هفته دیگه باید برم بخیه هامو بکشم. میترسم حقیقتا

امشب شام پاستا:)))) به دسپخت من.

یوکی پز باشه🧂

جاتون سبز خیلی خوب شد

تینتم تموم شده ریملم تموم شده فیس واشم تموم شده اسپری ام تموم شده درد و نفرین

همون تروماهایی ک اذیتم میکرد داره بهم برمیگرده

من هیچ وقت نخواستم کسی رو ناراحت یا اذیت کنم. همیشه اینجوری بودم ک اگر راهی بوده ک من احساس خوبی توش داشتم بگمش ک بقیم بتونن اون حس خوبو درک کنن

همیشه برای من اینجوری بوده اگر تو از دیروزت چیز بیشتری میدونی یعنی موفقیت اگر الان خوشحال تر ماه پیشی یعنی موفقیت اگر دوستای جدید داری با ادمای بیشتری اشنایی یعنی موفقیت.

ولی همیشه بقیه باهام اینجوری بودن ک اگر تو به چیزایی ک فامیل و جامعه میخوان نرسیدی پس بدبختی و عقده ایی

امروز این مزه ای بود:)

بچها من خیلی دانشگاه دوست داشتم. عاشق این بودم ک برم دانشگاه برم خوابگاه همیشه تو ذهنم براش برنامه ریزی میکردم. رشته مورد علاقم نتونستم برم و با خودم میگفتم کنکور دادن تو رشته ایی ک دوسش ندارم به دردم نمیخوره. کتابای رشته انسانی رو گرفتم به امید قبول شدن. یه تایمی از زندگیم رو گذاشتم و بعد فهمیدم جدای کنکور باید درساشم پاس کنم و عملا برای من کنسل شد. من موندم و کلی اوار ک رو سرم خراب شد. و الان فهمیدم دانشگاه خیلی چیزارو از من میگرفت خیلی فرصتا خیلی چیزایی ک میتونستم به دست بیارم و با دانشگاه نمیتونستم‌. ناامید نشید❤️

و بعد مدت ها بیاید میخوام یه چیزی بهتون بگم.

نظرتونه یه برنامه بچینم راجع به برنامه ریزی و پایبند بودن بهش صحبت کنم؟

هستید شروع کنیم؟