eitaa logo
کانون ذاکران امام حسین زرند
259 دنبال‌کننده
628 عکس
174 ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حمیده رضایی رودها چشمان خیست را برابر داشتند آسمان ها را نفس هایت مکدّر داشتند دست هایت در میان خانه ی مولا وزید کودکان فاطمه انگار مادر داشتند موج ها از بستر چشمان تو برخاستند ابرها ازسوز دامان تو سر برداشتند خانه بی سقّا و چشمت خیس و اندوه تو را آن سحرگاهان بی فانوس باور داشتند بی علمدار است صف های خیالت سال ها سال هایت حال و روزی گریه آور داشتند اشک هایت هفت دریا را به جان آورده بود ناله هایت را زنان هفت کشور داشتند مادر پروانه های بی قرار نینوا سنگ ها پروانه ات بودند اگر پر داشتند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سینا نژاد سلامتی باز هم نشسته یک گوشه طبق رسم همیشه اش:تنها زیر تیغ آفتاب بقیع دورتر از هیاهوی دنیا از صدای گرفته اش پیداست دیشبش سخت گریه می کرده یاد آن روزی افتاده است که زینبش سخت گریه می کرده یاد حرفهای زینب افتاده کم کم آب میشود به پای حسین باز تکرار کرده،میگوید: هرچه دارم همه فدای حسین یاد حرفهای زینب افتاده حسین را تشنگی ش آزرده وقت میدان از عطش می گفت از لبان خشک و ترک خورده: خواهرم!تشنگی عجب سخت است احساس میکنم که سنگینم! آسمان چرا سیاه شده هوا را پر ز دود می بینم ** ام البنین کاش تو هم بودی آنجا که لحظه هاش پر از غم بود بین دردهایشان تنها سایه ی مادری فقط کم بود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e
محمد کاظمی نیا همسایه های لقمه ی نانت فقیرها سجاده ی عروج تو تکه حصیرها “انفاق” خُلق اوست که همسفره ی علی است… بر همسر امیر نیاید حریرها راه کمال تو به کنیزی زینب است اینجا برای قرب، جدا شد مسیرها تو مادری برای علمدار کربلا یعنی که دست بوس شمایند امیرها تازه شروع کرب و بلای مدینه است وقتی که می رسند به یثرب اسیرها در پاسخ سوال “حسینم چه شد؟” هنوز لکنت گرفته است زبان بشیرها باید کنار “ام بنین” گفت “فاطمه” تا چشمه سار ساخت ز چشمِ کویرها هیزم…تنور…زخم علی تازه می شود… نان می شود ز داغ دل او خمیرها هر کس که بغض داشت خودش را رسانده بود آتش زدند خانه ی حق را اجیرها 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یوسف رحیمی دگر این کاروان یاسی ندارد که با خود شور و احساسی ندارد بیا ام البنین برگشته زینب ولی افسوس عباسی ندارد * مزن آتش به جان ای نور عینم مخوان از ماهِ مَـقطُوع الیدَینم چه شد در کربلا هستیِ زهرا؟ حسینم وا حسینم وا حسینم * سرشته از غم زهرا گِلش بود نگاه تار زینب قاتلش بود نیفتاد از لبش نام حسینش اگر چه داغ سقا بر دلش بود … *** … ولی زینب چه با احساس می خواند از آن بُهبوهه ی حساس می خواند کنار قبر زهرا نیمه ی شب چقدر از غیرت عباس می خواند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کاظم بهمنی رسالتت نه فقط صاحب پسر شدن است تو را کنار علی شأنِ همسفر شدن است بزرگ مادرِ ماهِ همیشه کامل عشق! هنوز نور تو در حال بیشتر شدن است محبتت رقمی در دل علی دارد که رو به آینه در حال ضربدر شدن است رسیدن تو به وصل علی به ما آموخت مهم تر از همه از جانبش نظر شدن است حسودهای مدینه تو را نمی فهمند و قلب تیره سزاوار شعله ور شدن است تمام می شود این غم همین که برگردی فرشته مشکلش از بابت بشر شدن است تو آن ضمیر بلندی که راز عرفانت نتیجه ی گذر از مرز خون جگر شدن است سکوت کن که ادب یادداشت بردارد سخن بگو که حیا فکر بارور شدن است که عشق در تو نه با مهر مادری یکسوست نه فارغ از غم هفتاد و یک نفر شدن است دو دست خویش به جای تو داده فرزندت وگرنه میل تو هم بر شکسته پر شدن است حسین تا که نماند به روی نیزه غریب سفارشت به پسرها بدون سر شدن است خیال مرثیه سازم به روضه می کشدم ولی تمایلم امشب به برحذر شدن است به زخمتان دم رفتن نمک نمی پاشم بشیرم و همه سعیم به خوش خبر شدن است خیال مرثیه ساز مرا ببخش ای سرو کبوترست و به دنبال نامه بر شدن است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴🏴🏴🏴🏴 به بهانه وفات ام الادب،ام الوفا،ام‌البنین سلام الله علیها 🏴🏴🏴🏴🏴 السلام ای بانوی عشق و وفا ام البنین دلخوشی بودی برِ شیر خدا ام البنین کیستی تو کوه غیرت،بحر ایمان و حیا مهربان وهم صبور و با سخا ام البنین خوش به حالت که خدا بر تو عنایت کرده است آمدی در خانه ی خیر النسا ام البنین جز تو بعد از فاطمه بهر یتیمانِ علی کیست تا مادر شود بر بچه ها ام البنین من چه گویم از فداکاریِ عباسَت ولی میزد او را دشمنِ دون بی هوا ام البنین خوب شد مادر، نبودی در کنار علقمه چون که شد دستانِ عباسَت جدا ام البنین هر چه بشنیدی که عباسَت شده نقش زمین گريه کردی بهر شاه کربلا ام البنین خوب شد هرگز ندیدی روی تل با اضطراب زینبت میزد برادر را صدا ام البنین خوب شد آنجا نبودی تا ببینی که حسين در ته گودال میزد دست وپا ام البنین بهتر این شد که ندیدی روی نی راس حسين می رود در شهر شام و کوچه ها ام البنین خیز وبنگر زینبت برگشته و آورده است بهر تو سوغات از دشت بلا ام البنین (( حجت اله رجب زاده جرجافکی )) 🏴🏴🏴🏴🏴
