eitaa logo
کانون ذاکران امام حسین زرند
259 دنبال‌کننده
628 عکس
174 ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۞﴾﷽﴿۞} ⚫️مراسم عزای دهه ی دوم محرم⚫️ ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ 🎤سوره یاسین: محمد سجاد بهشتیان ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ 🎤سخنران: نور الدین نور الدینی ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ 🎤زیارت نامه حضرت زینب: کربلایی مهدی مختاری ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ 🎤روایتگری: کربلایی ظهیر صادقی ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ 🕖زمان و مکان: چهارشنبه 27تیر _ هم زمان با نماز جماعت مغرب و عشاء باغ هجده هزاری_ سالن اجتماعات مسجد امام خمینی(ره) ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ 🔹لینک کانال روبیکا، هیئت خادمین بقیة اللَّه            https://rubika.ir/khademin_baghiatalah ...................................... 🔹لینک کانال ایتا هیئت خادمین بقیة الله: https://eitaa.com/dkitla ...................................... 🔹لینک پیج صدا برداری هیئت خادمین بقیة الله: https://rubika.ir/heiat_khadmin_biqiyt_allah ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ {هیئت خادمین بقیة اللَّه}
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
📜 ... ثُمّ إنّهُ رَكِبَ عَلىٰ صَدرهِ الشريف، و وَضعَ السيفَ فٖي نَحره، و هَمّ أنْ يَذبحَه، ▪️شمر ملعون وارد گودال قتلگاه شد و بر سینه مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام نشست و شمشیر را کشید و بر گلوی مطهر آن حضرت گذاشت و آمد تا سر مبارک را ذبح کند، 📜 فَفتَحَ عَينَيه في وَجهِه فَقالَ لَه الحُسين علیه‌السلام: يَا ويلك مَن أنتَ؟ فَقد إرتَقَيتَ مُرتَقَىٰ عَظيمًا؛ فَطالَ‌ما قَبَّلَهُ رَسولُ الله ▪️که در این هنگام چشمان سیدالشهداء علیه‌السلام کمی باز شد و با صدای بی‌رمقی به آن ملعون فرمودند: وای بر تو! تو کیستی؟ بر جایگاه بلندی بالا آمده‌ای! آنجایی را که نشسته‌ای، دائماً رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌بوسید... 📚ینابیع المودّة، ج۳، ص۸۳ 📚ناسخ‌التواریخ،سیدالشهداء علیه‌السلام، ج۲ ص۳۸ 🩸به سمت گودال از خیمه دویدم من …| وقتی که چادر زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها زیر پایش گیر می‌کند و به زمین می‌خورد … در نقل‌ها آمده است: 🥀 هنگامي كه سیدالشهداء علیه‌السلام به زمين افتاد، حضرت زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها از درب خيمه خارج شد، در حالي كه ندا سر مي‌داد: واي از مصيبت برادرم! واي از مصيبت آقا و بزرگم! 📋 و رَكَضَتْ نَحوَ الْمَعرِكَةِ و هِيَ تارَةً تَعثُرُ بِأذْيالِها و تارَةً تَسقُطُ عَلیٰ وَجهِها مِن عِظمِ دِهشَتِها ▪️و دوان دوان به سمت معركه می‌رفت و در اين‌حال، گاهي پايش به پايين لباسش گير مي‌كرد و زمین می‌خورد و گاهي از شدت مصيبت و دهشت، اختیار دست و پایش را از دست می‌داد و با صورت بر زمين مي‌افتاد. 📚معالي السبطين ج٢ ص٣٧ 🩸«آتش»، دور تا دور زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها زبانه می‌کشید؛ اما آن حضرت همان جا ایستاده بود … در نقلی آمده است: 🥀يكى از سربازان لشکر عمر بن سعد گويد: بانوى بلند قامتى را كنار خيمه‌اى ديدم... 