eitaa logo
زائرسرای امامزادگان شهرستان فردوس
198 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
11 فایل
خراسان جنوبی .شهرستان فردوس.خیابان دکتریاحقی.جنب بارگاه امامزادگان.زائرسرای امامزادگان اطلاع رسانی ازبرنامه وگزارشات فعالیتهای فرهنگی وعمرانی مجموعه امامزادگان وخدمات زائرسرا https://eitaa.com/joinchat/3008299466C75f5fda07e
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋ روزت را زیبا کن! ♥️روبه شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح ♥️بردن نام حسین‌بن علی می‌چسبد 🌹السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌹و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌹و عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌹و عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ دوشنبه های امام حسینی علیه السلام ➖➖➖➖➖➖➖ (ع) 🆔@zaersara4009 🆔@emamzadegan_ferdows 🆔https://t.me/Amamzadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوشنبه متعلق به امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیهالسلام)است.امروز مهمانِ پدرانِ مهربانمان هستیم.خدایا شکرت بخاطر میزبانهای عزیزمون🤲🌹 اول به نبی حضرت خاتم صلوات دوم به علی شیر دو عالم صلوات سوم به گل وجودِ پاک زهرا چهارم به حسن خونجگر غم صلوات از بهر حسین آن شه کرب و بلا وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات « اللّهُم صَلِّ عَلٰی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم » به رسم ادب دستْ رویِ سینه🌹↓ ♡ ➖➖➖➖➖➖➖ (ع) 🆔@zaersara4009 🆔@emamzadegan_ferdows 🆔https://t.me/Amamzadegan
زائرسرای امامزادگان شهرستان فردوس
فصل دوم : آن دو چشم آبی! قسمت هفتم با اخلاق رجب کنار آمده بودم. وقتی از گذشته‌ی تلخی که پشت سر گذاش
فصل سوم : شمشیر ذوالفقار قسمت اول وحشت‌زده چشمانم را محکم بستم و روی هم فشار دادم. در تمام عمرم چنین نوری ندیده بودم. نور شمشیر ذوالفقار همه‌جا را گرفته بود. از خواب پریدم. تمام لباس‌های تنم خیس عرق بود، آبی به دست و صورتم زدم و به خانه دایی رفتم. زن دایی مرا با آن حال که دید، هُرّی دلش ریخت. پای برهنه به طرفم دوید و گفت: «زهرا! مامان چیزیش شده؟! رجب خوبه؟! چرا حرف نمی‌زنی؟!» زبان در دهان چرخاندم و خوابم را برایش تعریف کردم. نفس راحتی کشید. خندید و گفت: «خیر ببینی دختر! داشتم سکته می‌کردم. خواب دیدی، حالا چرا مثل بید داری می‌لرزی؟!» - نمی‌دونم زن دایی! شاید من اشتباهی کردم که خواب دیدم! شاید باز رجب از من دلگیر شده. - بیا بریم تو. چرا رنگ و روت زرد شده دختر؟! ناهار خوردی یا نه؟! با بی‌حالی جوابش را دادم: «نه زن دایی! گلاب به روت، از صبح چند بار بالا آوردم.» خنده به صورتش نشست و گفت: «به‌به! مبارکه زهرا جان! از حال و روزت معلومه بارداری! پس چرا نمیای تو؟!» از شنیدن این خبر خشکم زد. روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 ➖➖➖➖➖➖➖ (ع) 🆔@zaersara4009 🆔@emamzadegan_ferdows 🆔https://t.me/Amamzadegan
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه کلیپ جذاب مخصوص دهه هشتاد، نودی ها فکر و ذکر‌ ما ایرانِ! هم وطن وقت پیمانِ ! الگومون مرد میدانِ ! ➖➖➖➖➖➖➖ (ع) 🆔@zaersara4009 🆔@emamzadegan_ferdows 🆔https://t.me/Amamzadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا