اعطای احکام هیئت امنای مسجدالزهرا سلاماللهعلیها شهر زایندهرود
توسط امام جمعه محترم شهر حجةالاسلامصفرزاده
۹۸/۱۰/۱۱
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
♦️توضیح آموزش و پرورش درباره خبر تعطیلی مدارس
🔹مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در اطلاعیهای، شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی را که به دست تروریستهای پلید آمریکایی به مقام رفیع شهادت نایل آمده است را محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی، رئیس جمهور، فرماندهان سپاه پاسداران، ارتش، خانواده بزرگ آموزش و پرورش و مردم انقلابی ایران اسلامی تبریک و تسلیت گفت.
🔹به اطلاع میرساند در روزهای شنبه و یکشنبه تمامی مدارس کشور باز خواهد بود و به فعالیت خود در چارچوب برنامههای نظام تعلیم و تربیت ادامه میدهد.
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
خانواده شهید سلیمانی:
🔹پیکر مطهر شهید سلیمانی صبح فردا(شنبه ۱۴ دی ماه) در بغداد تشییع می شود و عصر شنبه به میهن عزیزمان منتقل خواهد شد.
🔹صبح یکشنبه(۱۵ دی ماه) نیز پیکر شهید سلیمانی در دانشگاه تهران تشییع خواهد شد و مقام معظم رهبری بر پیکر ایشان نماز می خوانند.
🔹پس از آن پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، به وصیت ایشان، در گلزار شهدای شهر کرمان به خاک سپرده می شود.
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
🔺«قاآنی» یعنی مخفّف «قاسم سلیمانی»...
👈انتصاب سردار «قاآنی» به فرماندهی سپاه قدس از سوی رهبر معظّم انقلاب امام خامنهای، حامل این پیام است که شهید حاج قاسم سلیمانی نه تنها برای ایران و جهان تمام شدنی نیست، بلکه ایران، هزاران سردار قاسم سلیمانی دیگر دارد...
#انتقام_سخت
ارسالی #کاربرگرامی
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
AUD-20200103-WA0017.opus
156K
#فایل_صوتی 👆
🎼 صحبتهای امروز همسر شهید مجاهد سرلشکر حاج قاسم سلیمانی در مورد ترور و شهادت
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
⭕️ دوستی پرسید سردار را کی شهید کردند ؟؟؟
گفتم وقتی ما خواب بودیم...!!!
وبعد به این فکر کردم نکند ما خواب بمانیم و دشمن هرچه خواست بکند...!!!🤔😨😥
─═इई🍃 @z_rood 🍃ईइ═─
یڪ عمر برای آرامش ما لحظهای چشم بر هم نگذاشتی
اما چ بیرحمانه زمانی ڪ همه ما چشم روی هم گذاشته و در خواب آرام ب سر میبردیم تو را از ما گرفتند..😭
ارسالی #کاربرگرامی
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
اما...
احمق ها نمیدانند که «شهید سلیمانی»
به مراتب قوی تر از «قاسم سلیمانی» است.
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
زاینده رود ✅️
#کف_خیابون_۱_۸۲ ابوالفضل دقیقه به دقیقه گزارشش میفرستاد روی مونیتورم، توضیح زیادی ندم بهتره. اما مع
#کف_خیابون_۱_۸۳
خب اینم از فائزه خانم! بالاخره سر و کله ش پیدا شد.
از نحوه مصاحبه ها و چینش جملات و حرکات دست و صورتش موقع حرف زدن مشخص بود که دوره های خوبی رفته و خوب تونسته قلقش رو یاد بگیره!
حرفهایی زد که نمیشه گفت بوی فتنه! بلکه بوی تهدید میداد. داشت علناً نظام را تهدید میکرد! دستگاه های نظارتی و شورای نگهبان را به راحتی تحقیر و تهدید میکرد.
میگفت: «مردم انتظار دارند که کسی را که انتخاب کرده اند از صندوق رای بیاد بیرون! ...
