eitaa logo
نهر خَیِّن 🥀 جهاد تبیین
720 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
15 فایل
این کانال راهیان نور است روایتگرِ. هشت سال دفاع مقدس؛ سیره شهدا و فرماندهان؛ آزادگان؛ مدافعان حرم ؛ راهیان نور؛ جبهه مقاومت؛ گام تمدن ساز، روایت پیشرفت، جهاد تبیین امام و رهبری می باشد مطالب خود را ارسال بفرمایید آی دی ادمین: @Yousefiravi کپی آزاد 🤲
مشاهده در ایتا
دانلود
دبیرستان شهید بهمنی شهرک فرهنگیان کلاس آمادگی دفاعی و روایتگری شنبه ۱۳بهمن۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رزمندگان نوجوان مشتاق در جبهه های دفاع مقدس آه جبهه کو برادرهای من 🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
نهر خَیِّن 🥀 جهاد تبیین
🌿🌿هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡأٓخِرُ وَٱلظَّـٰهِرُ وَٱلۡبَاطِنُۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ🌿🌿🌿 🇵
🌿🌿هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡأٓخِرُ وَٱلظَّـٰهِرُ وَٱلۡبَاطِنُۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ🌿🌿🌿 🇵🇱 تمام زندگی من👰‍♀ 🌱داستان واقعی🌱 زندگی آنیتا دختر تازه مسلمان لهستانی اولین رمضان مشترک اما تمام تلاش چند ماهه من بی نتیجه بود … اولین رمضان🤲 زندگی مشترک ما از راه رسید … من با خوشحالی تمام سحری درست کردم و یه ساعت و نیم قبل از اذان،👨‍🦰 متین رو صدا کردم … اما بیدار نشد … یه ساعت قبل از اذان، دوباره با محبت صداش🗣 کردم … 🧕– متین جان، عزیزم … پا نمیشی سحری بخوری؟ … غذا نخوری حالت توی روز بد نمیشه؟ … با بی حوصلگی هلم داد کنار … 👨‍🦰– برو بزار بخوابم … برو خودت بخور حالت بد نشه … برگشتم توی آشپزخونه … با خودم گفتم … – اشکال نداره خسته و خواب آلود بود … روزها کوتاهه … حتما بدون سحری مشکلی پیش نمیاد … و خودم به تنهایی سحری خوردم … بعد از نماز صبح، منم خوابیدم که با صداهای ضعیفی از آشپزخونه بیدار شدم … چیزی رو که می دیدم باور نمی کردم … نشسته بود صبحانه می خورد … شوکه و مبهوت نگاهش می کردم … قدرت تکان خوردن یا پلک زدن رو هم نداشتم … چشمش که بهم افتاد با خنده گفت … 👨‍🦰– سلام … چه عجب پاشدی؟ … می خواستم اسمش رو ببرم اما زبانم حرکت نمی کرد … فقط میم اول اسمش توی دهنم می چرخید … – م … م` … همون طور که داشت با عجله بلند می شد گفت … – جان متین؟ … رفت سمت وسایلش … 👨‍🦰– شرمنده باید سریع برم سر کار … جمع کردن و شستنش عین همیشه … دست خودت رو می بوسه … همیشه موقع رفتن بدرقه اش می کردم و کیفش رو می دادم دستش … اما اون روز خشک شده بودم … پاهام حرکت نمی کرد … در رو که بست، افتادم زمین …  تلخ ترین ماه عمرم گذشت … من بهش اعتماد کرده بودم … فکر می کردم مسلمانه … چون مسلمان بود بهش اعتماد کرده بودم … اما حالا … بدون اینکه بفهمه زیر نظر گرفتمش … تازه مفهوم حرف پدرم رو درک می کردم … پدرم حق داشت … متین پله پله و کم کم شروع کرد به نشان دادن خود حقیقیش … من به سختی توی صورتش لبخند می زدم … سعی می کردم همسر خوبی باشم … و دستش رو بگیرم… ولی فایده نداشت … کار ما به جایی رسیده بود که من توی اتاق نماز 🧎‍♀می خوندم… و اون بی توجه به گناه بودن کارش، توی تلوزیون، فیلم های مستهجن نگاه می کرد … و من رو هم به این کار دعوت می کرد … 🛰 به کانال نهر خَیِّن بپیوندید⬇️ 🔊@yousefi_ravi ⬅️
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محمدرضا شاه: اذعان به اینکه ایران گاو شیرده کشورهای غربی بود در زمانی که کشور درگیر مشکلات بود 🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
مداحی_آنلاین_نماهنگ_عزیزم_حسین_۲_هلالی_اسداللهی.mp3
4.03M
خودم قربونت برم اینجای کربلا شبیه بابات شدی همبازی بچه‌ها با تو قشنگه زندگی دوست همیشگی عبدالرضا_هلالی🎙 محمد_اسداللهی🎙 (ع)🌺 🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part05_سلیمانی عزیز.mp3
9.65M
" سلیمانی عزیز" نتیجه مصاحبه‌ها، گفتگوها و خاطرات شفاهی دوستان، هم‌رزمان و آشنایان شهید سلیمانی است که سعی دارد با قلمی ساده و دلنشین، گوشه‌ای از زندگی مرد همیشه در صحنه جبهه مقاومت را ‍‍ پیشکش نگاه خوانندگان کند. 🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. (ع) فرمود: «گروهى خدا را از روى ميل به بهشت عبادت مى‏كنند، كه اين عبادت تجارت‏كنندگان است و گروهى خدا را از ترس دوزخ مى‏پرستند و اين عبادت بردگان است و گروهى خدا را به سبب شايستگى مى‏پرستند و اين عبادت آزادگان است كه برترين عبادت است». تحف العقول، ص ۲۷۹ ح۴ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼 🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
شهيد «محمدعلی برزگر» یکم فروردین سال ۱۳۴۲ در روستای محمدآباد شهرستان آباده ديده به جهان گشود. سه ساله بود که پدر را از دست داد. 7 سالگی راهی مدرسه شد. تحصیلات خود را تا مقطع دوم راهنمائی در آباده گذراند. تا قبل از انقلاب در کارگاه تراشکاری کار می کرد و در زمان انقلاب همراه با دوستان جوان خود در فعاليت های مذهبی، سياسی و تظاهرات و راهپيمائی ها شرکت می کرد. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت و سرانجام شامگاه پنج شنبه 26 خرداد سال 1367 به شهادت رسید. از یاداشت های شهید: خدایا امیدم را قطع نکن و دلم را به گناه مایل نکن. پس من به ریزش بخششت چشم اندوخته ام. اگر در جستجوی تقوا، کوتاهی کردم اینک من در پی بخشایش حرکت می‌کنم و آن را دنبال می‌کنم. خدایا گناهان من از کوه بلندتر است و گذشت تو از گناهم بزرگتر و بالاتر است. خدایا یاد بخشایش تو آتش درونم را فرو می نشاند و یاد خطاها چشمم را اشک آلود می سازد. خدایا از لغزشم درگذر و گناهانم را بزدای که من به گناه خویش اقرار می کنم و بیمناکم. 🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید