✨رسول خدا (ص) فرمودند:
❤️ دل سه گونه است:
👈🏻 گرفتار دنیا، گرفتار عُقبی وِ گرفتار مولا.
1️⃣👌 دلی که گرفتار دنیا باشد، سختی و رنج نصیب اوست؛
2️⃣👌 دلی که گرفتار عقبی باشد، درجات بلند نصیبش شود؛
3️⃣👌 دلی که گرفتار مولا باشد، هم دنیا دارد و هم عقبی را و هم مولا را.
📚 سید بن طاووس، محاسبه النفس،
ص 35
#حدیث_پیامبر_اکرم
@yousof_e_moghavemat
بالاخره شورای شهر تهران یک کوچه را به نام #کاظم_اخوان (خبرنگار ربوده شده همراه #حاج_احمد_متوسلیان) نامگذاری کرد.
ممنون که بعد از ۴۰ سال در حد نامگذاری یککوچه یادتون اومد که خبرنگاری هم توسط مزدوران اسرائیلیها ربوده شده
#جاوید_الاثر_کاظم_اخوان
#جاوید_نشان_کاظم_اخوان
#اللهم_فک_کل_اسیر
#قدس_خرمشهر_دیگر_میشود
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #استوری | حاج قاسم سلیمانی: امام آمد نسلی را انتخاب کرد، که انتخاب این نسل ریسک داشت اما امام این ریسک را پذیرفت... بلکه مهمترین دستاورد انقلاب ما همین بود و آن اعتماد به نسل جوان بود...
#شهید_قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
@yousof_e_moghavemat
شهیدنویدصفرے
تاریخ تولد: 1365/04/16🎉
محل تولد : تهران
تاریخ شهادت : 1396/08/18
محل شهادت : دیرالزور – سوریه
وضعیت تاهل : متاهل
محل مزار شهید : تهران – بهشت زهرا (س) – قطعه 53
#شهید_نوید_صفری
#سالروز_ولادت
#شانزدهم_تیر_1365
#استوری
@yousof_e_moghavemat
#استوری
(یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم )
سوره مبارکه انفطار | آیه ۶
ای انسان ، چه چیزی تو را به پروردگار کریمت مغرور کرده ؟
#یک_آیه_قرآن
@yousof_e_moghavemat
شما و ما
عاشقان کربلا..
اما کاش
"عشقِ کربلا"
ما را هم زائر میکرد؛
نه فقط مسافر!
#جبهه
#دفاع_مقدس
#شهدا
#رزمندگان
#عاشقان_کربلا
@yousof_e_moghavemat
📣اطلاع رسانی📣
بزرگداشت #سردار #جاوید_الاثر_احمد_متوسلیان
زمان: هفدهم تیر ۱۴۰۰ ساعت ۱۸
نشانی: خیابان سمیه حوزه هنری تالار اندیشه
@yousof_e_moghavemat
❣ #سلام_امام_زمانم ❣️
جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست
بیشم مجال صبر و سر انتظار نیست
دیوانه این چنین که منم در بلای عشق
دل عاقبت نخواهد و عقلم به کار نیست
#السلام_علیک_یا_حجت_ابن_الحسن_المهدی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#طرح_مهدوی
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📌روزی که حاج قاسم سه بار تا مرز شهادت پیش رفت
✍️شهید پورجعفری که از همرزمان و دوستان شهید سلیمانی بود، در خاطرهای به تشریح یک روز کاری حاج قاسم و خطرات و سختیهایی که با آنها دست و پنجه نرم میکرد، پرداخت.
سردار حسنی سعدی به بیان خاطرهای از شهید پورجعفری درباره یک روز از زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی پرداخت و اظهار داشت: شهید پور جعفری عزیز میگفت من فقط یک روز از زندگی حاج قاسم را برایتان تعریف میکنم که ای کاش وقت داشتیم و مینشستم بیشتر میگفتم. یک روز رفتیم کردستان عراق که داعش آنجا آمده بود. مردم خانهها را خالی کرده و رفته بودند. در خانهای مستقر شدیم و صبحانه خوردیم. حاج قاسم دوربین را برداشت و در منطقه راه افتادیم. بر روی پشت بام یک خانه کنار بالکن، دوربین را گذاشت و شروع به شناسایی منطقه کرد. من دیدم بلوکی آن کنار افتاده است. این بلوک را برداشتم و روی بالکن گذاشتم تا وی از سوراخهای بلوک، منطقه را دید بزند تا تکتیراندازهای داعش ما را نزنند.
هنوز بلوک را نگذاشته بودم روی بالکن که تکتیرانداز تیر زد و خوردههای بلوک روی من و حاج قاسم پاشید. از این خانه به پشت بام خانه دیگری برای شناسایی رفتیم. آنجا هم تیری زدند و آن هم از کنار گوش حاجقاسم رد شد و داخل دیوار رفت. از آنجا هم رفتیم. حاج قاسم به من گفت: حسین، برو ببین اینجا سرویس بهداشتی کجا هست؟ جایی تمیز که در آن وضو بگیریم و آبی به صورت بزنیم. رفتم و گشتم اما جای تمیزی نبود در نتیجه به حاج قاسم گفتم به بغداد برویم، اینجا سرویس تمیز نیست.
حاج قاسم گفت: تا بغداد ۱۸۰ کیلومتر راه هست. میرویم خانهای که امروز آنجا صبحانه خوردیم و من قبول کردم. وقتی رسیدیم، من نشستم و حاج قاسم رفت وضو بگیرد. احساس کردم که دلم شور میزند و استرس دارم. دنبال او رفتم تا ببینم کجا رفت. دیدم وضو گرفته است و اورکتش روی دست راستش و جورابهایش هم در دست چپش هستند و دارد میآید. گفتم: حاجی، از این جا برویم. گفت: حسین، تو را امروز چه شده؟ از او خواستم که برویم. گفت بگذار جورابهایم را بپوشم.
گفتم داخل ماشین بپوش. با زحمت او را سوار ماشین کردم و در را بستم و راه افتادیم. ۱۰۰ متری که از آن خانه فاصله گرفتیم، تمام خانه با ۱۷ نفر از نیروهای خودی که داخلش بودند، منفجر شد. در زمان دیگری برای شناسایی و ارتباط با بچهها و دوستانمان رفتیم. سوار ماشین بودیم که یک مرتبه شنیدیم بچهها داد زدند: «بایست، بایست و جلوتر نیا». ایستادیم. در جاده یک بمب کار گذاشته بودند که چاشنی کششی داشت و ۲۰ سانتی متر دیگر مانده بود تا ماشین ما روی آن برود و منفجر شود.
شب که برای استراحت به بغداد رفتیم، فقط حاج قاسم یک کلام گفت: عجب؛ امروز دو سه بار میخواستیم شهید شویم اما نشدیم. سردار سعدی در آخر این خاطره گفت: تمام زندگی حاج قاسم استرس، خطر، ریسک، تلاش و کار و دست و پنجه نرم کردن با مرگ بود...
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat