eitaa logo
زائرسرای امامزادگان شهرستان فردوس
199 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
12 فایل
خراسان جنوبی .شهرستان فردوس.خیابان دکتریاحقی.جنب بارگاه امامزادگان.زائرسرای امامزادگان اطلاع رسانی ازبرنامه وگزارشات فعالیتهای فرهنگی وعمرانی مجموعه امامزادگان وخدمات زائرسرا https://eitaa.com/joinchat/3008299466C75f5fda07e
مشاهده در ایتا
دانلود
10.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🏴 این انقلاب آدم کم نداره اما ما یک آدم باشرف از دست دادیم. ▪️◾️▪️ ▪️این دخترخانم چه خوب حرف میزنه، کاش بعضی از بزرگانِ ما حداقل نصفِ این دختر بصیرت داشتن... ▪️بینش درست و بصیرت کافی رو به دخترانمون بیاموزیم... ➖➖➖➖➖➖➖ (ع) 🆔@emamzadegan_ferdows 🆔https://t.me/Amamzadegan 🆔@zaersara4009
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 سنگ تموم خدا: امیرالمومنین علیه‌السلام بود. ⚜️باید امسال برای غدیر سنگ تموم بذاریم. ♦️ سهم تو چیه؟ ♻️ سنگ تموم یه تیم محتوایی برای نشر فضائل مولا در ایام غدیر 🔹️استوری کنید تا در ثواب بی نظیر نشر فضائل مولا شریک بشید 🔸️‌شما هم بفرستید، ماهم (ع) منتشر می‌کنیم ➖➖➖➖➖➖➖ (ع) 🆔@emamzadegan_ferdows 🆔https://t.me/Amamzadegan 🆔@zaersara4009
زائرسرای امامزادگان شهرستان فردوس
فصل دوازدهم: به انتظار علی قسمت دوم گوشه‌ی لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمی
فصل سیزدهم: تازه عروس قسمت اول محمدعلی، بچه‌ی پنجمم، اوایل بهمن 66 در بیمارستان به دنیا آمد. خواهرم چند روزی پیشم ماند و رفت. وجیه‌الله چندین مرتبه دیگر برای قانع کردن من به دیدنم آمد. کلافه شدم و رضایت دادم هر کاری دلشان می‌خواهد، بکنند. رجب خانه و مغازه را یکجا اجاره داد. مقداری پول از شوهرخواهرم قرض گرفت و در حسین‌آباد کرج خانه‌ای یک طبقه خرید. اسباب و وسایل را جمع کردم. دل کندن از آن خانه و محله برایم سخت بود. رفتم اتاقک طبقه سوم. صدای نوحه‌های علی و امیر در گوشم پیچید. کنار پنجره ایستادم و به یاد بچه‌هایم سینه زدم. آن‌قدر در آن اتاق نماز شب و قرآن خوانده بودند که صدای گریه‌هایشان هنوز آنجا شنیده می‌شد. با صدای فریاد رجب، عکس امیر را برداشتم و رفتم سوار ماشین شدم. در خانه‌ی کوچک کرج ساکن شدیم. حسین هنرستان شهید رجایی یافت‌آباد درس می‌خواند. مسیرش طولانی بود. صبح زود ناهارش را برمی‌داشت و حرکت می‌کرد به سمت تهران. غروب، قبل از تاریک شدن هوا می‌رسید خانه. رجب بیشتر روزها خانه نمی‌آمد، معلوم نبود سرش کجا گرم است. حوصله نداشتم پاپیچش شوم. داد و فریاد راه می‌انداخت و می‌گفت: «تو دین و ایمون نداری؟! تو احساس نداری؟! من به مادرم سر می‌زنم. پیرزن مریضه، تنهاست.» دهانم را می‌بستم و می‌گفتم: «چی‌کارش داری زهرا؟! بذار بره پیش مادرش. اینجا نباشه بهتره، کمتر حرف می‌شنوی.» با این حرف‌ها سر خودم را شیره می‌مالیدم. زندگی در کرج برایم سخت بود. فشار مالی بیشتر شده بود و خرجی نداشتم. اگر تهران بودم، چهارتا دوست و آشنا داشتم تا سر کار بروم، اما در این محله غریب بودم. به واسطه‌ی جاری‌ام به جلسات زنانه‌ی محله رفتم. منطقه محرومی بود، اما مردمان با ایمان و اعتقادی داشت. وقتی متوجه می‌شدند من مادر دو شهید هستم، خیلی عزت و احترام می‌گذاشتند. کم‌کم بعضی از خانم‌ها از وضعیت زندگی‌ام خبردار شدند؛ برای خواندن زیارت عاشورا دعوتم می‌کردند. دفترچه نوحه علی را برمی‌داشتم و از روی آن روضه و نوحه می‌خواندم. شب بانی مجلس مقداری پول می‌گذاشت داخل پاکت و می‌آورد دم در خانه تحویلم می‌داد. حسین می‌گفت: «مامان! روضه بخون، اما پول دادن، نگیر.» چاره‌ای نداشتم، باید قبول می‌کردم. پول زیادی نبود، اما حداقل می‌شد نان و پنیری خرید و شکم بچه‌ها را سیر کرد؛ ولی هر شب که نمی‌شد نان و پنیر و سیب‌زمینی خورد. بچه شیر می‌دادم و باید خوب غذا می‌خوردم. امیر هفت ساله بود و نمی‌شد مدام توی گوشش خواند که نداریم. هنرستان حسین هم کلی خرج داشت؛ رشته برق می‌خواند و با وجود این‌همه فشار، شکر