#لالههای_آسمونی
🔹بچه هایی که قرار است شهید بشونداز چند روز قبل حرکات و رفتارشان طور دیگری می شود ، البته طوری نیست که من بتوانم تفسیرش کنم ، یعنی قابل بیان نیست بلکه باید با اینها برخورد کرد، باید اینها را دید و عوالم شان را درک کرد .
🔸یکی از همین افراد برادر عزیزمان مهدی خندان بود که من از سه روز قبل تر احساس کردم این برادرمان به انتهای خط رسیده و موعد پروازش نزدیک است، حالاتش، حالات دیگری بود ، چشمهایش اکثراً اشک آلود بود و بیشتر با خدای خودش راز و نیاز می کرد.
🔹وقتی داشتیم می رفتیم عملیات من به وضوح شادابی و نشاط را در چهره مهدی می دیدم . شب حمله، شبی مهتابی بود و وقتی نور مهتاب به چهره مهدی می افتاد نور از سیمای او ساطع می شد . من سه سال با مهدی بودم اما هیچ وقت چهره اش را آن طور نورانی ندیده بودم ، دقیقاً چهره اش توصیفی بود که استاد مطهری شهید داشت «نشاط شهید ، نشاط زنده است.»
🔸وقتی درگیری شروع شد چیزی که اصلاً برای مهدی معنا نداشت ترس و واهمه از دشمن بود. درگیر و دار درگیری وقتی به مهدی نگاه می کردیم پنداری تمام وقت او را با نور پوشانده بود . وقتی هم که درگیری شروع شد تنها چیزی که برای او اهمیت نداشت ترس بود . او با رشادت و شجاعتی عجیب رجز می خواند و بچه ها را به سمت دشمن هدایت می کرد و ...
✍به روایت فرماندهٔگردان مقدادابناسود(علیجزمانی)
#شهید_مهدی_خندان🌷
در تصویر مشخص شده است
@yousof_e_moghavemat
۱۰ سال در انتظار جنازه اصغرم بودم...
اصغر من ۵ سال در جبهه ماند تا اینکه آخرین بار در #شب_یلدا خواهرش او را به خانه شان میهمان دعوت کرد؛
اصغر دانه های هندوانه را با حالت خاصی مثل گلوله پرتاب می کرد و خوش حال بود...
دامادم گفت: اصغر حال دیگری دارد، اجازه ندهید بار دیگر به #جبهه برگردد.
اصغر فردای آن شب رفت و دیگر برنگشت و ۱۰ سال منتظر جنازه اش نشستم تا جنازه ی او را در بیست و یکم ماه رمضان آوردند....
.
#سردار_شهید_اصغر_قصاب_عبدالهی
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
#هلال_لشکر
@yousof_e_moghavemat
راوی :همسر شهید🕊
برای همه سؤال شده بود که چه طور حاجی با اینکه همیشه در خط مقدم جبهه است و جلوی گلوله دشمن، حتی یک خراش کوچک هم برنمیدارد.
تا آنجا که من یادم میآید فقط در عملیات «والفجر چهار» بود که یک ناخنشان پرید.
یک روز من به شوخی این مطلب را به حاجی
گفتم. خندید.
گفت: «اسارت و جانبازی، ایمان زیادی میخواهد که من آن را در خودم نمیبینم.
برای همین از خدا خواستهام شهادت را نصیبم کند؛
آنهم فقط روزی که جزو اولیائش پذیرفته شده باشم.»
بیشتر نیمهشب میآمد و سپیده صبح میرفت.
همیشه،
با وجودی که خستگی از سر و رویش میبارید، سعی میکرد در کارهای عقب افتاده
خانه کمکم کند.
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
درتصویر نفر اول از سمت راست هستند
@yousof_e_moghavemat
ما از آن یوسف به بویی قانعیم، ای باد صبح
بوی پیراهن چو آوردی، زِ اندامش مگو
#اوحدی_مراغه_اى
پ.ن: در گوشه ای از موزه دفاع مقدس در كرمان پیراهن #شهید_علی_ماهانی از رزمندگان سرافراز انقلاب و شهدای دفاع مقدس دیده میشود...
شهید بزرگواری که توسط عمال رژیم پهلوی به اعدام محکوم شده بود در روز اجرای حکم یعنی ۱۲ بهمن سال۱۳۵۷ به همت مردم انقلابی آزاد شد و سرانجام عاشقانه در #عملیات_والفجر_3 به شهادت رسید و پیکر پاکش #مفقود گردید.
سالها بعد هنگامی که به همت گمنامان #تفحص پیدا گردید پیراهنش که تن بیقرار او را در بر گرفته بود سالم از زیر خاک بیرون آمد و اکنون باعث نورانیت این موزه است....
#رفیق_شهید
#شهید_علی_ماهانی
#دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat