eitaa logo
زاینده رود ✅️
2.3هزار دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
13.3هزار ویدیو
101 فایل
🌿 به نام دوست که هرچه داریم از اوست •🍂• کانال خبری تفریحی زاینده رود ✅ مخصوص همه، خصوصا زاینده‌رودی‌های عزیز ارتباط با مدیر @Hasan_Moazzeni کانال در سروش پلاس splus.ir/z_rood1 ایتا eitaa.com/z_rood روبیکا rubika.ir/z_rood1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 پویش دعوت از پیکر مطهر شهید #حاج_قاسم_سلیمانی 🔸 جهت تشییع باشکوه در شهر اصفهان 👈 #انتشار_حداکثری | رسانه باشید ... ارسالی #کاربرگرامی ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
زاینده رود ✅️
🌹 پویش دعوت از پیکر مطهر شهید #حاج_قاسم_سلیمانی 🔸 جهت تشییع باشکوه در شهر اصفهان 👈 #انتشار_حداکثری
🔴 مردم اصفهان کمپین راه انداختند و درخواست دارند پیکر حاج قاسم سلیمانی به شهرشان بیاید . . . 🔺گرچه یوسف به کلافی نفروشند به ما / بس همین فخر که ما هم ز خریدارانیم . . . 🔺خدایا تو شاهد باش این مردم شهیدپرور برای یاران امام زمان همه وجودشان را می گذارند؛ امام زمان مان را بفرست . . . ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
زاینده رود ✅️
#کف_خیابون_۱_۸۶ وقتی به هوش و حال اومدم، فورا به ساعت نگاه کردم. دیدم حدود ۴۰ دقیقه سرم روی همون می
۱_۸۷ به محض اینکه صدای ۲۳۳ را شنیدم، انگار من رو برق گرفته باشه، پریدم بالا. گفتم: « ۲۳۳ اعلام موقعیت لطفا!» با همون وضعیت دشوارش گفت: «خیابان سیزدهم، موقعیت ۴۱ ... اعلام دستور؟!» با این نحوه اعلام، داشت میگفت که: جای قبلی که بودم درگیری شدیدی شد، من الان اطراف میدون محسنی هستم. روی سطح زمین نیستم، سوژه ام تحت کنترله، احتمال شنود دشمن وجود داره، خودم در خطرم! زدند دنبالم، حالمم خوب نیست، نیاز به کمک فوری دارم! دیدم با ماشین دردسر داریم که برسیم، فورا هماهنگ کردم و یه موتور برداشتم، بعد از چندین سال سوار موتور شدم و گازشو گرفتم و رفتم به طرف میدون محسنی، فقط توی دلم صلوات میفرستادم و ذکر میگفتم و آیه حفظ میخوندم براش. اما متاسفانه خیابونها خیلی شلوغ بود، وحشتناک بود، معلوم نبود ملت اون موقع توی خیابونها چی میخواستند و چرا نمیرفتند خونه هاشون! مثلا فرداش انتخابات بود! رسیدم اطراف میدون محسنی، قیامت بود، قیامت به معنی واقعی کلمه. تعداد قابل توجهی هم چهره شون را پوشونده بودند. معلوم بود که حسابی قبلش جو ملتهب بوده و اون التهاب، همچنان ادامه داره! داشتند شعارهای عجیب و غریب میدادند. مدام هم صدای بلند انواع ترقه و مواد منفجره اسباب بازی میومد، پلیس تلاش میکرد آرامش خودش و مردم را حفظ کنه و این اجتماع، مسالمت آمیز ختم به خیر بشه. موتورمو کنار یه بانک گذاشتم، بسم الله گفتم... بیسیم زدم « ۲۳۳ اعلام موقعیت جزئی!» برای بار اول صدایی نیومد، اما برای دومین بار که ازش اعلام موقعیت جزئی خواستم گفت: «ضلع جنوبی، غیر همسان، متکثر!» یعنی: خیابون اصلی، به طرف ضلع شمالی خیابون، روی زمین نیستم. زیر زمین دنبالم بگرد، خیلی هم دورم شلوغه و ممکنه مشکل ساز بشه! اون طرفی که اون گفت، نه مترو بود که برم پایین و نه پاساژ خاصی که اون موقع از شب، درش باز باشه و بشه بهش پناه برد. پس فقط میمونه یکی دو جا! با احتیاط از وسط جمعیت عبور میکردم، رسیدم به حدود موقعیتی که ۲۳۳ اعلام کرده بود، بیسیم زدم و گفتم: « ۲۳۳ لطفا جزئی تر!» با صدای آروم تر گفت: «قربان! لطفا صورتتون را ۴۵ درجه برگردونید به سمت پایین!» تپش قلب گرفتم. حدس میزدم اونجا باشه اما نه با این وضعیت، اصلا سرنوشتش با زیر پل به هم گره زده بودند، حالا چه اسلام آباد پاکستان، چه همین تهرون خودمون! گفتم: «دیدمت! مشکلت چیه؟ سوژه کجاست؟» گفت: «فکر کنم شکستگی یکی از دنده هام! شاید هم دو تا! تنفسم غیر طبیعیه!» گقتم: «کاری از دستم برنمیاد! مگه نه؟» گفت: «نمیدونم، فکر نمیکنم. قربان پشت سرتون! پشت سرت!» تا نگاه کردم پشت سرم، دیدم دو تا گوریل دارن میان طرفم، خیلی بهم نزدیک بودند. معلوم بود که تازه افتادند دنبالم، وگرنه معمولا اگه کسی تعقیبم کنه میفهممم. یهو یکیشون یقمو گرفت و با صدای خشن گفت: «تو ماموری! توی لباست بیسیم داری که داری با شونه_ت حرف میزنی! آره ماموری!» من که اصلا اون موقع حوصله و اعصاب نداشتم، حس سخنان پدرانه و با زبون لین حرف زدنش هم نبود. بهش گفتم: «برو گوریل! برو آقا پسر، حیفه که امشب نری خونه و سر و کارت به بیمارستان و تیمارستان بکشه!» جری شد، همین رو میخواستم، دست گذاشت زیر فکم، چسبوندم به دیوار. گفت: «چه غلطا. حالا وقتی مثل گوشت چرخی حسابت رسیدم میفهمی با کی طرفی!» گفتم: «دوست عزیز! یه لحظه. فقط یه لحظه صبر کن! دستت طلا...» سرمو چرخوندم به طرف شونه چپم. گفتم: ۲۳۳ من فقط یه کاری میتونم برات بکنم، امیدوارم نهایت استفاده بکنی. قرارمون موقعیت امتدادی معکوس! (یعنی همین مسیری که الان اومدم را اینقدر برو جلو تا یه نشونه ازم پیدا کنی!) ادامه دارد... ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
زاینده رود ✅️
#کف_خیابون_۱_۸۷ به محض اینکه صدای ۲۳۳ را شنیدم، انگار من رو برق گرفته باشه، پریدم بالا. گفتم: « ۲۳۳
۱_۸۸ وقتی من داشتم با شونه چپم حرف میزدم، اونها با چشمای گرد شده یه لحظه بهم نگاه کردند به محضی که جمله م تموم شد، زدم زیر دست همونی که دست گنده و زمختش روی صورتم بود تا آزاد شدم، فورا اون یکی را هم با یه لگد محکم به ران پای راستش، زمینگیر کردم، این کارو کردم وزدم به چاک خب طبیعی بود که اونها داد و بیداد کنند ودوستاشون را صدا بزنند، اتفاقا منم میخواستم شلوغ بشه وحساسیت از روی پل و اینکه کسی الان زیرش خوابیده و داره درد میکشه و باید پاشه فرار کنه برداشته بشه! زدم به چاک، جوری میدویدم که گمم نکنند و در عین حال، دستشون هم به من نرسه، فقط یه لحظه متوجه شدم، وسط جمعیتی که با چوب و چماق و قمه دنبال من بودند، یه سایه و شبهی از ۲۳۳ بین اون جمعیت از زیر پل اومد بیرون و در جهت مخالف جمعیت حرکت کرد، آروم و بی حاشیه و از کناردیوار داشت به مسیرش ادامه میداد خیالم راحت شد. به نفس نفس افتاده بودم، اگر توقف میکردم، واقعا مثل گوشت چرخی میشدم! اونها هم لامصبا دست بردار نبودند، پیچیدم توی یه فرعی و فورا رفتم زیر یه پیکان میدیدم که جمعیت زیادی اومدند توی فرعی و فکر کردند من دارم به سمت انتهای فرعی میدوم، اونها هم رفتند به سمت انتهای فرعی، چون پیچ در پیچ بود خیلی شک برانگیز نبود خیلی آروم و معمولی، از زیر پیکان اومدم بیرون و برگشتم به طرف موقعیتم. خیلی جو بدی بود یعنی اگر شک میکردند کسی خلاف جریان خودشون هست، دمار از روزگارش درمیاوردند! همینجور که میرفتم، دیدم یکی از همون گوریلا داره نفس نفس میزنه و کنار یه درخت وایساده، خب نباید بی ادبی که کرده بود بی جواب میذاشتم! پشتش به من بود، خیلی طبیعی و آروم از کنارش رد شدم، حالا فقط رد نه، یه نوازش کوچولو هم کردم! چند قدم که ازش دور شدم، بیهوش نقش بر زمین شد. رفتم و ۲۳۳ را پیداش کردم. دیدم کف یه کوچه، کنار دیوار نشسته وتمام لباسش کثیف شده، سریعا یه ماشین گرفتم و به بیمارستان رسوندمش. به سفارش خودش رفتیم بیمارستان همون دور و بر اما اون لحظه یادم رفت علتش رو ازش بپرسم، یه کم اوضاع دنده هاش جالب نبود. تنفسش مشکل پیدا کرده بود سفارش کردم که از اونجا بیرون نیاد. ابوالفضل بیسیم زد گفت: «حاجی! التهاب اینجا در همین حد و اندازه است. فکر نکنم تا صبح اتفاق خاصی بیفته با عبداللهی ارتباط گرفتم و گفت خبری از سیگنال مشکوک و خبرخطرناکی نیست، چیکار کنم؟ اگر جای دیگه مفیدتر هستم بگو تا بیام!» گفتم: «خدا خیرت بده! پاشو بیا بیمارستان..... با ماشین خودت بیا تا موتور اینجا بدم بهت، من باید برگردم تا بتونم رد عفت بگیرم. پاشو بیا اینجا» حدود یه ساعت طول کشید تا رسید، وقتی اومد بهش سفارشات لازم را کردم. همون موقع فهمیدم که ۲۳۳ از عمد گفته ببرمش اون بیمارستان، چون مطمئن بوده که زهره بعد از درگیری شدیدی که در ستاد قیطریه رخ داده بود آورده بودنش اونجا. ظاهرا ۲۳۳ تا میبینه میخواند به زهره وسط دیکلمه ش حمله کنند و بندازند گردن نظام، درگیری ایجاد میکنه تا بتونه به زهره نزدیک بشه. همون موقع میفهمه که یکی از پشت سر میزنه به کتف زهره و زهره هم نقش زمین میشه. ۲۳۳ هم فورا اول خدمت اون بابا میرسه، بعدش هم زهره نیمه جون را میرسونه به آمبولانس، تا متوجه میشه که چند تا با صورت های پوشیده دارند میاند طرف آمبولانس، باهاشون درگیر میشه تا آمبولانس بتونه از وسط مهلکه فرار کنه! توی همون درگیری، دو تا از دنده های ۲۳۳ آسیب میبینه و زمینگیرش میکنه. باید فورا از اون معرکه فرار میکرده تا دستگیر نشه و فرایند تعقیب و مراقبتش هم مختل نشه! بخاطر همین یه جوری خودشو به میرسونه میدون محسنی تا خیالش راحت بشه که فاصله لازم را حفظ کرده. اما اونجا چندنفر متوجه بیسیمش میشند و مزاحمت براش ایجاد میکنند. ۲۳۳ میدوه تا از دستشون خلاص بشه که تا میپیچه، خودشو پرت میکنه توی جوب و میره زیر پل قایم میشه! و... من خودمو رسوندم به عبداللهی. همه چیزو در زمانی که نبودم، چک کردم. به عبداللهی گفتم وضعیت ۲۳۳ جالب نیست، اما نتونستم وسط ماموریتش ترخیصش کنم و بهش مرخصی بدم. اما ته دلم نگران سلامتیش هستم. ابوالفضل مثل شیر نر همون حوالی داره کشیک میده اما... عبداللهی گفت: «قربان! تردید نکنید که باید من رو وارد عملیات کنید! زهره با ۲۳۳ و ابوالفضل. فائزه چون چهره خبری هست، خودشون هواش رو دارند و به درد مراقبت نمیخوره، عفت هم با شما. چون پروژه اش سنگینتر و سیاسی تر از بقیه است. ندای متواری شده مسلح گرگ بیابونی هم برای من! دیگه اینجا نشستن من فایده نداره! اجازه بدید حالت کنفرانس دیجیتال بذارم و پاشم برم دنبالش از زیر سنگ پیداش کنم!» همون لحظه ابوالفضل اومد رو خط اون شب نمیخواست براحتی تموم بشه گفت:«حاجی، زهره، زهره را دارند میبرند ۲۳۳ یازهره؟!» ادامه دارد... ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
زاینده رود ✅️
#کف_خیابون_۱_۸۸ وقتی من داشتم با شونه چپم حرف میزدم، اونها با چشمای گرد شده یه لحظه بهم نگاه کردند
۱_۸۹ گفتم: «پاشو جوون! پاشو برو دنبالش! ۲۳۳ را بسپار بخدا و حضرت زهرا، پاشو که اوضاع خرابه!» اون شب، طولانیترین شب زندگی هممون تا اون موقع بود! شما تصور کنید: من دنبال عفت، ابوالفضل دنبال زهره توی باغهای اطراف تهران و میون یه مشت گرگ صفت. عبداللهی با تمام شجاعت وایثارش پشت دیوار سفارت انگلیس و منتظر کوچکترین تحرک از طرف ندا. ۲۳۳ هم ناجون و آسیب دیده با دو سه تا دنده شکسته روی تخت بیمارستان. با خودش که حرف زدم چیزی نگفت، اما پرستارش میگفت تنفسش مشکله و مشکل جدی تنفسی پیدا کرده. 💎بالاخره صبح شد💎 با خودم فکر کردم که اگر من بتونم عفت را یه جوری گیر بندازم و دستگیر کنم میتونم با تمرکز بیشتری به بقیه بچه ها کمک کنم. اما نمیشد. با اینکه مدارکمون درباره خیانت عفت به کشور و نظام از همه جهت، چه اخلاقی و چه سیاسی کامل بود و دستمون پر بود، اما نمیشد! اخبار ورسانه های داخلی و خارجی اعلام کردند که مثل همیشه، رهبر انقلاب، اولین کسی بودند که سر صندوق حاضر شدند و رای دادند و مثل همیشه، همه را به شرکت در انتخابات دعوت کردند. حتی خاکستری ها و قشر خفته که اصولا هیچ چیز این نظام و انقلاب براشون مهم نیست. ملت مثل همیشه از خونه هاشون ریختند بیرون و رفتند که رای خودشون را توی صندوق ها بندازند، ما سه نفر هم هر کدوممون درگیر سوژه های خودمون. ابوالفضل اعلام کرد که مکانش را عوض کرده و الان به طرف حرکت در محدوده میدون انقلاب هستند. عبداللهی ندا را به زور رصد کرده بود و داشت با فاصله معقول، تعقیبش میکرد. منم پاشدم رفتم حسینیه، حضرات داشتند رای میدادند و هر از گاهی هم شعار و شلوغ کاری. اما در کنترل بود. شاهد مشکل خاصی نبودیم. ظهر شد. همینجوری اونها میچرخیدند و سوژه ها هم میچرخوندنموند. جو تهران اصلا ملتهب نبود. شعار و شعار نویسی و اینها بود اما بحران نداشتیم. واحدهای دیگه هم مشغول بودند. استعلام از ستاد هم گرفتم و اونا هم مشکل جدی نداشتند. میگفتند که حتی به یکی دو تا از صندوقها توسط افراد ناشناس حمله شده اما سریعا دفع شده و تحت تعقیب هستند! مثل فرفره همه جا بودم، رد عفت را از طریق مباشر داشتم. یه بسکوییت خریدم تا ضعف نکنم. دیدم مشکل ضعفم بالاتر از این قصه هاست، یه نون لواش خریدم و همینجوری ذره ذره میخوردم تا زود تموم نشه. در همون حین، خانم گلم تماس گرفت. «سلام بِت من. چطوری امنیت ملی؟» گفتم: «قربون خودت و صدات و تیکه هات و بچه هات! چطوری؟ بابات چطوره؟» گفت: «بابامم خوبه. میخوام بدونم کی جرات داره غیبتش کنه؟ راستی محمد جان!» گفتم: «جوووونم!» گفت: «حالا به کی رای بدیم؟ یا نه. اینجوری بگم بهتره، به کی رای بدیم تا تو زودتر برگردی خونه و پیش زن و بچه ت زندگی کنی و منتظر خبر بدی نباشم؟!» با یه کمی حالت طنز گفتم: « با تشکر از شما که این موقعیتو در اختیارم قرار دادی! ههههه اما از شوخی که بگذریم، سوال خیلی خوبی بود. بنظرم به انقلاب رای بده! به نظام رای بده! به امنیت رای بده! امنیت، رایگان و سهل الوصول نیست. هیچ کدوم از کاندیداها در طول کل این انتخاباتها و تبلیغاتشون از اول انقلاب تا حالا شعاری برای حفظ امنیت و برنامه برای امنیت «روانی» وامنیت «اقتصادی» وامنیت «سیاسی» وامنیت «فرهنگی» نداده اند! دقت کن، با محوریت امنیت منظورمه. وگرنه هر کسی اومده جوری حرف زده که انگار نسخه علاج اقتصاد و فرهنگ بیمارمون توی جیب کوچیکشه. حالا یا سوادش نداشتند که احتمالا همینه یا اصلا براشون موضوعیت نداشته و ترجیح دادند شعارهای عوام پسندتر بدند! ببین گلم! به کسی رای بده که بدونیم حداقل از جانب اون دچار خلل امنیتی نمیشیم. خیالمون راحت باشه که بعدا شاخ نمیشه. به کسی رای بده که نه سر از سازش در بیاریم و نه سر بچه های مقاومت و حزب الله قمار بزنه و نه سر از جریانات انحرافاتی، آخوند و غیر آخوندش فرقی نمیکنه. چون متاسفانه یا خوشبختانه خیلی قرار نیست کار تخصصی مطابق با رشته تحصیلیش و لباسش بکنه. نه اگر آخوند باشه تا حالا خیلی خوش به حالمون شده از رؤسای جمهور قبلی و نه اگر آخوند نباشه قراره اسلام و مسلمین به خطر بیفته. به یکی رای بده که بتونیم بعدش کم دردسر زندگی کنیم نه کسی که چون نتونستیم رد صلاحیتش کنیم، حالا مجبوریم هشت سال تحملش کنیم...» ادامه دارد... ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
زاینده رود ✅️
🔴 مردم اصفهان کمپین راه انداختند و درخواست دارند پیکر حاج قاسم سلیمانی به شهرشان بیاید . . . 🔺گرچه
🔴مطالبه مردم جواب داد/ پيكر حاج قاسم سليماني فردا در اهواز تشييع مي‌شود سردار شاهوارپور فرمانده سپاه خوزستان: پيكر مطهر سپهبد شهيد و همرزمان شهيدش فردا صبح (يكشنبه) با حضور مردم قدرشناس خوزستاني در اهواز تشييع خواهد شد و سپس راهي مشهد مقدس مي‌شوند (رهياب) ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
نسل جدید سلیمانی ها در راهند... ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
🔴سروده دکتر سید وحید حقانیان در ماتم شهادت رفیق عزیزش ، سردار دلها ، سپهبد حاج قاسم سلیمانی. بسم رب الشهداء و الصدیقین اي عراق! از تو سخت دلگيرم كرده داغ دلاوران، پيرم دم به دم مي كني سيه پوشم با خبرها كه از تو مي گيرم هر طرف اي عراق! با داغي مي زني هر نفس به شمشيرم هر طرف پاره ي تن زهراست خسته از اين غم نفس گيرم باز هم اتفاقي افتاده؟ كه بدين حد ز جان خود سيرم؟ حالم اين روزها دوباره بد است مثل شيري اسير زنجيرم گله، بسيار دارم از تو ولي نيست ديگر توان تقريرم چيزي از درد خود نمي گويم هست شايد سكوت، تقديرم گله ها را گذاشتم تا بعد گرچه هر لحظه مي زني تيرم با غم و گريه ها رهايم كن اي عراق! از تو سخت دلگيرم... دكتر وحيد حقانيان ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
