eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
286 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 #شهید_سید_مرتضی_آوینی: نماز، بلندترین فریادهاست و بجز نمازگزاران هیچ ڪس نیست ڪه جرأت فریاد ڪشیدن در برابر ظلم داشته باشد. @yousof_e_moghavemat
🍃🌹🕊 خیلی به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ارادت داشت. ازین ارادتای خشک و خالی که فقط بشینی بگی آقاجان کی میای دورت بگردم ، نه ! دنبال آمادگی بود دنبال آماده سازی بود دنبال آگاهی بود.... همون اولای دوره ی آموزشی با چند تا از بچه ها دوره های مهدویت راه انداخته بود در مورد علایم آخرالزمان و آیات و روایات در مورد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و از این جور مسایل صحبت می کردن.... البته جلساتشون زیاد طول نکشید چون یکی از فرمانده هاشون فهمیده بود و بهشون گفته بود که تعطیلش کنن.... محمودرضا هم راحت پذیرفته بود.... خودش می گفت تو این جور جلسات اگه استاد نداشته باشی احتمال به انحراف کشیده شدن و مراد و مرید بازیای الکی زیاده.... (تجربه اش رو هم داشت.) اما همش دنبال مطالعه درباره ی حضرت و شرایط ظهور و آمادگی برای ظهور بود.... این رو از نامه ی معروفی که برای خانومش تو ماه های آخر نوشته بود میشد کامل دید.... خلاصه این که انتظار محمود ، یه انتظار واقعی بود.... نمی خوام الکی محمود رو گندش کنم یا حالا که شهید شده مقدس بازی در بیارم ، نه.... محمود واقعا دغدغه ی امام زمانش رو داشت.... واقعا داشت سعی می کرد آماده باشه..... واقعا فرمایشات حضرت آقا و اطاعت از دستوراتشون رو در راستای ظهور و تمرینی برای ظهور میدید . راوی : دوست و همرزم شهید @yousof_e_moghavemat
نقش تبلیغات در دفاع مقدس در کلام شهید حاج قاسم سلیمانی: "بچه‌های تبلیغات برای شب‌های عملیات، به خاطر این‌ که ماشین‌ها گم نشوند یا مسیر را به بیراهه و خطوط دیگر نروند و مهمات و نیروها مستقیماً به نقطه‌ی مورد نظر برسند، مسیر را علامت‌گذاری و با تابلو و فلش به سمت خط مورد نظر هدایت می‌کردند." @yousof_e_moghavemat
ماجرای آشنایی سردار سلیمانی و سیدحسن نصرالله آشنایی من با حاج قاسم به سال ۱۹۹۲ میلادی برمی‌گردد، هنگامی‌که حاج قاسم فرمانده‌ی نیروی قدس شد به لبنان آمد... ایشان منتظر نشد ما به ایران برویم و به او تبریک بگوییم، خودش به لبنان آمد و با رهبران مقاومت روابط ویژه‌ای را پایه‌گذاری اساسی کرد، خیلی سریع با ما خودمانی شد، خیلی سریع عربی یاد گرفت... همیشه با شادی ما شاد و با ناراحتی ما ناراحت می‌شد. رابطه‌اش با ما اینگونه بود. واقعا این روابط یک نمونه‌ی برجسته است. یکی از دلایل پیشرفت کمی و کیفی مقاومت حزب‌الله پیگیری‌های جدی حاج قاسم بود، حاج قاسم اولین شریک این پیروزی‌ها بود. لبنان زیر آتش و بمباران است! ولی او گفت: نمی‌توانم شما را تنها بگذارم، تمام روز‌های جنگ را حاج قاسم در کنار ما بود... او زیر بمباران و موشک‌باران در کنار ما بود، می‌توانست جا‌های امن برود، می‌توانست برود تهران و از آنجا با ما مرتبط می‌بود، ولی او در کنار ما و در اتاق عملیات ما بود. او به من می‌گفت: سیدجان! یا با شما زنده می‌مانم یا شهید می‌شوم، تا پایان جنگ ۳۳ روزه با ما بود. #شهید #سرلشکر #حاج_قاسم_سلیمانی #شهید_عماد_مغنیه @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 خبر شهادت ▫️از مخابرات لشکر، زنگ زدند که احد آقا شهید شده است. به همراه آقا مصطفی پیشقدم، روز بیست و پنجم دی ماه ۱۳۶۵ خمپاره‌ای در کنارشان منفجر می‌شود و هر دو شهید می‌شوند. باور نمی‌کنم. می‌گویم: دو روز پیش، احد آقا مرا راهی تبریز کرد. زانوانم سست شد، گویی تمام کوه‌های عالم بر شانه من نشسته است، برادرِ احد هم زخمی شده بود. زخمی شدن او را به مادرش خبر می‌دهند. می‌گوید: می‌دانم احد شهید شده است... همه بچه‌های بسیجی برای احد گریه می‌کنند، همه اهل محل گریه می‌کنند، پیکر بی سر احد را آوردند، همه اشک می‌ریزند و مادر احد نقل می‌پاشد و زینب وار دعا می‌کند... خدایا! این قربانی را از ما قبول کن! این شهید حسین(ع) است ... پیکر احد را با پنجاه و شش نفر از شهدای کربلای ۵ تشیع کردند. —(راوی : بهزاد پروین قدس) 🌷 #سردار_شهید_احد_مقیمی @yousof_e_moghavemat
🍁❄️دوچهره پاییزی وزمستانی ناحیه‌مرزی‌مریوان-سال1360 🔹منطقه‌ای که با جانفشانی جاویدالاثراحمدمتوسلیان ونیروهایش آزادشد 🔸درکوهها وبلندیهای آن،درزمستان،ارتفاع برف گاهی به چندین متر می‌رسید @yousof_e_moghavemat
✅ #امام_خمینی(ره) 🔷من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه #دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرت و ابرقدرت ها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه میدهد، و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام این پابرهنه های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویشتن اصرار مینمایند سلب خواهد کرد. 📕صحیفه نور ، جلد ۲۰ ، صفحه ۱۱۴ #امام_خمینی #دفاع @yousof_e_moghavemat
اعجوبه اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران 🌹"شهید امیر مسعود (صمد) صادقی یکتا" فرمانده قدرتمند گردان المهدی (عج) لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا علیه السلام از اسطوره های اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران بود که بعد از شهادت شهید محمد حسن حسنییان به درخواست حاج علی فضلی فرماندهی گردان المهدی (عج) را در عملیات کربلای یک قبول کرد... او همچنین مدتی در لشگر ۲۷ فرمانده گردان جعفر طیار بود 🔺بخشی از وصیتنامه شهید : « امیدوارم همه شما از صابرین باشید و در راه حق و حقیقت استوار باشید » مزار شهید امیر مسعود (صمد) صادقی یکتا در گلزار شهدای بهشت زهرای (س) تهران قطعه ۲۶، ردیف ۷۶ ، شماره ۴۷ #روزتان_شهدایی @yousof_e_moghavemat
عراقی با معرفت! حسن از بچه های گردان شهادت بود که از سال 64 تا 65 باهاش همرزم بودم. آخرش هم دی 1365 عملیات کربلای 5 در شلمچه جاودانه شد و به برادر شهیدش پیوست. یکی از روزها که در پادگان دوکوهه بودیم، حسن خاطره عجیبی تعریف کرد که هیچوقت از ذهنم پاک نمی شود. حسن می گفت: زمستان 1363 در عملیات بدر، من و داداش کوچیکم با هم و در کنار هم می جنگیدیم. شرق رود دجله بود که داداشم تیر خورد و جلوی چشمم به شهادت رسید. از یک طرف داداشم شهید شده بود و از طرف دیگه فرمان عقب نشینی داده بودند و باید سریع به طرف اسکله می رفتیم و با قایق منطقه رو ترک می کردیم؛ وگرنه همه اسیر می شدیم. مونده بودم چیکار کنم. نشسته بودم بالای سر داداشم، سرش رو گذاشته بودم روی زانوم و زار زار گریه می کردم. می خواستم با خودم بیارمش عقب، ولی عراقی ها خیلی نزدیک شده بودند. نمی دونستم چه جوری به مادرم بگم داداشم کنار من شهید شد، ولی نتونستم پیکرش رو بیارم عقب. ترجیح دادم همونجا کنار داداشم بمونم و شهید بشم. همون طور که نشسته بودم بالای سر داداشم، بی خیال همه چی شده بودم و اصلا توجه نداشتم دور و برم چی میگذره. ناگهان متوجه شدم یک نفر پشت یقه ام را گرفت و مرا از زمین بلند کرد. رنگم پرید. نگاه که کردم دیدم یک کماندوی عراقی است که هیکل گنده ای هم داشت. اشهد خودم رو گفتم. کماندوی عراقی همون طور که مرا از زمین بلند کرده بود، باتعجب به پیکر داداشم نگاه کرد. ظاهرا فهمیده بود این پیکر یکی از عزیزان منه که این طوری دارم براش گریه می کنم. با هول و هراس به اطراف نگاهی انداخت، با زبان بی زبانی و دست، به من اشاره کرد که پیکر داداشم را بردارم و زود از این جا دور بشم. از کارش تعجب کردم. داداشم را به دوش گرفتم و خواستم راه بیفتم. شک کردم که نکند از پشت سر مرا بزند. بهش که نگاه کردم، با اضطراب به عراقی هایی که داشتند به مجروحین ما تیر خلاصی می زدند، اشاره کرد و ملتمسانه خواست که سریعتر بروم و رفتم. همین طور که پیکر برادرم روی دوشم بود، از او دور شدم و توانستم داداشم را به آخرین قایقی که داشت می رفت عقب، برسونم.-داودآبادی @yousof_e_moghavemat
💢روزشمار دفاع مقدس (30 دی) 💢رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (30 دی) • درگذشت مهندس «مهدی بازرگان» اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران (1373 ه.ش) • شهادت شهید ارسلان حبیبی (1360 ه.ش) • شهادت شهید قاسم گرجی مسئول ستاد تیپ سوم رمضان لشکر 27 محمدرسول الله (ص) (1365 ه.ش) • آزادسازی محور سنندج – دیواندره توسط نیروهای گروه جندالله سنندج، دیواندره و بیجار (1360 ه.ش) • عملیات پاکسازی آبادی‌های اوزن ‌دره و کهنه ده از توابع مهاباد توسط تیپ 110 شهید بروجردی سپاه (1362 ه.ش) • عملیات ماسو و دایماب در منطقه نقده توسط تیپ 110 شهید بروجردی سپاه (1362 ه.ش) • شهادت شهید صادق محمدی، فرمانده گردان مسلم (ع) لشکر 10 سیدالشهدا (ع) در عملیات کربلای 5 (1365 ه.ش) @yousof_e_moghavemat