🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
﷽
#ملاقات_باامام زمان
قسمت اول
شیخ صدوق و حضرت مهدی(علیه السلام)
یكی از بزرگان و علمایی كه مشرف به
دیدار حضرت حجة بن الحسن(علیه السلام) شده است جناب شیخ صدوق رحمه الله می باشد كه
البته این تشرف موجب بركاتی بوده است كه نه تنها خود ایشان كه جامعه تشیّع نیز از
او بهره مند شده اند. و داستان این تشرّف به این شكل است كه خود ایشان نقل می كنند: برای زیارت حضرت علی بن موسی
الرضا(علیه السلام) به مشهد مقدّس مشرّف شده بودم. و زمانیكه مدّت زیارتم تمام شد
در راه بازگشت چند روزی در نیشابور اقامت نمودم. در آن شهر شیعیان برای دیدن به محل اقامت من می آمدند.
در این رفت و آمدها متوجه شدم كه
مسأله غیبت حضرت ولی عصر عجل الله فرجه شیعیان را متحیّر كرده و ایشان را به شك و
تردید انداخته است. به طوری كه از راه و روش صحیح منحرف شده و به نظرات و قیاس های
باطل روی آورده اند.پس سعی نمودم تا ایشان را به اعتقاد
حق هدایت نمایم و آنها را به وسیله احادیثی كه از پیامبر و ائمه(علیهم السلام) در
این زمینه وارد شده است به راه صحیح باز گردانم.
در همین ایام بود كه از شهر بخارا
مردی فاضل و عالم كه از اهالی قم بود به دیدار من آمد كه مدتها آرزوی دیدن او را
داشتم و مشتاق مشاهده ی آیین و روش و نظرات محكم او بودم.
آن مرد شیخ نجم الدّین ابو سعید محمد
بن حسن بن محمد بن احمد بن علی بن صلت قمی ـ رحمه الله ـ بود كه پدرم از مرحوم جدّ
او محمد بن احمد بن علی بن صلت قمی حدیث نقل می كرد و از علم، عمل، زهد، فضل و
عبادت او تعریف می نمود.
لذا از آنجا كه خداوند تبارك و تعالی
دیدار این عالم كه از این خاندان بزرگ بود را برای من ممكن ساخت شكر او را به جا
آوردم.در یكی از روزها كه آن عالم برای من
صحبت می كرد بیان نمود كه مردی از بزرگان فلسفه و منطق، اشكالی در ارتباط با حضرت
قائم(علیه السلام) ایراد نموده است كه این عالم بزرگ را به سبب طولانی شدن غیبت آن
حضرت و منقطع شدن اخبار ایشان به شكّ و تردید انداخته است پس در مورد وجود امام زمان(علیه
السلام) و طولانی شدن غیبت آن حضرت روایاتی را از حضرت پیامبر اسلام و ائمه(علیهم
السلام)برای او بیان كردم كه قلب او آرامش یافت و آنچه از شك و تردید برایش ایجاد
شده بود، زدوده شد به همین جهت از من درخواست نمود در
این زمینه كتابی بنویسم و من هم به او وعده دادم زمانیكه به وطن خود یعنی ری
بازگشتم چنین كنم در همین ایام بود كه شبی در فكر اهل و
عیال و برادران خود بودم كه خواب بر من غلبه كرد. در خواب دیدم كه در مكه و......
ادامه دارد....
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹
http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
﷽
#ملاقات_باامام زمان
قسمت دوم
در همین ایام بود كه شبی در فكر اهل و
عیال و برادران خود بودم كه خواب بر من غلبه كرد. در خواب دیدم كه در مكه و در مسجد
الحرام خانه ی خدا را طواف می كنم. گویا در شوط(81) هفتم كنار حجر الاسود و مشغول
استلام(82) و بوسیدن آن بودم و می گفتم: «امانتم را ادا كردم و به عهد و میثاق خود
وفا نمودم پس تو بر آن گواه باش» در این میان مولایم حضرت قائم صاحب الزمان(علیه
السلام) را دیدم كنار در كعبه ایستاده در حالی كه فكر و قلبم مشغول عهد و میثاقم
بود به آن حضرت نزدیك شدم.
پس آن حضرت(علیه السلام) با نگاهی به
چهره من آنچه در قلب من بود را متوجه شدند.
من سلام عرض كردم و ایشان جواب سلام
مرا دادند و فرمودند: برای آنچه تصمیم داری چرا كتابی درباره ی غیبت نمی نویسی؟ عرض كردم: درباره غیبت چند مورد كتاب
نوشته ام. حضرت فرمودند: نه به آن شكل، بلكه به
تو امر می كنم كه الآن كتابی درباره غیبت بنویسی و در آن غیبت هایی كه انبیاء داشته
اند را ذكر نمایی.سپس حضرت از آن محل گذشتند. و من
بیدار شدم و تا وقت طلوع فجر مشغول گریه و زاری و دعا به درگاه الهی بودم و هنگامی
كه صبح شد به جهت اطاعت امر ولی الله الاعظم(علیه السلام) و در حالی كه از خداوند
كمك می خواستم و به او توكل نموده بودم از تقصیر خود پوزش طلبیدم و مشغول نگارش
كتاب (كمال الدین و تمام النّعمه) شدم. و اینچنین بود كه این تشرف علاوه بر
نزول بركات برای مرحوم شیخ صدوق باعث شد شیعیان نیز با استفاده از كتاب كمال الدین
اعتقادات خود را نسبت به حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف استوارتر بنمایند.
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹
http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
﷽
#ملاقات_باامام _زمان
مرحوم شيخ حسن علي اصفهاني(نخودکی) فرمودند:
من با قدرت زيادي براي توفيق تشرّف به پيشگاه حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه تلاش كردم و در اين راه ذكر و دعا و توسّلي كه بلد بودم فرو نگذاشتم ولي توفيق حاصل نشد، شبي در عالم رؤيا به من گفته شد: شما در اين راه موفق نخواهيد شد، زيرا فلان صفت در شما هست، تا اين صفت را داشته باشيد لياقت ديدار كعبه مقصود را نخواهيد داشت، چون بيدار شدم توبه و انابه كردم و براي اصلاح خويشتن هر روز چند ساعت در حجره را ميبستم و مشغول تلاوت قرآن ميشدم، بعدها به نظرم رسيد كه اين مدت را در خارج شهر و در فضاي آزاد در محضر قرآن باشم و لذا مدّتي طولاني همه روزه به صحرا ميرفتم و ساعتها در محضر قرآن بودم و تلاش ميكردم كه قرآن را با تدبيرو تعقّل تلاوت كنم و اعمال و عقايد خود را با آن تطبيق نمايم.
روزي مشغول تلاوت قرآن بودم، صدائي شنيدم كه به من گفت: «تا چهل روز هر روز مسبّحات را بخوان و شبهاي جمعه سورة مباركه اسراء را بخوان، بعد از چهل روز من ميآيم و تو را به محضر شريف حضرت بقيه اللّه ارواحنا فداه ميبرم.
ادامه دارد.....
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹
http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
﷽
#ملاقات_باامام زمان
💎تشرف مرحوم آیت الله سید محمد مهدی مرتضوی لنگرودی در طواف
ایشان نقل فرمودند بیست و هشت سال پیش تشرف اولم به بیت الله الحرام بود، در حال طواف هرچه خواستم طبق دستور مذهب جعفری طواف کنم مقدور نبود؛ چون سودانيها، اهل سنت و بعضی از عوام، رعایت طواف را نمیکردند و حجاج را به این طرف و آن طرف منحرف مینمودند و به هیچ وجه نمیتوانستم طبق دستور طواف کنم. گاهی تا پنج شوط طواف میکردم در شوط ششم، مرا منحرف مینمودند.
چندین مرتبه اینکار تکرار شد. دیگر از خود بیخود شدم. به گوشهای از مسجد الحرام رفته و با حزن و اندوه شدید، هایهای گریه کردم.
در حال گریه به حضرت حق – جل و علا – توسل یافته، عرض نمودم
پروردگارا! تو را به ارواح مقدسه انبیا و ائمه اطهار قسم میدهم، ولی الله اعظم، حضرت حجة بن الحسن علیه السلام را امر نما، تا مرا صدا کند و من با آن حضرت طواف را انجام دهم.
چندی نگذشت که دیدم شخصی در سن چهل سالگی، که یک موی سفید هم در سر و محاسن شریفش نبود، مرا به اسم صدا کردند و فرمودند:
«میخواهی طواف کنی؟»
عرض کردم: «آری!»
فرمود: «بیا با ما طواف کن.»
طواف مقدور نیست
شخص پیری که محاسنش با حنا خضاب شده، با ایشان بود.
اینجانب به هیچ وجه توجه نداشتم که آن حضرت، ولی عصر و امام زمان علیه السلام میباشند. لذا به ایشان عرض کردم:
«طواف طبق دستور، ابدا مقدور نیست.»
فرمودند: «چرا، مقدور است، بیا با ما طواف کن.»
فورا به قلبم خطور کرد که تقاضایی از ایشان بنمایم و آن اینکه:
«پس آقا اجازه بدهید من احرامی شما را بگیرم و پشت سر شما، به همان نحوی که شما طواف میکنید، طواف کنم.»
فرمودند: «مانعی ندارد، احرامی مرا بگیر.»
عرض کردم:
«این پیرمرد در این صورت عقب بنده قرار میگیرد، چه باید کرد؟»
فرمودند «عیبی ندارد. شما فرزند پیغمبر هستید. او راضی خواهد بود.»
وسوسه نکن
من احرام آن سید را گرفتم. من در وسط و آن سید بزرگوار در جلو و آن پیرمرد در عقب بنده، شروع به طواف نمودیم.
در حین طواف، مشاهده نمودم که در جلو و طرفین ما هیچکس وجود ندارد و مثل اینکه خانه خدا را برای ما، قرق کردهاند. ولی باز متوجه نشدم که این شخص بزرگوار کیست. تا اینکه فرمود:
«هفت شوط تمام شد، استلام حجر کن.»
عرض کردم:
«آقا! مثل اینکه شش شوط شده، نه هفت شوط.»
یکمرتبه هر دو از نظرم غائب شدند. ولی صدایی به گوشم رسید که:
با امام زمان خود و خضر طواف نمودی. شک مکن و وسوسه را از خود دور نما.
در این حال، حزن و اندوه من بیش از پیش شدید شد و با خود گفتم:
«ای کاش امام زمانم را میشناختم و با آن حضرت بودم و در کنارشان نماز طواف را انجام میدادم و با ایشان سعی بین صفا و مروه مینمودم.»
بعد با خود گفتم:
«تأثر بیجا است. بیش از این نصيب تو نبوده، چون بیش از طواف نخواسته بودی.»
📖توجهات ولی عصر به علما و مراجع تقلید ص ۱۸۴ به نقل از کتاب شیفتگان حضرت مهدی ج ۲ ص ۱۸۲
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹
http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927