گاهگویههای من
در میان خواب شهر
بی صدا زمین لرزید
صبح جمعه ای دلگیر
بغض آسمان ترکید
ناگهان خبر پیچید
مثل عطر شب بوها
بعد رفتنت سردار
خاک بر سر دنیا
در نگاه تو موجی
از ابهت شیعه ست
آن عقیق خون آلود
دست بیعت شیعه ست
ما حماسه را امروز
از تو وام می گیریم
بر شهادتت سوگند
انتقام می گیریم
می رسد پس از شادی
نوبت پشیمانی
دشمن زبون بنگر؛
این همه سلیمانی
این مبارزه، دیگر
یک نبرد ناموسی ست
قتلگاهتان مِن بعد
لانه های جاسوسی ست
✍زهرا فرقانی
@ZahraForqani_poem
با همه آرامشِ در ظاهرم
ضربهٔ مغزی شدهام، شاعرم
موشک چشمت به دلم شخم زد
پودر چو عین الاسد بایرم!
#عاشقانه_عینالاسدی
🔺زهرا فرقانی🔺
@ZahraForqani_poem
https://telewebion.com/episode/0x540a491
تلوبیون
مصاحبه تلویزیونی با برنامه مهربانو
با حضور بچه ها 😍
@ZahraForqani_poem
هدایت شده از وطنز
🔸 بداههی طنز شاعران گروه راهراه به مناسبت روز زن
🧔 وقت ستم بر بشری چون من است
روز زن و مادر و مادرزن است
🧕 وقت ستم؟! مُهر بزن بر دهن!
کادوی در شأن بخر بهر من!
🧔 رد شدی از جیب کتم مثل تانک
حال به تو هدیه کنم قسط بانک؟!
🧕 شوهر گل! دست ببر توی جیب
نصر من الله و فتحٌ قریب
🧔 حال که در دست تو هستم اسیر
جان من و کادوی خود را بگیر
🧕 بحث نکن! کوک نما ساز را
خرج بکن کل پس انداز را
🧔 دور نزن این همه بازار را!
کارت بکش یکسره کن کار را!
🧕 یاد بگیر! این همه مرد خفن
نیست یکی خسته، چنان شوی من
🧔 خستگی؟ اصلا ابدا! کو؟ کجا؟
خسته نباشم که گرفتم تو را!
🧕 خواهر من، شوهر خود را چلاند
از سفر کیش و دبی جا نماند
🧔 کیش؟؟ دبی؟؟ زیر پتو در اتاق،
هی فتوشاپیده فقط باجناق!
🧕 حرف اضافه نزن عشق عزیز
وای به حالت نخری سینهریز
🧔 اخم نکن! خانه خرابم نکن!
خشم برانداز! عذابم نکن
🧕 حیف ز جوراب و بریز و بپاش
چاره همین است کنم اغتشاش
🧔 گنج ندارم که! نکن اعتراض
برههی حساس کنونیست باز
🧕 مشکل من را تو بکن برطرف
تا بزند فالوورم سوت و کف
🧔 مشکل تو دخل سه سال من است
روز خوش توست، وبال من است
🧕 زود بخر کادوی روز مرا
تا نشود جنگ جهانی به پا
🧔 پس بده از کفش خودت زود سایز
تا که به کفشی کنمت سورپرایز
🧕 کفش بخر پاشنهاش آهنین
تا که به فرق تو بکوبم چنین
🧔 زخم زبان کم کن و آرام باش
حیف نباشد که شوی آش و لاش؟!
🧕 مردک بیمایهی بیچشمورو
قهرم! و با تو نشوم روبرو!
🧔 خوردهام اصلا دوسهکیلو شکر!
قهر نکن تا که نباشم پَکَر
🧕 گرچه جواهر بدهی عالی است
جیب تو انگار پر از خالی است
🧔 چون تو زنی خوشگل و خوشخلقوخو
بین بهشت است فقط شویِ او!
🧕 حیف که انداختهام با گله
بین خودم با چو تویی فاصله
🧔 اخم نکن، غر زدن و ناله پَر
خرس ولنتاین منی! ای جگر
🧕 باز شدی رند و زرنگ و چموش؟!
تا که بخندیم بشو مثل موش
🧔 چای بیاور بخورد همسرت
پول ندارم؟! به فدای سرت!
🧕 آه از این فهم عمیق و شعور!
هدیه تویی! چشم حسود از تو دور
🧔 سفره بینداز که شد وقت شام!
هدیه فقط عشق بود، والسلام!
🧕 بس که تک دل مرا میبری
عین «کریم»ی، به خدا کافری
✍ بداههسرایان: ابوالقاسم سیفی، ابراهیم صفایی، محمود حسنیمقدس، محمد عظامی، سیدمحمد صفایینویسی، فرشته پناهی، ناهید رفیعی، زهرا فرقانی، محمدحسین رحیمی، صامره حبیبی، زهرا محبی، عباس تافته، زهرا آراستهنيا، فریبا رییسی، علیاکبر مدرسزاده، الهه جاودانی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
مادرانه
تا به نوعی من به این اوضاع نو عادت کنم
دخترم بگذار گاهی با خودم خلوت کنم
نازنینم از سرآن ساعتی که آمدی
غیرمعمول است کاری را سر ساعت کنم
آب و جارو, گردگیری, بچه داری, پخت و پز
شاه بیتی می سرایم لحظه ای فرصت کنم
بس که مشغول شلوغیهای شیرینت شدم
ناگزیرم دائما درباره ات غیبت کنم
خوش به حال بی خیالیهای تو, قدری بخواب
لااقل بگذار من فکر غم غربت کنم
خسته اند از این زمانه باز مردم می روم
در تمام شهر لبخند تو را قسمت کنم
دور دور توست بازیگوش بی هوش و حواس
من فقط مادر شدم تا لطف بی منت کنم...
زهرا فرقانی
باز آمده روز زن، بلا و برکات
بر مرد ولی رسیده نزدیک وفات
بخشیدهام آن کادوی خود را، محض
شادی دل حضرت زهرا(س)، .... صلوات
زهرا فرقانی
گاهگویههای من
*دلاوران فجازی*
زهرا فرقانی
با چند ترانه ی مطنطن
با وعده وعید چند شومن
القصه برای رقص و بوسه
شد شعلهی انقلاب روشن
احسنت! حقوق زن فزون شد
چون سطل رژیم سرنگون شد
عنوان «شریف» اعتبارش
الواتی و فحش افتخارش
لقمان حکیم فکش افتاد
آموخته بس ادب کنارش
تا فتح نموده سلف، فورا
رفته به مصاف دوغ میهن
پیژامه ی اوست با پتو ست
از صبح نشسته پای تبلت
هر شب بکند رژیم را چنج
داده چقدر هزینه ی نت
چون سیو نشد، نوشت لطفاً
من را بکشید سرور من
انگار به رغم این اراده
در فال قیام مو فتاده
یلدا شد و سهم این برانداز
شد ماست موسیر و چیپس ساده
از بس که شده ست تخس و اوباش
گردن نگرفته است باباش
بااین همه جهل و ابتذالش
می برد نه شب آشغالش
مشمول دعای خیر مادر
شد حین قیام، خوش به حالش
چون کرد دعا اثر سرانجام
در گونی خود گرفت آرام
حناق شده است در گلویش
در حبس تمام آرزویش
می گفت ننه، شکسته پایم
پا نه، تو بگو خط اتویش
همراه شکنجه، شد نمک گیر
با ارده عسل، کباب و سرشیر
در بند رفیق او منوچهر
می گفت که با شعبده و سحر
برگشته به کاخ خویش از قبر
یک روز شهنشه آریامهر
افسوس نمود سکته فورا
با دیدن رشد راه آهن
آن دیگری گیمر کلنز است
فالوور پیج های فنز است
آورده مدال رشتهی آش
کلا تم این قیام طنز است
تا با قمه زد اتک و گرخید
بیچاره به گور خویش خندید
حالا که فضا شدهست آرام
هشتگ زدهاند نه به اعدام
در حال درختان ولیعصر
فریاد کشیده اند؛ برگام
پر ریخت دلاور فجازی
چون با دم شیر کرد بازی
چادر ز سر زنان ستاندن
عمامه به مسخره، پراندن
تعطیلی و اعتصاب زوری
شادی و امید را چزاندن
در قبله ی غرب هم عزیزان
این دیکتاتوری ست، مرگ بر آن
آن گاو که ارباب جدید است
درگیر جنازه و اسید است
این سوی ز استرس تل آویو
یک چند به دور خود تنیده است
تا قدس رها شود ز دشمن
آرام نگیگیریم عمرا
یک شهر شهید گشته تقدیم
تا ثبت شود چنین به تقویم؛
«جمهوری اسلامی ایران»
حاشا که شود به ظلم، تسلیم
کی باز رسد به دست شاپور
پشتک بزند اگرچه صد جور
گر ساعت کار، وقت خواب است
یا سیستم بانکمان خراب است
این ماندن با هزار مشکل
از معجزه های انقلاب است
جو بایدن گیج و پرت و چلمن
تو رو سننه، دوج دالیم اصن
روزنامه ایران
@ZahraForqani_poem
دائم توی میدان بود، مشغول فراخوان بود
میسوخت و در حال تشجیع مریدان بود
پاریس هوادارش، لندن شده غمخوارش
سرمایه و پاکارش، گاو عربستان بود
چون سیل شده ملت، بعد از سخن عفت
دمونستراسیون، بر پایهی هذیان بود
مشغول مجازات سطل و اتوبوس و بانک
آن جمع خداجو که، کفرش همه ایمان بود
برتر ز آمنهوتپ، از کاهن اعظم نیز
نوستراداموس عمری، شاگرد ننه جان بود
پیروزی قطعی بود در مشت خودش قطعا
آن مرد اگر یک چند، داماد خراسان بود
افسوس ندید اصلا، در حد خودش ما را
ما بنز و پرادو، او، چون خودروری نیسان بود
تا اینکه نه دی شد، کابوس دغا طی شد
پایان براندازی، سرمای زمستان بود
گفتیم که حکمش کو؟ گفتند که: «آزادی؛
شاید که چو وابینی، در حصر پشیمان بود...»
#نه_دی
زهرا فرقانی
@ZahraForqani_poem
پیش نگاه تار من امشب باز،
باز است دفترم
باران گرفته است
بر بالش ترم
فریادهای مادر یک طفل گمشده
زنگ هزار ساعت کوکیست
پیوسته در سرم
اینگونه این غم را
_این دانه ای که ریشه دوانده
در حفرهی دلم_
عمریست
چون زخم کاری و دردآلودی
بر دوش می برم
اما هنوز هم
آهنگ نام پاک تو را، هر شب
چون آتش مقدسی که
روشن نگاه داشته جانم را
بر لب می آورم
دست مرا مگر که به گرمی بگیری گاه
باران گرفته است
سرد است زندگی
سرد است بی تو... آه
⚜زهرا فرقانی⚜
@ZahraForqani_poem
برنامه در حلقه رندان - ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ را در تلوبیون ببینید
http://www.telewebion.com/episode/0x5429dbb
شعرخوانی طنز زهرا فرقانی
بازپخش: فردا ساعت ۹:۳۰ صبح و ۱۲
شبکه نسیم