مراسم جشن ولادت حضرت معصومه (س) وآغاز دهه ی کرامت
سخنران:
حجتالاسلام قاسمی
مداح:
کربلایی مرتضی یزدانی
کربلایی عبدالرحمان یزدانی
کربلایی سید رضا تهامی
کربلایی علی میرزایی
شنبه 30اردیبهشت ماه
از ساعت 20
خیابان چمران چمران2 صفه عزاخانه جنب بازار سهرابی
برادران | خواهران
#هیئت_بیت_الاحزان_حضرت_زهرا
Www.instagram.com/beytolahzan_213
کانال روبیکا
@beytolahzan_213
#حضرت_معصومه_س_مدح
ازآن زمان که قم حرم اهلبیت شد
این شهر سفرهی کرم اهلبیت شد
آن را به "عش آلمحمد" شناختند
پس بین شهرها علم اهلبیت شد
دست کسی که طالب علم محمدیست
در نشر معرفت قلم اهلبیت شد
شد خاک شورهزار شفابخش اهلدل
وقتی تبرّک قدم اهلبیت شد
در جشن روی شادی و در سوگ روی حزن
آیینهدار شوق و غم اهلبیت شد
اول برای حضرت معصومه شعر گفت؛
هر شاعری که محتشم اهلبیت شد
هرکس که زائر حرم این کریمه بود
از دوستان محترم اهلبیت شد
شاعر: #مجتبی_خرسندی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
ذاکران امام حسین
خادمه اهل بیت 🌺:
#امام_زمان_مناجات
#هذا_یوم_الجمعه
برای دیدن روی تو ناله ها دارم
خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم
تمام سوز دل من ز ناله های شماست
ز درد هجر تو سوز ی در این صدا دارم
گدائی در این خانه آبروی من است
به نام توست اگر ذره ای بها دارم
به نامۀ عملم نیست جز گناه گناه...
ولی به وقت سخن کوهی ادعا دارم
الا امیر سحر ای مسافر صحرا
امید وصل تو را بین هر دعا دارم
به کام خویش چشیدم غم جدایی را
نشان رحمتی از یار آشنا دارم
مرا میان قنوت سحر مَبر از یاد
که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم
به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست
اگر زبان مناجات با خدا دارم
بیا و نامه اعمالِ من مرور نکن
که بر جبین عرق شرم از شما دارم
بدست خود بده خرج زیارت ما را
هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم
#قاسم_نعمتی
یک سینه ی پر از آه و یک دل بی قرار می خواهد
خواب راحت برای عاشق نیست عاشقی حال زار می خواهد
دیدن یار گرچه شیرین است نیست عاشق کسی که خودبین است
حرف عشاق واقعی این است هرچه میل نگار می خواهد
مدتی هست یادمان رفته پسری مانده از تبار علی
او که مثل حسن برای قیام بی سپاه است و یار می خواهد
یار هرکس به غیر او بودیم دل به هرکس به غیر او دادیم
چه کسی را عزیز تر از او دل از این روزگار می خواهد ؟
چند روزی به سمت آقاییم چند ماهی به سمت دنیاییم
بی تفاوت به این که جاده ی وصل قدمی استوار می خواهد
خوش به حال مدافعان حرم عشق را در عمل نشان دادند
تا بفهمیم یوسف زهرا عاشقی جان نثار می خواهد
شیعه تنهاست یا اباصالح با همان هیبت علی برگرد
گردن دشمنان آل الله گردش ذوالفقار می خواهد
گر بگویی بمیر، می میرم بین دستان توست تقدیرم
عبد بی دست و پا برابر تو کی ز خود اختیار می خواهد
منتقم ! جان مادرت زهرا بازگرد و بگو به آن دو نفر
زدن بانویی بدون پناه قلب تاریک و تار می خواهد
#روضه
عالم علی و نورِ جهانتاب زینب است
مثلِ علی و مثلِ نبی ناب زینب است
از جلوههای فاطمه سیراب زینب است
تشنه حسین تشنه حسن آب زینب است
یعنی که پنج تَن دلِ یک قاب زینب است
این کیست این عقیلهی آقای کربلاست
این کیست این که غیرت فردای کربلاست
این کیست این رَاَیتُ جمیلای کربلاست
این کیست حضرت زهرای کربلاست
