ساعت 8 صبح روز جمعه 17 اردیبهشت 1361، دژ مرزی کوت سواری - مرحله دوم عملیات الی بیت المقدس، #حاج_احمد_متوسلیان مشغول هدایت نیروها
⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇
http://eitaa.com/yousof_e_moghavemat
ساعت 8 صبح روز جمعه 17 اردیبهشت 1361، دژ مرزی کوت سواری - مرحله دوم عملیات الی بیت المقدس، #حاج_احمد_متوسلیان در حال مکالمۀ بی سیم با رحیم صفوی
⬇⬇⬇⬇⬇⤴⤴⬇⬇⬇
http://eitaa.com/yousof_e_moghavemat
بالے دهید بہ
وسعتـــ هفتـــــ
آسماݧ مـــــرا
مݧ هر چہ مے ڪنم بہ
#شہیــــداݧ نمے رسـم...
📸شهید مدافع حرم
#عارف_کایدخورده
#سلام صبحتون شهدایی
@yousof_e_moghavemat
یک نکته ازین معنی
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شهید باکری دعای زیبایی دارد..........
🌷(خدایا مارا پاک بپذیر)🌷
http://eitaa.com/yousof_e_moghavemat
پست موقتی
📷 اردیبهشت ۱۳۶۱، #حاج_احمد_متوسلیان در سنگر فرماندهی قرارگاه تاکتیکی نصر ۲
http://eitaa.com/yousof_e_moghavemat
✍ خاطرۀ خواندنی از سردار *علی میرکیانی*
#حاج_احمد گفت: برادر علی شنیدهام سر نماز فرار کردی...
⚪️ در مرحلهای از عملیات #بیت_المقدس ، منتظر عملیات بودیم. نزدیکیهای ظهر بود. آفتاب داغی هم روی سرمان میزد. آن قدر هوا گرم بود که نشسته بودیم و حال نداشتیم بلند شویم. من جلوی خاکریز نشسته بودم و پشت سرم یکی از بچههای بسیج با اسلحه نشسته بود. هواپیماهای عراقی میآمدند و رد میشدند، او به طرف هواپیما شلیک میکرد. چون جلوی او نشسته بودم، تیری که میزد، خیلی مرا اذیت میکرد.😣😏
بالاخره صدایم در آمد و به آن بسیجی گفتم: «جان مادرت نزن، تو را قرآن نزن، آخه چی رو تو میزنی؟! اون میرود با ما چه کار دارد بعد هم با این اسلحه که نمیشود کاری کرد». یکی دوبار این کار را کرد. آخر سر به او گفتم: «رادارهای دشمن محل ما را نشان میدهد؛ نکن این کارو».😡😐😬
سر ظهر شد؛ وضو گرفتم و نماز اقامه شد؛ قنوت گرفته بودم؛ یکی از رزمندهها هم پیش من نماز میخواند؛ یکدفعه دیدم سیل جمعیت در بیابان به سمت ما میدوند و میگویند: «فرار کنید، فرار کنید، خوشهای، خوشهای» . زیر چشمی نگاه کردم و دیدم یک چیزهایی از آسمان به پایین میآید؛ من هم نماز را رها کردم و پا به فرار گذاشتم.🏃♂🏃♂🚶♂🏃♂
بعد از عملیات در دارخوین نشسته بودیم؛ بچههای خودی بودیم. #تقی_رستگارـ که به همراه حاج احمد به اسارت رژیم صهیونیستی درآمدند ـ هم پیش #حاج_احمد نشسته بود؛ یکدفعه #حاج_احمد به من گفت: «برادر علی، شنیدم که سر نماز فرار کردی!»😏
یکه خوردم که چه کسی گفته. دیدم تقی میخندد.😀😆
گفتم: «برادر #احمد، حفظ جان واجب است!»
گفت: « حضرت امیر(ع) سر نماز تیر را از پایش درآوردند، متوجه نشد، آن وقت تو نماز را رها کردی؟!» 😊
گفتم: «برادر #احمد، آن موقع میخواستند تیر را از پای ایشان درآوردند اما تازه میخواستند به پای من تیر بزنند».😁😁
/ فارس نیوز /
http://eitaa.com/yousof_e_moghavemat
📷 ایستاده از راست - نفر دوم - : علی میرکیانی ... اصفهان
http://eitaa.com/yousof_e_moghavemat
📷 نشسته از چپ: نفر سوم *علی میر کیانی* در کنار #حاج_احمد_متوسلیان
http://eitaa.com/yousof_e_moghavemat
⚪️ پس از تمام شدن مرحلۀ اول عملیات [ بیت المقدس ] و تثبیت مواضع در غرب کارون مخصوصاً #جادۀ_اهواز_خرمشهر و شهادت چندتن از بهترین فرماندهان تیپ ۲۷ یعنی #محسن_وزوایی ، #عباس_شعف ، #حسین_قُجه_ای و #محمدرضا_موحد_دانش ، تصمیم بر آن بود که نیروها باید به سمت #دژ_مرزی حرکت کنند تا ارتباط بین منطقه ی شمالی و جنوبی [ خرمشهر ] دشمن را مسدود کنند.
🔴 اهداف مأموریت :
🔸 انهدام قوای دشمن
🔸 بیرون راندن دشمن از مناطق شمالی
🔸 متمایل شدن به طرف شلمچه برای محاصرۀ خرمشهر
☑️ #نکتۀ_مهم : بدون انهدام نیروهای متمرکز عراقی در غرب جاده و تهدید بیشتر عقبۀ دشمن،تلاش برای ورود به خرمشهر بی نتیجه بود.
http://eitaa.com/yousof_e_moghavemat