eitaa logo
ذاکرین حضرت اُمُ البَنین سلام الله علیها
1.7هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
9.9هزار ویدیو
1.8هزار فایل
به عشق چهارده نور مقدس و خانم حضرت اُمُ البَنین سلام الله علیها ❤️ کلاس تخصصی مداحی حضرت اُمُ البَنین (س) ارتباط با مدیر👇 @th_taghizadeh آدرس کانال : https://eitaa.com/zakerinehomolbanins http://mtaghizade.blogfa.com
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 @rozeh_daftari 🌹 - کانال روضه دفتری ..mp3
596K
❣﷽❣ ⚫️ از غم کرب و بلا یه عمره که در محنم مادر خون جگر شهید لب تشنه منم کشتن عباس منو برای یک جرعه آب روضه ی کرب و بلا داره منو میده عذاب شنیدم از مخدرات؛میون نهر علقمه سر عزیز من شده ؛ فدا عزیز فاطمه ⚫️(شدم یه عمره دل غمین ⚫️نگید به من ام البنین) تا شنیدم که شده جدا دو دست پسرم کار من گریه شده داره میسوزه جگرم روضه ی مشک و علم دلیل اشکای منه روضه ی دست قلم شروع غم‌های منه غم غریبیه حسین ؛ رسونده جونمو به لب دمای آخری تنم ؛ داره میسوزه بین تب ⚫️(شدم یه عمره دل غمین ⚫️نگید به من ام البنین) بین اون نهر فرات کشیدن عباس منو سر عباس منو به روی نیزه زدنو غصه شد همدم من کشته منو این همه غم بعد داغ پسرم قد حسینم شده خم شنیدم از سکینه که ؛ میون اون شلوغیا می خندیدن به غربت ؛ حسین یه عده بی حیا ⚫️(شدم یه عمره دل غمین ⚫️نگید به من ام البنین) () ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿🌺❀✿ ا ❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿ ا ❀✿ ا 🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ‎‌‌ 🔶کلاس مداحی حضرت اُمُ البَنِین🔶 ⚘ مقدم شما گلباران ⚘ در پیام رسان ایتا 👇👇 @zakerinehomolbanins در وبلاگ 👇👇 http://mtaghizade.blogfa.com 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 🌺 ❀✿ 🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿ 🌺❀✿🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
🌹 @rozeh_daftari 🌹 - کانال روضه دفتری ..mp3
487.7K
❣﷽❣ 🔘 🔘 کجایی عباس این دمای آخرم کجایی عباس که بیای بالا سرم کجایی عباس آخه من یه مادرم کجایی عباس شنیدم مادر تو غریبی کشتنت شنیدم مادر تکه تکه کردنت شنیدم مادر با عمود می زدنت شنیدم مادر میگن عمود فرق تو رو شکست سه شعبه تو چشای تو نشست چجوری افتادی روی زمین وقتی بریده شده هر دو دست بمیرم مادر که تو رو نظر زدن بمیرم مادر تو رو بی خبر زدن بمیرم مادر چارهزار نفر زدن بمیرم مادر شدی شرمنده تا قیامت از رباب شدی شرمنده که علی نخورده آب شدی شرمنده من شدم خونه خراب شدی شرمنده تا خبرت به خیمه ها رسید میگن که قامت حسین خمید جلو چشای خیس بچه ها حسین عمود خیمه رو کشید () ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿🌺❀✿ ا ❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿ ا ❀✿ ا 🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ‎‌‌ 🔶کلاس مداحی حضرت اُمُ البَنِین🔶 ⚘ مقدم شما گلباران ⚘ در پیام رسان ایتا 👇👇 @zakerinehomolbanins در وبلاگ 👇👇 http://mtaghizade.blogfa.com 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 🌺 ❀✿ 🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿ 🌺❀✿🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وفات یا شهادت؟؟؟!!!! اسناد شهادت حضرت ام البنین (علیهاالسلام) به دست بنی امیه (لعنةالله عليهم ) ------------------------ وقایع الشیعه ص ۸۵ زنان نابغه ص ۱۵۰ اعلام النساء ص٤٩٦ المحدثات الشيعه ج٢ ص٥٥٠ تنقيح المقال ج٣ ص٧٠ ام البنين سيرتها وکرامتها ص ۱۷۰ و...
📸 حرم ابوفاضل(ع) در عزای حضرت ام‌البنین سیاهپوش شد ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿🌺❀✿ ا ❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿ ا ❀✿ ا 🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ‎‌‌ 🔶کلاس مداحی حضرت اُمُ البَنِین🔶 ⚘ مقدم شما گلباران ⚘ در پیام رسان ایتا 👇👇 @zakerinehomolbanins در وبلاگ 👇👇 http://mtaghizade.blogfa.com 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 🌺 ❀✿ 🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿ 🌺❀✿🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۳_۰۱_۰۵_۱۱_۴۲_۰۲_۲۰۲.mp3
6.1M
"یه پسر نه چهار تا پسر یکی شون عین قرص قمر حاج محمود کریمی حضرت ام النبین سلام الله ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿🌺❀✿ ا ❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿ ا ❀✿ ا 🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ‎‌‌ 🔶کلاس مداحی حضرت اُمُ البَنِین🔶 ⚘ مقدم شما گلباران ⚘ در پیام رسان ایتا 👇👇 @zakerinehomolbanins در وبلاگ 👇👇 http://mtaghizade.blogfa.com 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 🌺 ❀✿ 🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿ 🌺❀✿🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
‍ ‍ پنج شنبه است و ياد درگذشتگان😔 🌼اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🙏 التماس دعا 🙏 🌼🍃🌼🍃🌼 🌼پنجشنبه است همان روزے ڪه اموات میایند به آسمان میایند به سمت نزدیکانشان دستشان از دنیا ڪوتاه است و محتاج یاد ڪردن ما هستند "با فاتحه و صلوات🌼 روحشون را شاد کنیم🙏
من مادر سالار غیرت در زمینم من غصه‌دار فاطمه، امّ‌البنینم من قلب مجروح و پر از احساس دارم شادم در این دنیا که یک عباس دارم عباس من مشکل‌گشای عالمین است عبّاس من خاک کف پای حسین است من مادری کردم برایش از وجودم او را نمک پروردۀ زهرا نمودم او را ارادتمند زینب پروریدم شکر خدا در پیش زهرا روسفیدم وقتی که افتاد از فرس بر خاک صحرا در علقمه پیچید عطر و بوی زهرا
بسم الله الرحمن الرحیم اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً یا صاحب الزمان‌.... چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی با آن که ز من دوری نزدیک تر از جانی اوصاف کمالت را آیات جمالت را می خوانم و می بوسم انگار که قرآنی از صوت تو مبهوتم در حسن تو حیرانم تو حضرت داوودی یا یوسف کنعانی ..مولا یا اباصالح... من زخم و تویی مَرهَم، من درد و تویی درمان من خشکی و تو دریا، من تشنه، تو بارانی من با تو و تو با من ،انصاف کجا رفته ؟ من کمتر ازمور و تو فوق سلیمانی با گُل کُنَمت تشبیه یا با نَفَسِ عیسی هم خوب تر از اینی، هم پاک تر از آنی قرآن به تو می نازد عترت به تو می بالد تو مُنتقمِ خون سالارِ شهیدانی "یا صاحب الزَّمان آقاجان.. این جوانان به یه امیدی امشب اومدن ،هر کدام یه حاجتی یه دردی .. بعضی ها هنوز پیراهن مشکی فاطمیه رو در نیاوردند ..گفتن بریم امشب.. می خوام اسمی رو ببرم که امام زمان به این اسم فوق العاده حساسِ.. خودش فرمود: بارها شنیدیدگفت: آقا فردا تو چادر های عرفات ،منا،کجا دنبالت بگردم ..کجا رَدِ پایی ازت پیدا کنم ..حضرت فرمودند :هر وقت روضه خوانِ خیمه تون روضه ی عمو م عباس راخواند ، من یک گوشه ای برای عموم گریه می کنم..یا صاحب الزمان ..اجازه بدید.. ماهم روضه مون همین باشه ..چه روضه ای از چه مادری ..می خواهیم حرف بزنیم..!! ای درود خدا به مادران شهدا ..نکنه یه جلسه بیاد و بره ما یادمون بره از شهدا و مادران و پدارانشون ...مادر شهید مدافع حرم ..شهید بیست و چهار ساله... فرزندش، عزیز دلش رو تک پسرش رو .. یه پسر داشت این مادر.. الله اکبر چه تصادفی اسمش هم عباس بود خدا شاهده.. شهید عباس آبیاری بچه شهریار ..تو خان طومان شهید شده.. برید ببینید ..تو سایتها هست ..تا هفت، هشت، ماه بعد از شهادتش جاوید الاثر بود ..چون وقتی زخمی میشه داعش جنازه شو میبره، از بس این شهید زیبا بود.. نمی چرخه زبانم بگم‌.. با این بچه چه کردن ..فقط همینو بگم برای مادرش یه جمجمه آوردن هیچ چیز رو نگذاشته بودن ... چشماشو در آورده بودن ، گوشش رو بریده بودند، دستاشو قطع کرده بودن ، پاهاشو .. قطعه قطعه ش کرده بودند ..وقتی این مادر میگفت .. یاد مادر وهب افتادم که وقتی سَرِ پسر بچه شو براش پرت کردن ..گفت کسی که هدیه در راه خدا داده پس نمیگیره .. میگفت بعد از هشت ماه بهم گفتن از اون عباس رشیدِ خوشگلت دو ،سه کیلو برگشته ..گفتم من منتظرم نبودم ..من چیزی را دادم . در راه خدا دادم.. (سلام خدا به این مادران..) سلام خدا به اون مادری که الان قبرش همین چند تا چراغ هم ندارد.. ان شالله با نابودی آل سعود بریم کنار قبر حضرت اُمُّ البنین علیه السلام‌ ..قبر مادرحضرت عباس خیلی غریبه ..خیلی بی شمع و چراغِ و تاریکه.. چه مادری چه مادری... بخش دوم من مادرِ سالارِ غیرت در زمینم من غصه داره فاطمه اُمُّ البنینم من قلبِ مجروح و پُر از احساس دارم شادم در این عالم که یک عباس دارم عباسِ من مشگل گشای عالمین است عباسِ من خاک کفِ پای حسین است *من روضه ام امشب اینه..پنج تا تصویر از زندگی اُمُّ البنین براتون ورق بزنم.. تو ذهنت یادگاری بمونه ،به شرطی که حق مادر ادب را ادا کنی.. عباس چرا عباس شد... ..چرا عباس شد "بنفسی انت "....از پَرِ قُنداق شد عباس..از ادب شد عباس ... تصویراول .. روز اولی که اُمُّ البنین واردِ خانه ی امیرالمومنین شد.. مرحوم ربانی خلخالی تو (ستاره درخشان مدینه) مینویسه میگه اُمُّ البنین رسید مقابل در خانه ی امیرالمومنین داخل نشد به اُمِّ سلمه فرمود : اُمِّ سلمه من شرط دارم، وارد نمیشم ..همه تعجب کردن، گفتن ،این خانمی که روز اول زندگیش هست چه شرطی..!! گفت اول بگید زینب بیاد ،همه تعجب کردند، میخواد چه کنه این مادر ،خانم زینب آمد در آستانه ی در به نقل تاریخ دختر هفت ،هشت ساله تاریخ مینویسه روزی که اُمُّ البنین واردخانه ی امیرالمومنین شد حسنین بیمار بودند.. بودن تب داشتند میگن.. اُمُّ البنین ایستاد ،خانم زینب تو آستانه ی دَر ، میدونی این مادر چه کرد، از همان روز اول،یکمرتبه دیدن اُمُّ البنین خودش رو انداخت روی پاهای زینب ..خانم جان فقط اومدم یه جمله بگم ..نیامدم جای مادرت زهرا را بگیرم ..اومدم اجازه بدی تا آخرِ عُمر کنیزی و خدمت این خانه را بکنم .. میگن زینب زیر بغلهای این مادر را گرفت بلند شد.. اومد تو خانه دور حسنین می چرخید این مادر تا آخر عمر خدمتِ بچه های فاطمه را کرد من کجا خونه ی فاطمه کجا.. این یه تصویر.. تصویر دوم ..اولین فرزندش به دنیا اومد .. (همه
(همه ی مادر ها وقتی نُه ماه تحمل می کنند سختی بارداری را دلشون خوشِ.. وقتی بابا اولین بار بچه رو بغل میکنه بخنده .. خوشحال باشه راضی باشه ..)اُمُّ البنین بچه رو تقدیم امیرالمومنین کرد ..مولایی نگاه کرد.. دیدن امیرالمومنین بند قنداقه را باز میکنه .. دستهای این بچه رو از تو قنداقه در آورد ،هی دست ها را می بوسه.. هی به چشماش میماله ..گریه میکنه ..صدا زد آقا جان.. مگه دستهای بچه ام عیبی داره.. چی شده آقا گریه تون رو نبینم ..روز اول، برا مادر روضه رو خوند ..اُمُّ البنین ..دارم برای آن روزی گریه می کنم ..این دست ها را از بدن جدا می کنند.. (فکر میکنید مادر چه جوابی داد اعتراض کرد ..چرا..!! بچه مِ میوه ی دلمِ ..چرا دستهاشو جدا میکنن ..؟..نه....!!...) میگن بلند شد قنداق را گرفت تو رو خدا این کار رو ببین مادر اینجوری باید باشه که بچه اش بشه ابالفضل ...میگن قنداق رو گرفت هی دور سَرِ حسین می چرخوند ..آقا بچه ام بلا گردونِ بچه ات بشه ..یه مو از سَرِ حسینت کم نشه تصویر سوم ...عباس بیا مادر بشین می خوام یه قولی بهم بدی ..مادر چه قولی بدم ..می خوام بهم قول بدی.. نکنه یه روز به حسین بگی برادر ..(تربیت رو ببین) تعجب کرد چرا نگم برادر.. بهترین برادر عالم مال منه .. دستهای عباسش رو گرفته گریه کرد..گفت نگو برادر بی احترامی میشه آخه مادر اون فاطمه است.. اما مادر تو کنیز زینبِ .. بخش سوم تصویر چهارم ...اُمُّ البنین تو خونه نشسته امیرالمومنین از صفین برگشت بیرون مدینه.. تاریخ مینویسه نرفت داخلِ مدینه ..بیرون مدینه ایستاد به عباس چهارده ساله اش ..یه نوجون خوش قدوبالا و رشید ..گفت عباسم بایست می‌خوام باهات مشق شمشیرکنم ..اُمُّ البنین تو خونه اس ..زنهای مدینه بهش خبر دادن بیا علی بچه ت رو پشت دروازه های مدینه نگه داشته.. داره باهاش مشق شمشیر میکنه ..تعجب کرد چی شده ..خانم بلند شد چادر و عبا به سر، اومد بیرون مدینه از دور داره نگاه میکنه .. شمشیر داد به دست ابالفضل خودش شمشیر به دست همه ایستادن .. پدر و پسر دارن با هم مشق شمشیر می بینن.. پدر یَلِ خیبرِ پسر عباسِ.. یه مدتی جنگیدن.. امیرالمومنین شمشیر رو از دست راستش گرفت گفت بیا جلو پسرم ..دست راستش رو بست ..گفت حالا بگیر به دست چپت ..با دست چپ شروع کرد به مشق شمشیر دیدن ..یه مدت با دست چپ ..(مادر داره میبینه ).. آورد عباس رو جلو دست چپش هم بست ..گفت حالا شمشیر رو با نوک دندانت بگیر ..ببینم میتونی با من مبارزه کنی ..همه تعجبن ..مادر نگرانِ ..شمشیر را به دندانش گرفت با پدر مشق شمشیر دید ..یه مدت که جنگید خسته شد تا عرق همه ی پیشانی عباس را گرفت ..اُمُّ البنین دوید اومد جلو افتاد روی پای امیرالمومنین ..آقا بچه ام خطایی کرده ..کاری کرده داری تنبیه اش میکنی ..گفت نه.. اُمُّ البنین.. "هذا ذُخر الحسین " این ذخیره ی کربلاس.. یه روزی دوتا دستهاش میزنن مجبور میشه مشک رو با دندونهاش رو نگه داره ..دارم عباسم رو آماده میکنم برای اون روز ..همه گریه کردن .. تصویر پنجم ..کاروان از مدینه میره کربلا ..همه وداع کردن.. بیست و هشتم رجب..ِ کاروان داره از مدینه حرکت میکنه به طرف مکه ..همه خدا حافظی کردن از دروازه ی مدینه رد نشده نگاه کرد ابی عبدالله دید اُمُّ البنین ایستاده داده نگاه میکنه صدا زد عباسم مگه با مادرت خداحافظی نکردی ..گفت چرا آقاجان خداحافظی کردم ..گفت پس چرا مادرت اومده دنبالت برگرد ببین خانم چی میگه ..خیلی احترامش رو نگه میداشتن..عباس برگشت از اسب پیاده شد بله مادر چی شده دنبال قافله راه افتادی گفت: عباس برو سه تا برادرهای دیگه ت هم بیان با چهارتای شمارا کار دارم، چهار تایی دور مادر حلقه زدن ایستاد دستهاشونو گرفت گفت مگه من مادر شما نیستم ..چرا...!! مگه حق به گردنتون ندارم ..چرا.‌‌..!! باید یه قول مردونه بهم بدید، چه قولی بدیم حالا همه ی قافله معطل هستن اون آقا را میبینید پسر فاطمه اس ..یه قولی بدید ..چه قولی.‌..بهم قول بدید باحسین دارید میرید نکنه بی حسین برگردید ...بهم قول بدید نگذارید یه مو از سرش کم بشه ..قول بدید تا اخرین نفس ازش دفاع کنید ..قول دادن به مادر .‌..عباس قول داد به مادرش حسین رو تنها نگذاره ..همه ش نگران حسینش بود کسی که قول داده پای قولش میمونه ..یه روز هم به باباش علی قول داد..شام بیست و یکم رمضان وقتی دستشون رو بابا تو دست هم گذاشت ،قول داد حسین رو تنها نگذاره..روز تاسوعا هم به زینب قول داد وقتی امان نامه آوردن قول داد حسین رو تنها نگذاره ..پای همه ی قولهاش وایساد ..اما به یه نفر قول داد، شرمنده شد ..به یه دختر تشنه قول داد .. وقتی سکینه مشک خالی رو داد دست عمو .. عمو آب ..عمو آب ...عمو آب... قول داد به سکینه ..لذا تو علقمه افتاد،صدا زد حسین جان منو به خیمه ها نَبَر آقا دیگه نمیتونم توی چشمهای بچه هات نگاه کنم ..آخ..افتاد روی زمین
... ابی عبدالله داغ زیاد دیده.. مدینه برادر از دست داد، امام مجتبی برادر بزرگشِ..امامشِ.. وقتی امام حسن رو از دست داد ،چندتا جمله ی معروف داره ..گفت دیگه عطر نمیزنم .. دیگه لباس نو نمی پوشم ..دیگه محاسِنَم رو خضاب نمیکنم ..غارت زده منم ..اینها معروفه .. اما کنار علقمه یه جوره دیگه حرف زد ..تا نگاهش به عباس افتاد ..دیدن یه دست به کمرش گرفت "الان اِنکَسَرَ ظَهری"... ...یاحسین ... ..ای خدا به اُمُّ البنین به بچه های شهیدش به پسر سردار سقاو تشنه لبش ..فرج امام زمان ما برسان ... ای خدا اسم ما امشب جزء زائران مدینه ثبت بفرما ..الهی آمین نامه ی فاطمیه ی مارا به امضای ابالفضل علیه السلام برسان .. الهی آمین
قدم اگر خمید ، فدای سر حسین جانم به لب رسید ، فدای سر حسین . ام البنین سابق این شهر عاقبت شد مادر شهید ، فدای سر حسین . یک چند وقتی است در این شهر هیچ کس لبخند من ندید ، فدای سر حسین . هر جمله ی بشیر مرا پیر کرده است مویم شده سفید ، فدای سر حسین . گلچین ؛ چهار تا گل گلخانه ی مرا چه وحشیانه چید ، فدای سر حسین . هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها اشکم به رخ چکید ، فدای سر حسین . هر شب به یاد تشنگی کودک رباب خواب از سرم پرید ، فدای سر حسین . عباس پاسبان حرم شد به جای من دستش اگر برید ، فدای سر حسین . گویند جا شده به مزار محقری آن قامت رشید ، فدای سر حسین . . . محمدحسین رحیمیان
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿🌺❀✿ ا ❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿ ا ❀✿ ا 🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ‎‌‌ 🔶کلاس مداحی حضرت اُمُ البَنِین🔶 ⚘ مقدم شما گلباران ⚘ در پیام رسان ایتا 👇👇 @zakerinehomolbanins در وبلاگ 👇👇 http://mtaghizade.blogfa.com 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 🌺 ❀✿ 🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿ 🌺❀✿🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴سبک واحد وفات حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها 🏴بند اول مادرِ سقای حرم/مولاتی ام البنین بانیِ سفره ی کرم/مولاتی ام البنین ای بانوی عالی تبار/مولاتی ام البنین ام الادب ام الوقار/مولاتی ام البنین مولاتی ام البنین یار امیرالمومنین هستی افتخار دین به ادبت صد آفرین مولاتی ام البنین 🏴بند دوم کوه نجابت و حیا/مولاتی ام البنین بحر شهامت و وفا/مولاتی ام البنین همسر شاه لافتی/مولاتی ام البنین حاجات مارا کن روا/مولاتی ام البنین مولاتی ام البنین یار امیرالمومنین هستی افتخار دین به ادبت صد آفرین مولاتی ام البنین 🏴بند سوم ملیکه ای و ما گدا/مولاتی ام البنین ما را رسان به کربلا/مولاتی ام البنین مادر با جود و سخا/مولاتی ام البنین حاجات مارا کن روا/مولاتی ام البنین مولاتی ام البنین یار امیرالمومنین هستی افتخار دین به ادبت صد آفرین مولاتی ام البنین 🙏التماس دعای خیر ✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴واحد سنگین وفات حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها 🏴بند اول دیگه نخونید،ام البنینم،چون که ندارم پسری،بی هم زبونم دیگه نخونید،ام البنینم،دیگه ندارم قمری،تو آسمونم ازم گرفتن،یه نیمه روزی،پسرامو علی الخصوص،نور دو عینم ازم گرفتن،بود و نبودم،آخر بریدن از قفا،سر حسینم عصای دست پیری ام،حسین کجایی میگن شهید شدی گلم،شدی فدایی میگن چهل منزل سرت،رو نیزه ها بود بمیره مادرت چرا،از من جدایی آتیش زدی به قلبم    چیشد میون گودال کی پا گذاشت رو سینت  که رفتی اونجا از حال حسین من عزیزم 🏴بند دوم این دم آخر،بیا ابالفضل،ای پهلوون سر به زیر،عزیز مادر این دم آخر،بیا ابالفضل،سرم رو به دامن بگیر،عزیز مادر الهی مادر،برات بمیره،میگن نداری دیگه دست،عزیز مادر الهی مادر،برات بمیره،کی فرقتو در هم شکست،عزیز مادر بیا ببین که از غمت،قدم خمیده بهار عمر من دیگه،به سر رسیده کاشکی بودم میبوسیدم،فرقتو عباس جای من اونجا فاطمه،تو رو بوسیده بیا کنار مادر     به لب رسیده جونم بیا فدات بشم من   رشیدِ پهلوونم عباس من ابالفضل 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک نوحه زمینه وفات حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها و روضه قمر بنی هاشم علیه السلام 🏴بند اول یه مادرم که دلغمینم با غصه ها من همنشینم دیگه نگید ام البنینم ام بنین بی بنینم بی تاج و گوهر و نگینم رو خاکا من نقش زمینم دیگه نگید ام البنینم ام بنین بی بنینم منم یه روزی دلخوشی داشتم صاحب باغی پُر ثمر بودم غصه نداشتم توی دنیا چون مادر چار تا گل پسر بودم خون شد قلبم،تا بشیرو دیدم از بچه هام،گفتو من شنیدم گفتو من شنیدم واسم آوُرد،کوله بار غم رو درد و رنج و،کوهی از اِلم رو کوهی از اِلم شد واویلتا،ام بی بنینم... 🏴بند دوم تا شنیدم آهی کشیدم گفتم به آرزوم رسیدم بچه هامو برای زهرا دادمو حالا رو سفیدم غُصه ی عباسمو خوردم ولی بازم طاقت آوُردم تا شنیدم فدا حسین شد من خم به ابروم نیاوُردم تا شنیدم شهید شدی عباس گفتم که نذرمو ادا کردم تا شنیدم قلم شده دستات خیلی برا حسین دعا کردم آه یا زینب،نور عینه من کو؟ جونم به لب،شد حسینه من کو؟ پس حسین من کو؟ بعد عباس،تنها شد حسینت بُریدن سر،از نور عینت از نور عینت واویلتا،ام بی بنینم... 🏴بند سوم امیر لشکرم ابالفضل آه ای برادرم ابالفضل رو خاکا افتادی چرا پس نمیشه باورم ابالفضل یل دلاورم ابالفضل پناه و یاورم ابالفضل پاشو با هم بریم به خیمه امید آخرم ابالفضل بعد تو دیگه کار من زاره نذار بگن که بی علمداره اگه بری تنها میشم عباس به کی بگم علم رو برداره ای علمدار،پشتمو شکستی بر من عباس،راهه چاره بستی راهه چاره بستی بی تو میره،حرمم به غارت به دخترام،میکنن جسارت میکنن جسارت واویلتا،پاشو ابالفضل... 🙏التماس دعای خیر ✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
. سبک مثلاً تو رو آب می‌دم..... مثلاً زیرِ این خاکا  عزیزام خوابیدن یا رب مثلاً حرمش اینجاست بیا گریه کنیم زینب مثلاً مادرش اینجا می‌زنه به سر و صورت مثلاً دلِ شمر سوخته آب بهش داده تو غربت یه خنجر بد می‌بره کُند که باشه نمی‌بره می‌تراشه حنجر و از هم می‌پاشه واویلا واویلا حسین مادر ندارد/۳/ مثلاً ربابه داره تویِ گهواره شیرخواره مثلاً یه‌کم آب مونده  تویِ مشکی که شد پاره مثلاً عَلمِ دینه  رویِ شونه‌یِ عبّاسم مثلاً خوابیدن آروم  تو حرم گُلایِ یاسم یه لشکر تویِ حرم که بریزه روضه‌یِ بد چشمِ هیزه یکی به فکرِ کنیزه واویلا واویلا حسین...   سلام_الله_علیها ✍ .