عصمت کم است صاحب القاب زینب است
آورده رویِ دست خودش جانِ خویش را
آماده کرده است دو قرآن خویش را
رو کرده است بر همه شیران خویش را
دو گِرد باد خویش دو طوفان خویش را
خورشیدِ این دو اختر نایاب زینب است
زخمِ دل شکستهی خود را که هَم گذاشت
اذن دخول خواند به خیمه قدم گذاشت
از خود گذشت و تُحفهای از بیش و کم گذاشت
سنگِ تمام پیشِ امیرِ حرم گذاشت
قبله حسین باشد و محراب زینب است
زینب رسید و باز امام احترام کرد
مثلِ علی ، حسین به پایش قیام کرد
تا او سلام کرد خدا هم سلام کرد
زینب که است؟ آنکه ادب را تمام کرد
در کربلا معلمِ آداب زینب است
دو مرد از قبیلهیِ خود انتخاب کرد
آئینه بود و رو به سوی آفتاب کرد
با التماس دامنِ خود را پُر آب کرد
بر روی نام مادرش اما حساب کرد
فرمود این شکستهی بی تاب زینب است
بالی اگر نیست برادر دلی که هست
آوردهام شعله کشم حاصلی که هست
حل کن به دست خویش مرا مشکی که هست
از من بخر دو هدیهی ناقابلی که هست
باور بکن که اولِ اصحاب زینب است
رفتند سمت معرکه پَر در بیاورند
عباس گشتهاند جگر در بیاوَرَند
چون ذوالفقار تیغِ دوسر در بیاورند
از یک یکِ سپاه پدر در بیاورند
این دو دو موج بوده و سیلاب زینب است
از دور دید و گفت علمدار مرحبا
بر ضربههایشان صدو ده بار مرحبا
بر دو امیر به دو جگردار مرحبا
زینب شدند و حیدر کرار مرحبا
اما میانِ خیمهی بی آب زینب است
اما رسید لحظهی در خون صدا زدن
خونین نَفَس نَفَس زدن و دست و پا زدن
یک بار تیغ و بار دگر نیزه را زدن
دور از نگاهِ مادرشان بی هوا زدن
در بینِ خمیه شاهدِ گرداب زینب است
یک نانجیب دشنه به اَبرویشان کشید
یک بی حیا دو نیزه به پهلویشان کشید
یک ناصبی که چکمه سَر و رویشان کشید
یک پیرمرد پنجه به گیسویشان کشید
آنکه دو چشم او شده خوناب زینب است
آمد غروب و خندهی دشمن بلند شد
وقتی صدای غارت و شیون بلند شد
دو نیزه در مقابلِ یک زن بلند شد
زینب نظر نکرد ولیکن بلند شد
چشم حسین از سرِ نِی ها به زینب است
(حسن )
ذاکران امام حسین
#ترحیم_خوانی
#پندیات
عمری که عجل در پی آن می تازد
هر کی از یاد خدا غافل شود می بازد
"در غربت اگر مرگ بگیرد بدن من »
« آیا که کند قبر و که دوزد کفن من »
« تابوت مرا جای بلندی بگذارید »
« تا باد برد بوی مرا بر وطن من »
مادر به خدا خویش نرفتم ز وطن دور
سوگند به خاک وطن حقست سخن من
آید به مشامم به خدا بوی تو مادر
زان رو بفتد لرزه به جان و بدن من
این تحفه فرستم که نگهدار در آغوش
خود دوخته بودی به من این پیرهن من
از دیده برون ریزد اگر گوهر اشکم
مقصود من این است که دوزد کفن من
#صلوات 👉
ذاکران امام حسین
اشعار ناب آیینی:
#حضرت_معصومه_س_مدح
لب گشود و خاکِ قُم از بوی گُل لبریز شد
عالَمی دیدند قم اینگونه عالِم خیز شد
آسمان خاکش شد و سوگند بر خضرِ نبی
پیشِ دریای شکوهش کوه هم ناچیز شد
رودخانه محضِ پابوسیِ او آمد به قم
آبِ قم مثلِ شرابی ناب، شور انگیز شد
شهرهای بیشماری فرشِ راه او شدند
جای جایِ خاکِ ایران، قالیِ تبریز شد
بی صدا پژمرد و از داغَش انارِ ساوه هم
گشت خونیندلتر و خون گریهی پاییز شد
سالها رفت و کمی هم کم نشد از لطفِ او
لطفِ بانو شاملِ ما پُرگناهان نیز شد
قم فراوان کرد تغییر و حرم فرقی نکرد
چون نگینی که رکابش بارها تعویض شد
هرکسی افسرده بود و از طبیبان چاره خواست
بینِ داروهاش شبهایِ حرم تجویز شد...