وقت غروب ، چشم ترش درد مي كند ذره به ذره بال و پرش درد مي كند كم كم كه ماه مي شكفد در برابرش با رؤيت هلال، سرش درد مي كند بي اختيار وقت نگاهش به آب ها قلبش به ياد گل پسرش درد مي كند بايد كه از بقيع به سوي منزلش رود پر زحمت ست چون كمرش درد مي كند هر چند كنج خانه كسي نيست منتظر اين بيت حزن، بوم و برش درد مي كند تنها نه محض خاطرآن چار شير نر اين خانه سال هاست، درش، درد مي كند اما هزار شكر كه شب ها منور است از نور خواهري كه پرش درد مي كند هرشب مي آيد از پي دلداري زني با اين كه جسم محتضرش درد مي كند يك سال و نيم تلخ، شبيه دو ماه و نيم با ياد كوچه ها جگرش درد مي كند علی لواسانی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نوید عاطفه در گلشن امیدم من و تا همیشه به درگاهتان مریدم من به نبض عالم هستی که دست حضرت توست برای خاطرتان بود اگر طپیدم من قدم زدید و ز موزون رقص چادرتان شدم نسیم و سر کویتان وزیدم من به جای خال خود کاشتی وجود مرا و از زمین شما تا خدا رسیدم من حضور گرم شما تا همیشه حس شدنی است اگرچه حضرت بانو تُرا ندیدم من میان سرو قدی با رشیدگی فرق است به لطف سایه ی طوباست ، قد کشیدم من حضور دختر آیینه ها زدم زانو و طعم کوثر عشق تو را چشیدم من اگرچه دیر ولی جای شکرتان باقی است به جایگاه کنیزیتان رسیدم من چهار پاره برایت سرودم و آن وقت به جای قافیه عکس قمر کشیدم من هزار مرتبه شکر خدا به محضرتان شبیه صفحه آینه رو سپیدم من عجیب نیست یقین کن پس از حسین شما کمی شبیه قد و قامتت خمیدم من تمام دغدغه ی من ، ادای نذرم بود برای زینبت عباس پروریدم من یکِ شما به چهارم اگر چه می چربد به حدّ وسع خودم مادر شهیدم من چه عزّتی به از این با تمام آدابش کنیز زاده بمیرد برای اربابش 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چادر خاکی به سر شیون فراوان می کند گریه های بی هوا همچون یتیمان می کند میرود بالای صورت های قبر اهل شهر را به صرف روضه مهمان می کند کار او گشته حضور و نوحه خوانی در بقیع با همین کارش زیارت را چه آسان می کند آمده از ره بشیر آن قاصد کرببلا بین بصیرت را فدای حال شیران می کند او نگفت هرگز ، بشیر احوال عباسم بگو او سوالاتش فدای حال سلطان می کند تاخبر دادند به او از ماجرای دشت طف هر شب عمرش ببین شام غریبان می کند زینب آورده برایش یادگار از واقعه یک سپر ام البنین را جسم بی جان می کند علی صمدی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خبر رسیده قافله و چشم های تر دارد برای ام بنین یک نفر ... خبر دارد خدا کند که مراعات سن او بشود خبر ، خبر .. همه بر قلب او ضرر دارد نخواست او که بپرسد جه شد ابالفضلش سوال بود برایش ...حسین سر دارد ؟ براش گفت چه شد ؟ماجرا چه بود ؟ آنکه به روی آینه اش گرد از سفر دارد تمام واقعه این بود : بین نخلستان جماعتی سر حمله به یک نفر دارد تمام قامت او را به باد می دهد و بدون آنکه ز چشمش ، دست بردارد شهید می شود عباس نه !...حسین دمی که جان سپردن عباس را نظر دارد گذشت واقعه اما تصورش باقیست هنوز مرد خدا دست بر کمر دارد زسمت علقمه سمت خیام می آید چرا که پیکر عباس درد سر دارد ز ضربه های عجیب و غریب بی رحمی که قصد بی ادبی با سر قمر دارد شنید ، ام بنین ، گفت : نام من این نیست چرا که " ام بنین ...لا اقل پسر دارد مجتبی کرمی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کسی که چار پسر داشت نور چشم ترش به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش دلش گرفته چرا یک نفر کنارش نیست بدون ماه، چه شب ها که صبح شد سحرش عجب حکایت سختی ست مرگ این مادر هنوز مانده به ره، دیدگان پر گهرش تمام دل خوشی اش چهار صورت قبر است چهار صورت زیبا همیشه در نظرش اگر چه همره زینب نبود ام بنین ولی شنید و شکست از غم حسین کمرش نبود تا که ببیند چگونه حرمله ها زدند تیر، به چشم حسینی قمرش نبود تا که ببیند چگونه ریخت زمین به خاک علقمه ای وای پاره جگرش نبود تا که ببیند بدون عباسش چه آمده به سر خواهران خون جگرش نبود شکر خدا ور نه شام را می دید نبود صحنه بزم شراب در نظرش اگر چه صورت او را کسی کبود ندید به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش جواد حیدری 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7