند خودش بین شما و آنها دوستی برقرار کند؛ که واضح است که با آن همه انکار علی القاعده مقصود این است که خداوند توفیق دهد آنان از کفرورزی و مسیر غیرتقوا بیرون آیند و همین موجب مغفرت آنان و جواز دوستی با آنان شود:
عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الَّذينَ عادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَديرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ (ممتحنه/7)
که ان شاء الله درباره این مطلب ذیل همین آیه بحث تفصیلی ارائه خواهد شد.
✅تبصره:
لازم به ذکر است که در احادیث نبوی علاوه بر شیاطین و کافران و ... که بیرون از انسان هستند، نفس اماره انسان هم به عنوان یک دشمن درونی که از همه دشمنان خطرناکتر است معرفی شده است (أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك؛ عدة الداعي، ص314)؛ که اگر مناط دشمنی با دیگران کفرورزی و عدم تقوا در آنها باشد واضح است که علت این دشمنترین دشمن معرفی شدن آن این است که اوست که انسان را به سمت کفرورزی و عدم رعایت تقوا سوق میدهد.
@yekaye
یک آیه در روز
۱۱۳۰) 📖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ
.
6️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ ...»
در این آیه به مومنان هشدار داده شده است که کافران و دشمنان خدا را ولی خود نگیرند.
در شأن نزول این آیه، در بسیاری از منابع، بهویژه در منابع اهل سنت، نقل شده است که بعد از اینکه جریان نامه حاطب بن أبیبلتعة معلوم شد عمر پیشنهاد داد که وی را به عنوان منافق اعدام کنند؛ اما پیامبر ص بشدت مخالفت کرد و با اشارهای به سابقه حضور وی در جنگ بدر فرمود که از کجا میدانی که وی منافق باشد؟!
این در حالی است که در آیه دیگری خداوند یکی از ویژگیهای منافقان را همین میداند که آنان به ولایت کافران، به جای ولایت مومنان تن می دهند: «بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليماً؛ الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» (نساء/138- 139).
بین این دو مطلب چگونه جمع میشود؟
🌴الف. ظاهر سخن برخی مفسران تردید در اعتبار شأن نزول مذکور، به ویژه این فراز آخر آن است که پیامبر ص به خاطر حضور در جنگ بدر منافق بودن کسی را منکر شود (الميزان، ج19، ص23۵-۲۳۸ ) که در این صورت نیازی به جمع نیست؛ بلکه شأن نزول کنار گذاشته میشود.
اما اگر دقت شود نقد ایشان بیشتر متوجه روایاتی است که مطلب را به گونهای نقل کردهاند که گویی کسانی که در جنگ بدر شرکت کردهاند هر گناهی مرتکب شوند مورد بخشش و مغفرت قرار میگیرند؛ که واضح است این گونه روایت کردن ماجرا چنانکه ایشان توضیح دادهاند هم با احادیث دیگر نبوی و هم با سایر اصول تفکر اسلامی ناسازگار است. اما به نظر میرسد اگر مساله را صرفا این بدانیم که پیامبر آن سابقه را برای نشان دادن نفی منافق بودن وی مورد استناد قرار داده باید سراغ گزینههای بعدی برویم.
🌴ب. در آیه سوره نساء، صرف «اتخاذ کافران به عنوان اولیاء» علامت منافق بودن معرفی نشده، بلکه این اتخاذ «من دون المومنین» مد نظر است. یعنی در عین اینکه به صراحت در همین آیات سوره ممتحنه «اتخاذ کافران به عنوان اولیاء» یک کار ناروا و حرام است، اما آنچه منافقان را منافق میکند بیش از این است و آن این است که اصلا در نظام محاسباتی آنها، کافرانی که عزت ظاهری دنیوی دارند، برتر از مومناناند و آنها این رابطه ولایی را که با کافران برقرار میکنند با مومنان ندارند. چیزی که میتواند موید این برداشت باشد سخنان خود حاطب بن أبیبلتعة در دفاع از خویش است که اصرار دارد که وی در عین اینکه ولایت پیامبر ص را قبول داشته به آن کار اقدام کرده و پیامبر ص هم این نکته وی را مورد تایید قرار میدهد. در واقع میتوان هشدار در این آیه را هشداری دید به کسانی که در مسیری قرار گرفتهاند که اگر بدان مسیر ادامه دهند جزء منافقان خواهند شد.
🌴ج. چهبسا «اتخاذ کافران به عنوان اولیاء» در سوره نساء بیان یکی از صفات منافقان باشد که در دیگران هم یافت میشود نه صفت انحصاری آنها (شبیه اینکه با کسالت در نماز حاضر میشوند و در نماز حضور قلب ندارند: «إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى» (نساء/۱۴۲ و توبه/۵۴) که لزوما این گونه نیست که هرکس در نماز حضور قلب ندارد حتما منافق باشد). بر این اساس، شاید اقدام پیامبر همان سیاست حذر و احتیاط است که در قبال منافقان دارد که از سویی از نزدیک شدن به طرز تفکر آنان برحذر میدارد و از سوی دیگر هیچ جا شخصی را صرفا به خاطر منافق بودن مجازات نکردند (تفصیل این سیاست را شهید مطهری در گفتارهای «مساله نفاق» در کتاب ۱۵ گفتار به تفصیل بیان کردهاند).
یعنی حضرت در اینجا دارد این اقدام عمر مخالفت میکند که به کسی برچسب منافق بزنیم و با این برچسب وی را اعدام کنیم؛ بلکه می خواهد نشان دهد که همان گونه که در قبال رفتارهای منافقانه باید سیاست حذر و احتیاط در پیش گرفت در برچسب منافق زدن بر افراد هم بسیار باید احتیاط به خرج داد و سریع با مشاهده یک رفتار نادرست، به کسی برچسب منافق نزد.
🌴د. ...
@yekaye
#ممتحنه_1
یک آیه در روز
۱۱۳۰) 📖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ
.
4️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ»
چرا «عدوی» را مقدم بر «عدوکم» ذکر کرد؟
🌴الف. میخواهد بفهماند گرچه کفّار دشمن ما هستند، ولی دلیل اصلی نزاع ما با آنان، دشمنی آنها با خداست (تفسیر نور، ج۹، ص۵۷۴).
🌴ب. دوستی و دشمنی در میان انسانها به خاطر نیازها و نفع و ضرری است که بر آن مترتب است؛ اما خداوند چون غنی علی الاطلاق است دوستی و دشمنیاش به هیچ نفع و ضرری به خود او برنمیگردد، از این رو، آن چیزی که خالی از هرگونه شائبه نفع و ضرر است بر موردی که به هر حال برای یک نفع و ضرری است مقدم شده است (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج29، ص516 ).
🌴ج. ...
@yekaye
#ممتحنه_1
یک آیه در روز
۱۱۳۰) 📖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ
.
5️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ»
چرا «عدوّ» را مفرد و «اولیاء» را به صورت جمع آورد؟
🌴الف. در نکات ادبی بیان شد که کلمه «عدو» در معنای جمع هم به کار میرود، و اینجا برای اینکه معلوم باشد معنای جمع آن مد نظر است «اولیاء» را به صورت جمع آورد.
البته هنوز این سوال باقی است که با توجه به اینکه کاربرد آن به صورت «أعداء» هم وجود دارد چرا هر دو را جمع نیاورد؟ که شاید در همین فضا بتوان چنین توجیه کرد که کاربرد صیغه جمع، ذهن را بیشتر به سمت مصادیق میبرد اما خود به کار بردن لفظ مفرد تمرکز را بر معنای دشمنی قرار میدهد؛ یعنی اگر «عدو» هم به صورت «أعداء» میآمد گویی تاکید بر این بود که با این افراد خاص که دشمن هم هستند رابطه ولایی برقرار نکنید؛ اما الان تاکید بر این است که با دشمن از آن جهت که دشمن است رابطه ولایی برقرار نکنید.
🌴ب. فخر رازی وجه این را آن دانسته که همان طور که معرف به حرف تعریف گاه شامل کل افراد میشود معرف به اضافه هم همین طور است (مفاتيح الغيب، ج29، ص51۶ ).
اما این توجیه مناسبی نیست؛ زیرا معرف به «ال» در معنای جنس است که شامل همه افراد میشود و وقتی به صورت اضافه میآید چنان دلالتی ندارد؛ و دلالت «عدو» بر جمع به خاطر خود لفظ آن است که در نکات ادبی توضیح داده شد؛ نه به خاطر قرار گرفتن آن در موقعیت مضاف.
🌴ج. ...
@yekaye
#ممتحنه_1
یک آیه در روز
۱۱۳۰) 📖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ
.
7️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ ...»
در این آیه نهی شده است که مومنان کافران را دشمن ایشان هستند ولیّ خود بگیرند، و در تدبر ۶ هم اشاره شد که طبق آیه ۱۳۹ سوره نساء این اقدام از جنس اقدامات منافقان است و اگرچه لزوما کسی که این کار را کرده منافق نیست اما حتما کار ناروایی انجام داده است.
آیا میتوان نتیجه گرفت که این عمل از هرکس سر بزند حتما قابل مواخذه است؟
اگر این آیات را کنار آیه «لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً» (آل عمران/28) بگذاریم به نظر میرسد که پاسخ منفی است؛ یعنی ممکن است کسی در موقعیت تقیه باشد و برای حفظ جان خویش و یا برای اینکه تحت این ولایت از بقیه مومنان دفاع کند و حقوق آنان را تامین کند به چنین ولایتی تن داده باشد؛ که ان شاء الله ذیل آیه مذکور به تفصیل این مطلب خواهیم پرداخت.
@yekaye
#ممتحنه_1
یک آیه در روز
۱۱۳۰) 📖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ
.
8️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ ... وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ ...»
در سیاست خارجی، برقراری رابطه و قطع روابط باید بر اساس ملاک های دینی باشد و این نشان میدهد که دین از سیاست جدا نیست: چرا که فرمان قطع رابطه با دشمنان یک دستور سیاسی است که در متن قرآن آمده است (تفسیر نور، ج۹، ص۵۷۴).
@yekaye
#ممتحنه_1
یک آیه در روز
۱۱۳۰) 📖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ
.
9️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ ... وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ»
علت نهی از رابطه ولایی با کفار را این معرفی کرد که آنان نسبت به حقی که به انسانها میرسد کفر میورزند؛ این بدان معناست که ریشه ولایت بین مومنان، این است که همگی به سخن حقی که به آنان میرسد ایمان میآورند؛ یعنی مبنای رابطه ولایی، توافق بر سخن حق و تن دادن به حق و عدم استکبار در مقابل حق و حقیقت است.
@yekaye
#ممتحنه_1
یک آیه در روز
۱۱۳۰) 📖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ
.
🔟 «تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَيْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ»
چرا با توجه به فعل «تسرون» که قبل آمده بود از تعبیر «أَنَا أَعْلَمُ بِما أَسْرَرْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ» استفاده نکرد و از فعل «أَعْلَنْتُمْ» استفاده کرد؟
🌴الف. فخر رازی چنین توجیه میکند که چون مبالغه در «إخفاء» بلیغتر از «إسرار» است میخواهد بگوید نه فقط سرّ، بلکه خفای شما را هم می داند و شاهد بر این مدعا (که خفاء ابلغ از سرّ است) را این آیه معرفی میکند که که «يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى» (طه/7) (مفاتيح الغيب، ج29، ص517 ). اما توجیه وی قابل مناقشه است؛ زیرا اولا در این آیه اخیر، علت دلالت کلمه «أخفی» بر «مخفیتر» نه ماده آن، بلکه صیغه آن (وقوعش در باب افعل تفضیل) است؛ ثانیا اگر «خفاء» دلالت بر معنای بلیغتر از «سرّ» داشته باشد لازم میآید آیه «أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيابَهُمْ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ» (هود/5) خلاف بلاغت باشد
📝تبصره
در خصوص کاربردهای قرآن در خصوص ترکیب «پنهان و آشکار» باید گفت:
▪️در قرآن کریم ۷ بار ترکیب سر و علن به کار رفته است؛ که تنها یک مورد از آنهاست که در متن آیه از تعبیر «خفی» به جای «سر» استفاده شده بود:
▫️أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيابَهُمْ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ (هود/5)
▫️أَ وَ لا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ (بقره/77)
▫️وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ (نحل/19)
▫️لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ (نحل/23)
▫️فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ (یس/76)
▫️يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ (تغابن/4)
▫️ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً (نوح/9)
▪️۳ مورد هم ترکیب «خفی» و «علن» به کار رفته است؛ که در یکی از آنها (همین آیه محل بحث) در کنار این دو از ماده «سر» استفاده شده و در یکی دیگر از همان ماده «خفی» دوباره در آیه استفاده شده است:
▫️رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفي وَ ما نُعْلِنُ وَ ما يَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ (ابراهیم/38)
▫️أَلاَّ يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ (نمل/25)
▫️تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَيْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ (ممتحنه/۱)
▪️لذا این مساله همچنان باقی است که چرا در آیه ۱ سوره ممتحنه و ۵ سوره هود کلمه همخانواده به کار نرفت (در یکی از ماده «خفی» در کنار تقابل سرّ و علن؛ و در دیگری از ماده «سرر» در کنار تقابل خفاء و علن) در حالی که میشد همان طور که در آیه ۳۸ سوره ابراهیم، وقتی تقابل خفاء و علن مطرح شد در کنارش از همین ماده «خفی» استفاده شود، در اینجا نیز چنین نشد ویا اگر اصرار بر ماده «سرر» است چرا در کنارش تقابل سرّ و علن استفاده نشد؟
🌴ب. با توجه به آنچه درباره ماده «سرر» در نکات ادبی بیان شد که گاه در معنای اظهار کردن به کار میرود، یک احتمال این است که اینجا «تسرون» به معنای «تظهرون» باشد و چون این معنا در تقابل با معنای «علن» نیست، برای اینکه این دو معنا خلط نشوند از ماده «خفی» در مقابل علن استفاده شد.
🌴ج. ...
@yekaye
#ممتحنه_1
یک آیه در روز
۱۱۳۰) 📖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ
.
1️⃣1️⃣ «تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَيْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ»
با توجه به اینکه آگاهی بر امور مخفی دشوارتر و مهمتر از آگاهی بر امور آشکار است، و اگر آن حاصل باشد دومی به طریق اولی حاصل است چرا أَخْفَيْتُمْ را مقدم بر أَعْلَنْتُمْ آورد؟
🌴الف. این دشواری درباره علم ماست؛ وگرنه نسبت به علم خداوند هردو یکسانند؛ و شاید اینجا چون محل بحث ناظر به مخفیکاری آنان بود تناسب داشت که أخفیتم اول بیاید (مفاتيح الغيب، ج29، ص517 ).
🌴ب. ...
@yekaye
#ممتحنه_1
یک آیه در روز
۱۱۳۰) 📖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ
.
2️⃣1️⃣ «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ ... إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً في سَبيلي وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ... وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ»
نمیشود که انسان برای جهاد با خدا از خانه بیرون رود در عین حال به کسانی که کفر میورزند آشکارا یا مخفیانه ابراز دوستی کند؛
کسی که چنین میکند حتما به بیراهه افتاده است و کارش به سرانجام نخواهد رسید.
@yekaye
#ممتحنه_1
یک آیه در روز
۱۱۳۰) 📖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ
.
3️⃣1️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ... وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ»
با اینکه در ابتدا خطاب را معلوم کرد و معلوم است که مقصود از «یفعله» همین افرادی است از کسانی که ایمان آوردهاند، چرا باز تعبیر «منکم» را آورد؟
و آوردن این کلمه چه نکته اضافهای دارد؟
🌴الف. از آنجا که این کار هیچ تناسبی با ایمان ندارد، میخواهد تاکید کند که در میان کسانی که خود را مومن میدانند چنین کارهایی رخ میدهد (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج29، ص517 )
و در واقع میخواهد هشدار دهد که چه بسا مؤمنانی که بد عاقبت میشوند (تفسیر نور، ج۹، ص۵۷۴).
🌴ب. ...
@yekaye
#ممتحنه_1
یک آیه در روز
۱۱۳۰) 📖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ
یک آیه در روز
۱۱۳۰) 📖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ
.
5️⃣1️⃣ «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ... تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ... وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ»
فکر تأمین منافع از طریق روابط سرّی با دشمنان دین، بیراهه رفتن و حرکتی بیفرجام است (تفسیر نور، ج۹، ص۵۷۵).
@yekaye
#ممتحنه_1
۱۱۳۲) 📖 إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْداءً وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ 📖
ترجمه
💢اگر بر شما اشراف [و سیطره] پیدا کنند دشمن شما خواهند بود و به بدی بر شما دست و زبان خواهند گشود و آرزو میکردند که ای کاش کافر شوید [یا: دوست [شما] میشدند اگر که کافر شوید].
سوره ممتحنة (۶۰) آیه ۲
۱۴۰۴/۵/۲۸
۱۳ صفر ۱۴۴۶
@yekaye
#ممتحنه_2
🔹يَثْقَفُوكُمْ
درباره ماده «ثقف»
▪️ابن فارس با اشاره به تعبیر «ثَقَّفْتُ القناةَ» (که برای استوار کردن قسمتهای کج و معوج قنات به کار میرود) اصل معنای آن را «کجی و خمیدگیِ چیزی را راست و استوار کردن» دانسته است و به عنوان شاهدی دیگر بر این معنا تعبیر «رجل ثَقِفٌ لَقْفٌ» را آورده که برای کسی به کار میرود که مطلبی را که میشنود راست و درست درک میکند، هرچند اشاره کرده است که تعبیر «ثقفتُ به» به معنای چیره شدن و ظفر یافتن بر کسی یا چیزی میباشد (معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۳۸۲-۳۸۳ ).
▪️راغب معنای اصلی این ماده را حاذق بودن در درک و انجام کاری دانسته است و تعبیر «رجل ثَقِفٌ» را به معنای شخصی که در فهم و کارهایش بسیار حاذق است دانسته است؛ و معتقد است که تدریجا این ماده در هرگونه درک کردن و به چیزی رسیدن به کار رفته است ولو که آن حذاقت و کاردانی در انجامش رخ نداده باشد و کاربردهای قرآنی این ماده را در همین معنا میداند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۷۳ ).
▪️ظاهرا با همین ملاحظات است که مرحوم مصطفوی معنای محوری این ماده را ادراک و رسیدن به چیزی دانسته است که با احاطه کامل بر آن چیز همراه باشد به طوری که آن چیز کاملا تحت نظر قرار بگیرد؛ و اخذ و درک و چیره شدن و کجی را راست کردن و ... را همگی مصادیق این اصل دانسته است و این دو قید را در تمام کاربردهای قرآنی این ماده مورد توجه دانسته و بر این باور است که
در آیه«فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ» (انفال/57) یعنی وقتی بدانان با دقت و حذاقت احاطه کردید و دشمنیشان را دانستید آنان را متفرق کنید؛ و
در آیه «إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْداءً» (ممتحنه/2) یعنی وقتی تحت نظر آنان قرار بگیرید و به شما و آنچه نزد شماست احاطه پیدا کنند دشمن شما خواهند بود و آیه «وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ» (بقره/191؛ نساء/91) ناظر به هر جایی است که شما آنان را کاملا تحت نظر قرار دادید به طوری که بر کشتن آنان هیچ مفسدهای مترتب نخواهد شد؛ و
از شواهدی که آوردهاند که معنای اصلی این ماده غیر از «أخذ» و «ظفر» است (برخلاف نظر فیومی که در معنای اصلی این ماده «گرفتن» و «چیره شدن» را مدخلیت داده؛ المصباح المنير، ج2، ص83 ) این است که اولا در آیه فوق «اخذ» را قبل از «ثقف» مطرح کرده (فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ؛ نساء/91) در حالی که در آیه دیگری (مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً؛ احزاب/61) أخذ را بعد از ثقف ذکر کرده است؛ که نشان می دهد این مفهومی است که هم قبل و هم بعد از أخذ میتواند معنا داشته باشد؛ و در مورد ظفر هم به آیه «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا» (آل عمران/112) استشهاد میکند که حصول ذلت بعد از ظفر تحصیل حاصل است و مفاد موجهی ندارد و توضیح می دهد که معنای آیه این است که در هر مکانی که کاملا با دقت و حذاقت تحت نظر دقیق و احاطه و اشراف قرار گیرند، ذلت بر آنان مستقر میشود. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۲، ص۱۹ ).