✍ #محسن_کاویانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#حضرت_معصومه_س_مدح
چنان پوشیده در نورست آن تندیس زیبایی
که باشد یکبهیک شایستهی القاب زهرایی
به دنیایش رضا سوگند، از بس محوِ حق بوده
جدا گردیده از آمال او امیال دنیایی
سواد معجرش آموخت بر شب پردهداری را
غبار مرکبش شد توتیای چشم بینایی
نخوانده نامه را پاسخ بگوید دختر موسی
به حیرت مانده ابناء بشر از این توانایی
چو بیند حضرت کاظم جواب نامه را گوید:
پدر قربان او گردد از این اِشراف و دانایی
بپرس از حضرت موسی بن جعفر این کرامت را
مگر علم لدنی گفته او را جای لالایی؟
شفاعت میکند از شیعیان در عرصهی محشر
تصور کن چقدر آنروز میگردد تماشایی
دمی که دید در غربت گرفتارست مولایش
عَلَم بر دوش شد در یاریِ مولا به تنهایی
کنیز شوکت شاهانهی او مادر گیتی
غلام همت مردانهی او بود آقایی
مسیر راه از فیض شما شد جادهی رحمت
به هر جایی که رفتی سبز شد باغ شکیبایی
حضور با شکوهت آبروی اهل ایران شد
حیا و غیرت ما ثبت شد در چرخ مینایی
قسم بر زینب کبری که در این کشور مولا
ز فرزندان زهرا میشود با گل پذیرایی
تویی آن زن که بعد از حضرت صدیقه و زینب
خدا شایستهاش دیده برای حکمفرمایی
غبار قبرت از علم لَدُن پُر بوده تا رفته_
فقاهت از سر کویت به سر حد شکوفایی
به دریای علومت دیدهام جمع فقیهان را
چنان غواصها در حال اقیانوسپیمایی
بزرگانی چنان بهجت اگر صاحبْنفس بودند
ز انفاس شما آموختند اعجاز عیسایی
به پیشت مجتهد با علم، و عارف با عمل آید
حساب عاشقان پاکست از این وسواس مبنایی
دلم با آرزوی "اشفعی لی" میشود آرام
که من را جز تولا و تبری نیست دارایی
گنه کارم من و ای عصمتِ حق، پردهپوشی کن
پناه آوردهام در سایهات از بیم رسوایی
✍ حجتالاسلام #سیدروح_الله_مؤید
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#حضرت_معصومه_س_مدح
هر صبحدم صبا متوسّل به عصمتش
شاید شود زیارت معصومه قسمتش
هرروز، آفتاب خراسان به سمت اوست
دیدار آشناست، میارزد به زحمتش!
در آیههای سورهی نورست مُستتر
همپایهی مودّت قربی محبّتش
با بوسه بر ضریح تو اثبات میشود
ملّاترینِ مجتهدین، مرجعیّتش
از جمکران بسوی تو آمد کبوتری
تکمیل درس معرفت مهدویّتش!
آرام میکند طپش رستخیز را
فردا اگر به لرزه درآید شفاعتش
از نامهای روز جزا روز ساعتست
آنجا قرار ما و شما، درب ساعتش
جارو به دست، خادمی آمد به خنده گفت:
بال فرشته راه ندارد به ساحتش
از خود گذشت تا به مقام رضا رسید
بالاترین مراتب عشقست هجرتش
آن کاشی شکستهی صحنم که دلخوشم
او را ندیده است کسی، تا مرمّتش...!