به کسی اجازه نمیدیم خارج از اراده مردم و انتخاب مردم، کس دیگری را به مسند بنشونه!
شورای نگهبان باید از آراء مردم نگهبانی کنه نه از کسانی که خودش دوست داره رای بیاره! و...»
اصلا این نحو صحبت کردن و این جملات، چه در اجلاسیه و چه در حاشیه اون اجلاسیه کوفتی سابقه نداشت! اینها نیومده بودند که کار انتخاب ریاست جمهوری کاندیدای مد نظرشون را یه سره بکنند! بلکه خدا شاهده اومده بودند کلک نظام و انقلاب را بکنند!
حالا اینها به کنار.
عبداللهی گفت ابوالفضل پیام داده که : «علما و آخوندهایی که اومده بودند اجلاس، همین جا قراره بخوابند، یعنی توی همین حسینیه! حداقلش اینه که تعداد قابل توجهی از اینها همین جا امشب میخوابند!!»
یه کم گیج شدم، دیگه قراره چه تزی بدند؟!
فردا شد...
حوالی عصر بود که جویای احوال و کارهای ۲۳۳ شدم، شنیدم حسابی درگیره، باهاش ارتباط گرفتم. «سلام و خسته نباشید! کجا تشریف دارید؟»
۲۳۳ گفت: «سلام قربان! ستاد قیطیریه هستم!»
گفتم: «خیره ان شاءالله! شرایطش دارید توضیح بیشتری بدید؟!»
گفت: «میگند جلسه پیمان خانواده های شهدا با ............ هست! قراره یه دختر شهید مفقود الاثر حرفهای مهمی بزنه. جمعیت زیادی جمع شدند. میگند همشون هم خانواده شهیدند. البته به ظاهرشون و عکس های شهدا و رزمنده هایی که دستشونه هم میخوره که ساختگی نباشه و واقعاً از خانواده شهدا باشند!»
گفتم: «بسیار خوب! اما نگو واسه استماع سخنان یه دختر شهید مفقودالاثر رفتی که باور نمیکنم! با شناختی که از شما دارم قطعا یه بوهایی شنیدی که نمیتونید بیخیالش بشید! درسته؟»
۲۳۳ گفت: «قصه ش مفصله.
اما ...
احساس میکنم وسط این همه خانواده شهید و جانباز و ویلچری و اینها، چهارمین شخص پرونده را هم میتونم پیدا کنم!»
گفتم: «چطور اونجا؟ سر نخ داشتی؟»
گفت: «آره تقریبا... وقتی تمام مهره ها را در اجلاس علما و آخونداشون رو کردند، وقتی باغ ها هم لو رفت و پراکنده شدند، مهمترین اجتماعشون همین اجتماع خانواده شهدا و جانبازان هست، وگرنه در جلسات پارتی و میتینگ های مختلطشون، جای اون چهار نفر نیست. اگر همین جا پیداش کردم که کردم وگرنه هیچ!»
گفتم: «بسیار خوب! بنظر منم باید همون جا پیدا بشه، هرچند اینقدر سرم گرم اجلاس و عفت و فائزه بود که دیگه نمیتونستم به چیزی فکر کنم...»
یهو صدای سر و صدا اومد. ۲۳۳ گفت قربان باید برم، دارم غیر طبیعی میشه اوضاع. فقط لطفا اگر تا شب خبری ازم نشد و نتونستیم با هم ارتباط بگیریم یا بیمارستانم یا دستگیر شدم و منو بردند!
گفتم: «اگر بخوام پیدات کنم راحت پیدات میکنم، حتی اگر شده سردخونه ها را بگردم، اما لطفا مواظب خودتون باشید و هیچ تیری شلیک نشه به هیچ کس حکم تیر ندادم. شما هم همینطور... ضمنا اگر درگیر شدید کسی کشته یا قطع نخاع و یا چه میدونم از این دست مسائل پیش نیاد دیگه!»
نمیدونم چرا اما ته دلم نگران بودم. وسط همه نگرانی ها ابوالفضل بیسیم زد و گفت: «حاجی اینها هنوز تصمیم نگرفتند علما و آخوندایی که از قم آوردند تهران، برگردونند! هیچ خبری از اتوبوس و وسیله نقلیه بین شهری نیست که نیست.
ضمنا...
جسارت نباشه، اما یه خاور وایساده جلوی حسینیه، تعداد زیادی «کفن» و «قرآن» پیاده کردند! مثل اینکه امشب هم اینجا خبرایی هست!»
ادامه دارد...
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
زاینده رود ✅️
#کف_خیابون_۱_۸۳ خب اینم از فائزه خانم! بالاخره سر و کله ش پیدا شد. از نحوه مصاحبه ها و چینش جملات و
#کف_خیابون_۱_۸۴
دیگه مطمئن شدم که قراره اونها به قم نرند و همین تهران بمونند!
بمونند برای انتخابات و پس از انتخابات! قراره بمونند ببینند نتیجه چی میشه؟! اونم با چه هیبتی؟! کفن و قرآن!
اینبار خیلی عجبیه! معمولا دردسرهای انتخابات و اعتراضاتش همیشه بعد از انتخابات بوده، اما اینبار بچه های ما حدود یک سال کار مستمر و نفسگیر. اما داره دردسرها از قبلش کلیک میخوره!
گفتم: «ابوالفضل جایی نمیریا! همونجا باش! کلا چشم ازشون بر ندار، پس فردا انتخاباته! حتی اگر یه قطره خون از دماغ یکیشون بیاد، میندازند گردن نظام و دیگه بیا و حوض خالی پر کن! مواظب باش هیچ آدم مشکوکی از اونجا رد نشه!»
ابوالفضل با تعجب گفت: «حاجی جان من پاشو یه دقیقه بیا اینجا! بیا تا خودت از نزدیک ببینی! اینجا همه شون قیافه هاشون مشکوکه! چه آخوندش و چه غیر آخوندش! من حتی بعید میدونم تعدادی که امروز عصر اودند اینجا اصلا آخوند باشند! مگه آخوندا سیبیل به این بزرگی میذارند؟! خلاصه من گفته باشم، اینجا همه چیز مشکوکه!»
گفتم: «ابوالفضل یه بار دیگه بگو! چی گفتی؟ سیبیل ...؟!»
گفت: «بله که سیبیل! مگه عبداللهی بهت نگفت؟ من حتی ازشون چند تا عکس هم فرستادم، حاجی اوضاع جالبی نیستا. کار داره از دست بچه های نیرو انتظامی هم در میره، اینقدر شلوغه که نگو. حداقل همین الانش حدود ۵۰ تا خبرنگار خارجی اینجاست...»
عبداللهی گفت: «قربان شبکه بی بی سی فارسی و شبکه سلطنت طلب ها از ظهر، به صورت کامل دارند اجتماع همین حسینیه ........ و ستاد قیطریه را پوشش میدند!»
این دو تا حرف را گذاشتم پای هم. دیدم فقط به دو تا کلید واژه میرسیم: «علما» و «خانواده های شهدا» !
به عبداللهی گفتم این دو تا کلید واژه را یه سرچ بزن ببین چی میبینی؟ چی دستگیرت میشه؟
چون خیلی برام عجیب بود! اصلا شرایط عادی نبود. همه بچه های کارشناسان گروه های مختلف ما هم میگفتند. حتی وقتی بعد از نماز ظهر از بچه های نیرو انتظامی پرسیدم چه خبر؟ اونها خیلی مشکلی از باب اراذل و اوباش و قبل از انتخابات و میتینگ هایکک مختلط آنچنانی و ... نداشتند! یعنی داشتند اما میگفتند این حدش خیلی معمولیه و در حد بحران مثل سال های گذشته نیست!
حدود یه ربع کار عبداللهی طول کشید، وسط مطالبش، یه جمله از جاسوس آمریکایی- انگلیسی به نام جیسون رضاییان بود که گفته بود: «این بار با علما و خانواده های شهدای عکس شهید به دست خدمت نظام میرسیم!»
پس بدون شک قرار نیست چند تا سوسول بریزند کف خیابون و ما هم بگیر و ببر و بزن راه بندازیم، یا اگر هم قراره سوسولا بریزند کف خیابون، مرحله بعدی محسوب میشند. سیاهی لشکر محسوب میشند. عجب! حرفش هم وحشتناکه! چه برسه به چیزایی که ما میدونیم را بخوایم به چشممون هم ببینیم!
ما اینبار با آدمهایی از جنس خودمون مواجهیم، از جنس مذهب! در هیبت آخوندی و علمایی و خانواده هایی با چهارتا عکس شهید و معلول و جانباز ویلچری!
به ابوالفضل گفتم دقیقه ای یه بار گزارش بده و بفرست روی مونیتور عبداللهی. به عبداللهی هم گفتم عکس های ابوالفضل را بفرست روی مونیتورم، حالم داشت به هم میخورد، از چیزایی که میدیدم چندش شد، حداقل صد نفری بودند.
عکس کسانی دیدم که نه تنها عمامه را درست نبسته بودند بلکه معلوم بود که دارند به زور روی سرشون حفظش میکنند! ریش ها کوتاه، سیبیل بلند و پر پشت. قیافه هایی که نه به قمی ها میخورد و نه به تهرانی ها. حتی مطمئنا آخوند هم نبودند و فقط لباسش را پوشیده بودند. سریع دادم آنالیز، شکل دراویش و صوفی هایی بودند که چند سال پیش در فارس بعد از نمازجمعه یکی از شهرها با قمه و شمشیر و سنگ و چوب به جون مردم افتاده بودند! ... چیزی نگذشت که حدسم تایید شد! خودشون بودند، آدمهایی بسیار خطرناک و با عقایدی بسیار مزخرف در لباس دین و با پوشش دینی!
ظاهرا اینبار داشتند همه را جمع و جور میکردند، هر کسی که ذره ای با نظام و مردم و انقلاب زاویه داشت را دور خودشون جمع کرده بودند.
تا اینکه نزدیکای غروب ۲۳۳ ارتباط گرفت. نفس نفس زنان گفت: «قربان! خودشه! همون دختر شهیدی که باباش مفقود هست و الان هم داره دیکلمه میخونه، خود «زهره» است ...
من این جونورو توی پاکستان هم دیدم، الان چادر عربی و مقنعه چونه دار پوشیده و داره انتظارهای برآورده نشده خانواده های شهدا از نظام و انقلاب میگه و همه دارن سوت و کف میزنند!»
ارتباطمون داشت قطع میشد. هرچی تلاش کردیم نتونستیم سیگنالش را بگیریم، مدام قطع و وصل میشد، فقط جمله آخری که بهش گفتم این بود: «۲۳۳ مواظبش باش! یه تار مو ازش کم نشه!»
ادامه دارد...
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
زاینده رود ✅️
#کف_خیابون_۱_۸۴ دیگه مطمئن شدم که قراره اونها به قم نرند و همین تهران بمونند! بمونند برای انتخابات
#کف_خیابون_۱_۸۵
ابوالفضل از اون طرف گرفتار.
گرفتار کسانی که انبار باروت هستند و یه مشت شغال در لباس بره هم بهشون اضافه شده.
۲۳۳ هم از اون طرف گرفتار، وسط دل ستاد فتنه. بین یه مشت آدمی که مشخص بود برای حق و حقوق و عدالت و دموکراسی نیومدند اونجا.
فورا ابوالفضل را گرفتم.
«ابوالفضل جان کجایی؟!»
گفت: «سر پستم حاجی! اوامر !»
با خودم فکر کردم گفتم اگه ابوالفضل اونجا نباشه ممکنه هر لحظه دردسر بشه.
گفتم: «بسیار خوب، حواست خیلی جمع باشه.»
دوباره رفتم روی خط ۲۳۳.
«۲۳۳ لطفا جواب بده! اگر موقعیتشو داری و صدای منو میشنوی جواب بده!»
هیچ صدایی نمیومد.
عبداللهی گفت: «قربان! لطفا این صوت را گوش بدید.»
گفتم: «هر چی هست تصویرش میخوام. دیگه تا اطلاع ثانوی صوت در اولویت نباشه و فقط تصویر میخوام!»
چند دقیقه طول کشید تا از واحدهای دیگه تصویرش را گرفت و سریع آپلود کرد. داشتم ضعف میکردم، وقتی خانمم پیشم نباشه که هوامو داشته باشه و سه چهار روز پشت سر هم نخوابم، از خورد و خوراک میفتم. از وقتی اولین لرزش دستمو حس میکنم فقط به مدت بیست ساعت بعدش میتونم سر پا بایستم و چشمام را باز نگه دارم.
دقیقا همون لحظه ضعف کردم، خرما هم تموم شده بود، دو سه قدم رفتم و به زور نشستم روی صندلیم. استرس اون تصویر یه طرف، ضعف و ناجونی خودم هم یه طرف.
تصاویری که رو به روم بود، داشت حرکت چهار تا پاترول مشکی از قم به طرف تهران را نشون میداد، مسلح و با تعدادی بالغ بر ۳۰ نفر! ...
جالب اینجاست که یکی از همون دو سه نفر جاسوس انگلیسی هم باهاشون بود! اون تصاویر توسط یکی از مامورانی ثبت و ارسال شده بود که در قم برای رصد و اطلاع قرار داده بودیم و تونسته بود نفوذ کنه. دمش گرم، موقعیت شناسیش حرف نداشت، به موقع اطلاع داد.
دستور دادم فورا ماشین متوقف بشه. به ریسکش نمی ارزید که بگذاریم بیان تو شهر و بعدش بخواهیم دستگیرشون کنیم، اما لامصبا داشتند از اتوبان میومدند و اتوبان هم اون موقع خیلی شلوغ پلوغ بود!
بالاخره دستور دادم متوقف بشند، حتی با درگیری. میتونستم احتمال بدم که بخاطر انهدام گروه های بزرگی که در باغ داشتند تربیت میکردند، به اینها گفته بودند که بیاند تهران!
عبداللهی گفت: «قربان! هماهنگ کردم، گفتند کدوم گروه؟»
گفتم: «بچه های تیم شهید میثمی. بگید خیلی تمیز و بی سر و صدا. اگر احساس کردند بدون درگیری نمیشه، با روش هایی که بلدند منهدمشون بکنند!»
همین طور هم شد. گزارش دادند که در آستانه انتخابات، درگیری صلاح نیست و بازتاب پیدا میکنه. منطقی بود. به مامور خودمون اطلاع دادیم که ازشون فاصله بگیر، حالا فاصله گرفت یا نه و اصلا فرصت کرد یا نه، یادم نیست. حالا بماند چطوری اما الحمدلله منهدم شدند، با ۴ تا تصادف ساختگی و دو سه تا کشته و زخمی از اون تروریست ها همه چیز حل شد و اونها جنازه های تیکه و پارشون رسید به تهران. بیمارستان خودمون.
عبداللهی اجازه گرفت که بره با گوشیش حرف بزنه و بیاد. خب خانواده دارند مردم، مگه مثل ما هستند که زن و بچمون اومده باشند اسیری؟!
اما بهش اجازه ندادم.
گفتم شرایطمون واسه این چیزا جور نیست، از همین جا با بچه هات حرف بزن!
اون بنده خدا هم گفت چشم و با بچه هاش حرف زد!
اما ...
۲۳۳ جواب نمیداد، حسابی رو مخم بود. ابوالفضل نباید تکون میخورد وگرنه میفرستادمش دنبال ۲۳۳
اون حسینیه، از ستاد قیطریه هم حساس تر بود، همون لحظه ابوالفضل ارتباط گرفت و گفت: «حاجی جون! اینجا باز داره شلوغ میشه. یعنی شلوغ که هست. شلوغ تر میشه ها!»
گفتم: «شد یه بار خبر خوب بدی؟! چطور حالا؟!»
گفت: «سه چهار تا بنز ضد گلوله اومدند. (از شخصیت های سیاسی)
همه شون دارند میرند حسینیه، حاجی یکی دیگه هم اومد، بازم بنز ضد گلوله! این یکی فلانیه (از شخصیت های لشکری)»
گفتم: «چیکارش کنم؟ به درک! شام خوردی تو؟!»
گفت: «جان؟!!! حاجی مهربونی بهت نمیاد! نه هنوز. حاجی دارند لبیک میگند. صدای لبیک و الله اکبرشون کل این محل را برداشته. چیکار کنم؟ دستور چیه؟»
دستم رو سرم بود، محکم دو طرف شقیقم را فشار میدادم، دیگه چشمام جایی نمیدید.
گفتم: «برو شامتو بخور! یه چیزی پیدا کن بخور که ضعف نکنی. تا ۴۸ ساعت بعد از انتخابات خواب بی خواب...» اینها را که گفتم، دیگه نفهمیدم چی شد.
ادامه دارد...
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
زاینده رود ✅️
#کف_خیابون_۱_۸۵ ابوالفضل از اون طرف گرفتار. گرفتار کسانی که انبار باروت هستند و یه مشت شغال در لباس
#کف_خیابون_۱_۸۶
وقتی به هوش و حال اومدم، فورا به ساعت نگاه کردم.
دیدم حدود ۴۰ دقیقه سرم روی همون میز جلویی گذاشته بودم و از حال رفته بودم. سه چهار تا از بچه ها اومده بودند پیش ما و داشتند با دستگاه ها ور میرفتند، یه پرس قیمه و دو تا نون و خرما روی میز بود. از تدارکات آورده بودند، تا لقمه گرفتم، هنوز نگذاشته بودم تو دهن که از عبداللهی پرسیدم: «از ۲۳۳ چه خبر؟!»
عبداللهی گفت: «کل سیستم ما توی اون منطقه قطع شده. قطع که نه. جواب نمیده، سیگنال نداریم!»
گفتم: «یعنی چی؟!»
گفت: «قطعا کل اون منطقه توسط دستگاه های غیر مجاز ایجاد پارازیت همگون و ناهمگون، پوشش دادند!»
گفتم: «چی داری میگی؟ حواست هست داری چی میگی؟!»
گفت: «بله قربان! ساده ش میشه این: «یک جنگ بزرگ دیجیکال!»»
گفتم: «اینها دارند چیکار میکنند حالا؟»
گفت: «از بچه های جنگال (جنگ الکترونیک) هستند، دارند پولوتیک میزنند روی اون امواج!»
دیدم اینجوری نمیشه، از یه طرف میتینگ قیطریه تموم شده. از طرف دیگه ۲۳۳ هیچ اثری ازش نیست. رادیو هم داشت از وضعیت ترافیک خبر میداد، مثل همیشه وحشتناک! ...
گفتم: «از ابوالفضل خبری نشد؟!»
گفت: «چرا. تعداد زیادی اطراف حسینیه میخواند بخوابند. همسایه های اون محل شاکی هستند. احتمال درگیری هست، نیروی انتظامی داره کنترل میکنه اما ابوالفضل میگه بعیده بتونند جلوگیری کنند!»
گفتم: «بسیار خوب! هماهنگ کن ماشین بیاد، تا پنج دقیقه دیگه ماشین اینجا باشه.»
با وجود ترافیک شدید، پاشدم رفتم اونجا، شب عجیبی بود اون شب. تهران به شدت ملتهب، سر همه چهاراه های سر راهم میدیم که ملت دارند با چه شور و هیجانی آخرین زورشون را برای حمایت از کاندید مورد نظرشون میزدند!
رفتم تو ماشین ابوالفضل. دیدم هنوز بسکوییت و آب معدنی که خریده بود کامل نخورده...
خیلی خوب موقعیت گرفته بود، بهترین جایی که میشد چند طرف را رصد کرد. حدودا سی نفر از بچه های خودمون در اون محل به صورت پراکنده کشیک میدادند. حدودا ساعت داشت از یازده میگذشت. اما مدام جمعیت داشت زیاد و زیادتر میشد.
بیسیمم را برداشتم و برای همه بچه ها پیام دادم و گفتم: «ببینید چی بهتون میگم، ممکنه ارتباطمون به هر دلیلی قطع بشه، ممکنه حتی تا دو سه روز نتونیم همدیگه را پیدا کنیم. خوب گوش کنید ببینید چی میگم؛ قطعا اینجا درگیری پیش میاد. حدالمقدور از تمام درگیری ها باید جلوگیری بشه. تکرار میکنم. درگیری پیش نیاد.
اگر دیدید کسی داره نظم و آرامش را به هم میزنه، طبق صلاحدید عمل کنید، آخوند و غیر آخوند مهم نیست، چون تعدادی از اونها که داخل هستند و حتی بیرون خوابیدند، آخوند نیستند، فقط لباس دارند. حق شلیک یک گلوله ندارید. اگر کسی گلوله ای شلیک بکنه، شخصا باهاش طبق قاعده جنگل برخورد میکنم نه دادگاه صحرایی! ضمنا جی پی اس ها همیشه فعال. اگر میدونید مشکله و دست و پا گیرتون هست، میکرو ازش جدا کنید و همین حالا قورت بدید. من بعد از دو سه روز دنبال جنازه مفقود الاثر نمیگردما، گفته باشم. دیگه سفارش نکنم. مواظب خودتون باشید، هویتتون از خودتون مهمتره. حالا هر کس شنیده یازهرا!»
دونه دونه بچه ها گفتند یازهرا.
سعید یا زهرا
ابوذر یا زهرا
سلمان یا زهرا
چهارمی
پنجمی
همین جوری تا بیست هشتمی
بیست و نهمی
نفر سی ام هم که قربونش برم پیش خودم بود و گفت:
حاجی! ابوالفضل هم یا زهرا!
باهاش خدافظی کردم، میخواستم برم داخل حسینیه و یه سر و گوش آب بدم و بعدش برم. تا دستمو بردم که درو وا کنم، یه صدای خیلی خیلی ضعیف شنیدم.
جوری که فهمیدم وسط هزار تا شلوغیه. صداش خیلی داغون بود، معلوم بود حالش خوب نیست و درگیر شده. فقط شنیدم که گفت: ۲۳۳ یا زهرا !!
ادامه دارد...
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
⚫️حضور رهبر انقلاب در منزل شهید سلیمانی
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی ساعتی پیش با حضور در منزل سردار بزرگ و پر افتخار اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، ضمن تفقد از خانواده شهید، شهادت آن مجاهد مخلص و عالیمقام را تبریک و تسلیت گفتند.
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
🏴تجمع مردم سوگوار اصفهان در میدان امام (ره)
رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان:
🏴پیرو درخواستهای مردمی برای برگزاری مراسم سوگواری سردار پرافتخار اسلام حاج #قاسم_سلیمانی از ساعت ۱۴ فردا شنبه آیینی باحضور هیئتهای عزاداری در میدان امام (ره) برگزار میشود.
🏴سخنران این مراسم سردار سرلشکر سیدیحیی رحیم صفوی دستیار ارشد نظامی فرمانده کل قواست.
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️چهره خبیث شبکه سعودی ایران اینترنشنال عریان تر شد
🔹 مهدی جلالی تهرانی کارشناس شبکه سعودی ایران اینترنشنال با تبریک ترور سپهبد قاسم سلیمانی: تا به امروز این قدر شاد نبودم!
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا