eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
282 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۸۴ 🌸 رفتار عجیب و زیبای شهید در بازارچه😢😢😢 #احترام_به_والدین #تواضع #شهیدهاشمی @yoysof_e_moghavemat
پسرم باید در مورد یک قهرمان تحقیق میکرد اینو نوشت و آورد نشونم داد گفت مامان فکر کنم هیچکدوم از دوستام حاج احمد را نمیشناسن خیلی خوشحالم که علایق و افکارش به من نزدیکه و به قهرمانان گمنام وطنش اهمیت میده "فروزش" @yousof_e_moghavemat
با نگاهـت ، خستگی در می رود لبخند لازم نیست ڪنار سینیِ چایِ تو اصـلاً قنــد لازم نیست #لبیک_یا_خامنه‌ای @yousof_e_moghavemat
"فرمانده لشکر بود!" از خاطرات شهید محمود کاوه گونی بزرگی را گذاشته بود روی دوشش و توی سنگرها جیره پخش می کرد. بچه ها هم با او شوخی می کردند: - اخوی دیر اومدی. - برادر می خوای بکُشیمون از گُشنگی؟ - عزیز جان ! حالا دیگه اول میری سنگر فرماندهی برای خودشیرینی؟ گونی بزرگ بود و سرِ آن بنده ی خدا پایین. کارش که تمام شد. گونی را که زمین گذاشت . همه شناختنش. او کسی نبود جز محمود کاوه ، فرمانده ی لشکر... #شهید_محمود_کاوه @yousof_e_moghavemat
💔 #شهید_سید_مرتضی_آوینی: نماز، بلندترین فریادهاست و بجز نمازگزاران هیچ ڪس نیست ڪه جرأت فریاد ڪشیدن در برابر ظلم داشته باشد. @yousof_e_moghavemat
🍃🌹🕊 خیلی به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ارادت داشت. ازین ارادتای خشک و خالی که فقط بشینی بگی آقاجان کی میای دورت بگردم ، نه ! دنبال آمادگی بود دنبال آماده سازی بود دنبال آگاهی بود.... همون اولای دوره ی آموزشی با چند تا از بچه ها دوره های مهدویت راه انداخته بود در مورد علایم آخرالزمان و آیات و روایات در مورد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و از این جور مسایل صحبت می کردن.... البته جلساتشون زیاد طول نکشید چون یکی از فرمانده هاشون فهمیده بود و بهشون گفته بود که تعطیلش کنن.... محمودرضا هم راحت پذیرفته بود.... خودش می گفت تو این جور جلسات اگه استاد نداشته باشی احتمال به انحراف کشیده شدن و مراد و مرید بازیای الکی زیاده.... (تجربه اش رو هم داشت.) اما همش دنبال مطالعه درباره ی حضرت و شرایط ظهور و آمادگی برای ظهور بود.... این رو از نامه ی معروفی که برای خانومش تو ماه های آخر نوشته بود میشد کامل دید.... خلاصه این که انتظار محمود ، یه انتظار واقعی بود.... نمی خوام الکی محمود رو گندش کنم یا حالا که شهید شده مقدس بازی در بیارم ، نه.... محمود واقعا دغدغه ی امام زمانش رو داشت.... واقعا داشت سعی می کرد آماده باشه..... واقعا فرمایشات حضرت آقا و اطاعت از دستوراتشون رو در راستای ظهور و تمرینی برای ظهور میدید . راوی : دوست و همرزم شهید @yousof_e_moghavemat
نقش تبلیغات در دفاع مقدس در کلام شهید حاج قاسم سلیمانی: "بچه‌های تبلیغات برای شب‌های عملیات، به خاطر این‌ که ماشین‌ها گم نشوند یا مسیر را به بیراهه و خطوط دیگر نروند و مهمات و نیروها مستقیماً به نقطه‌ی مورد نظر برسند، مسیر را علامت‌گذاری و با تابلو و فلش به سمت خط مورد نظر هدایت می‌کردند." @yousof_e_moghavemat
ماجرای آشنایی سردار سلیمانی و سیدحسن نصرالله آشنایی من با حاج قاسم به سال ۱۹۹۲ میلادی برمی‌گردد، هنگامی‌که حاج قاسم فرمانده‌ی نیروی قدس شد به لبنان آمد... ایشان منتظر نشد ما به ایران برویم و به او تبریک بگوییم، خودش به لبنان آمد و با رهبران مقاومت روابط ویژه‌ای را پایه‌گذاری اساسی کرد، خیلی سریع با ما خودمانی شد، خیلی سریع عربی یاد گرفت... همیشه با شادی ما شاد و با ناراحتی ما ناراحت می‌شد. رابطه‌اش با ما اینگونه بود. واقعا این روابط یک نمونه‌ی برجسته است. یکی از دلایل پیشرفت کمی و کیفی مقاومت حزب‌الله پیگیری‌های جدی حاج قاسم بود، حاج قاسم اولین شریک این پیروزی‌ها بود. لبنان زیر آتش و بمباران است! ولی او گفت: نمی‌توانم شما را تنها بگذارم، تمام روز‌های جنگ را حاج قاسم در کنار ما بود... او زیر بمباران و موشک‌باران در کنار ما بود، می‌توانست جا‌های امن برود، می‌توانست برود تهران و از آنجا با ما مرتبط می‌بود، ولی او در کنار ما و در اتاق عملیات ما بود. او به من می‌گفت: سیدجان! یا با شما زنده می‌مانم یا شهید می‌شوم، تا پایان جنگ ۳۳ روزه با ما بود. #شهید #سرلشکر #حاج_قاسم_سلیمانی #شهید_عماد_مغنیه @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 خبر شهادت ▫️از مخابرات لشکر، زنگ زدند که احد آقا شهید شده است. به همراه آقا مصطفی پیشقدم، روز بیست و پنجم دی ماه ۱۳۶۵ خمپاره‌ای در کنارشان منفجر می‌شود و هر دو شهید می‌شوند. باور نمی‌کنم. می‌گویم: دو روز پیش، احد آقا مرا راهی تبریز کرد. زانوانم سست شد، گویی تمام کوه‌های عالم بر شانه من نشسته است، برادرِ احد هم زخمی شده بود. زخمی شدن او را به مادرش خبر می‌دهند. می‌گوید: می‌دانم احد شهید شده است... همه بچه‌های بسیجی برای احد گریه می‌کنند، همه اهل محل گریه می‌کنند، پیکر بی سر احد را آوردند، همه اشک می‌ریزند و مادر احد نقل می‌پاشد و زینب وار دعا می‌کند... خدایا! این قربانی را از ما قبول کن! این شهید حسین(ع) است ... پیکر احد را با پنجاه و شش نفر از شهدای کربلای ۵ تشیع کردند. —(راوی : بهزاد پروین قدس) 🌷 #سردار_شهید_احد_مقیمی @yousof_e_moghavemat
🍁❄️دوچهره پاییزی وزمستانی ناحیه‌مرزی‌مریوان-سال1360 🔹منطقه‌ای که با جانفشانی جاویدالاثراحمدمتوسلیان ونیروهایش آزادشد 🔸درکوهها وبلندیهای آن،درزمستان،ارتفاع برف گاهی به چندین متر می‌رسید @yousof_e_moghavemat