eitaa logo
نهر خَیِّن 🥀 جهاد تبیین
840 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
24 فایل
این کانال راهیان نور است روایتگرِ. هشت سال دفاع مقدس؛ سیره شهدا و فرماندهان؛ آزادگان؛ مدافعان حرم ؛ راهیان نور؛ جبهه مقاومت؛ گام تمدن ساز، روایت پیشرفت، جهاد تبیین امام و رهبری می باشد مطالب خود را ارسال بفرمایید آی دی ادمین: @Yousefiravi کپی؟آزاد🤲
مشاهده در ایتا
دانلود
استقبال از شهدای گمنام دبیرستان آیین روشن منطقه ۲ همدان روایتگری شهدا ۱۲ آذر ۱۴۰۳ راوی محمد یوسفی 🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید
قرار بود در نزدیکی منزل ما پنج شهید گمنام را به خاک بسپارند. من ، یکی از مخالفین دفن شهدا بودم! با این که به شهدا ارادت داشتم. اما حس می کردم منزل ما در کنار قبرستان قرار خواهد گرفت. در نتیجه ارزش مالی خود را از دست خواهد داد. لذا پیگیری کردم که شهدا در جایی دیگر دفن شوند. اما با عنایت خدا پیگیری من عملی نشد! مراسم برگزار شد.پنج شهید گمنام در کنار منزل ما در شهرک واوان در اطراف تهران به خاک سپرده شدند. من هم بسیار ناراحت! فشار روانی و ناراحتی من بیشتر به خاطر پسرم بود. پسر دوازده ساله من مدتها بود که از ناحیه استخوان پا دچار مشکل بود. به طوری که دیگر قادر به راه رفتن نبود. این موضوع بیشتر مرا عصبانی و ناراحت می کرد. بعد از دفن شهدا بیشتر ناراحت بودم. به کسانی که در کنار مزار شهدا جمع شده بودند به دیده حقارت می نگریستم و ... تا اینکه یک شب در عالم خواب دیدم جوانی خوش سیما نزدیک من آمد. چهره بسیجیان زمان جنگ را داشت. ایشان جلو آمد. سلام کرد و گفت: ما حق همسایگی را خوب ادا می کنیم! گر چه نمی خواستی ما در کنار منزل شما دفن شویم اما حالا که همسایه شدیم حق گردن ما دارید! بعد در مورد فرزند مریضم صحبت کردم و گفت: برای شفای پسرت رو به قبله بایست و سه مرتبه با توجه بگو الحمدالله! در همین حال هیجان زده از خواب پریدم. رو به قبله ایستادم. با توجه و حضور قلب سه بار گفتم: الحمدالله بعد هم نماز را خواندم و خوابیدم. صبح پسرم مرا از خواب بیدار کرد! به راحتی راه می رفت! انگار تا کنون هیچ مشکلی نداشته! بیماری پسرم به طور کامل برطرف شده بود! شاید اگر این ماجرا را از کس دیگری می شنیدم باور نمی کردم. حتی شاید مسخره می کردم. آنها را متهم به خرافه و ... می کردم. اما با عنایت خدا و نظر لطف شهدای گمنام فرزند من دیگر هیچ مشکلی ندارد. حالا دیگر شهدای گمنام یک مهمان همیشگی دارند. هر روز صبح برای تشکر و ادای احترام و رعایت حق همسایگی به کنار مزار آنها می روم. این عنایت خدا بود که ما همسایگانی به این خوبی پیدا کردیم. راوی: یکی از خادمان شهدا 🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید
www.iranseda.irPart23_ خار و میخک.mp3
زمان: حجم: 15.95M
📗کتاب صوتی اثر شهید یحیی سنوار دبیر و فرمانده جنبش حماس ترجمه اسماء خواجه زاده تولید ایران صدا با صدای حسن همایی قسمت 3⃣2⃣ 🇵🇸https://eitaa.com/yousefi_ravi باماهمراه باشید ✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 روز 💠 🔻رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم: لاَ تُدِيمُوا اَلنَّظَرَ إِلَى أَهْلِ اَلْبَلاَءِ وَ اَلْمَجْذُومِينَ فَإِنَّهُ يَحْزُنُهُمْ ❇️ نگاه خود را به گرفتار و معلول‌ها و جذامی‌ها طولانی نکنید؛ چون نگاه طولانی شما، آنها را محزون و رنجیده خاطر می‌کند. 📚 بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۱۵ ‌ ‌ 🥀https://eitaa.com/yousefi_ravi باماهمراه باشید
عبا عبدالله !!! توی گردان حال و هوای معنوی عجیبی بین بچه ها حاکم شده بود. همین حال وهوا روی رفتار واعمال ماهم تاثیرگذاشته بود. تسبیح، انگشتر، عطر و ذکر، جزیی از ماشده بود... بعضی از بچه ها هم از خانه با خودشان عبا آورده بودند و در نمازجماعت آن را روی دوش خود می انداختند. چون شنیده بودند ثواب بسیار دارد. من هم که از قبل به این دلیل، یک عبا خریده بودم. خیلی افسوس میخوردم که چرا عبایم را با خودم به گردان و منطقه نیارودم!!! تا اینکه شنیدم یکی از برادران قصد دارد به شهر برود‌. لذا از او خواستم تا به درب خانه ما برود و عبایم را از خانواده تحویل بگیرد و با خود به منطقه بیاورد... دوست‌مان می‌گفت: وقتی درب منزل شما رسیدم. بلافاصله زنگ خانه را زدم. مادرت از پشت در گفت کیه!؟ سلام کردم و گفتم دوست آقا عبدالله هستم، اومد عباعبدالله را ببرم. 😂😂 مادرت با تعجب نگاهی به من کرد و گفت: قربونش بام (قربانش شوم) مگر اقااباعبدالله خونه اومونه (منزل ماست) که اومیه بریش (آمدی ببریش)؟ ومن تازه متوجه سوتی خودم شدم 😂😂😂 وگفتم نه مادر منظورم عبای عبدالله پسرت را میخوام که الان جبهه است.‌‌ گفته بیام از خانه عباشو از شما بگیرم ببرم براش جبهه!!! خلاصه این داستان تامدتها مایه خنده بچه هاشده بود... (راوی: رزمنده @yousefi_ravi)
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌷 نذر لاله ها 🎙 نوای: حاج صادق آهنگران کجا رفت تاثیر سوز دعا...🤲 @yousefi_ravi
باغ موزه دفاع مقدس همدان دبیرستان علامه حلی ۱۳ آذر ۱۴۰۳ @yousefi_ravi
شهید حسام اسماعیل فر قسمتی از وصیت نامه شهید: اگر شهادت نصیبمان شد، آن را دو دستی می گیرم و خدا کند که زانوهایم سست نشود و شهادت چیزی نیست که نصیب هر کس بشود. شما که در شهر هستید کمال و سعادت فرزندان شما، زن، فرزند، خانه و زندگی نیست. سعادت فرزندان شما به لقاءالله پیوستن است، با انبیا محشور شدن است، شب اول قبر فاطمه زهرا(س) به بالین آن ها آمدن است. سعادت شفاعت امام حسین(ع) است و هر کس که شهید می شود به کمال رسیده است. شهدای شما نمرده اند بلکه زنده اند و ناظر اعمال شما؛ 🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید