eitaa logo
کانال زینبیون برزول
133 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مسابقه نقاشی با موضوع تکریم قرآن کریم با حضور حلقه کودکان حلقه شهید علی هدی شیراوند در مهدیه شهر برزول بمناسبت اربعین 1402.
یکشنبه 🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 🌸اللهم اجعلنی فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید...🌸 🌺خداوندا مرا در آن پوششی که ازهر بلا و آفتی حفظ میکنی و هر کسی را که در آن قرار میدهی قراربده🌺 سلام علیکم💐 🌸امروز:یکشنبه ۱۲ شهریور۱۴۰۲ ۱۷صفر ۱۴۴۵🌸 🌹 امروز متعلق است به:🌸 💖مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام💕 💖(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)💕 اذکار روز:💐 🌸یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (۱۰۰ مرتبه)🌸 ایاک نعبد وایاک نستعین (۱۰۰۰ مرتبه) 🌺یا فتاح (۴۸۹ مرتبه) برای فتح و نصرت🌺 @zainabeion
🔸بیست و پنجمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹خطاب به خانواده شهدا… فرزندانم، دختران و پسرانم، فرزندان شهدا، پدران و مادران باقی‌مانده از شهدا، ای چراغ‌های فروزان کشور ما، خواهران و برادران و همسران وفادار و متدینه شهدا! در این عالم، صوتی که روزانه من می‌شنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش می‌داد و بزرگترین پشتوانه معنوی خود می‌دانستم، صدای فرزندان شهدا بود که بعضاً روزانه با آن مأنوس بودم؛ صدای پدر و مادر شهدا بود که وجود مادر و پدرم را در وجودشان احساس می‌کردم. 💫 🌷 @zainabeion
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایات تکان دهنده از شهدا ۲۹۱ رزمنده ای که کنار جاده زائران کربلا شهید شد! شهید رضا پناهی 🎙راوی : سردار حمید پارسا @zainabeion
🔸 افزایش ۱۷ درصدی زائران در اربعین نسبت به ادوار گذشته 🔹رئیس ستاد مرکزی اربعین: تاکنون ۳ میلیون و ۶۴۶ هزار و ۲۶۲ زائر برای زیارت عتبات عالیات از مرزهای کشور خارج شدند. تاکنون ۱۷ درصد افزایش زائر در مقایسه با ادوار گذشته داشتیم که رقم قابل توجهی است. @zainabeion
🌹کتاب وقتی خوابم تعبیر شد 🌹 خاطرات آزاده جانباز خادم الحسین شهید شهاب رضایی مفرد (شادی روح همه شهدا صلوات )🌹🌹🌹 فصل پنجم قسمت چهل و هشت به دستور سرگرد ما را به سوی ساختمان های داخل سیم خاردار ها بردند هنگام ورود دو ساختمان بزرگ در سمت چپ و یک ساختمان بزرگ شبیه به آن در سمت راست بود افرادی با ظروف خاصی در حال رفتن به ساختمانی بودند که وسط سه ساختمان قرار داشت و از سیاهی در و دیوارش معلوم بود آشپزخانه است داشتم نگاه می کردم که سربازان بعثی با عصبانیت گفتند امشی امشی زخمی ها را به سمت راست بردند ظاهرا در درمانگاهی آنجا بود به ما چهار نفر دستور دادند . کنار دیوار ساختمان دوم سمت چپ بنشینیم سرگرد . محمودی با تهدید و فحش وضعیت این مکان را شرح داد متوجه شدم اینجا اردوگاه اسیران ایرانی است افرادی که برای گرفتن غذا به آشپزخانه می رفتند در واقع مانند ما اسیر بودند یکی از سربازان بعثی با تحقیر و عصبانیت دو تا پتو و یک کیسه انفرادی جلوی هر نفر پرت کرد داخل کیسه یکدست لباس فرم خاکی رنگ و یک حوله یک متری ، لباس زیر و دمپایی بود. ما را به حمام فرستادند هر ساختمان قاطع چهار آسایشگاه در هر طبقه داشت و راهروی سر پوشیده ای به عرض دومتر جلوی آسایشگاه ها قبل از آسایشگاه ها سرویس های بهداشتی بود که تعدادی روشویی و چند ظرف شویی بزرگ برای شستن لباس و ۹ تا دستشویی و یکی از سربازان گفت لباس هایتان را در آورید باید همه سوزانده شوند و بعد از حمام لباس های جدید را به تن کنید چاره ای جز انجام این کار نداشتیم بعد از چند روز شکنجه و بازجویی و تشنگی و گرسنگی حمام خیلی چسبید یکدل سیر از آب ولرم حمام که توسط آفتاب گرم شده بود نوشیدم اما دل درد گرفتم طبق دستور باید ریش هایمان را با نصف تیغی که داده بودند می تراشیدیم من هنوز ریشی در صورت نداشتم و از تیغ زدن رهایی یافتم بعداز حمام لباس های جدید اسارت را پوشیدیم یادم نیست ساعت چند بود اما هوا تقریبا تاریک شده بود که ما را به طرف آسایشگاه ها بردند روی اولین آسایشگاه نوشته شده بود قاعه ۱۷ اسیران از پشت پنجره ها ما را تماشا می کردند وقتی در باز کردند دیدم سه تا قفل بزرگ به در زده اند درهایی که از ورقه های آهنی ساخته شده بود سرباز بعثی در را باز کرد و ما را به آسایشگاه ۱۷ برد و به بقیه اسرا گفت کسی حق نزدیک شدن و حرف زدن با اسیران جدید را ندارد ادامه دارد 🌺🌺🌺 @zainabeion
🌹کتاب وقتی خوابم تعبیر شد 🌹 خاطرات آزاده جانباز خادم الحسین شهید شهاب رضایی مفرد (شادی روح همه شهدا صلوات )🌹🌹🌹 فصل پنجم قسمت چهل و نه اسیران را شمردند و در پشت سرشان بستند و رفتند بعد از رفتن آن ها بچه ها با اشتیاق خاصی به ما نگاه می کردند افرادی هم که نزدیک ما بودند با احتیاط فقط احوالپرسی می کردند نیم ساعتی گذشت تا اسرا از رفتن بعثی ها به خارج از اردوگاه مطمئن شدند بعد همگی به طرف ما چند نفر آمدند و خوش آمد گویی کردند و سوالاتی از اوضاع جبهه و نیروها و مملکت پرسیدند ما در حال پاسخ به سوالات آن ها بودیم که یک نفر آهسته گفت اطلاعات خود را تخلیه نکنید با هشداری که این شخص داد متوجه شدم باید مواظب حرف زدنمان باشیم چون خبر چین ها آنجا حضور داشتند کمی بعد فردی که مسول آنجا بود و به او ارشد می گفتند به ما خوش آمد گفت و جایمان را تعیین کرد جایی که باید بقیه عمرمان را در آنجا می خوابیدیم می نشستیم غذا می خوردیم نماز می خواندیم و همه امورات زندگی را در آنجا می گذراندیم جایی که عرض آن تقریبا نیم متر و طول آن کمی کمتر از دو متر بود یعنی یک متر مربع شاید به اندازه قبر باید یکی از پتوها را زیر انداز و یکی را رو انداز و سومین پتو لوله می کردیم و به جای متکا استفاده می کردیم البته بعدها و در فصل سرما به هر اسیر یک پتوی دیگر دادند ارشد پس از استقرار ما مقداری وسایل شخصی مانند قاشق و بشقاب یک آینه کوچک استیل یک خود تراش و خرت و پرت های دیگری تحویل ما داد طی این مدت اسارت به قدری کتک خورده و تنبیه شده بودیم که آنجا با اینکه اسارتگاه بود به نظرمان بهشت می آمد نمازمان را که خواندیم وقت شام شد سر گروه ها و مسولین غذا سفره را پهن کردند سفره چند گونی برنج به هم دوخته بود که آشپزهای ایرانی ما در آشپزخانه تهیه کرده بودند ظرف های غذا را داخل سفره گذاشتند عراقی ها به آن ظرف ها قصعه می گفتند خیلی گرسنه بودم عجله داشتم که هر چه زودتر شام را بدهند کمک کردم تا سفره را پهن کنند غذا چند تکه گوشت ریز آب پز شده بود خیلی گرسنه بودم چون می دانستند ما چند نفر چند روز است چیزی نخورده ایم از سهم خودشان کم کردند و سهم بیشتر را به ما دادند البته غذا هم که نبود چیزی شبیه به غذا بود فقط برای زنده ماندن به هر حال بعداز چند روز گرسنگی غذایی ولو اندک خوردیم و خدا را شکر کردیم ادامه دارد 🌺🌺🌺 @zainabeion
🔴 کار برای خدا... ✍ «در استان اصفهان حسینیه‌ای وجود دارد که ۴۰ شب روضه برگزار می‌کرد، شهید حججی به مدت دو سال جزو خادمان این حسینیه بود. او از نجف‌آباد حدود ۵۰ کیلومتر را طی می‌کرد تا به اینجا بیاید، وقتی برای پذیرش آمد دو نکته گفت، یکی اینکه من را پشت قضایا بگذارید که جلوی چشم نباشم و دوم هر چه کار سخت در این حسنیه هست را به من بگویید انجام دهم. بعضی از شب‌ها آنقدر خسته می‌شد که وقتی عذرخواهی می‌کردیم، می‌گفت برای امام حسین باید فقط سر داد.» 🌹شهید محسن حججی @zainabeion
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🅾 پیرزن عاشقی که ۱۸ سال در پیاده روی اربعین آب و غذا نخورد😔 ♦️عشق به حرف نیست، به عمل است. آنست که عاشق خودش را شبیه معشوق می‌کند، ... @zainabeion