💗 حاج احمد 💗
•
#شهید "علیاصغر جعفرزاده"
عشق بازی در آب را بر دنیا ترجیح داد!
یک روز حمید رایگان پیش من آمد و گفت تعدادی از همشهریانم را برای آموزش غواصی به گردان آوردهام. بین آنها به جوان لاغر اندامی اشاره کرد و گفت ایشان علیاصغر جعفرزاده است. برادرش نیز « شهید » شده است، با اصرار زیاد بر پدر و مادرش توانسته است در جبهه حضور پیدا کند. پدرش او را به دست من سپرده است. او نیز خیلی دوست داشت در گردان غواصی باشد. حاجرسول او را جایی به کار بگیر که در خطر نباشد.
پس از گذشت مدتی، علی اصغر متوجه رفتار متفاوت من با او شد. او از خانوادهای متمکن بود. آمد پیش من و پیشنهاد رشوه داد. گفت حاجی شما اگر بگذارید من همراه بچهها دورههای آموزشی ببینم و جزو افراد خط شکن در شب عملیات باشم، مقداری از اقلام گردان را تهیه میکنم. من گفتم شما برو اقلام را بیاور، یک کاریش میکنیم. علیاصغر دو وانت پراز وسایل شنا همچون حوله و دمپایی و... به اضافه دو موکت و یک تلویزیون بهجبهه آورد.
حالا او اصرار داشت که جلو برود، من هم میخواستم او را قانع کنم که وظیفهش در پشتیبانی واجبتر است. قبل از عملیات کربلای۴، رزمندهها را به منطقهای بردیم. علی اصغر خیلی اصرار کرد که او را ببریم و اشک میریخت. اما او برای پشیبانی در مقر گردان ماند.
وقتی به منطقهی عملیات رفتیم، دیدم علی اصغر خود را به رزمندهها رسانده است و در جمع آنان است. گفتم علی اصغر باید برگردی عقب، اما به قدری اصرار کرد و اشک ریخت که در نهایت مجبورم کرد در خط نگهش دارم. انگار خودش میدانست که این عملیات لحظهی عروجش است. شب عملیات کربلای ۴، در تاریکی شب در آبهای شلمچه تیری به او اصابت کرد و به شهادت رسید و ما حتی نتوانستیم پیکر او را به عقب بیاوریم و وقتی دو هفته بعد در عملیات کربلای۵ از همین محور عمل کردیم، پیکرش را یافتیم و به عقب آوردیم.
پدر شهید علی اصغر جعفرزاده برای ما تعریف میکرد:
وقتی علی اصغر گفت میخواهم به جبهه بروم، گفتم برادرت تازه شهید شده است. بیا اینجا در همین شهر کنار خودم کار کن. اصلا خودم یک زمین ۵۰۰ متری برایت میگیرم و طبق خواستهی خودت میسازم. بعد هر دختری را که خواستی برایت به خواستگاری میروم. هر وسیله نقلیه هم که خواستی بهت میدم. بالاتر از اینها اینقدر پول به تو میدهم که تو نیازی به کار کردن نداشته باشی و هرجای دنیا که خواستی بروی تفریح کنی. علی اصغر برگشت و به من گفت: پدر جانم تو سعادت مرا میخواهی یا شقاوتم را؟ گفتم: خوب معلوم است که هر پدری سعادت فرزندش را میخواهد. گفت: پس پدر جان سعادت من در این است که به جبهه بروم و در راه خدا شهید بشوم.
به نقل از : حاجرسول نصیری
فرمانده گردانغواصی لشکر۱۹فجر فارس
#شهید_علیاصغر_جعفرزاده
#گردان_غواص_لشکر_19_فجر_فارس
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای
آنکه
گرفتاری های ِ
سخت ، تنها بدست ِ
طُ باز میگردد
#استوری
#صحیفه_سجادیه
#دعای_هفتم
@yousof_e_moghavemat
24.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بفرمایید_روضه_حضرتزهرا(س) از زبان حاج قاسم
🥀 در جبهه های جنگ، حضور حضرت زهرا (س) را حس میکردیم...
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
#دهه_فاطمیه
@yousof_e_moghavemat
خستگی نداشت. می گفت من حاضرم تو کوه با همه تون مسابقه بذارم، هر کدوم خسته شدين، بعدی ادامه بده...
اينقدر بدن آماده ای داشت که تو جبهه گذاشتنش بيسيم چی. بيسيم چی شهيد پور احمد...
اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود. به اين اصل خيلی اعتقاد داشت که اگه واقعاً کاری رو برای خودِ خدا بکنی، خودش عزيزت می کنه. آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش اينطور معروف بشه...
🍃 #شهید_امیر_حاج_امینی
.
🌷تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۴۰ ، ساوه
.🌷تاریخ شهادت: ۱۰ اسفند ۱۳۶۵ ، شلمچه، کربلای۵
.
🥀مزار: بهشت زهرای تهران
@yousof_e_moghavemat
🔶 لَا تَقنَطُوا مِن رَّحمَت اللهِ🔸
📍 از #رحمت خدا ناامید نشوید 📍
📚سوره زمر آیه ۵۳
#یک_آیه_قرآن
@yousof_e_moghavemat
تا ابد ایستاده و پاینده اند...
فکه ۱۳۶۱
فرمانده سپاهیان محمد رسول الله (ص)
در جمع یارانش
یاد و خاطره
شهید حاج محمد ابراهیم همت (نفر نهم ایستاده از سمت راست)
شهید حاج عباس کریمی
علیرضا کلهری
برادر روحی
حسن رشیدی
اصغر جعفری
حاج علی قدیری
حاج حسین الله کرم
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
#دهه_فاطمیه
@yousof_e_moghavemat
🌸امام مهدى عليه السلام
🍃لِيَعمَل كُلُّ امْرِءٍ علَى ما يُقَرَّبُ مِن مَحَبَّتِنا ؛
🌹هر يك از شما بايد كارى كند كه با آن به محبّت ما نزديك شود .
بحارالأنوار جلد53 صفحه176
#حدیث_امام_زمان
#طرح_مهدوی
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین روزهای #حاج_قاسم چه روزهایی بود؟
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
#سالگرد_شهادت
@yousof_e_moghavemat