خدا درسش خوب بود. خانه قبلی که بودیم، بنیاد شهید می‌خواست حقوق مختصری به ما پرداخت کند، قبول نکردم. می‌گفتم: «ما خونه و مغازه داریم، حقوق به ما نمی‌رسه.» رجب حرص می‌خورد و می‌گفت: «دستت برای همه به خیر میره، به خودمون که می‌رسه خشک میشه! چرا نمی‌ذاری حقمون رو بگیریم؟!» کدام حق؟! مگر چه کاری برای این انقلاب کرده بودیم که طلب‌کار و محتاج شندرغاز حقوق ماهیانه بنیاد باشیم. طاقتم سر آمد، تحمل شکم گرسنه بچه‌هایم را نداشتم. به بهانه نظافت انبار، رفتم تا کمی در تاریکی گریه کنم. دلم پر بود. به علی گلایه کردم، از پدرش شکایت کردم. چشمم افتاد به کتاب تفسیر قرآنم، خاطرات محله شمشیری برایم زنده شد. کتاب را برداشتم و ورق زدم. یک دسته اسکناس نو از داخل تفسیر افتاد زمین. پول را برداشتم. هرچه فکر کردم، دیدم من و رجب اهل گذاشتن پول لای کتاب نیستیم. هق‌هق گریه‌ام بلند شد و گفتم: «ممنون علی جان! همیشه هوای مامان رو داری.» روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 ➖➖➖➖➖➖➖ (ع) 🆔@emamzadegan_ferdows 🆔https://t.me/Amamzadegan 🆔@zaersara4009
📸 📆۲شنبه۲۱خردادماه ✅جلسه هم اندیشی پیرامون جشن وبرنامه های دهه ی امامت وولایت 🔻باحضور: ✔️هیئت امنای آستان مقدس امامزادگان سیدمحمدوسیدابراهیم شهرستان فردوس ✔️ریاست محترم اداره اوقاف شهرستان فردوس ✔️دبیر ستاد غدیرشهرستان جناب آقای اختروهیئت همراه ✅خلاصه جلسه: 📎خیرمقدم جناب آقای یعقوب زاده مدیریت هیئت امنای بارگاه مطهر 📎ارائه گزارش جناب آقای اختردبیرستادغدیر ازبرنامه های پیش رو 📎باتوجه به اهمیت موضوع تصمیم بر تشکیل مجدد جلسه با واحدفرهنگی بارگاه مطهرامامزادگان جهت برنامه ریزی برنامه های دهه امامت وولایت درآستان مقدس شد 🕌بارگاه مطهرامامزادگان شهرستان فردوس ➖➖➖➖➖➖➖ (ع) 🆔@emamzadegan_ferdows 🆔https://t.me/Amamzadegan 🆔@zaersara4009
🍀بسمه تعالی 🍀 🌸همشهریان عزیز و گرانقدر : 🐑🐑 عید قربان در راه است و نیازمندان و ایتام چشم به راه دستان سخاوتمند شما می باشند . موسسه خیریه امام زمان عج شهرستان فردوس همانند سال های قبل دستان پر مهر شما عزیزان را به یاری می طلبد و آماده است گوشت قربانی و نذورات شما را دریافت نموده و بین نیازمندان توزیع نمایند . نحوه دریافت کمک های خیرین : ✅حداقل قیمت یک راس گوسفند جهت قربانی مبلغ 6.000.000 تومان ✅مشارکت در ذبح گوسفند به مبلغ دلخواه ✅دریافت وجه نقد از خیرین جهت تهیه گوسفند ✅اهدای گوسفند زنده به موسسه ✅دریافت گوشت قربانی در محل موسسه 🌸 روابط عمومی موسسه خیریه امام زمان (عج) فردوس 🌸 🌷کد ussd جهت واریز وجوه هات نقدی *6655*50075008# 💰 شماره کارت جهت واریز وجوه نقدی : 6037991199518006 ☎️ شماره تماس : 8-32725007 - 09153357632 📆 آدرس : فردوس خیابان ارشاد موسسه خیریه امام زمان (عج فردوس ➖➖➖➖➖➖➖ (ع) 🆔@emamzadegan_ferdows 🆔https://t.me/Amamzadegan 🆔@zaersara4009
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 رئیس جمهوری که نیاز داریم. 🌿 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم وَ أَهْلِكْ عَدُوَّهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الإِْنْسِ مِنَ الأَْوَّلِينَ وَ اﻵْخِرِينَ.🌿 ➖➖➖➖➖➖➖ (ع) 🆔@zaersara4009 🆔@emamzadegan_ferdows 🆔https://t.me/Amamzadegan
📸 ✅تخلیه بار ۱۵۵مترمربع سنگ 🔺 اهدایی یکی از خیرین بزرگوار جهت سنگ کاری بخشی ازصحن زائرسرای بارگاه امامزادگان شهرستان فردوس 🔺به ارزش ۵۲ میلیون تومان 🟢خداوند به جان ومال این بزرگوار خیروبرکت عطانماید . 🕌زائرسرای بارگاه مطهرامامزادگان شهرستان فردوس ➖➖➖➖➖➖➖ (ع) 🆔@emamzadegan_ferdows 🆔https://t.me/Amamzadegan 🆔@zaersara4009
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقا فرمودند من باید برم گلزار شهداء بدون برنامه قبلی ما محافظ ها فقط باید می‌گفتیم چشم رفتیم رسیدیم به گلزار شهداء، آقا فرمودند کسی دنبال من نیاد و بعد... التماس دعا ➖➖➖➖➖➖➖ (ع) 🆔@emamzadegan_ferdows 🆔https://t.me/Amamzadegan 🆔@zaersara4009