+++

درس بخون دختر خانوم

https://eitaa.com/abann_mahi/4848 آهنگش😂😭

و این آغاز داستان کسی بود که می‌خواست زنده بماند تهران؛ ۲۰‌۲۵

Brilliant expression

من حاضرم با همین پول و سن کم مهاجرت کنم یه کشور دیگه ولی برای رسیدن به رشته خوب دوباره کنکور ندم.

اگه کسی فارغ‌التحصیلیم رو بهم تبریک نگه چی؟

خودم تبریک میگم خب! تازه کادوی مورد علاقم رو هم میخرم=)

پنج سال تو خونه ای زندگی کردم که ازش متنفرم. یه خونه ی یه خواب توی محله ی چرت و دور از همه جا! تو کل این 5 سال یه تیکه جا برای خودم نداشتم که وسیله هامو بزارم، حتی یه تیکه از یه دیوار نداشتم که پوستر بچسبونم، کلی شلختگی تحمل کردم، وایب منفی گرفتم، غمگین شدم.. وقتی گریم میگرفت واقعا یه کنج نداشتم بخزم سمتش باور نکردنیه که همسایه های چرت پر سر و صدا و داغون هم داشتیم! حتما این فاکتور هم باید اضافه میشد تا گند بزنه بهم! عجیبه نه؟... تو سه سال دبیرستانم با یه میز تحریر کوچیک که پاهام دیگه توش جا نمیشه، از اتاق به هال، از هال به اتاق (با کتابا و کتاب تستای سنگین) آواره بودم، یه جای ثابت، نه دنج!، یه جای ثابت و از همه بدتر آرام و ساکت برا درس خوندن نداشتم و ندارم! در نتيجه آواره کتابخونه هایی بودم که ساعت کاریای فاکی شون کوتاه و یا از خونه ی لعنتی دور بودن از همه عجیب تر بی درکی خانوادم! بارها برا خدا گریه کردم ولی همچنان دارم تو همین وضع زندگی میکنم و الانم که دارم این متن مسخره رو برای هیچ کس مینویسم، اشکمین ام! ولی همه ی اینا به درک! جدی. همه اینا گذشت، به درک اسفل السافلین. میدونی کدوم درد منو ب خودم میپیچونه؟ اینکه تو زندگی شخصیم، از لحاظ تحصیلی هم تو موقعیتی نیستم که خیالم راحت باشه یا خوشحال باشم که اوکی فردا روشن تره، فردا میرم یه خوابگاه خوب! (چِ! خوابگاه خوب تو ایران؟ آره حتما) یا بزودی به درآمد میرسم و زندگی خودمو خواهم داشت... ولی یادم نمیره که خدا برای یسری خوب ساخت! یسری هم خوب خوردن! یسری هم خودشون اشکاشونو پاک کردن! و یسری هم تو ناامیدی غرق شدن!...

میتونم تا شب گریه کنم :) ولی، تنمو میکِشم...

رد اشک رو صورتم میسوزه