📋 و النّارُ تَشتعِلُ مِن جَوانِبها، ▪️در حالى كه از هر طرف، آتش به سمت آن زن، شعله می‌کشید. 🥀 آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مى‌كرد و دستهايش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مى‌زد، و گاهى وارد آن خيمه مى‌شد، و بيرون مى‌آمد. با سرعت نزد او رفتم و گفتم: 📋 يا هٰذِِهِ ما وُقُوفُكِ هٰاهُنا، و النّارُ تَشتَعلُ مِن جَوانِبِك، و هٰؤلاءِ النِّسوَة قَد فَرَرنَ، و تَفَرّقنَ و لَم تَلحِقي بِهِنّ، و مٰا شَأنُك؟ ▪️اى زن! مگر شعله‌های آتش را نمى‌بينى؟ این زن‌ها همگی فرار کرده‌اند؛ تو چرا مانند ساير زنان فرار نمی‌كنى؟! 📋 فَبكَتْ زَینبُ، و قالَت: ياشَيخ! إنَّ لَنا عليلاً في الخيمة، و هُو لا يَتَمكّنُ مِن الجُلوسِ و النُّهوضِ، فَكيفَ أفارقُه، و قَد أحاطَ النّارُ بهِ ▪️در این‌هنگام، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به گریه افتاد و فرمود: اى‌مرد! ما شخص بيمارى در ميان اين خيمه داريم كه قدرت نشستن و برخاستن ندارد، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اينكه آتش از هر سو به طرف او شعله مى‌كشد... 📚معالی السبطین، ج٢ ص 🩸ای‌عمّه‌جان! به زن‌ها و بچه‌ها بگویید تا فرار کنند … در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی که به خیمه‌ها هجوم آوردند و خیمه‌ها ذاذلع آتش کشیدند، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به محضر إمام سجاد علیه‌السلام رسید و فرمود: 📜 يا بَقيّةَ المٰاضينَ! و ثِمالَ البٰاقينَ! قَد أضرَمُوا النّارَ في مَضارِبِنا ، فمٰا رأيُكَ فينا؟ ▪️اى يادگار گذشتگان و پناه باقيماندگان! خيمه‌ها را آتش زده‌اند؛ چه كنيم؟ 🥀 امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: 📜 عَلَيكُنَّ بِالفَرار! ▪️هر چه زودتر به بیابان‌ها فرار كنيد! 📜 فَفَرَرنَ بَناتُ رَسولِ اللّهِ صائحاتٍ، باكياتٍ، نادباتٍ ▪️همه مخدّرات و دختران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در حالى كه گريان بودند و فرياد مى‌زدند، فرار كردند و سر به بيابان‌ها گذاشتند. 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
اشعار شام غریبان و دفن سیدالشهدا شعر شام غریبان اینکه جان دادنِ تو طول کشید خواستی حمله ها به شب بکشد دختران تو کم نگاه شوند غارت خیمه ها به شب کشید گفت زینب :همه فرار کنید معجرِ خود گرفته و بِدَوید هر کجایی که گیر افتادید متوسل به مادرم بشوید ابن کعب و یکی دوتای دگر چادر و گوشواره را بردند خاکها را که زیر و رو کردند روی نی شیرخواره را بردند رختِ زنهای کوفه با سوغات بعد از امشب ، تمام ، نُو بشَوَد زینبت با لباس ِ پاره شده سرِ بازارِ کوفه هُو بِشَوَد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
ناله بزن که اومده شام غریبان حسین ببین تو حال زینب وُ شده پریشان حسین امشب به بالین حسین زینب عزاداری کند امشب سکینه دخترش پیش پدر زاری کند آه و واویلا ، آتیش زدن حیمه ها رو آواره کردن ، تو کربلا بچه ها رو ای حسین مظلوم (۴) دلا بسوز دلا بسوز شام غریبان اومده چون ماردرش تو قتلگاه با چشم گریان اومده مادر میگه حسبن من عزیز من دلبر من صد پاره تن شدی چرا ای تو گل پرپر من ای حسین من ، بگو که چی اومده سرت؟ آه و واویلا ، چرا بریده حنجرت ؟ ای حسین مظلوم امشب صدای مادری پیچیده توی علقمه قطع الیمین شدی چرا برات بمیره فاطمه آید نوای مادری با ناله و با سوز و آه پاشیده از هم پیکرت افتاده ای در قتلگاه آه و واویلا ، شام غریبان اومده مادر حسین ، چرا پریشان اومده ای حسین مظلوم فردا چه پیش آید خدا بر حال و روز قافله کعب نی و سیلی و خار با پای پُر از آبله زینب کجا و کوفه و اسیری و شام بلا دشنام و سنگ و هلهله رحمی نکردن دشمنا آه و واویلا ، زینب و شاه شهدا آه و واویلا ، زینب و سرهای جدا ای حسین مظلوم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
خدایا ، همه صحرا پرِ خونه واویلا ، دیگه شام غریبونه امشب شب فراق ، بین حسین و من من ماندم و دگر ، یک عمرِ پر مَحَن آه ، کو علمدار ، مانده تنها ، زینب زار وای،ای حسین جان،ای حسین جان،ای حسین جان (۲) امان از ، غصه های بی شماره افتاده ، پیکرای پاره پاره رفته به نیزه ها ، راس حسین من خون بارد از غمش ، از هر دو عین من آه ، آهِ زینب ، روی نیزه ، شاه زینب وای،ای حسین جان،ای حسین جان،ای حسین جان می بوسم ، رگهای گردن تو می میرم ، از غم نبودن تو رفته ز دست من ، دار و ندار من امشب شده خزان ، باغ و بهار من آه ، شد جسارت ، خیمه هامون ، رفته غارت وای،ای حسین جان،ای حسین جان،ای حسین جان 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
علیه‌السلام 🔹تنهای تنهای تنها🔹 این کیست تنهای تنها مانده‌ست بین سواران محکم‌تر از کوهساران جاری‌تر از جویباران آه از غم واژه‌هایش، از غربت آشنایش مانده طنین صدایش، در خاطر روزگاران: «ای مسلم! ای هانی! ای حرّ! تنهایی‌ام را ببینید آیا مرا یاوری نیست؟ پاسخ بگویید یاران! ای یکه‌تازان میدان ای شیرمردان خالص رفتید و ماتم گرفتند در خیمه‌ها بی‌قراران» فریاد تنهایی او پیچید و... بر خاک جنبید، لب‌های لبیک‌گویان تن‌های چابک‌سواران گرد و غباری به پا خاست آن مرد را دوره کردند شمشیرزن‌ها از این سو، از آن طرف نیزه‌داران در خیمه‌ها چشم‌هایی مانده به راه سواری نومید یا رب مبادا چشمان امیدواران 📝 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
علیه‌السلام 🔹پیراهن مهتاب🔹 یک دشت پر از عطر خوش پیرهن توست باور کنم این باغ گل سرخ، تن توست؟! هی پلک زدم، زنده شد آن لحظه برایم این چشم، پر از صحنۀ پرپر شدن توست باید بروم سر به بیابان بگذارم امروز که هر گوشۀ صحرا وطن توست هفتاد و دو خورشید که افتاده بر این خاک هفتاد و دو زخمی که نشان از بدن توست... ای سورۀ شمسی که بر این خاک، غریبی پیراهن مهتاب از امشب کفن توست 📝 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
علیه‌السلام 🔹عطر سیب🔹 بادها عطر خوش سیب تنش را بردند سوختند و خبر سوختنش را بردند نیزه‌ها بر عطشش قهقهه سر می‌دادند زخم‌ها لالۀ باغ بدنش را بردند دشنه‌ها دور و بر پیکر او حلقه زدند حلقه‌ها نقش عقیق یمنش را بردند... بادها سینه‌زنان زودتر از خواهر او تا مدینه خبر آمدنش را بردند یوسف آهسته بگویید، نمیرد یعقوب گرگ‌ها یوسف گل‌‏پیرهنش را بردند 📝 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
علیه‌السلام علیهاالسلام فرازی از یک 🔹صد حنجره فریاد🔹 دید بالای بلندی ازدحام صد حرامی، دور یک بیتُ‌الحَرام حمله‌ور، بر کعبه دید اصحاب فیل دشتی از نمرود گِرد یک خلیل.. کَعب نی‌ها گِرد کعبه، در طواف سنگ‌ها دارند قصد اعتکاف.. «دیده‌ای تلفیق خون و خاک را؟ بر زمین افتادن افلاک را؟» دیده‌ای مرگی بدین حَد، باشُکوه؟ دیده‌ای تکیه دهد بر نیزه کوه؟ دیده‌ای پَرپَر، گُل احساس را؟ دیده‌ای یک یاس و، صد‌ها داس را؟ دیده‌ای صد سنگ و یک آیینه را؟ نُو به نُو، صد کینۀ دیرینه را؟.. ماهتابی با شفق، آمیخته‌ست خون پیشانی به رویش ریخته‌ست.. زخمه‌ها در پردۀ بیداد بود یک گلو، صد حنجره فریاد بود :: دید بالای بلندی، خواهر‌ است دست او گه بر فلک، گه بر سر است درد، در دل بود بر لب آه داشت یا «رسول‌الله» و «یا الله» داشت.. هر دو تن، گویی دو بی‌جان پیکرند شاهد جان دادن یکدیگرند در صدای او، ولی جوهر نبود جوهر گفتار، با خواهر نبود.. در نگاه خود، پیام صبر داشت کوه را با استواری وا گذاشت ای امید من برو اینجا مباش خود نمک بر زخم‌های من مپاش.. رُو به خیمه رهبری آغاز کن خار، بَر کَن، راه طفلان باز کن ماه من، منظومه‌ام را کن رَصَد بوی آتش بر مشامم می‌رسد.. آسمان در شب، پر از اَنجُم شود در دل شب، قرص ماهم گم شود جستجوی خویش را دنبال کن گر نجُستی، روی در گودال کن.. کودکان ما همه دُر‌دانه‌اند گِرد شمع داغ‌ها پروانه‌اند بر سر بیمار من تیمار باش در کنارش کاروان‌سالار باش.. :: هر چه گفتش چشم بربند از حسین زینب، امّا دل نمی‌کَند از حسین داشت یک تن بیمِ جان دو امام گاه در گودال، دل، گه در خیام زین طرف، بی‌یار، مانده یک غریب ز آن طرف، بیمار می‌خواهد طبیب مرغ دل، گه در حرم، پَر می‌کشید گه به سوی قتلگه، سر می‌کشید.. بود زینب، مُحرِمِ حجّ وفا گه به سوی مَروه، گاهی در صفا زیر پایش دید می‌لرزد زمین رنگ گردون، همچو روی شرمگین.. آب‌ها، گویی تلاطُم می‌کنند بادها هم، راه خود گم می‌کنند جامه گردون در خُم نیلی زند خود به روی خود، شفق سیلی زند ز آسمان، خورشید باشد جلوه‌گر یا که داغی را نهاده بر جگر؟.. رنگ از مهتابِ روی او پرید بوی پرپر گشتن گُل را شنید عشق، کوه صبر را از جای کَند رفت سوی مجمر آتش، سپند پای از ره ماند، امّا دل دواند بر زمین چون سایه، خود را می‌کشاند.. با تن بی‌جان، سوی جانانه رفت شمع، سوسو می‌زد و پروانه رفت.. آمد و دید از عِناد قوم کین گوشوار عرش، بر روی زمین.. بانگ زد: آیین مهمانی‌ست این؟ کافران! رسم مسلمانی‌ست این؟.. آه ای نفرین بی‌حد، بر شما نیست آیا یک مسلمان در شما؟ این گلو را مصطفی بوسیده‌ست صد گُل از گلبرگ رویش چیده‌ست.. دیدۀ او،‌ مشعل اُمّ‌القُرا‌ست سینۀ او، لوح محفوظ خداست سرخ بود این گُل، که بر آن رنگ زد؟ کی به یک آیینه، صد‌ها سنگ زد؟ این شَفَق‌رخسار، ماه زینب است کعبۀ دل، قبله‌گاه زینب است.. از لبش دارد حیات، آب حیات دست هَستی خواهد از دستش برات.. :: دیده‌ای در پیش چشم خواهری خنجری و، قاتلی و، حنجری؟.. دیده‌ای روی حریر، الماس را؟ دیده‌ای داسی نبُرّد یاس را؟.. خواهر از این سو و از آن سو، عدو بود یک خنجر، به روی دو گلو گر چه او را طاقت دیدن نبود هم‌چنان‌ وحی،‌ آمد از بالا فرود لیک با او هاله‌ای از نور بود چشم خفّاشان به رویش کور بود از خدای عشق، نیرو می‌گرفت صبر، زیر بازوی او می‌گرفت پیکر بی‌جان خود را می‌کشاند می‌فتاد و عشق او را می‌دواند تا حسین از عزم او آگاه شد صحنه بیش از زخم‌ها، جانکاه شد گفت، ای همسَنگر من خواهرم ای تو ناموس خدا رُو در حرم.. باز سوی خیمه‌ها پیمود راه ای قلم برگرد سوی خیمه‌گاه.. بس زبان افصح اینجا لال شد کسی چه می‌داند چه در گودال شد.. هر قلم اینجا شکسته بهتر‌ است جز لبان عشق، بسته بهتر‌ است :: نِی توان دارد زبان، بر گفتنش نِی دلی را طاقت بشنفتنش.. آیه‌های عاشقی تفسیر شد خنجری با حنجری درگیر شد.. باغ را عطر خدا پُر کرده بود کربلا را دو صدا پر کرده بود خواهری گفتا: به قربان سرت بانویی گفتا: بمیرد مادرت آسمانا، گریه سر کن بر زمین «سر بریدند آسمان را در زمین» 📝 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
علیه‌السلام علیهاالسلام 🔹آخرین نگاه🔹 پیش از غروب بود، که آب از سرم گذشت آهی کشیدم و نفس آخرم گذشت من التماس ماندن و او شوق وصل بود چون اشک از برابر چشم ترم گذشت پنجاه و چار سال به او چشم دوختم فرصت نشد که خوب به او بنگرم، گذشت... یک آن تمام خاطره‌هایی که داشتیم با آن نگاه آخرش از خاطرم گذشت دلشوره داشتم که پس از او چه می‌شود؟ او رفت و باد از طرف معجرم گذشت آتش گرفت خیمۀ قلبم، چه آتشی! کار از به باد رفتن خاکسترم گذشت دیدم بریدن نفس قتلگاه را دیدم که روی خاک... نشد باورم، گذشت... تا بود، آب در دل خیمه تکان نخورد تا رفت، آب از سر اهل حرم گذشت 📝 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
علیه‌السلام 🔹مهدی موعود🔹 کشتی باورمان نوح ندارد بی‌تو زندگی نیز دگر روح ندارد بی‌تو لحظه‌ها در غم هجر تو کفن پوشیدند همۀ خاطره‌ها زهر بلا نوشیدند... یک طرف جنّتی از آیۀ قرآنی بود یک طرف دوزخی از لشکر سفیانی بود... آسمان تیره شد و پشت زمین تیر کشید تا خزان خم شد و بر جدّ تو شمشیر کشید آری این آیت حق مثل علی مظلوم است او جگر گوشۀ زهراست، ولی مظلوم است... آن که با شور دعا بر عرفات آتش زد عطشش بر جگر نهرِ فرات آتش زد بین تقدیر و عطش هَروله می‌کرد حسین رفتنش خون به دل قافله می‌کرد حسین... روز و شب بی‌تو ببین شام غریبان شده است و سری بر سر نی قاری قرآن شده است نخل‌ها هم پس از این واقعه شاعر شده‌اند ذاکر حرّ و حبیب بن مظاهر شده‌اند داغ هفتاد و دو آلالۀ بی‌سر با توست سیصد و سیزده آیینۀ باور با توست... جاده‌ها چشم به راه‌اند، بیا، زود بیا! جان به لب آمده، ای مهدی موعود،‌ بیا! 📝 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
۞﴾﷽﴿۞} ⚫️مراسم عزای دهه ی دوم محرم ⚫️ ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ـ 🎤قرائت زیارت عاشورا: کربلایی مهدی مختاری ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ همراه با اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء 🕖زمان و مکان: هر روز ساعت 18:30 بلوار حاج قاسم _ نبش حاج قاسم ۱۵_ سقاخانه حضرت ابوالفضل(علیه السلام ) ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ 🔹لینک کانال روبیکا، هیئت خادمین بقیة اللَّه            https://rubika.ir/khademin_baghiatalah ...................................... 🔹لینک کانال ایتا هیئت خادمین بقیة الله: https://eitaa.com/dkitla ...................................... 🔹لینک پیج صدا برداری هیئت خادمین بقیة الله: https://rubika.ir/heiat_khadmin_biqiyt_allah ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ {هیئت خادمین بقیة اللَّه}