▪️با این توضیحات شاید بهترین تحلیل، از آن حسن جبل باشد که معنای محوری این ماده را تمکنی میداند که به متقنترین و محکمترین احوالات شیءای که بدان تمکن پیدا شده دسترسی پیدا میکند که از مصادیق آن ادراک کامل چیزی و چیره شدن بر آن میباشد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۴۵ ).
📿در هر صورت، این ماده در قرآن کریم تنها ۶ بار و چنانکه مشاهده شد همواره به صورت فعل ثلاثی مجرد به کار رفته است.
@yekaye
🔹يَبْسُطُوا
▪️درباره ماده «بسط» اتفاق نظر وجود دارد که نقطه مقابل «قبض» است و دلالت بر یک نحوه گسترش و امتداد یافتن دارد و در برخی لهجههای عربی به صورت «بصط» بیان میشود (كتاب العين، ج7، ص218 ) که در برخی کاربردهای این ماده در قرآن هم قراءاتی به صورت یبصط وجود دارد که ان شاء الله ذیل آیاتش اشاره خواهد شد.
▫️ابن فارس توضیح داده که اصل این ماده دلالت بر امتداد چیزی در پهنا یا غیرپهنا دارد (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص247 ) و
▪️ راغب بسط دادن چیزی را به معنای نشر دادن و توسعه دادن آن میداند که [در فلسفه] آن را به طور استعاری برای چیزی که هیچ نحوه ترکیب و تالیفی در آن راه ندارد به کار میبرند (مفردات ألفاظ القرآن، ص12۲ ) و
▫️مرحوم مصطفوی آن را امتداد یافتنی در توسع میداند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص269) و
▫️حسن جبل هم آن را عبارت میداند از بسط یافتن و پهن شدن و گسترش یافتن و از همین جهت است معنای امتداد یافتن (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۲۱ ).
▪️از کاربردهای این ماده که اغلب اهل لغت بدان اشاره کردهاند کلمه «البَسْطُ» است به معنای ماده شتری که او را با بچهاش به حال خود رها کردهاند گویی او بسط پیدا کرده است.
▪️«بساط» (وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً؛ نوح/19) آن چیزی است که بسط پیدا میکند (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص247) و به تعبیر دیگر اسمی برای هرچیز بسط یافتهای است و
▪️«بسط ید» به معنای دراز کردن دست است: «وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ [الكهف/ 18) که هم برای درخواست به کار میرود: «كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْماءِ لِيَبْلُغَ فاهُ [الرعد/ 14) و هم برای گرفتن چیزی: « الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ [الأنعام/ 93) و هم برای صولت و زدن کسی « وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ [الممتحنة/ 2) و هم برای بذل و عطا: «: بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ [المائدة/ 64).
▫️البته بهتر این است که چنانکه مرحوم مصطفوی توضیح داده بگوییم بسط یافتن در هر چیزی به ازای خودش است و ممکن است در این به ازای آن اختلاف شود چنانکه در خصوص بسط در علم: « وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ [البقرة/ 247) راغب میگوید یعنی از علمش هم خودش بهره ببرد و هم دیگران و بدین ترتیب کنایه از در اختیار دیگران قرار دادن است؛ اما خود مرحوم مصطفوی مقصود از آن را توسع و احاطه در علم میداند (مفردات ألفاظ القرآن، ص123 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص269-270 ).
▪️از دیگر کاربردهای قرآنی این ماده «بسطة» است: «و زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْم» (بقره/۲۴۷) که در قرائت حفص در قرآن در آيه فوق با حرف سین و در آیه «وَ زادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَصْطَةً» (اعراف/۶۹) با حرف صاد قرائت شده است؛ که گفتهاند در زبان عربی در تمام معانی این ماده میتوان از ص به جای س استفاده کرد (تاج العروس، ج10، ص198 ) و در قرائت حفص علاوه بر این، در خصوص آیه «وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ» هم به صورت ص قرائت شد است.
در هر صورت، کلمه «بسطة» را برخی مصدر برای حالت ثلاثی مجرد ویا اسم مصدر برای باب تفعل یا انفعال دانستهاند (الجدول في إعراب القرآن، ج2، ص52۷ )؛ که اگر این را مصدر بگیریم باید گفت تمام کاربردهای این ماده در قرآن کریم از باب ثلاثی مجرد است که علاوه بر فعل به صورت اسم فاعل (لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَک؛ مائده/۲۸) و اسم مفعول (بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ؛ مائده/۶۴) نیز به کار رفته است.
🔸قبلا ذیل ماده «فرش» از مرحوم مصطفوی نقل شد که تفاوت ماده «فرش» با کلماتی مانند «بسط» و «نشر» و «بثّ» در این است که «بسط» مطلق گستراندن است؛ اما «فرش» گستراندن روی زمین است؛ و «نشر» (پخش کردن) گستراندنِ بعد از گرفتن و جمع شدن است؛ و «بثّ» مطلق پراکندن است.
(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۹، ص۵۵-۵۶؛ جلسه ۱۰۰۱ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-34/).
📿ماده «بسط» و مشتقات آن ۲۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ
واضح است که به لحاظ نحوی این جمله عطف به جملات قبل است؛ اما دو نکته در این جمله قابل توجه است؛
▫️یکی اینکه عطف به چیست، آیا به جزای شرط (یعنی این سومین جزای شرط است) یا عطف به کل فراز قبل؛ و
▫️دیگر اینکه آیا «وَدُّوا» اشاره به آرزو و تمایل درونی آنهاست به کفر ورزیدن شما، یا اشاره به برقراری رابطه مودت با شما در صورت کفر ورزیدن؛
که البته بر مبنای استعمال یک لفظ در بیش از یک معنا همه این محتملات مستقلا میتوانند درست باشند که ان شاء الله درباره هریک در قسمت تدبر توضیحاتی خواهد آمد.
@yekaye
☀️۱) از امام على عليه السلام روایت شده که فرمودند:
همه فریب خوردن [یا: کل خامی و غفلت] ، در اعتماد كردن به دشمن است.
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص311
جِمَاعُ الْغَرُورِ [الغُرور] فِي الِاسْتِنَامَةِ إِلَى الْعَدُوِّ.
@yekaye
☀️ ۱) ب. از امام على عليه السلام روایت شده که فرمودند:
کسی که در دشمنی با تو بر اساس غل و غش رفتار کند [مطابق حق رفتار نکند] او را نه ملامت کن و نه سرزنش!*
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص461
مَنْ غَشَّكَ فِي عَدَاوَتِهِ فَلَا تَلُمْهُ وَ لَا تَعْذُلْهُ (456/ 5).
✳️ پینوشت:
ظاهرا کنایه از این است که از دشمن انتظار دشمنی میرود؛ از او انتظار رفتار بر اساس حق نداشته باش!
@yekaye
این حدیث و حدیث قبلی در چینشی جدید کنار چند حدیث دیگر از نو مطرح شد در اینجا:
https://eitaa.com/yekaye/11709
📜حکایت
در تاریخ موارد متعددی داریم که عدهای از مومنان دشمنی دشمن خود را جدی نگرفتند و بدانان اعتماد کردند اما وقتی آن دشمن بدانان دسترسی پیدا کرد و مسلط شد نشان داد که واقعا دشمن است و هر بلایی که میتوانست بر سر آنان آورد.
