1_3720014235.mp3
3.67M
#باسلام_وعرض_ادب🌸👇
🦋گوش بده پدرت می خوادباهات حرف بزنه🥺✨
گریه تون گرفت برای ظهور امام زمان وبنده هم دعا کنید😭😭💔🚶♂
به شدت پیشنهاد گوش کردن
#امام_زمان 🌱
🔸اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
➖➖➖➖➖➖➖
#امامزادگان_سید_محمد_سید_ابراهیم(ع)
#زائرسرا
#فردوس
🆔@zaersara4009
🆔@emamzadegan_ferdows
🆔https://t.me/Amamzadegan
هفدهم مهرماه برابر با نهم اکتبر، روز جهانی پست را به خانواده بزرگ وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و کارکنان پست تبریک می گوییم.➖
➖➖➖➖➖➖
#امامزادگان_سید_محمد_سید_ابراهیم(ع)
#زائرسرا
#فردوس
🆔@zaersara4009
🆔@emamzadegan_ferdows
🆔https://t.me/Amamzadegan
حضور تعاونی گوهر دستان فردوس در نمایشگاه بین المللی روستا اباد در مصلی بزرک امام خمینی ره تهران از 18تا21مهر 1402
➖➖➖➖➖➖➖
#امامزادگان_سید_محمد_سید_ابراهیم(ع)
#زائرسرا
#فردوس
🆔@zaersara4009
🆔@emamzadegan_ferdows
🆔https://t.me/Amamzadegan
دُشمَن
هر روز از یک رنگی میتَرسد
یک روز از لباس سبز سپاه
یک روز از لباس خاکیِ بسیج
یک روز از سُرخی خونِ شهید
یک روز از جوهر آبی رای دادن
اما هرروز از سیاهی چادرِ تو
میترسد خواهرم
اسلحت را زمین نگذار!
️➖➖➖➖➖➖➖
#امامزادگان_سید_محمد_سید_ابراهیم(ع)
#زائرسرا
#فردوس
🆔@zaersara4009
🆔@emamzadegan_ferdows
🆔https://t.me/Amamzadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در شهر آزادی اسیر این و آن است
در خانهام آزادیام را دوست دارم
➖➖➖➖➖➖➖
#امامزادگان_سید_محمد_سید_ابراهیم(ع)
#زائرسرا
#فردوس
🆔@zaersara4009
🆔@emamzadegan_ferdows
🆔https://t.me/Amamzadegan
25.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۴ دقیقه طوفانی در مورد حجاب !
❌پاسخ به یک سوال مهم : ما حجاب نمیخوایم! آزادی میخوایم مثل ترکیه!
#جهاد_تبیین
➖➖➖➖➖➖➖
#امامزادگان_سید_محمد_سید_ابراهیم(ع)
#زائرسرا
#فردوس
🆔@zaersara4009
🆔@emamzadegan_ferdows
🆔https://t.me/Amamzadegan
#در_محضر_امام_حسن_علیه_السلام_۶
💠امام حسن عليه السلام :
🔹مَن عَبَدَ اللّهَ عَبَّدَ اللّهُ لَهُ كُلَّ شَىءٍ؛
🔸هر كس خدا را بندگى كند، خداوند همه چيز را بنده او گرداند.
📗تنبيه الخواطر ، ج ۲ ، ص ۱۰۸
➖➖➖➖➖➖➖
#امامزادگان_سید_محمد_سید_ابراهیم(ع)
#زائرسرا
#فردوس
🆔@zaersara4009
🆔@emamzadegan_ferdows
🆔https://t.me/Amamzadegan
#حسن_جــان🌷
دوشنبه هاحسنی می شود تمام، حسن
دوباره ذکرلـبم می شودسلام، حسن
گـرفته دوروبراشکهـای چـشـم مـرا
بقیع، غربت و دلتنگی و امام حسن
➖➖➖➖➖➖➖
#امامزادگان_سید_محمد_سید_ابراهیم(ع)
#زائرسرا
#فردوس
🆔@zaersara4009
🆔@emamzadegan_ferdows
🆔https://t.me/Amamzadegan
mehdi.rasouli-dely.ke.asheghe(128).mp3
3.41M
دلی که عاشق محن داره
تو کشور غصه وطن داره..
➖➖➖➖➖➖➖
#امامزادگان_سید_محمد_سید_ابراهیم(ع)
#زائرسرا
#فردوس
🆔@zaersara4009
🆔@emamzadegan_ferdows
🆔https://t.me/Amamzadegan
زائرسرای امامزادگان شهرستان فردوس
فصل اول : خداحافظ بهار! قسمت هفتم یکی از دل خوشی های هر روز من این بود که صبح منتظر بیدار شدن آسیه
فصل اول : خداحافظ بهار!
قسمت هشتم
چیزی تا پایان یک سال کارگری من نمانده بود. یک روز مشغول نظافت
خانه بودم، میز عسلی را کنار کشیدم تا زیر فرش را جارو بزنم، یک دفعه سنگ
مرمر روی میز افتاد زمین و شکست! آسیه خانم به طرفم دوید. عصبانی شد و
سرم داد کشید. تا آن روز عصبانیتش را ندیده بودم. به زور خودم را نگه داشتم تا
گریه نکنم. نفسم بالا نمی آمد، بغض کردم. زل زد به من، نیشخندی شیطانی
زد و گفت: «زهرا! چرا حواست رو جمع نمیکنی؟! می دونی پولش چقدره؟!
میتونی خسارت این میز گرون قیمت رو بدی یا نه؟! فکر خونه رفتن رو از سرت
بیرون کن! » چشمانم سیاهی رفت. نزدیک بود از حال بروم. تلفن را برداشتم و
شماره ی محل کار مادرم را گرفتم. مادرم فوری خودش را به آنجا رساند و به آسیه
خانم گفت: «خانوم! ارزش دختر من خیلی بیشتر از ایناست! بگو پول میز چقدر
میشه تا بدم. » آسیه خانم گفت: «خسارت میز صد تومن میشه. » مادرم جا
خورد! پول زیادی بود؛ بیشتر از حقوق یک ماه من! نداشت که پرداخت کند.
آسیه خانم گفت: «اگه میخوای دخترت رو ببری، باید خسارت میز رو بدی؛
وگرنه...! » چسبیدم به مادرم و گفتم: «نه! مامان نمی خواد منو ببری. می مونم،
دوست ندارم بری به خاطر من پول قرض کنی. » مادرم دستی روی سرم کشید
و گفت: «گریه نکن دخترم! پول رو جور می کنم؛ اصلا میرم به داییت میگم.
نمیذارم اینجا بمونی. »
با اینکه آسیه خانم زن خوبی بود و هیچوقت به من سخت نمی گرفت،
اما برایم عجیب بود با آن همه ثروت و دارایی، چرا به خسارت این میز قدیمی
پیله کرده. مرا به گوشه ای از خانه برد و گفت: «زهرا جان! اینجوری گریه نکن
دخترم! جیگرم پاره شد. پول ارزشی نداره، صدتا میز فدای سرت. من شکستن
میز رو بهونه کردم تا تو بیشتر پیشم بمونی! نمی خوام تو رو از دست بدم عزیزم. »
با حرفهایش خیالم را راحت کرد. از طرفی هم شرط خروج من از آن خانه
پرداخت خسارت شده بود! دلم نمی خواست مادرم با این همه گرفتاری،
خسارتی که من به آنها زدم را پرداخت کند. به مادرم گفتم میمانم! هرچه
اصرار کرد، قبول نکردم خسارت را پرداخت کند. آسیه خانم هم با مادرم
صحبت کرد تا بالاخره راضی شد برای یک سال دیگر در آن خانه بمانم.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
➖➖➖➖➖➖➖
#امامزادگان_سید_محمد_سید_ابراهیم(ع)
#زائرسرا
#فردوس
🆔@zaersara4009
🆔@emamzadegan_ferdows
🆔https://t.me/Amamzadegan