✍ #مهدی_جهاندار
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#حضرت_معصومه_س_مدح
این زن که خاکِ قم به وجودش معطر است
تکرار آفرینش زهرای اطهر است
تکرار آفرینش افلاک بر زمین
تکرار آفرینش عرش مصوّر است
این جلوۀ فرشتهصفت، این شکوهِ غیب
بر خاک مینشیند و از خاک برتر است
دست سخاوتش پر از آمال دوستان
چشم محبتش به غریبانِ مضطر است
همشیرۀ شقایق و همراز رازقی
با آفتاب مشرقی عشق خواهر است
این زن که از نیایش او مست عالماند
معصومه است، مریم آل پیمبر است
✍ #پروانه_نجاتی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_ولادت
چه افتخاری از این خوبتر که دختر شد
به نام فاطمه پیوند خورد و محشر شد
که آمد و به پدر شادی دوچندان داد
رسید و مایه ی آرامش برادر شد
هم از تمامی مردان سرش سرآمدتر
هم از تمام زنان قبیله اش سر شد
سرودن از حرمش لذتی مضاعف داد
چه لذتی که نوشتیم و صدبرابر شد
به لطف آنکه به طوف حریم او رفتیم
زیارت حرم طوس هم میسر شد
حرم نه جای کسی مثل من که این درگاه
محل آمد و رفت دوصد پیمبر شد
به ذرّه پروریش بس همینکه جبرائیل
در آسمان کریمانه اش کبوتر شد
مدینه فاطمه اش را شبی به ایران داد
و قم برای ابد با مدینه خواهر شد
شاعر: #محسن_ناصحی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
ذاکران امام حسین
اشعار ناب آیینی:
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_ولادت
والشمس ضحها شب ما سحر آمد
المنت لله که این غصه سرآمد
صد چله گرفتیم که آخر خبر آمد
از کعبه ما جلوه توحید درآمد
با آمدنش ناظم منظومه ما شد
تاج سر ما حضرت معصومه ماشد
ریحانه موساست! تجلی به زمین کرد
پس اهل زمین را همگی عرشنشین کرد
خود را بغل معدن فیروزه نگین کرد
چشمان پدر را چقدر فاطمهبین کرد
بانی شده این فاطمه معراج پدر را
جبرییل به پابوسی او ریخته پر را
در بین کریمان شده مشهور کریمه!
زهراست چه نزدیک و چه از دور کریمه
سجادهنشین در وسط طور کریمه
یا فاطر و یا فاطمه یا نور کریمه
این آرزوی ماست سلیمان شده باشیم
با چادر تو تازه مسلمان شده باشیم
ارثیه زهراست که پای تو ورم داشت
محراب به یک جلوه تو قامت خم داشت
با بودنت این قوم چه میخواست؟ چه کم داشت؟
احساس عجیبی به شما قوم عجم داشت
در پای شما مردن ما عین حیات است
صحن تو برابر به تمام عتبات است
از آینه بندان حرم نور به ما خورد
در صحن تو بی بی سر ما خوب هوا خورد
در قم به مشام دل ما بوی رضا خورد
هرکس گذرش خورد به این میکده جا خورد
دیدند همه مرقد تو مرقد زهراست
بی بی به خدا گنبد تو گنبد زهراست
نومید رسیدیم که امید بگیریم
هر نیمه شب از ماه تو خورشید بگیریم
خوبست به امضای تو تأیید بگیریم
یعنی که ازین خانه روادید بگیریم
بیمارترینیم شفا را بده بی بی
پس تذکره کرببلا را بده بی بی
در کشور شیعه سفرت امن و امان بود
هر کوچه زمان گذرت امن و امان بود
بر روی شتر دور و برت امن و امان بود
افتاد به هرجا نظرت امن و امان بود
چشمان کسی خیره به محمل نشد اصلا
سد گذرت جمع اراذل نشد اصلا
جز گل به سرت از روی بامی نرسیدست
بر محمل تو چشم عوامی نرسیدست
پایت طرف بزم حرامی نرسیدست
راه تو به دروازه شامی نرسیدست
شلاق سراغ تن تو هیچ نیامد
آتش طرف دامن تو هیچ نیامد
اما به سر عمه به جز زخم ندیدند
قدیسه ما را سر بازار کشیدند
با هلهله و خنده از او خطبه شنیدند
بند دل او را ته گودال بریدند
قداره کشی آمد و سرزیر عبارفت
برنیزه ی اولاد زنا نورخدا رفت..
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_ولادت
شوق نماز شُکر پدرها چه محشر است
وقتی خبر رسیده که نوزاد دختر است
دختر چه دختریست کریمه مطهر است
در یک کلام مظهر الله اکبر است
ریحانه بهشتی موسی بن جعفر است
بار دگر نشسته به منظور دیگری
موسای دیگری وسط طور دیگری
تابیده شد به عرش خدا نور دیگری
زهرا هبوط کرده زمین جور دیگری
خیر کثیر خانه باباست کوثر است
لولاک آمدست برای دو فاطمه
پیغمبران شدند گدای دو فاطمه
عالم فدای شرم و حیای دو فاطمه
ما سجده میکنیم به پای دو فاطمه
معصومه مثل مادر خود از همه سر است
نشنیده اند از لب او جز رضا رضا
دارد تپش تپش دل او یک صدا...رضا
طوری دل کریمه گره خورده با رضا
وابسته اش شدست دراین سالها رضا
خواهر نگو که دار و ندار برادر است
آمد به قم رسید گلستان درست کرد
چادر تکاند رحمت باران درست کرد
چه جنتی میان بیابان درست کرد
نوکر برای حضرت سلطان درست کرد
بختش بلند هرکه براین خانه نوکر است
جاده به جاده پشت سر یار راه رفت
بیمار بود با تن تبدار راه رفت
شکر خدا که دور ز اشرار راه رفت
در یک مسیر راحت و هموار راه رفت
این شأن واقعی نوامیس حیدر است
پادرد میکشید ولی خون جگر نبود
با مست های بی سرو پا همسفر نبود
آزرده از شلوغی بین گذر نبود
یعنی اسیر طعنه ی صدها نفر نبود.
حالا گریز روضه به یک جای دیگر است
آنجا که آفتاب بدون حجاب بود
رنگ کبود بر رخ زنها نقاب بود
پایین نیزه زیر کتک ها رباب بود
درآن میانه صحبت بزم شراب بود
بازین چه شورش است که هردیده ای تر است
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#حضرت_معصومه_س_مدح
با نگاهت، میزنم با قدسیان پر، در بهشت
میگذارم سر، بر این خاک معطر، در بهشت
آب سقاخانهات را هر زمان نوشیدهام
گوییا نوشیدهام از حوض کوثر، در بهشت
خوانده بودم: «با کریمان کارها دشوار نیست»
باز مبهوتم، در آوردم چرا سر در بهشت؟
خوب و بد، با هم، میان صحن تو، پر میزنند
نیست قانونِ «کبوتر با کبوتر...» در بهشت
کوه خضرم، ایستاده نه، که میآیم به سر
با هوای عطر تو، چون روز محشر، در بهشت
شهد سوهانهای شَهرت، برده است از خاطرم
طعم آن گندم که خوردم، شام آخر، در بهشت
رفتم از قم تا به مشهد، با قطار واژهها
تا که خواندم از برادر، پیش خواهر، در بهشت
گر چه دور از آن بهشت زیر پای مادرم،
جای مادر، سوی دختر، میکشم پر، در بهشت
چشمهی تسنیم و نهرند، اشکهای چشم من
پیش چشمم رد شد آخر، روضهی در، در بهشت
میشود یعنی بخوانی در قیامت هم مرا؟
تا بخوانم از شکوهت، بار دیگر در بهشت
ما به جای قبر پنهان، زائر صحن توایم
فاطمه! ما را شفاعت کن، چو مادر، در بهشت
شاعر: #قاسم_صرافان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
ذاکران امام حسین
٣
(سرود حضرت معصومه س)
ذالقعده از راه آمد
اول مه ماه آمد
امشب مدینه گردیده چون گلشن
چشم موسی بن جعفر گشته روشن
معصومه آمد٢
نسیم جنت آمد
بر همه رحمت آمد
نخل ولایت امشب ثمر داده
عروس زهرا امشب قمر زاده
معصومه آمد٢
مدینه غرق نور است