نمونه بارز این مطلب در خصوص کوفیان مشاهده میشود که هم حضرت علی ع این پیشبینی را در موردشان کرد و هم امام حسین ع؛ که نمونهای از این دو پیشبینی، که تاریخ صحت آن را نشان داد، تقدیم میشود:
@yekaye
#ممتحنه_2
☀️۷) الف. روایت شده که امیرالمومنین ع در اواخر عمرشان به منبر رفتند و چنین فرمودند:
... به خدا سوگند! پس از من فرزندان اميّه را، براى خود اربابان بدى خواهيد يافت: چون ماده شتر كلانسال بدخوى كه به دهان گاز گيرد و به دست به زمين كوبد و به پا لگد زند و دوشيدن شيرش را نپذيرد. پيوسته با شما چنين كنند، تا از شما كسى را به جاى نگذارند، جز آنكه به آنان سودى رساند، يا زيانى به ايشان باز نگرداند. و بلاى آنان چندان ماند كه يارى خواستن شما از ايشان، چون يارى خواستن بنده باشد از ارباب خویش، يا يارى خواستنِ همراهى از کسی كه همراهى او را پذيرفته. بلاى آنان بر سرتان آيد، با چهرهاى زشت و ترسآور، و ظلمتى با تاريكى عصر جاهليت برابر. نه نور هدايتى در آن آشكار، و نه نشانى در آن پديدار. ما اهل بيت از آن فتنه در امانيم، و مردم را بدان نمىخوانيم...
📚نهج البلاغة، خطبه93
☀️ب. متن این خطبه به نحو تفصیلیتر در كتاب سليم آمده است که فراز مذکور آن بدین شرح است:
... همانا پس از من بنیاميّه را، براى خود اربابان بدى خواهيد يافت: چون ماده شتر كلانسال بدخوى كه به دهان گاز گيرد و به دست به زمين كوبد و به پا لگد زند و دوشيدن شيرش را نپذيرد. به خدا سوگند پيوسته فتنه آنها برقرار باشد تا حدی كه يارى خواستن یک نفر از شما برای خویش صرفا همچون یاری بنده بدی باشد نسبت به ارباب خویش، که وقتی غایب است او را دشنام دهد و وقتی حاضر است اطاعتش کند؛ اما به خدا سوگند اگر شما را تحت هر ستارهای برمانند [= کاری کنند که از ترس آنها هرکدام به یک ستاره در آسمان پناهنده شوید!] خداوند شما را گردآورد برای بدترین روزی که برای آنان خواهد بود.
شخصی گفت: یا امیرالمومنین! آیا بعد از آن دیگری جماعتی برپا خواهد بود؟
فرمود: جماعتهای پراکندهای خواهید بود! پرداختها [= خمس و زکات] و حج و سفرهای شما یکی است ولی دلهایتان در اختلاف است.
کسی گفت: چگونه دلها در اختلاف است؟
فرمود: این گونه؛ و انگشتهایش را در هم کرد. سپس فرمود: این و آن در هرج و مرج کشته خواهند شد و فرومایگان جاهلیت باقی خواهند ماند که در آنها نه نور هدايتى آشكار است، و نه نشانى پديدار. ما اهل بيت از آن فتنه در امانيم، و مردم را بدان نمىخوانيم.
گفن: در آن زمان چه کنم؟ یا امیرالمومنین!
فرمود: چشمتان به اهل بیت پیامبرتان باشد؛ اگر بر جای خود ایستادند شما هم بر جای خود بایستید و اگر از شما یاری خواستند یاریشان کنید تا یاریشوید و معذور باشید؛ چرا که آنان هرگز شما را از هدایتی بیرون نبرند و به هلاکتی دعوت نکنند؛ پس بر آنان تقدم نجویید که بلا شما را در هم میشکند و دشمنان شماتتان کنند...
📚كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص714
@yekaye
👇سند و متن احادیث فوق👇