اشعار ناب آیینی:
#امام_باقر_ع_شهادت
خواهم کنم روایت، با صوتِ آشکارا
یک گوشه از تمامِ، غوغای کربلا را
وقتی که مرکب آمد بی راکبش ز گودال
حالِ حرم بهم ریخت، عصمت شد آشکارا
از پردههای خیمه بیرون شدند زنها
لطمهزنان به صورت، خَستند قلب ما را
من بودم و امامم، یعنی امام سجاد
مَحرم نمانده بود از اَقوام، خیمهها را
دیدم که بانوان تا، گودال میدویدند
سعیِ صفا و مروه اینجاست نینوا را
بر سر زنان تمامِ اهل حرم به گودال
کردند جمله بر پا اهلِ سما عزا را
کعبه حسین بود و اهلِ حرم به گِردش
با چشمِ خویش دیدیم خونبارشِ مِنا را
من همرهِ رقیه ملحق شدم به عمه
غلطان بهخاک دیدم فرزند مصطفا را
با گوشه چشمِ جدم، عمه به خیمه برگشت
نگذشت دیری اما، دیدم چنین قضا را
"وَالشمرُ جالِسٌ" وای، با چکمه روی سینه
دیدیم ساعتی بعد، آقای سر جدا را
بی سر عزیز زهرا افتاده بود بر خاک
این است عشقبازی با بندگان خدا را
تنگِ غروب بود و حکمِ امیرِ لشکر:
عریان کنید اینَک ابدانِ کشتهها را!
تنها همه به صحرا، سرها همه به نیزه!
نه با کسی مروت، نه با کسی مدارا
دیدم تمامِ سرها بر نیزهها چو خورشید
کردند سوی سرها، پرتاب سنگِ خارا
در بینِ آتش و دود شد صحبت از اسارت
از عمهاَم بجویید دنبال ماجرا را...
✍ #محمود_ژولیده
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امام_باقر_ع_شهادت
از سن کودکی شده غم آشنای من
باد خزان وزیده به دولتسرای من
بغض و شرر گرفته مسیر صدای من
بالا گرفته کار دل و گریه های من
خاک مزار من ز جفا بی نصیب نیست
زائر نمانده دور حریمم، عجیب نیست
مانند من امام غریبی، غریب نیست
گریه کنید اهل منا در عزای من
اهل زمانه غصه به قلبم رساندهاند
بر روح و جان من، غم و غربت چشاندهاند
من را به روی مرکب سمی نشاندهاند
از زهرِ زینِ اسب، ورم کرده پای من
از کودکی رسیده به من چهرهای کبود
در کربلا و کوفه و جولانگه یهود
از بس که زخمهای تنم در فشار بود
مانده نشان سلسله بر جای جای من
بر روی خار سخت مغیلان دویدهام
از ابن سعد و حرمله طعنه شنیدهام
هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیدهام
این روضههاست گوشهای از ماجرای من
بازار و ازدحام نرفته ز خاطرم
آتش ز پشت بام نرفته ز خاطرم
بزم حرامِ شام، نرفته ز خاطرم
مانده ز شام کرب و بلایی برای من
یادم نرفته چشم ترِ عمه زینبم
آتش گرفته بود، پر عمه زینبم
یاد لباس شعلهور عمه زینبم
فریاد میکشد جگر مبتلای من
من روضهخوان غربت عمه رقیهام
مردم شکست، حرمت عمه رقیهام
آه... از شب شهادت عمه رقیهام
تغییر کرده صحبت و حال و هوای من
یاد غروب کرب و بلا زار و مضطرم
آن خاطرات میگذرد از برابرم
یک عمر یاد تشنگی جد اطهرم
ذکر حسین گشته دعا و نوای من
داغش برای اهل ولا سینه سوز ماند
بی حال، زیر خنجر آن کینهتوز ماند
در زیر آفتابِ بیابان سه روز ماند
اعضای جدِ تشنهلب و سر جدای من
✍ #محمدجواد_شیرازی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#امام_باقر_ع_شهادت
روضه میخوانم از زبان کسی
که خودش داغ کربلا دیده
در حوالیِ قتلگاه حسین
خولی و شمر بی حیا دیده
باقرالعلم اینچنین فرمود
جدّ ما را به پنج حربه زدند
لشگری با تمام بی رحمی
به غریبی هزار ضربه زدند
یک نفر با هجوم شمشیرش
عدهای با هزار سر نیزه
بر تنش زخم بی شماره نشست
تیر بر تیر، نیزه در نیزه
یوسف افتاد بین صدها گرگ
پنجههایی پلید چنگش زد
آنکه بی تیر بود و بی نیزه
از همان راه دور سنگش زد
یوسف افتاد بی رمق در خاک
پیش چشم اله و محبوبش
بی حیایی رسید و با کینه
زد به زخم حسین با چوبش
دادِ زینب بلند شد اینجا:
پسر مادر مرا نزنید
تن صد چاک و بی دفاعش را
دیگر اینگونه با عصا نزنید
✍ #مجتبی_شکریان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند
ختم وترحیم خوانی:
#مسلمیه
زبان حال سر جناب مسلم علیهالسلام
دارم وصیت میکنم شاید نیایی
با باد صحبت میکنم شاید نیایی
دارد مسیرت را نشانم میدهد باد
از روی دروازه تکانم میدهد باد
با داغِ بیاندازه میگِریم که برگرد
از بِین این دروازه میگِریم که برگرد
با سر میان کوفیان مهمانم آقا
تا لحظهای که میرسی میمانم آقا
روزی که میآیی مرا بشناس وقتی
از روی این دروازه آویزانم آقا
هر روز سنگم میزنند از دور و نزدیک
بازیچهی تمرینِ این طفلانم آقا
هر روز یک دندان من کم میشود تا...
قربان دندانت شود دندانم آقا
شرمندهام اینجایَم و بال و پَرم ریخت
دیدی که کوفه خاکِ عالم را سرم ریخت
من با چه رو گویم نیا رویی نمانده
قلبم پُر از درد است و دارویی نمانده
دستی که بیعت داد دستم را شکسته
از بس مرا زد زخمِ بازویی نمانده
طفلان من از گوشهای دیدند من را
از زخمهای کوفه اَبرویی نمانده
نزدیک نه از دور کوفی دورهام کرد
آنقدر زد تا دید پهلویی نمانده
تا دِق نکرده زینب از بیراهه برگرد
گهوراه تا نَشکَسته با ششماهه برگرد
هرچیز کم باشد در اینجا غم زیاد است
در کوفه میبینی که نامحرم زیاد است
از خیزران و تازیانه حرف کم نیست
از خار و سنگ و کعب نِی مرحم زیاد است
ششماهه نه حتی برای مردها نیز..
یک تیغه از تیرِ سهشعبه هم زیاد است
دست نوازش با یتیمی نیست اما
پنجه برای گیسوی درهم زیاد است
آبی برای تشنگان اینجا ندارند
در شهر گویا طفلِ بی بابا ندارند
تنها شدم تا سر به زیری را بفهمم
شد بسته دستم دستگیری را بفهمم
هِی سنگ خوردم زخم خوردم طعنه خوردم
تا رنج بازار و اسیری را بفهمم
من را به زنجیرش میانِ کوچه گرداند
تا زخمِ پاهای کویری را بفهمم
دندان من خون شد به یادِ دختر تو
تا دردِ دندانهایِ شیری را بفهمم
دلها در اینجا سنگِ دیوار است برگرد
وقتِ حراجیهایِ بازار است برگرد
#حسن_لطفی
#صلوات
#مسلمیه
#شهادت_حضرت_مسلم_علیه_السلام
در شهر غم نشان ز هوای بهاره نیست
حتی در آسمان کبودش ستاره نیست
گرچه سفیر لایق رویت نبوده ام
دیگر به کوفه نیز امیدی دوباره نیست
درها به روی باغ نگاهم که بسته شد
دیدم درون باطنشان جز شراره نیست
دعوا سر بریدن راس ستاره هاست
فرقی میان مقتل و دارالعماره نیست
سنگی که خورد بر لب و دندان مسلمت
بدتر ز نعل مرکب صدها سواره نیست
آغوشت ای حسین پناه رقیه است
سهمت ز زندگی بدن پاره پاره نیست
#حسین_جعفری
#صلوات 👉
کانون ذاکران امام حسین زرند
#امام_باقر_ع_شهادت
زهر ملعون، نفست را به شکایت انداخت
گوشهی حجره تو را سخت به زحمت انداخت
داری از درد چه بدحال به خود میپیچی
مثل لب تشنهی گودال به خود میپیچی
چه غریبانه کف حجره زمینگیر شدی
چقدر بیشتر از سن خودت پیر شدی
زهرِ ملعون، چه به روزِ جگرت آورده
خندهی حرمله را در نظرت آورده
خواستی آب بنوشی، جگرت تیر کشید
عطشت، علقمه را زود به تصویر کشید
زهر نه، گریهی بسیار تو را خواهد کشت
روضهی دست علمدار تو را خواهد کشت
سالها رفته، ولی خوب به خاطر داری
با رقیه دلتان سوخته چندین باری
مو به مو، طعنهی اغیار به یادت مانده
ازدحامِ سر بازار به یادت مانده
دل پُر خون تو، از غصه لبالب میشد
چادری در ملأعام معذب میشد
✍ #وحید_قاسمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
کانون ذاکران امام حسین زرند
🤔هیئتهای مذهبی بگوش..
😢توطئه ای دیگر با نام دین.
🔻چاپ لیوانهای مذهبی پذیرایی.
🔻لیوانهایی که پس از مصرف.
🔻بلافاصله در سطلهای زباله.
🔻و خیابانها زیر پای عابرین .
🔻مورد بی حرمتی و سوژه دشمن.
🔻و رسانه های معاند قرار میگیرید.
👈نشرحداکثری و رسوائی دشمن.
@sahelbandegi
سلام عرض ادب و احترام سفر زیارتی مشهد مقدس رفت و برگشت با قطار هتل اپارتمان نزدیک حرم منو انتخابی 7روزه یعنی 4شب و 5روز و دو روزم تو راه حرکت 26 تیر ماه تلفن تماس 09133876379
@rozeh_daftari - کانال روضه دفتری.mp3
159.9K
.
❣﷽❣
🎆 #زمزمه_امام_باقر_ع
🎆 #سینه_زنی_امام_باقر_ع
🎆 # #واحد #شور
🎆 #سبک ای خسرو خوبان نظری سوی گدا کن
خون گریه کن از ماتم من شهر مدینه
سینه بزن از آنچه مرا هست به سینه
🎆ای وای غریبم
دشمن به دل زخمی من زهر ستم ریخت
هی داغ به داغم زد و هی غم روی غم ریخت
🎆ای وای غریبم
افتاده شرر بر جگرم ، سوخت تن من
گردیده کفن بر بدنم پیرهن من
🎆ای وای غریبم
دیدم به تن غرق تبی سلسله بستند
زنجیر به دست من و یک قافله بستند
🎆ای وای غریبم
جا دارد از این غصه دل سنگ بگیرد
من دیده ام از فرط عطش ، طفل بمیرد
🎆ای وای غریبم
من دیده ام از نوک سنان لاله چکیده
زهرا شد عزادار بر آن راس بریده
🎆ای وای غریبم
(#میثم_مومنی_نژاد )
کانال روضه دفتری👇👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari - کانال روضه دفتری.mp3
752K
❣﷽❣
🔘 #سینه_زنی_امام_باقر_ع
🔘 #سبک حسین سرباز ره دین بود
من وارث غمهای کربلایم
از کودکی در محنت و بلایم
چکد اشکم زعین
بهر جدم حسین
دیدم به چشمان پر ازخون
جسم عزیزم گشته گلگون
🔘واویلتا آه و واویلا
نماز عمه را نشسته دیدم
پیشانی جدم شکسته دیدم
کشیدم برملا
رنج و داغ و بلا
شنیده ام با دل سوزان
بر روی نیزه صوت قرآن
🔘واویلتا آه و واویلا
زهر جفا دادی دگر نجاتم
کی می رود از یاد خاطراتم
چوب و طشت طلا
راس خون خدا
برده دگر تاب و توانم
در بین دشمن محرمانم
🔘واویلتا آه و واویلا
یک داغ، داده روز و شب عذابم
یادش نموده خون ، دل کبابم
بزم نامحرمان
میان دشمنان
زینب کجا و شام ویران
همراه با خیل یتیمان
🔘واویلتا آه و واویلا
دیدم گلان را غ در نشانه
از ضربت سیلی و تازیانه
دشمن بی حیا
غارت خیمه ها
جانم دگر بر لب رسیده
کی مثل من محنت کشیده
🔘واویلتا آه و واویلا
دیدم که گردیده چو لاله پرپر
در بین خاک و خو ن فتاده اکبر
قاسم نوجوان
ساقی تشنگان
ریزد زچشمانم ستاره
از داغ طفل شیرخواره
🔘واویلتا آه و واویلا
(آقای علی سلطانی)
کانال روضه دفتری👇👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari - کانال روضه دفتری.mp3
171.6K
❣﷽❣
🔲 #سینه_زنی_امام_باقر_ع
🔲 #ساده_خوانی
زد سوز زهری، آتش به جانم
راحت شدم از، جور زمانم
آمد پایان غمها، من می روم ز دنیا، واویلا، واویلا۲
🔲واویلتا واویلا ۲ واویلا واویلا
امام بعد از، زین العبادم
ای جعفر من، برس به دادم
آمد به یاد بابا، کرببلا وغمها، واویلا واویلا۲
🔲واویلتا واویلا ۲ واویلا واویلا
کربلا بودم، همراه بابا
جدم حسین شد، بی کس وتنها
سر از تنش جدا شد، خونین سوی خدا شد، واویلاواویلا۲
🔲واویلتا واویلا ۲ واویلا واویلا
یاور عمه، بودم در آنجا
ام المصائب، شد زار وتنها
وای از هجوم غارت، ما را بردند اسارت، واویلا واویلا۲
🔲واویلتا واویلا ۲ واویلا واویلا
آورده ام یاد، شام بلا را
بی حرمتی ی، قوم دغا را
خرابه کربلا شد، عمه ی من فدا شد، واویلا، واویلا۲
🔲واویلتا واویلا ۲ واویلا واویلا
(اسماعیل تقوایی)
کانال روضه دفتری👇👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
اشعار ناب آیینی:
#امام_باقر_ع_شهادت
ای بقیعِ غم تو کرببلایی دیگر
کربلا بود برای تو مِنایی دیکر
کوفه تا شام، تو را سعیوصفایی دیگر
در غریبان، تو غریب الغربایی دیگر
غربتت را نسرودم منِ شاعر آری
راستی تو چقَدَر شاعر و ذاکر داری؟!
شده آزرده تو را از عمل ما، خاطر
بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر
از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر
گرچه محتاجترینیم به قال الباقر
همهی سال پی یک شب تقویم توأیم
ما فقط مرثیهخوان شب ترحیم توأیم
دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا؟
گاهگاهی که رسیدیم، نماندیم چرا؟
پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا؟
باقرالعلم! ز علم تو نخواندیم چرا؟
بگذر از ما که برای تو مؤثر نشدیم
نه که بی صحن و رواقی تو، مسافر نشدیم
کودکیهای تو در اوج مصیبت طی شد
کودکیهای تو همراه شهادت طی شد
پای آن خیمه که میرفت به غارت طی شد
زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد
طی شده کودکیات گوشهی بین الحرمین
گه در آغوش پدر، گاه در آغوش حسین
کربلا جلوهی غم بود برایت مادام
کربلا کشت تو را، کشت تو را بدتر شام
کربلا بود و حسین و تو و سجاد، تمام
کربلا بود و امام بن امام بن امام
من تو را یک تنه یک کرببلا میبینم
من تو را در همهی مرثیهها میبینم
داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو
روضهخوان باش خودت، روضهی او را تو بگو
پرده بردار، بیا راز مگو را تو بگو
بوسهی تیغ به رگهای گلو را تو بگو
تو بنا بود بمانی به امامت برسی
روضهخوان باشی و هر شب به شهادت برسی
✍ #محسن_ناصحی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امام_باقر_ع_شهادت
#حضرت_زینب_س_شام
روضهدارِ منا توئی آقا
شاهدِ کربلا توئی آقا
پیش تو مادرت زمین خورده
نوهی مجتبی توئی آقا
همره عمه آمدی گودال
راویِ ماجرا توئی آقا
آنکه دیده گروهگروه زدند
سنگ و چوب و عصا توئی آقا
آنکه دیده به زیرِ چکمهی شمر
شاه، زد دست و پا توئی آقا
آنکه دیده تمام قرآن شد
با لگد جا به جا توئی آقا
آنکه دیده ضریح مویِ حسین
دستِ یک بیحیا توئی آقا
آنکه دیده سرِ عزیزِ خدا
رفت بر نیزهها توئی آقا
بعد از آن شاهدِ هجومِ سپاه
سویِ آل عبا توئی آقا
آنکه همراه قافله رفته
سویِ شامِ بلا توئی آقا
سخت بر تو گذشت آن ساعات
بد شکستند حرمت سادات
اوج بی غیرتی نشان دادند
سنگ در دست این وآن دادند
اول شهر عنان مرکب را
دست یک مشت بد دهان دادند
جای عرضِ سلام، پیرو جوان
ناسزاها به کاروان دادند
رأسِ جدت به زیرِ پا افتاد
بسکه سر نیزه را تکان دادند
دستِ سادات بر سرِ بازار
صدقه تکههای نان دادند
بوسهگاهِ رسول خاتم را
به دمِ چوبِ خیزران دادند
✍ #قاسم_نعمتی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امام_باقر_ع_شهادت
ستم روزگار یادش هست
غم لیل و نهار یادش هست
دیدهی اشکبار یادش هست
آنهمه قلب زار یادش هست
روضهی بی شمار یادش هست
نیمه جان بین بستر افتاده
باز تب کرده، مضطر افتاده
به لبش ذکر مادر افتاده
یاد یک جای دیگر افتاده
چادر پرغبار یادش هست
زهر کرده اثر به اعضایش
ناتوان دست و بی رمق پایش
ترک افتاده است لبهایش
العطش العطش شد آوایش
لب زخمی یار یادش هست
پیر بود و خمیده قامت بود
خانهاش کل سال هیأت بود
به تنش ردی از جسارت بود
قاتلش روضهی اسارت بود
لحظههای فرار یادش هست
سالها قلب بی قراری داشت
گلهها از شتر سواری داشت
با رقیه چه روزگاری داشت
با غمش آه و گریه زاری داشت
آبله بود و خار یادش هست
همهی عمر خود پریشان بود
یاد جدش همیشه گریان بود
آی مردم حسین عطشان بود
آبروی قبیله عریان بود
یک تن و ده سوار یادش هست
عمههایش چقدر ترسیدند
کوچههای شلوغ را دیدند
مستها آمدند رقصیدند
به سر روی نیزه خندیدند
زینب بی قرار یادش هست
✍ #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند
با سلام خدمت عاشقان اباعبدالله الحسین
دوستان شعر اول جلسه مخصوص شهدا کربلا
امام حسین علیه السلام
حضرت عباس ع
حضرت علی اکبر وووو
دارید ممنون میشم پی وی حقیر بفرستید دعا گوی همتون هستم