eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
282 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمتى از وصيت نامه شهيد انصارى با خانواده اش: 🔸از مادرم و خواهرم و برادرانم مى خواهم كه در مرگ من گريه و شيون نكنند. درست است مرگ جوان سخت است. 🔸آيا شهادت امام حسين(ع) براى فاطمه و زينب (س) سخت نبود؟ آيا امام حسين(ع) در روز عاشورا فرزندان و عزيزان خود را فداى اسلام نكرد؟ 🔸همه مى گفتيم اى كاش بوديم در روز عاشورا به ياران امام حسين(ع) مى پيوستيم حال كه هر روز ما عاشورا و هر سرزمين ما كربلاست و نداى فرزند برومند امام حسين(ع) خمينى كبير لبيك بگوييم و در تداوم انقلاب كمك كنيم. @yousof_e_moghavemat
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاسوعا یعنی غیرت تاسوعا یعنی دست رد بر امان نامه دنیا زدن تاسوعا یعنی بر لب آب تشنه شهیدشدن تاسوعا یعنی عباس یعنۍآنها که عاشورایۍشهید شدندو تاسوعایۍزیستند 🌷 سلام بر شهدای تشنه لب @yousof_e_moghavemat
🔺السَّلامُ عَلَى سَاكِنِ التُّربَةِ الزَّاكِيَة ِ سلام بر آن جای گرفته در خاک پاک @yousof_e_moghavemat
او که می‌گفت : باور کنید اگر ارزشِ شهادت ؛ مرا به نعمتی در قیامت برساند دوست دارم آن نعمت ، زیارت "حسین (ع)" باشد ... جانشین فرمانده‌ گردان‌ کمیل تیپ۵۷ حضرت ابوالفضل‌"ع" شهادت : کربلای‌پنج ۱۳٦٥ @yousof_e_moghavemat
عالم همه در طواف عشق است و دایره‌ دارِ این طواف ؛ « حسین » است ... @yousof_e_moghavemat
📌 هرگاه گریه کنندگان بر حسینم داخل بهشت شوند ، من هم داخل بهشت مى‏شوم. @yousof_e_moghavemat
🌴 سینه زنی رزمنده ها - دوران دفاع مقدس @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
! 🌷منطقه را خوب نمی شناختم هوا تاریک شده بود. مدتی رفتیم تا رسیدیم به یک جاده خاکی. بعد از جاده یک تپه بود از آن بالا رفتیم ماه درآمده و مهتاب همه جا را پوشانده بود. جلوتر چیزی را تشخیص نمی دادیم ولی از اطرافمان صدا می آمد، ایستادیم ما را صدا می زدند. رفتیم به طرف صدا. بچه های رزمنده بودند. گفتند: کجا می روید؟ پیش عراقی ها؟!! 🌷 گفتیم: می خواهیم برویم مقر تیپ ۱۷ علی بن ابیطالب (ع). گفتند: خیلی آمده اید جلو! از این جا قرار است عملیات را شروع كنيم. حاج آقا میثمی را شناختند و ما را به مقر خودشان بردند. اصرار می کردند: بمانید صبح که شد حرکت کنید. ماندیم سه چهار ساعت تا صبح وقت داشتیم. 🌷 عملیات شروع شد. بچه ها هجوم بردند و خط عراقی ها در هم شکست. صدای انفجار و شلیک منطقه را پر کرد. واحد ادوات و کنار ما به شدت مشغول فعالیت بود، یکباره دیدم حاج آقا میثمی نیست. به اطراف نگاه کردم دیدم جعبه های گلوله خمپاره را از محل زاغه به طرف واحد ادوات می برد به کمکش رفتم. عراق منطقه را زیر اتش گرفته بود.... 🌷چند خمپاره سوت کشان به طرف ما هجوم آوردند دراز کشیدیم حاج آقا را مجبور کردند بیاید داخل سنگر. سنگر کوچک بود و در مواقع عادی دو نفر هم حاضر نمی شدند داخل آن بشوند ولی آن شب چهار، پنج نفر به آن پناه بردیم. حاج آقا میثمی پرسید: می دانی چرا ما در جای به این کوچکی جایمان شد؟ گفتم: نه. گفت به خاطر ترس! اگر انسان از خدا هم بترسد دنیا برای او کوچک می شود. 🌹خاطره اى به ياد شهيد عبدالله ميثمى 📚 کتاب "عبدالله" ، نويسنده: سيدعلى بنی لوح @yousof_e_moghavemat
🏴 لوح | از میدان نبرد تا اطعام عزاداران... ▫️ روایتی از حضور سردار سلیمانی پای دیگ غذا در ماه محرم ◾ اثر: علیرضا باقری @yousof_e_moghavemat
••• مردی و مردانگے باتوست ای چادر بہ سر بعدِ اربابم حسین، نعم الامیری عمه جان 🥀 @yousof_e_moghavemat
📆 10 شهریور 1360 – شهادت محسن الله داد ، همرزم شهید دکتر چمران ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ 🌷 شهید محسن الله داد و شهید ناصر فرج الله ، از یاوران شهید چمران در ستاد جنگ های نامنظم - اوایل جنگ @yousof_e_moghavemat