#حضرت_معصومه_س_مدح
"دختری از اهل بیت آفتاب"
دختر لبخندهای مستجاب
از تبار لا فتی إلّا علی
وارث مَن عندَه علمُ الکتاب
نورِ نور نور نور نور نور
نابِ ناب ناب ناب ناب ناب
ناب یعنی خالص و پاک و طهور
سورهی کوثر، شراب اندر شراب
نور یعنی خواهر شمس الشموس
"بوی گل را از که جوییم از گلاب"
دختر "وَالکاظمینَ الغَیظ" اوست
"آفتاب آمد دلیل آفتاب"
ای دل من در پناه کوی تو
مثل بال کفتران بیاضطراب
مریما از نزد جبرائیل، عشق
هاجرا از بهر اسماعیل، آب
مهربان باران تندِ بیدریغ!
بیکران آیینهی پُر آب و تاب!
هم به جان خستهی زینب، ببخش
هم به نام نامی زهرا، بتاب
شاعر: #مهدی_جهاندار
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
ذاکران امام حسین
۞﴾﷽﴿۞
🔵جشن بزرگ لبخند خدا به مناسبت روز دختر🔵
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤قاری قرآن:
کربلایی احمد عرب زاده
🎤سوره ال یاسین:
کربلایی مهدی مختاری
🎤با مولودی خوانی:
کربلایی عباسی
🎤و مجریگری:
کربلایی مهدی رحمانی
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🔹همراه با گروه سرود و خیریه امام رضا
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🕖زمان و مکان:
شنبه ۳۰اردیبهشت _ ساعت۱۵:۳۰
سالن اجتماعات ارشاد اسلامی شهرستان زرند
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
لینک کانال روبیکا، هیئت خادمین بقیة اللَّه
https://rubika.ir/khademin_baghiatalah
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
{هیئت خادمین بقیة اللَّه}
{ارشاد اسلامی شهرستان زرند}
آه ای کریمه ای ملیکه عمه سادات
با کوله باری آمدم لبریز از حاجات
برگشتن از پیش تو با دست تهی هیهات
پس باز قسمت کن که مثل اغلب اوقات
تا که به زودی زائر صحن رضا باشم
آقا بخواهد اربعین را کربلا باشم
شاعر: #محمدعلی_بیابانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
ذاکران امام حسین
اشعار ناب آیینی:
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_ولادت
ما از ازل فقط در این خانه را زدیم
جایی نرفته ایم و به این سمت آمدیم
دلداده ی کریمه ی آل محمدیم
یعنی گدای خواهر سلطان مشهدیم
حاجت به آستانه ی دیگر نمیبریم
ما ریزه خوار سفره ی موسی بن جعفریم
ماه آمده است خواهر خورشید را ببین
این نور فاطمی که درخشید را ببین
عید است روز آمدنش،عید را ببین
در سیره اش تجلی توحید را ببین
دست گره گشای دوعالم رسیده است
پایان شام تیره ی ماتم رسیده است
باید که ماه سر بگذارد به پای او
خورشید جابه جا شود از هر ندای او
آنکس که گفته حضرت کاظم برای او
این جمله عجیب که بابا فدای او
وقت شفاعت است که پرچم به دست اوست
روز حساب چشم دو عالم به دست اوست
نور از زمین به کل سماوات میدهد
بی بی کریمه ای ست که حاجات میدهد
با قُم به ما مجال مباهات میدهد
از بس که بوی مادر سادات میدهد
از عطر فاطمه حرم اومعطر است
صحن و سرای او حرم امن مادر است
عفت به اوج میرسد از بال چادرش
حجب و حیاست طرحی از اشکال چادرش
آیات نور میشود احوال چادرش
بوده است مثل فاطمه منوال چادرش
از نسل سیدالشهدابنت مجتبی ست
آرامش و قرار دل حضرت رضاست
از لطف اوست سفره ی نان باز میشود
قفل هزار مشکلمان باز میشود
از شهر اوست بخت جهان باز میشود
از قم سه در به سمت جنان باز میشود
مهرش درون سینه ی مردم نشسته است
باغ بهشت گوشه ای از قم نشسته است
در لحظه ی کرامت اوعالمی فقیر
بر حسن خلق فاطمی اش عرشیان اسیر
راه بهشت میگذرد از همین مسیر
ازخانه اش رسیده بهاران به زمهریر
حوا و هاجرند در این خانه خادمه
بانوی خانه کیست تجلای فاطمه
معصومه فاطمه است دلیلم کمال اوست
آیینه ی پیمبروزهرا جمال اوست
مریم هرآنچه هست به واقع مثال اوست
ایمان آسیه جلوات جلال اوست
خیر کثیر و اوج کرامت رسیده است
این عالمه به علم امامت رسیده است....
شاعر: #محمدعلی_بقایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_ولادت
زندگی با مهربانی هایتان رونق گرفت
آمدی سجاده ها هم عطر و بوی حق گرفت
یا کریمه لطف تو دست مرا پُر می کند
عرش را محو غبار روی چادر می کند
هر سلامی که فرستادم علیکُم می رسد
لطف زهرا بیشتر از مرقد قم می رسد
التماس از جانب ما و کرامت با شماست
دست خالی از من و لطف و عنایت با شماست
روز میلاد تو بانو لحظه ی پرواز شد
یا علی گفتیم و فصل عاشقی آغاز شد
زندگی با عشق تو چیزی شبیه خاطره ست
روزگار اهل بیتی از عسل شیرین تر است
یا کریمه ، اِشفعی لی ای که نام تو دواست
مطمئنم که کلید لطف تو ذکر رضاست
آفتاب مهربانی ، پشت هر سختی تویی
نور الطاف الهی ، اصل خوشبختی تویی
می سپارم دست تو این زندگی را خوب من
می شناسم با تو روح بندگی را خوب من
من به دامان شما دست توسّل می زنم
از همینجا تا کنار مرقدت پُل می زنم
آمدم می دانم امشب تو به من رو می کنی
آمدم مثل همیشه باز خانومی کنی
راز والشمس و ضحایی ، نور منظومه تویی
جلوه زار چارده معصوم ، معصومه تویی
یا کریمه ، یاکریمی آمده غوغا کنی
آمده در می زند تا در به رویش وا کنی
لحظه ای پایان نگیرد این دعا از یادِ ما
محضر دربارتان خدمت کنند اولادِ ما
هر چه داریم از شما از برکت این نوکری است
نوکری کردن برای تو یقیناً سروری است
بیمه شد با گوشه ی چشمان تو این زندگی
تلخی غم می رود با توست شیرین ، زندگی
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_ولادت
ای روزهای تار! ای شبهای دور از ماه
ای بیقراریهای دائم با دلم همراه
ای بغضهایی که میایید از سفر ناگاه
باری اگر شوق سفر دارید بسم الله
ای بغضهای بیقرار روز و شبهایم
من نیز مانند شما دلتنگ زهرایم
هرچند گریانم تبسم میکنم امشب
بیتاب، رو بر جانب قم میکنم امشب
در کوچههایش خویش را گم میکنم امشب
انگار با زهرا تکلم میکنم امشب
در قاب عکسی خالی از قبری که ناپیداست
با قم نمایی دیگر از آن آشنا پیداست
ای آشنای بیقراریهای این مردم
با تو رسیده تا مدینه پای این مردم
رنگ حقیقت یافته رویای این مردم
یا فاطمه! یا حضرت زهرای این مردم
ای حامی امروز من فردا مرا دریاب
یا فاطمه! در حشر، چون دنیا مرا دریاب
اما جدا کن شاعر از غم حال دفتر را
بشنو صدای خنده ی موسی بن جعفر را
دریاب شور اشکهای شوق مادر را
حالا بیا و ثبت کن ذوق برادر را
معصومه خانم چشم تا وا میکند امشب
دیده به رخسار رضا وا میکند امشب
آن شب مدینه شاهد زهرای دیگر شد
از عطر یاس فاطمه دنیا معطر شد
شأن نزولش آیههای سبز کوثر شد
آنروز در تقویم شیعه روز دختر شد
بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را
دریاب خانم! دختران سرزمینم را
در خاک مرده بذرهای علم میکاری
فیض حضورت در تمام حوزه ها جاری
در سایه ات دفنند عالم های بسیاری
گلپایگانی، حائری، علامه، خوانساری
شاگردهای مکتبت استاد افلاکند
صدها چو بهجت در جوار تربتت خاکند