بر پا جشن و سرور است
از مقدم معصومه شادی برپاست
شادمان اندر جنان قلب زهراست
معصومه آمد٢
نجمه با عطر و بویش
بوسه زند به رویش
خنده زند موسی بن جعفر امشب
آمده در جهان تالی زینب
معصومه آمد٢
در شب میلاد تو
هر شیعه شد شاد تو
جای گل ریزد از آسمان انجم
از خراسان پل زدم تا شهر قم
معصومه آمد٢
دخت هفتم شه دین
رحمت حق بر زمین
برپا شد در عالم جشن تبارک
میلاد خواهر رضا مبارک
معصومه آمد٢
#رضا_یعقوبیان
#ولادت_حضرت_معصومه_س
@nohe_sonnati
۴
(سرود حضرت معصومه س)
گل باغ محمد،در این عالم خوش آمد
مدینه گشته امشب وادی طور
دوباره سر زده نورالانور
گل موسی بن جعفر۲
مهی دیگر عیان شد،صفابخش جهان شد
سپهر دینِ حق را اختر آمد
گلی از گلشن پیغمبر آمد
گل موسی بن جعفر٢
رسید از لطف داور،گل موسی بن جعفر
بود آیینه ی زهرای اطهر
جهان از عطر و بوی او معطر
گل موسی بن جعفر٢
کریمه آمد امشب،فهیمه آمد امشب
رسد بر جان عالم عطر و بویش
بُوَد دست تمام ما به سویش
گل موسی بن جعفر٢
جهان گردیده گلشن،رضا چشم تو روشن
رسیده خواهر مظلومه ی تو
بُوَد جان جهان معصومه ی تو
گل موسی بن جعفر٢
شده آیینه بندان،رضا خوشحال و خندان
بود امشب رضا محو نگاهش
زند بوسه مکرر روی ماهش
گل موسی بن جعفر٢
رسیده هدیه از رب،بود ثانی زینب
چنان زینب بود روح کرامت
کند جود و سخای او قیامت
گل موس بن جعفر٢
مه شهر قمی تو،پناه مردمی تو
تویی معصومه و اخت الرضایی
امید شیعیان مرتضایی
گل موسی بن جعفر٢
تو لطف بی نهایت،منم امشب گدایت
کرم کردی شدم از لطف و احسان
گل موسی بن جعفر بر تو مهمان
گل موسی بن جعفر٢
اگر چه از تو دورم،ز لطفت غرق نورم
شب میلادتان بر تو پناهم
به حق مادرت بنما نگاهم
گل موسی بن جعفر٢
گل باغ ولایی،همه امید مایی
نظر بنما ز رحمت بر دل ما
شود حل با نگاهت مشکل ما
گل موسی بن جعفر٢
به بستان تو خارم،کسی جز تو ندارم
به روی قلب من حک گشته نامت
حسابم کن مرا هم یک غلامت
گل موسی بن جعفر٢
تویی تو بود و هستم،دلِ خود بر تو بستم
خدا را شکر که از روز ولادت
گل زهرا به تو دارم ارادت
گل موسی بن جعفر٢
گدایی بینوایم،نما امشب دعایم
ولایت در دو عالم آبرویم
بود دیدار قبرت آرزویم
گل موسی بن جعفر٢
#رضا_یعقوبیان
#ولادت_حضرت_معصومه_س
@nohe_sonnati
۵
(سرود حضرت معصومه س)
شهر یثرب از شادی،با صفا شده امشب
هر دلی از این شادی،در نوا شده امشب
یا رضا مبارک باد۲
ماهی از تبار نور،جلوه گر شده امشب
فاطمه ی معصومه،آمده ز سوی رب
یا رضا مبارک باد٢
شادمان از این مولود،گشته هفتمین مولا
خنده بر لب او از،مقدم گل زهرا
یا رضا مبارک باد٢
آمده در این دنیا،فاطمه ی معصومه
خواهر رضا باشد،مهربان و مظلومه
یا رضا مبارک باد٢
باشد این گل نورس،همچو فاطمه اطهر
بر رویش زند امشب،خنده موسی جعفر
یا رضا مبارک باد٢
یاحضرت معصومه،کرده ای به من احسان
من به شام میلادت،بر شما شدم مهمان
یا رضا مبارک باد٢
ای صفای این عالم،آمدم به سوی تو
گشته ام ز لطف حق،مست عطر و بوی تو
یا رضا مبارک باد٢
#رضا_یعقوبیان
#ولادت_حضرت_معصومه_س
@nohe_sonnati