4_5778455300755424324.mp3
5.23M
▫️در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کردهام خاطر خود را به تمنای تو خوش
#داستان_تشرف شیخ محمد کوفی به محضر امام عصر علیه السلام در مسجد کوفه.
@yousefezahra
4_5956063584403326622.mp3
14.89M
▫️در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کردهام خاطر خود را به تمنای تو خوش
#داستان_تشرف شیخ محمد کوفی به محضر امام عصر علیه السلام در مسجد کوفه.
@yousefezahra
4_5800994623404901706.mp3
7.58M
▫️خوشا آنان که رخسار تو بینند
ز گلزار جمالت گل بچینند...
#داستان_تشرف آیت الله عبدالنبی اراکی محضر مقدس امام عصر علیه السلام.
@yousefezahra
32-Tasharof Haj agha fakhr.mp3
4.98M
▫️ای عاشقان روی تو از ذره بیشتر
من کی رسم به وصل تو کز ذره کمترم؟!
#داستان_تشرف آیت الله بهاءالدینی به محضر امام عصر علیه السلام.
@yousefezahra
4_5863852191336367921.mp3
4.32M
▫️یا محمد، یا علی، یا فاطمه، یا صاحب الزمان، ادرکنی و لا تهلکنی.
#داستان_تشرف ملاقاسم علی رشتی محضر امام عصر علیه السلام.
@yousefezahra
4_5884486532781311373.mp3
6.47M
▫️این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
#داستان_تشرف عطّاری از شهر کاظمین که به محضر مقدس امام عصر سلام الله علیه میرسد.
@yousefezahra
4_5904426133201356196.mp3
4.53M
▫️در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
#داستان_تشرف مرحوم علی فریدة الاسلام به محضر مقدّس امام عصر علیه السلام در محراب نماز.
▪️@yousefezahra
4_5924778411259069625.mp3
4M
▪️ز نان شبهه ببین تحبس الدّعا شده ام
بیا بیا که دگر در به در شدن کافی است
#داستان_تشرف مرحوم آقا فخر تهرانی به خیمه حضرت ولیعصر علیه السلام در صحرای عرفات.
▪️@yousefezahra
4_5987585088123045113.mp3
4.38M
▪️قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر میکنند
#داستان_تشرف آیت الله سید محمد باقر سیستانی به محضر امام عصر علیه السلام در یکی از مساجد مشهد مقدس.
@yousefezahra
4_6028523062826108100.mp3
3.96M
▫️غیر از ظهور تو مگر مادر چه میخواهد؟
#داستان_تشرف یکی از سادات به محضر امام عصر علیه السلام در حرم امام رئوف علیه السلام.
@yousefezahra
4_6048658664078706119.mp3
4.35M
▫️همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
#داستان_تشرف سیّد تاجر ورشکسته، به محضر مقدس امام عصرسلام الله علیه در بیابان های سامرا.
@yousefezahra
4_5796560314484917566.mp3
7.45M
▫️اگر جویای عطر گل نرگس هستی، به روضه عبّاس (علیهالسلام) قدم بگذار...
#داستان_تشرف مرحوم فشندی به محضر امام عصر عجل الله فرجه در صحرای عرفات
@yousefezahra
4_5983121521885841927.mp3
5.32M
▫️در خانه ام به عشق حسین، روضه ای بپاست
صاحب عزا، به خانه ما هم سری بزن!
#داستان_تشرف حاج غلامعلی قصاب به محضر مولای عالم، در مجلس روضه سیدالشهداء علیه السلام.
بسیار شنیدنی 👌
#صاحب_عزا
@yousefezahra
4_5823576401806099805.mp3
6.75M
▫️کاش باورمان شود که هر چه آید به سر ما همه از دوری توست!!
#داستان_تشرف علی ابن مهزیار و بیان دردهای امروز ما از لسان مبارک حضرت ولیعصر علیهالسلام
@yousefezahra
4_5949339323475166308.mp3
6.32M
▫️به پای بوس تو دست کسی رسید که او
چو آستانه بدین در همیشه سر دارد
#داستان_تشرف حاج علی طُرقی، به محضر حضرت ولیعصر علیهالسلام.
@yousefezahra
✅ داستان تشرف ✅
#داستان_تشرف
#تشرف_بانوان
🔴🔴 تشرف یک زن به محضر امام زمان (عج) 🔴🔴
✅ امروزه در اکثر تشرفاتی که به محضر امام عصر (عج) نقل میشود صحبت از تشرفات آقایان است و هیچ صحبتی از تشرفات بانوان نقل نمی شود گویا هیچ خانمی تا کنون موفق به تشرف نشده است لذا تصمیم به نقل این داستان گرفتیم و در پست بعد کتابی در این زمینه را معرفی میکنیم.✅
🔴 فاضل جليل ، سيد على اصغر شهرستانى (ره)، فرزند عالم ربانى سيد محمد تقى شهرستانى ساكن كربلا ، فرمود:
پـدر مـرحـومم به همراه والده و اخوى ها به قصد زيارت عسكريين (ع) به طرف سامرابراه افتادند.
والـده با طفل شيرخواره اى كه داشت در يك طرف كجاوه بود.
در طرف ديگر اخوى ام ، مرحوم آقا سيد على ، و دو طفل ديگر از اخوى هايم بودند و ابوى هم بابقيه زوار در مسير متفرق بودند.
به سه فـرسخى سامرا كه رسيدند، حيوانى كه كجاوه والده و اخوى ها بر آن بود، از رفتن واماند و از قافله عقب افتاد، تا آن كه كم كم ازحركت ايستاد.
مكارى پشت سر ايشان راه مى رفت و وقتى ديد كه آن حـيـوان ايـسـتـاد، بـه شدت مضطرب شد، چون در آن زمانها راه مخوف بود، لذا نزد والده آمد و گـفـت :اى عـلـويه حيوان وامانده و راه مخوف است .
به اجداد طاهرينت متوسل شو, كه رهايى از دست دزدها جز با توسل به ائمه طاهرين (ع) امكان پذير نيست .
وقتى والده اين مطلب را شنيد, جزع و فزع نمود و به اجداد طاهرينش (ع) استغاثه كرد.
در آن بـين كه مشغول استغاثه بود, ناگاه سيدى نورانى كه آثار ابهت و جلال در وى ظاهر بود, از بـين تپه ها و بيابان با لباسهاى سفيد فاخرى كه در بر داشت , نمودار شد وبه آن حيوانى كه كجاوه بر آن بود, نظر تندى نمود و بعد به ايشان تبسمى فرمود وهمان جا هم غايب شد.
ناگاه آن حيوان كه ناتوان و از راه رفتن باز مانده بود, مثل آن كه دو بال درآورده باشد, با سرعت زيادى براه افتاد و خـيـلـى زود و قـبـل از آن كـه زوار به آن جا برسند به سامرا وارد شد و در مسير هم از كنار قافله نگذشته بود.
در سـامـرا بـه خـانه اى كه پسر عموى ما, حجة الاسلام حاج ميرزا محمد حسين شهرستانى منزل نموده بود, وارد شدند و قبل از ورود زوار به سامرا به زيارت مشرف شده بودند.
پسرعموى ما وقتى ديد والده قبل از زوار وارد شده , تعجب نموده و گفته بود: چطور شما قبل از زوار و پيش از قافله , آن هم به تنهايى وارد شديد! مـرحـوم پـدرم با زوار مدتى بعد از آنها رسيدند و به شدت نگران بودند وقتى با والده روبرو شدند بسيار تعجب نمودند و همگى از اين معجزه روشن , مسرور گشتند.
📚منبع:
کتاب بركات حضرت ولی عصر (خلاصه العبقری الحسان) جلد 1، ص 121
✅ داستانهای تشرف ادامه دارد....✅
🔓🍎کپی به هر شکل آزاد است🍎🔓
📡هدف تبلیغ امام عصر و ترویج وگسترش مطالب حوزه مهدویت در فضای مجازی است📡
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@yousefezahra
✅ توصیه های امام عصر به شیعیان ✅
#توصیه_ها
#داستان_تشرف
🔴🔴 10 توصیه امام زمان به آیت الله مرعشی نجفی 🔴🔴
❤️ از آیت الله مرعشی نجفی نقل شده :
در نجف اشرف شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیه الله الاعظم داشتم با خود عهد كردم كه چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیت كه جمال آقا صاحب الزمان را زیارت و به این فوز بزرگ نائل شوم تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم تصادفا در این شب رفتنم از نجف تاخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیك مسجد سهله خندقی بود هنگامی كه به انجا رسیدم بر اثر تاریكی شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصا از زیادی قطاع الطریق و دزدها , ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم كه بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید.
برگشتم به عقب سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم نزدیك من امد و با زبان فصیح گفت:
” ای سید! سلام علیكم”
ترس و وحشت به كلی از وجودم رفت و اطمینان و سكون نفس پیدا كردم و تعجب آور بود كه چگونه این شخص در تاریكی شدید متوجه سیادت من شد و در ان حال من از این مطلب غافل بودم.
به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم از من سوال كرد:” كجا قصد داری؟ ” گفتم مسجد سهله فرمود به چه جهت گفتم به قصد تشرف زیارت ولی عصر. مقداری كه رفتیم به مسجد زیدبن صوحان كه مسجد كوچكی نزدیك مسجد سهله بود رسیدیم داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی كه سید خواند كه كان با او دیوار و سنگها ان دعا را می خواندند احساس انقلابی عجیب در خود نمودم كه از وصف ان عاجزم. بعد از دعا سید فرمود:” سید تو گرسنه ای چه خوبست شام بخوری”. پس سفره ای را كه زیر عبا داشت بیرون آورده و در ان مثل این كه سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل اینکه تازه از باغ چیده و آن وقت چله زمستان و سرمای زننده ای بود و من منتقل به این معنا نشدم كه این اقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از كجا اورده؟ طبق دستور اقا شام خوردم. سپس فرمود:” بلند شو تا به مسجد سهله برویم” داخل مسجد شدیم آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به مطابعت ان حضرت انجام وظیفه می كردم. و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به اقا اقتدا كردم و متوجه نبودم كه این اقا كیست. بعد از ان اعمال تمام شد ان بزرگوار فرمود:” ای سید ایا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد كوفه می روی یا در همین جا می مانی؟” گفتم می مانم. در وسط مسجد در مقام امام صادق نشستیم به سید گفتم :
آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل دارید اماده كنم؟
در جواب كلام جامعی را فرمود:” این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم” این كلام در اعمال وجودم اثر گذاشت به نحوی كه هر گاه یادم می اید اركان وجودم می لرزد. به هرحال مجلس نزدیك دو ساعت طول كشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد كه به بعض آنها اشاره می كنم :
🔴 1- در رابطه با استخاره سخن به میان امد سید عرب فرمود:” ای سید با تسبیح به چه نحو استخاره می كنی؟” گفتم: سه مرتبه صلوات می فرستم و سه مرتبه می گویم ” استخیر الله برحمته خیره فی عافیه” پس قبضه ای از تسبیح را گرفته می شمارم اگر دو تا ماند بد است و اگر یكی ماند خوب است.” فرمود:” برای این استخاره , باقیمانده ای است كه به شما نرسیده و ان این است كه هر گاه یكی باقیماند فورا حكم به خوبی استخاره نكنید ; بلكه توقف كنید و دوباره بر ترك عمل استخاره كنید اگر زوج امد كشف می شود كه استخاره ائل خوب است اما اگر یكی امد كشف می شود كه استخاره اول میانه است.” به حصل قواعد علمیه می بایست دلیل بخواهم و اقا جواب دهد به جای دقیق و باریكی رسیدیم پس به مجرد این قول تسلیم و منقاد شدم. و در عین حال متوجه نیستم كه این اقا كیست.
🔴 2- از جمله مطالب در این جلسه تاكید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سوره ها بعد از نمازهای واجب بود:
❤️ بعد از نماز صبح سوره یس
❤️ بعد از نماز ظهر سوره عم
❤️ بعد از نماز عصر سوره نوح(ودر بعضی نقل ها سوره عصر)
❤️ بعد از نماز مغرب سوره الواقعه
❤️ و بعد از نماز عشاء سوره ملك.
🔴 3- دیگر این كه تاكید فرمودند بر دو ركعت نماز بین مغرب و عشاء كه در ركعت اول بعد از حمد هر سوره ای خواستی می خوانی و در ركعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را می خوانی و فرمود: كفایت می كند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب , چنان كه گذشت.
🔴 4- تاكید فرمود كه: ” بعد از نمازهای پنجگانه این دعا را بخوان: “اَللّهُمَ سَرّحْنى عَنِ الهُمومِ وَالْغُمُومِ ووَحْشَةَ الصّدرِ و وَسْوَسَةِ الشَّیطان بِرَحمتِكَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.”
@yousefezahra
✅ داستان تشرف ✅
#داستان_تشرف
🔴🔴تشرف ابو راجح حمامى🔴🔴
🔴در حله به مرجان صغير, كه حاكمى ناصبى بود, خبر دادند ابو راجح , پيوسته صحابه را سب و سرزنش مى كند.
دستور داد كه او را حاضر كنند.
وقتى حاضر شد, آن بى دينان به قدرى او را زدند كه مشرف به هلاكت شد و تمام بدن او خرد گرديد, حتى آن قدر به صورتش زدند كه دندانهايش ريخت.
❤️بعد هم زبان او را بيرون آوردند و با زنجير آهنى بستند.
بينى اش را هم سوراخ كردند و ريسمانى از مو داخل سوراخ بينى او كردند.
سپس حاكم آن ريسمان را به ريسمان ديگرى بست و به دست چند نفر از مامورانش سپرد و دستورداد او را با همان حال , در كوچه هاى حله بگردانند و بزنند.
آنها هم همين كار را كردند, به طورى كه بر زمين افتاد و نزديك به هلاكت رسيد.
❤️ وضع او را به حاكم ملعون خبر دادند.
آن خبيث دستور قتلش را صادر كرد.
حاضران گفتند:
او پيرمردى بيش نيست و آن قدر جراحت ديده كه همان جراحتها او را از پاى در مى آورد و احتياج به اعدام ندارد, لذا خود را مسئول خون او نكن.خلاصه آن قدربا او صحبت كردند, تا دستور رهايى ابوراجح را داد.
🔴بستگانش او را به خانه بردند و شك نداشتند كه در همان شب خواهد مرد.
صبح ,مردم سراغ او رفتند, ولى با كمال تعجب ديدند سالم ايستاده و مشغول نماز است ودندانهاى ريخته او برگشته و جراحتهايش خوب شده است , به طورى كه اثرى از آنهانيست.
تعجب كنان قضيه را از او پرسيدند.
🔴 گفت: من به حالى رسيدم كه مرگ را به چشم ديدم.
زبانى برايم نمانده بود كه از خداچيزى بخواهم , لذا در دل با حق تعالى مناجات و به مولايم حضرت صاحب الزمان (ع ) استغاثه كردم.
ناگاه ديدم حضرتش دست شريف خود را به روى من كشيد, وفرمود:
❤️ از خانه خارج شو و براى زن و بچه ات كار كن , چون حق تعالى به تو عافيت مرحمت كرده است.
پس از آن به اين حالت كه مى بينيد, رسيدم.
شيخ شمس الدين محمد بن قارون (ناقل قضيه ) مى گويد:
❤️به خدا قسم ابوراجح مردى ضعيف اندام و زرد رنگ و بدصورت و كوسج (مردى كه محاسن نداشته باشد) بود ومن هميشه براى نظافت به حمامش مى رفتم.
خوش هيكل شده بود در منزلش ديدم.
ريش او بلند و رويش سرخ ,به طورى كه مثل جوان بيست ساله اى ديده مى شد.
و به همين هيئت و جوانى بود, تاوقتى كه از دنيا رفت.
🔴بعد از شفا يافتن , خبر به حاكم رسيد.
او هم ابوراجح را احضار كرد و وقتى وضعيتش را نسبت به قبل مشاهده كرد, رعب و وحشتى به او دست داد.
از طرفى قبل از اين جريان , حاكم هميشه وقتى كه در مجلس خود مى نشست , پشت خود را به طرف قبله و مقام حضرت مهدى (ع ) كه در حله است مى كرد, ولى بعد از اين قضيه , روى خودرا به سمت آن مقام كرده و با اهل حله , نيكى و مدارا مى نمود و بعد از چند وقتى به درك واصل شد, در حالى كه چنين معجزه روشنى در آن خبيث تاثيرى نداشت.
✅ داستانهای تشرف ادامه دارد....✅
🔓🍎کپی به هر شکل آزاد است🍎🔓
📡هدف تبلیغ امام عصر و ترویج وگسترش مطالب حوزه مهدویت در فضای مجازی است📡
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@yousefezahra
✅ داستان تشرف ✅
#داستان_تشرف
#تشرف_بانوان
🔴🔴 تشرف یک زن به محضر امام زمان (عج) 🔴🔴
✅ امروزه در اکثر تشرفاتی که به محضر امام عصر (عج) نقل میشود صحبت از تشرفات آقایان است و هیچ صحبتی از تشرفات بانوان نقل نمی شود گویا هیچ خانمی تا کنون موفق به تشرف نشده است لذا تصمیم به نقل این داستان گرفتیم و در پست بعد کتابی در این زمینه را معرفی میکنیم.✅
🔴 فاضل جليل ، سيد على اصغر شهرستانى (ره)، فرزند عالم ربانى سيد محمد تقى شهرستانى ساكن كربلا ، فرمود:
پـدر مـرحـومم به همراه والده و اخوى ها به قصد زيارت عسكريين (ع) به طرف سامرابراه افتادند.
والـده با طفل شيرخواره اى كه داشت در يك طرف كجاوه بود.
در طرف ديگر اخوى ام ، مرحوم آقا سيد على ، و دو طفل ديگر از اخوى هايم بودند و ابوى هم بابقيه زوار در مسير متفرق بودند.
به سه فـرسخى سامرا كه رسيدند، حيوانى كه كجاوه والده و اخوى ها بر آن بود، از رفتن واماند و از قافله عقب افتاد، تا آن كه كم كم ازحركت ايستاد.
مكارى پشت سر ايشان راه مى رفت و وقتى ديد كه آن حـيـوان ايـسـتـاد، بـه شدت مضطرب شد، چون در آن زمانها راه مخوف بود، لذا نزد والده آمد و گـفـت :اى عـلـويه حيوان وامانده و راه مخوف است .
به اجداد طاهرينت متوسل شو, كه رهايى از دست دزدها جز با توسل به ائمه طاهرين (ع) امكان پذير نيست .
وقتى والده اين مطلب را شنيد, جزع و فزع نمود و به اجداد طاهرينش (ع) استغاثه كرد.
در آن بـين كه مشغول استغاثه بود, ناگاه سيدى نورانى كه آثار ابهت و جلال در وى ظاهر بود, از بـين تپه ها و بيابان با لباسهاى سفيد فاخرى كه در بر داشت , نمودار شد وبه آن حيوانى كه كجاوه بر آن بود, نظر تندى نمود و بعد به ايشان تبسمى فرمود وهمان جا هم غايب شد.
ناگاه آن حيوان كه ناتوان و از راه رفتن باز مانده بود, مثل آن كه دو بال درآورده باشد, با سرعت زيادى براه افتاد و خـيـلـى زود و قـبـل از آن كـه زوار به آن جا برسند به سامرا وارد شد و در مسير هم از كنار قافله نگذشته بود.
در سـامـرا بـه خـانه اى كه پسر عموى ما, حجة الاسلام حاج ميرزا محمد حسين شهرستانى منزل نموده بود, وارد شدند و قبل از ورود زوار به سامرا به زيارت مشرف شده بودند.
پسرعموى ما وقتى ديد والده قبل از زوار وارد شده , تعجب نموده و گفته بود: چطور شما قبل از زوار و پيش از قافله , آن هم به تنهايى وارد شديد! مـرحـوم پـدرم با زوار مدتى بعد از آنها رسيدند و به شدت نگران بودند وقتى با والده روبرو شدند بسيار تعجب نمودند و همگى از اين معجزه روشن , مسرور گشتند.
📚منبع:
کتاب بركات حضرت ولی عصر (خلاصه العبقری الحسان) جلد 1، ص 121
✅ داستانهای تشرف ادامه دارد....✅
🔓🍎کپی به هر شکل آزاد است🍎🔓
📡هدف تبلیغ امام عصر و ترویج وگسترش مطالب حوزه مهدویت در فضای مجازی است📡
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
@yousefezahra
77-Tasharofe Molla Abdolhamid Ghazvini Dar Sahle.mp3
5.73M
▪️قرض پشت قرض،
بدهی پشت بدهی،
طاقتش دیگر تمام شده بود.
شبی در عالم رویا، راه را نشانش دادند:
" اگر نجات میخواهی به مسجد سهله برو. "
خیلی زود همه قرضهایش ادا شد.
اما دیگر از مسجد سهله دل نکَند.
تصمیم گرفت چهل شب چهارشنبه برود،
این بار به قصد دیدن امام غایب.
هفته سی و نهم اتفاق عجیبی افتاد...
📚 دارالسلام عراقی ص۴۶۷.
#مسجد_سهله
#داستان_تشرف
#از_سهله_تا_کربلا
@yousefezahra
78-Tasharofe Marashi Masjede Sahle.mp3
6.19M
▪️به مناسبت سالروز وفات آیت الله مرعشی (هفتم شهریور)
#داستان_تشرف آیت الله مرعشی به محضر امام عصر علیه السلام در مسجد سهله.
📚 شيفتگان حضرت مهدى علیه السلام، ج۱، ص ۱۳۰.
#مسجد_سهله
#از_سهله_تا_کربلا
@yousefezahra
89-Tasharofe Javanani Dar Masjed Sahleh.mp3
5.38M
▪️ای سفرهدار سهله نظر کن به سوی ما...
#داستان_تشرف جمعی از جوانان به محضر امام عصر علیه السلام در مسجد سهله.
📚 العبقري الحسان، ج۲، ص ۴۹۶.
#مسجد_سهله
#حامی_شیعیان
#از_سهله_تا_کربلا
@Elteja
4_5943036046651428095.mp3
2.58M
▫️اشکِ دین هم در آمده...
حکایتی عجیب در حرم امیرالمومنین علیه السلام...
📚 تنها ره رهایی ص۷۸،
(تشرف شیخ عبدالعلی بحرانی به نقل از آیت الله خِرسان)
#داستان_تشرف
#غربت_حضرت
@yousefezahra
4_5776173685278773094.mp3
4.49M
🔸امام زمان علیهالسلام، در حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها...
📚 شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام، ج۳، ص۱۴۲.
#داستان_تشرف
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
@yousefezahra
66-Tasharof- Mosafer Faghir .mp3
4.34M
▫️داستان جالبی از همسفر شدن مردی نیازمند با امام زمان علیهالسلام.
📚 الخرائج ج1، ص 470.
#داستان_تشرف
#سبک_زندگی_مهدوی
@yousefezahra