eitaa logo
کانون ذاکران امام حسین زرند
259 دنبال‌کننده
628 عکس
173 ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سال ها گفتیم و خندیدیم و از خود غافلیم دل به دنبال هوس ها ما به دنبال دلیم روز و شب دیوانه ی نفسیم و مست حُبّ مال بدتر از این، این که پنداریم عقل کاملیم دل به قصر سنگ، خوش کرده نمی دانیم خود عاقبت یک قبضه ی خاکیم یا مُشتی گلیم بارها کُشتیم خود را با دم تیغ هوی نفس دون را پرورش دادیم و خود را قاتلیم نوح، ما را خواند و طوفان کلّ عالم را گرفت کشتی از ما دور شد ما نیز دور از ساحلیم عیب خود نادیده، دائم عیب مردم گفته ایم خلق را در بیت خواب غفلت خوانده، از خود غافلیم گه به دور کعبه می گردیم و گاهی دور بت گه مرید حقّ شده گاهی اسیر باطلیم آب و خاک و آفتاب و ابر بود و ما، که ما دانه ای بر خود نکشتیم و به فکر حاصلیم بارها منزل عوض کردیم تا پیری رسید همچنان در فکر تجدید بنای منزلیم بس که “میثم” شانه ی ما خسته از بار خطاست در اطاعت ناتوان و در عبادت کاهلیم ذاکران امام حسین ای ز گل بهتر مبادا کمتر از خارت کنند پایمالت کرده و بیرون ز گلزارت کنند زرد بودن از خزان تا چند، چندی سبز شو تا که از فیض بهاران، نخل پربارت کنند در میان نور و ظلمت از چه حیران مانده ای حیف باشد روز باشی و شب تارت کنند طلعت غیبی که نادیدی، همانا دیدنی است پای تا سر چشم شو تا محو دیدارت کنند انبیا و مرسلین از اولین تا آخرین چشم بگشا، آمدند از خواب بیدارت کنند قلب مردم را مکن آزرده از نیش زبان بیم دارم همنشین با عقرب و مارت کنند میکند رضوان گریبان چاک و میخواند تو را ای بهشتی رو! مبادا داخل نارت کنند فکر عقبا باش، در بازار دنیا سود نیست وای اگر سرگرم این آشفته بازارت کنند گرچه در خاک زمینی از ملک بالاتری همّتی تا همنشین با آل اطهارت کنند “میثم” از دامان مولا دست هرگز بر مدار گر هزاران بار وقف چوبة دارت کنند ذاکران امام حسین
سرما زده ز سوز زمستان جاری ام محتاج شور و گرمی دستی بهاری ام ای بهترین ترنم لبهای آبشار لبریز گشته ظرف غم از اشکباری ام این روزها بدون تو سخت است زندگی رحمی نما به این همه شب زنده داری ام تنها وصال چهره ی چون قرص ماه توست زیباترین بهانه ی چشم انتظاری ام معلوم نیست بعد گذشت هزار سال آیا تو شاد میشوی از همجواری ام ایکاش در ظهور تو تاثیر میگذاشت این آه سوزناکم و این بیقراری ام دنیا مرا برای خودش برگزیده است آقا اسیر فتنه ی بد روزگاری ام در موجی از هلاکت دلهای غمزده باور نمیکنم که تو تنها گذاری ام عشق تو را به روی دلم قاب کرده ام ای آشناترین ورق یادگاری ام ذاکران امام حسین نگو که خیر نداری برای ما آقا عزیز من، کرمت رفته پس کجا آقا چه اشتباه بزرگی ز نوکرت سر زد که آمده به سرش این همه بلا آقا به حُرمتِ نمک و نانِ سفره ات نزدم به روضه های حسینِ تو پشت پا آقا منی که شب، نجف و صبح، سامرا بودم تقاص پس بدهم این همه؟ چرا آقا شکایت دل خود را به فاطمه گفتم که بسته ای به رویم مشهدالرضا آقا اگـرچـه غـرق گناهم ز تو طلبکارم زدی به چوب جدایی کـربلا آقا قسم به آن بدنی که جدا جدا شده بود مرا ز گریه و هیئت مکن جدا آقا : تـو را ندیده‌ام حـتی به لحظه‌ای امّا دلم برای کسی که ندیدَمَش تنگ است ذاکران امام حسین 🌺🍃 مى شود فرصت دیدار مهیا حتما بد به دل راه نده مى رسد آقا حتما اى كه دنبال دواى غم هجران هستى مى شود درد نهان تو مداوا حتما اگر امروز نشد بوسه به دستش بزنیم وعده ى ما همه افتاده به فردا حتما ثمر گریه ى ما خنده ى روز فرج است آن زمان مى شكفد خنده به لب ها حتما دوره ى غیبت طولانى و تأخیر ظهور امتحانى است براى همه ى ما حتما كار ما منتظران چیست؟ اُمید و تقوا غم نخور مى شود آخر گره ها وا حتما هركه در زُمره ى ما منتظران مى باشد مى كند تا به ابد پشت به دنیا حتما انبیا منتظر آمدنش مى باشند مى رسد پشت سرش حضرت عیسى حتما كاش باشیم و ببینیم كه روز رجعت مى سپارد عَلَم خویش به سقّا حتما زره شیر خدا بر تن و شمشیر به دست مى رسد منتقم حضرت زهرا حتما انتقام دَرِ آتش زده را مى گیرد وَ به آتش بكشد آن دو نفر را حتما 🌺🍃 مهربان باش که این عمر گران می‌گذرد قدر این لحظه بدان چرخ زمان می‌گذرد بر لبی گل بنشان دست فقیری تو بگیر هرچه با هر که کنی، بر تو همان می‌گذرد آسمان را به زمین با قلم عشق بدوز زندگی از برت این گونه روان می‌گذرد خنده کن غنچه‌ی احساس برویان که بهار به همین سرعت بسیار جهان می‌گذرد پاسح لطف نگاهی به محبت تو بده در عوض از دلت آن آه و فغان می‌گذرد اگر از عشق به هر سینه گلی هدیه کنی غم پریشان شده افسوس کنان می‌گذرد به تمنای دو چشمان بهارانه‌ی تو روز و شب سخت بر این سوخته جان می‌گذرد ذاکران امام حسین
جوانی رفت ز دستم ، دادو بیداد. به پیری چون رسیدم ،داد و بیداد. عزیزان زاین جهان رفتند روزی. رسد نوبت به ما هم ،داد و بیداد. سیه ازچرخ بد شد روزگارم. ازاین بختم بنالم، دادوبیداد. ببینم روز وانفسا خودم را. رسد روز حسابم ،داد وبیداد. نکردم بهر فردا چاره ای من. ازاین بیچارگی ام، داد وبیداد. هر آنچه بگذرد از عمر، گذشته. بماند آه وماتم، داد و بیداد. سراسر این جهان، پند است وعبرت. محیا شو دمادم، دادو بیداد. (غلاما )مال دنیا، مال دنیاست. مخور از بهر او غم، داد و بیداد ذاکران امام حسین بی خبر از هم دگر آسوده خوابیدن چه سود؟ بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟ زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید؟ ور نه بر سنگ مزارش آب پاشیدن، چه سود؟ گر نرفتی سوی او تو در زمان بودنش خانه صاحب عزا تا صبح خوابیدن، چه سود؟ زنده را تا زنده است اکنون قدرش را بدان ور نه بر روی مزارش کوزه گل چیدن چه سود؟ زنده را در زندگی باید بدرد او رسید ور نه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟ با محبت دست پیران را عزیز من ببوس ور نه بر روی مزارش تاج گل چیدن چه سود؟ یک شبی با زنده‌ها غمخوار باش ور نه بر روی مزارش زار نالیدن چه سود؟ سه بیت را به نوعی دیگر هم گفته‌اند: بی‌خبر از حال هم بودن چه سود؟ ور نه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟ گر نرفتی خانه‌اش تـا زنده بود خانه‌ی صاحب عزا، تا صبح خوابیدن چه سود؟ زنده را در زندگی قدرش بدان ور نه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود ذاکران امام حسین آهسته زمان رفته و برگشت ندارد خوب و بدمان رفته و برگشت ندارد عمری که فقط با غم دنیا سپری شد چون آب روان رفته و برگشت ندارد دیگر به سر آمد همه ایام جوانی سیمای جوان رفته و برگشت ندارد شد کار دل خسته‌ی ما حسرت این‌که این رفته و آن رفته و برگشت ندارد بیهوده نگردید به دنبال خوشی ها شادی ز جهان رفته و برگشت ندارد گویی غم هجران عزیزان شده عادت انگار که جان رفته و برگشت ندارد ذاکران امام حسین
🌺🍃 به "گورستان گذر کن" تا چه خوردند و چه پوشیدند و بردند.. "دو روزی زندگی کردند" و آخر به هر حالی که بودند جان سپردند.. طمع بسیار کردند "مال دنیا" ز روزی بیشتر هرگز نخوردند.. همانانی که بودند نور چشمی تنش را در لحد محکم فشردند.. اگر "شاه و گدا ، نادار و دارا" "اجل آمد نفس بگرفت مُردند" 👌👌 ذاکران امام حسین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌
⚠️قابل توجه علاقه مندان به آموزش مداحـــی وصداسازی ✅آموزش مداحے باتدریس: حاج محمــود ڪریــــــــــــمی . ❌ثبت نام آموزش مداحــــــےدوره مجلس داری حرفه ایثبت نام‌دوره‌صـــــــداسازے 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 https://eitaa.com/joinchat/1730609171C128dc4f3c9 https://eitaa.com/joinchat/1730609171C128dc4f3c9
حاج قاسم رفت اما داستانی مانده است حاج قاسم رفت و راه بی‌کرانی مانده است در تنور سینه‌ها آتش‌فشانی مانده است مکتبش را دوستان و دشمنانی مانده است حاج قاسم رفت اما امتحانی مانده است تازگی‌ها هرطرف رو می‌کنی روز خداست مالک اشتر زمین افتادنش هم ماجراست حاج قاسم راز و رمز فتح خرّمشهرهاست با علی همراه شو، میزان علی مرتضاست غیرت صفّینیان را نهروانی مانده است ای خمینی‌باوران! دنیا جمارانی شده‌ست ای مسلمان! وقت تجدید مسلمانی شده‌ست شهر را یک‌روز می‌بینی چراغانی شده‌ست کربلا تا قدس لبریز سلیمانی شده‌ست منتظر باش اتفاق ناگهانی مانده است نور پنهان، ماه پشت ابرها، ظلمت زیاد دشمنی بسیار و فتنه بی‌حد و بدعت زیاد بزدل و کج‌فهم و سازش‌کار و بی‌غیرت زیاد کوفیان! ما اهل ذلت نیستیم! عزّت زیاد! در دل ما قاب عکس پهلوانی مانده است حاج قاسم کربلایی بود و سرتاپا حسین خوش به حال آن‌که تا آخر بماند با حسین لِلذینَ آمَنوا فی هذهِ الدنیا... حسین هرکه عزم کربلا دارد بگوید «یا حسین» بار سنگینی به دوش کاروانی مانده است ذاکران امام حسین شده دنیا به کامت حاج قاسم بلند آوازه نامت حاج قاسم نرفت از یاد ما نام بزرگت همه والا مقامت حاج قاسم درخشد همچنان‌ نام رفیعت که جاویدان قیامت حاج قاسم رفیع و سرفرازی کل دوران محقق شد دوامت حاج قاسم تو ای سردار دلها یادگار است به گوش جان کلامت حاج قاسم ولایت گشته جاویدان به دلها مداوم آن پیامت حاج قاسم هدف آزادی قدس شریف است مسیر انتقامت حاج قاسم هنوز آن راهی کرببلاییم ادامه داده گامت حاج قاسم ذاکران امام حسین
14.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 حاج‌قاسم، همه سرباز توییم... 🎥 ◾️ هیأت ریحانةالحسین(ع)|تهران 💠جامعه‌‌ایمانی‌‌مشعر ✅ @www1542org
ای مادر بی مثال خوبم خورشیدامید بی غروبم ای نام تو بهترین ترانه ورد همه کس به هرزمانه ای شعرقدیم نو سروده درعرش،خدا تو را ستوده بوی خوش توست ره گشایم تا کوی بهشت رهنمایم زانروز که چشم بسته بودی آرام وقرار دل ربودی تاچشم ازاین جهان ببستی سر رشته الفتم گسستی درمکتب سینه ام به گوهر بر لوح دلم نوشته مادر؛ یکسال گذشت از فراقت هرگز نشدست کهنه داغت ذاکران امام حسین در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند هر چه فریادش، جوابش را نمی پرداختند داد میزد خوانده ام هفتاد سال، هرشب نماز پس چه شد اینک ثواب ِآن همه راز و نیاز یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات تا شود اینگونه حالت، این جهنم خانه ات گفت من در طول عمرم گر زدم یک تهمتی ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا کن رحمتی آن ندا گفتا همانکس که زدی تهمت بر او طفلکی هفتاد سال، جمع کرده بودش آبرو ذاکران امام حسین
صبح‌است‌وآه‌دوروبرم‌راگرفتہ‌است باران‌اشڪ‌چشم‌ترم‌راگرفتہ‌است ارباب‌جان‌سلام‌ببین‌دورےازشما آتش‌حوالےجگرم‌راگرفتہ‌است . حیفم آمد این ربایی قشنگ و براتون نفرستم🙏🙏🙏🙏
 در وطن مثل غریبانم ، نمیدانم چرا مثل جغدی خانه ویرانم نمیدانم چرا خانه بر دوش وخراب ومست وگیج من پریشانم ، پریشانم نمیدانم چرا دائم ازدنیاطلبکارم چه میخواهم از آن من کزان چیزی نمیدانم ، نمیدانم چرا غصهء آمال فردا بر زمینم می زند دائما محزون ونالانم نمیدانم چرا گر چه دارم از زر وسیم بهر خود سرمایه ای دائم اسب خویش میرانم نمیدانم چرا حرص و آز آدمی پایان ندارد لیک من فکر کسب مال خویشانم نمیدانم چرا شد جوانی وبرومندی فدای کسب مال آرزو شد آفت جانم نمیدانم چرا ای(فراز) یاد گذشته خاطرم افسرده کرد همچنان سر در گریبانم نمیدانم چرا ذاکران امام حسین "در این دهر کهن هرکس قدم بگذاشت میمیرد بد و خوب زشت و زیبا یادگار بگذاشت میمیرد  نمی‌ماند کسی جاوید این دنیا به حکم حق جوان و پیر و کودک چون قضا انگاشت میمیرد شنیدم اجهان  لوح هست . بشر نقاش این گیتی بد و خوب حق و ناحق چون علم افراشت میمیرد جهان فرموده احمد مثال مزرع عقباست  که هرکس آنچه کاشته میکند برداشت میمیرد یکی صد سال با سختی کند طی بر  زمان عمر  یکی طفل  است و دنیا آمده تا چاشت میمیرد یکی دارد به دل حسرت ،پابوس حسین آید یکی مال فراوان پشت سر بگذاشت میمیرد یکی چون گنج قارون مال و زر اندوخته در دهر نکرده زان همه مال درهمی برداشت میمیرد یکی از روی بیت المال سازد برج و باروئی یکی در عین قدرت نیست  بران چشم‌داشت میمیرد یکی خون شهیدمان ، خیانت می‌کند دائم  یکی راه شهیدان را گرامی  داشت میمیرد بشر را نیست  گریز  از کمند مرگ  و چنگالش گدا و پادشاه و یا ندار  و داشت میمیرد  ندانیم کی؟کجا؟ با چه نهوی طعمهٔ مرگیم  ولی تهران و قزوین یا که در آلاشت میمیرد (صفا )گرچه زشعر خود گوید یک غزل از مرگ کنی خوب یا که بد از شعر من برداشت میمیرد ذاکران امام حسین "خدا پرسد ز ما فردا که بهر ما چه آوردی؟ به جز بار گنه با خود تو از دنیا چه آوردی؟ به دنیا سال‌ها خوردی و نوشیدی و پوشیدی برای قدردانی، هدیه بهر ما چه آوردی؟ تو را دادیم عقل و منطق و نیروی انسانی تو در آنجا گرفتی کام دل، اینجا چه آوردی؟ تو بی‌پروا ندانستی، پس از امروز فردایی است شد امروز تو فردا و تو بی‌پروا چه آوردی؟ بسی داد و ستد کردی تو در بازار آشفته در این بازار وانفسا بگو، کالا چه آوردی؟ فرستادیم بهر راهنمایی تو پیغمبر از آنچه گفت با تو، در صف عقبی چه آوردی؟ به تو گفتم بهشتم، اهل تقوا را بود پاداش من آن پاداش آوردم، تو از تقوا چه آوردی؟ به قرآن نقش کردم، بهرت آیات جهنم را بگو بهر نجات خود ز نار ما چه آوردی؟ در این جا هر کسی دارد شفیعی نزد ما برگو تو از بهر شفاعت در بر مولا چه آوردی؟ ملاک بندگی ما بود ترک هوای نفس بگو ای بوالهوس از درک این معنا چه آوردی؟ من ژولیده میگویم به نص آیه قرآن خدا پرسد ز ما فردا، که بهر ما چه آوردی؟" ذاکران امام حسین سال ها گفتیم و خندیدیم و از خود غافلیم دل به دنبال هوس ها ما به دنبال دلیم روز و شب دیوانه ی نفسیم و مست حُبّ مال بدتر از این، این که پنداریم عقل کاملیم دل به قصر سنگ، خوش کرده نمی دانیم خود عاقبت یک قبضه ی خاکیم یا مُشتی گلیم بارها کُشتیم خود را با دم تیغ هوی نفس دون را پرورش دادیم و خود را قاتلیم نوح، ما را خواند و طوفان کلّ عالم را گرفت کشتی از ما دور شد ما نیز دور از ساحلیم عیب خود نادیده، دائم عیب مردم گفته ایم خلق را در بیت خواب غفلت خوانده، از خود غافلیم گه به دور کعبه می گردیم و گاهی دور بت گه مرید حقّ شده گاهی اسیر باطلیم آب و خاک و آفتاب و ابر بود و ما، که ما دانه ای بر خود نکشتیم و به فکر حاصلیم بارها منزل عوض کردیم تا پیری رسید همچنان در فکر تجدید بنای منزلیم بس که “میثم” شانه ی ما خسته از بار خطاست در اطاعت ناتوان و در عبادت کاهلیم ذاکران امام حسین
روزگارم در غمِ آن قد و بالا سوخته باغِ من گُل داشت روزی حیف حالا سوخته وایِ من از پنج فرزندم یکی باقی نماند وای بر دل زندگی‌ام جمله یکجا سوخته کاروانی که دلم را بُرد روزی با خودش آمده از گرد و خاکِ راه اما سوخته هرچه گشتم بِینِ‌شان شاید که بشناسم کسی هرکه دیدم پیر بود و شمع آسا سوخته بال و پرهاشان شکسته یا کبود و بی رمق شانه‌ها از تازیانه خُرد حتی سوخته چشم‌ها از فرطِ سیلی سرخ و نابینا شده چهره‌ها لبریزِ تاول زیرِ گرما سوخته گیسوان زردند ، گویا بین آتش مانده‌‌اند تارِ موهاشان گره خورده است گویا سوخته تا که پرسیدم امیرِ کاروان حالا که هست بِین‌ِشان دیدم زنی اما سرا پا سوخته گفتمش کو گیسوانِ زینبی‌ات گفت : آه شعله‌ای بر معجرم اُفتاد آنجا سوخته گفتمش سالارِ زینب را نمی بینم چرا؟ گفت دیدم چهره‌اش بر ریگِ صحرا سوخته شعله بود کرببلا و دود بود و خیمه‌ها بِینِ آتش دختری دیدم که تنها سوخته 🔹 ذاکران امام حسین روزگارم در غمِ آن قد و بالا سوخته باغِ من گُل داشت روزی حیف حالا سوخته وایِ من از پنج فرزندم یکی باقی نماند وای بر دل زندگی‌ام جمله یکجا سوخته کاروانی که دلم را بُرد روزی با خودش آمده از گرد و خاکِ راه اما سوخته هرچه گشتم بِینِ‌شان شاید که بشناسم کسی هرکه دیدم پیر بود و شمع آسا سوخته بال و پرهاشان شکسته یا کبود و بی رمق شانه‌ها از تازیانه خُرد حتی سوخته چشم‌ها از فرطِ سیلی سرخ و نابینا شده چهره‌ها لبریزِ تاول زیرِ گرما سوخته گیسوان زردند ، گویا بین آتش مانده‌‌اند تارِ موهاشان گره خورده است گویا سوخته تا که پرسیدم امیرِ کاروان حالا که هست بِین‌ِشان دیدم زنی اما سرا پا سوخته گفتمش کو گیسوانِ زینبی‌ات گفت : آه شعله‌ای بر معجرم اُفتاد آنجا سوخته گفتمش سالارِ زینب را نمی بینم چرا؟ گفت دیدم چهره‌اش بر ریگِ صحرا سوخته شعله بود کرببلا و دود بود و خیمه‌ها بِینِ آتش دختری دیدم که تنها سوخته 🔹 🔹 روزگارم در غمِ آن قد و بالا سوخته باغِ من گُل داشت روزی حیف حالا سوخته وایِ من از پنج فرزندم یکی باقی نماند وای بر دل زندگی‌ام جمله یکجا سوخته کاروانی که دلم را بُرد روزی با خودش آمده از گرد و خاکِ راه اما سوخته هرچه گشتم بِینِ‌شان شاید که بشناسم کسی هرکه دیدم پیر بود و شمع آسا سوخته بال و پرهاشان شکسته یا کبود و بی رمق شانه‌ها از تازیانه خُرد حتی سوخته چشم‌ها از فرطِ سیلی سرخ و نابینا شده چهره‌ها لبریزِ تاول زیرِ گرما سوخته گیسوان زردند ، گویا بین آتش مانده‌‌اند تارِ موهاشان گره خورده است گویا سوخته تا که پرسیدم امیرِ کاروان حالا که هست بِین‌ِشان دیدم زنی اما سرا پا سوخته گفتمش کو گیسوانِ زینبی‌ات گفت : آه شعله‌ای بر معجرم اُفتاد آنجا سوخته گفتمش سالارِ زینب را نمی بینم چرا؟ گفت دیدم چهره‌اش بر ریگِ صحرا سوخته شعله بود کرببلا و دود بود و خیمه‌ها بِینِ آتش دختری دیدم که تنها سوخته 🔹 ذاکران امام حسین
ای مادر چار آفتاب ادرکنی زهرای سرای بوتراب ادرکنی ما دست به دامان توأیم ای بانو یا فاطمه ی بنی کلاب ادرکنی 🔹 ذاک تن امام حسبن 🔹 مثل همیشه آمده ای بر سرِ قرار مثل همیشه بی کس و تنهانشسته ای از طرز راه رفتن تو گفته ام به خویش حتماً که داغ دیده ای و دلشکسته ای میبینمت که با سرِ انگشت زخمی ات نقشِ چِهار قبرِ مُجزّا کشیده ای حق داری اینهمه که تو گریه کنی؛چرا زیرا که پشتِ هم خبرِ بد شنیده ای یک بار هم نشد که گلایه کنی از آن داغی که روزگار به روی دلت گذاشت گفتند بر "حسین" چرا گریه میکنی؟ گفتی به این دلیل که او مادری نداشت با سوز گریه ات همگان گریه میکنند حتی بقیع از نمِ چشمِ تو تر شده شبهای عمر تو به چه رنگی در آمده؟ حالا که آسمان دلت بی قمر شده زینب برای تو سپر آورد از سفر اما ز چشمِ ساقیِ لشکر سخن نگفت از ماجرای غارت و از عصر واقعه از بوسه های خنجر و از پیرهن نگفت اصلاً چه خوب شد که نرفتی به کربلا پای کسی به خیمه ی سبز تو وا نشد بهتر ندیده ای که اباالفضل تو سرش از ضربه ی عمود به سر نیزه جا نشد ذاکران امام حسین صحبت اگر به ساحت ام البنین کشد بر شعر، پرده ی غیرت، روح الامین کشد ذیل مقام توست بلندای آسمان حاشا که دامن تو به روی زمین کشد خاموش نیست شب چو ببیند ز شمع سوز مروان به بانگ شیون تو آفرین کشد ! تدبیر جنگ نیز بود در ستارگان طفل تو اسب فاجعه را زیر زین کشد آهو ز احترام به صحرا نمی رود گر چادر تو پای به اقصای چین کشد ما را ز چشم های اباالفضل کن نگاه ! خاشاک منت از نظر ذره بین کشد بر عزّتت بس است علی خواستگار توست شاهی که آستین ز زمان و زمین کشد از آستین تو اسد الله گرفته است حاشا که شمر گوشه ی آن آستین کشد معنی خموش باش ! که آگاه نیستی ز آن معجری که دست سنان لعین کشد آن زن که ریخته ست به معنی کلام ناب از شک بعید نیست که بار یقین کشد ذاکران امام حسین 🔹