📢 فراخوان | شهادت سپهبد سلیمانی؛ پاسخ خود را به پیام رهبر انقلاب بنویسید 🔰در پی آسمانی‌شدن سردار سرافراز اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیامی «خطاب به ملت عزیز ایران» صادر کردند. پاسخ شما به پیام ایشان چیست؟ 🔻از اولین ساعات روز جمعه و با انتشار خبر شهادت سپهبد سلیمانی جمع کثیری از مردم قدرشناس کشورمان از طرق مختلف، درصدد ارسال پیام خود به رهبر انقلاب درباره این واقعه بودند. به همین منظور پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR اقدام به راه‌اندازی درگاهی برای ارسال پیامهای شما مخاطبان گرامی نموده است. 🔻 شما هم می‌توانید با مراجعه به نشانی http://farsi.khamenei.ir/shahid-soleymani پیام خود را به رهبر انقلاب درباره شهادت این شهید والامقام به صورت متن و فیلم ارسال کنید و مطالب خود را به اشتراک بگذارید. 🔹 هم‌چنین شما مخاطبین عزیز می‌توانید پیام‌های خود را خطاب به رهبرانقلاب با هشتگ #سلیمانی_آسمانی در حساب‌های کاربری خود در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنید. 💻 @Khamenei_ir ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
🔻سردار فدوی در جمع دانشجویان دانشگاه تهران: شهید سلیمانی خیلی وقتها بی سر و صدا میرفت اصفهان سر مزار شهید کاظمی و بر می‌گشت تهران 🔹انتقامی که در پیام رهبری از آن یاد شده انتقام بسیار سختی خواهد بود که تلخکامی را بیش از آنچه تا به حال انقلاب به کامشان گذاشته خواهند چشید. و این موکول به ایران نیست. موکول به کل #جغرافیای_جبهه_مقاومت اسلامی است. چون در پیام رهبری خیلی صریح آمده که در کل این جغرافیا این کار خواهد شد. در زمانی که ما تعیین میکنیم این کار انجام خواهد شد. 🔹قرار بود این بود پیکر شهدا ساعت ده در کربلای معلی باشد، تا وقتی من می‌آمدم هنوز در بغداد بود و از شدت شلوغی جمعیت هنوز تکان نخورده بودند. 🔹پیکر ایشان می‌رود اهواز از آنجا مشهد و با این حجم از استقبال در نجف و کربلا و ایران معلوم نیست این برنامه چه می‌شود. قرار بر این است که دوشنبه نماز در دانشگاه تهران بر پیکرها اقامه شود و به طرف میدان آزادی تشییع شوند #خونخواهی_جهانی #انتقام_سخت ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
🔺بخشی از وصیت نامه سردار سلیمانی 🔹 "همسرم من جای قبرم را در مزار شهدای کرمان مشخص کرده ام. محمود می داند. قبر من ساده باشد مثل دوستان شهیدم. بر آن کلمه سرباز قاسم سلیمانی بنویسید نه عبارت های عنوان دار" ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
🔴 💠 رفتار کودکان آینه تمام نمای رفتار بزرگترها است. به جای و پرخاش به آنها بردباری، و عشق را بیاموزیم! ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا