ای روی تو ماه تمام مادر سلام سلام ای مادر یا فاطمه از این غلام بر تو سلام سلام ای مادر من از تو فاطمیه ها ، رزق یه سالم و میگیرم ای مادر پیراهن مشکی برات میپوشم بار غمت رو دوشم ای مادر فاطمیه ها منم مثل بچه سیدا اسم تو رو میزنم صدا یا زهرا از غم تو من هر چی که بگم بازم کمه فاطمیه ها میشه مثل عاشورا

سلام استاد تقی زاده. وقتتون بخیر . اجرای دیشب سید محمد. در مسجد الرسول ( ص) شهر رهنان. با همکاری برادر عزیز ذاکر اهل بیت آقای مرادی و طرح های روضه کلاس که زحمت کشیده بودید. تشکر از زحمات شما.

این هم از دعای ندبه امروز سید محمد همرا با روضه طرح ۴۳۳ که زحمت کشیدید. خدمت شما برای رفع اشکال.

احسنت آقا سید عارف عزیز ❤️

آفرین آقا سید محمد عزیز 💚

متن و گریزهای حدیث شریف کساء کپی با ذکر صلوات ، ثواب مضاعف دارد. ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~------------------- https://eitaa.com/zakerinehomolbanins ❥๑‌‌•~-------------- ⃟🌸 ..═╝ 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 #حدیث_شریف_کِساء

متن و گریزهای حدیث شریف کساء❤️ 👇👇👇👇 https://babolharam.net/item-9674#:~:text=%D9%85%D9%86!%D8%8C%D8%A2%DB%8C%20%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-,%DA%A9%D9%87,-%D8%AF%D8%B1%20%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%AF!* کپی با ذکر صلوات ، ثواب مضاعف دارد. ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~------------------- https://eitaa.com/zakerinehomolbanins ❥๑‌‌•~-------------- ⃟🌸 ..═╝ 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 #حدیث_شریف_کِساء

سلام استاد تقی زاده. وقتتون بخیر. این اجرای سید محمد در مدرسه هست. خدمت شما. التماس دعا

مداح بختیــــــــــــاری: ◾نوحۂ حضرت زهرا(س)◾ سبک👈🏻کربلا منتظر ماست... روضۂ فاطمه برپاست بیا تا برویم(2) چشم ما زِگریه دریاست بیاتا برویم توی بستر همۂ دارو ندار حیدر وقت جان دادنِ زهراست بیاتا برویم فاطمیه آمد وخیمۂ غم گشته بپا مجلسِ اُمِ ابیهاست بیا تا برویم سینه زن سینه بزن بهرِ گُلِ پیغمبر بزمِ غم چونکه محیاست بیاتا برویم قلب ما گشته مُکَدَّر زِ غمِ یاسِ کبود بخدا عزای عُظماست بیا تا برویم یک صدایی زِبقیع به گوش جان میآید مهدی فاطمه تنهاست بیا تابرویم (هستی)اندرغم زهراتوبگوشعرِحزین (پرویزی)خادمِ مولاست بیاتابرویم روضه ی فاطمه برپاست بیا تا برویم(۲) 👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️ 👈🏻سراینده شعر: علیمحمدی📝 مطالب مداحی باسبک استاد پرویزی

مداح بختیــــــــــــاری: ◼️نوحه حضرت فاطمه(س)◼️ #سبک جدید #شاعر: خ علیمحمدی📝 #اجرای سبک: استاد پرویزی🎤 تنهاترینم/ بی هم زبونم رفته زِ دستم ایخدا یارِ جوونم(۲) مظلومه ی من/ چه وقته خوابه پاشو ببین علی دلِش زِغم کبابه نگاه زینب/ مونده به این در چطوری من بهش بگم شده بی مادر تنهاترینم/ بی هم زبونم رفته زِ دستم ایخدا یارِ جوونم(۲) گرفتارم من/ به دردِ غربت شبها میرم سر میزارم رو خاک تربت ای گُلِ یاسم/ شدی تو پرپر ببین شده خونه خراب حضرت حیدر تنهاترینم/ بی هم زبونم رفته زِ دستم ایخدا یارِ جوونم(۲) دلم گرفته/ از این زمونه هستیِ من چرا داری میری شبونه مردمِ این شهر/ وفا ندارن به روی زخم این دلم نمک میزارن تنهاترینم/ بی هم زبونم رفته زِ دستم ایخدا یارِ جوونم(۲) بارونِ چشمام/ داره میباره دلم میسوزه که حسین مادر نداره جونم رسیده/ زِ غصه بر لب میکُشه عاقبت منو اشکای زینب تنهاترینم/ بی هم زبونم رفته زِ دستم ایخدا یارِ جوونم(۲) یاسِ شکسته/ به خاک خفته چرا زِ زخم سینه اش به من نگفته فاطمه جانم/ علی غریبه خدا میدونه بعدِ تو دل بی شکیبه تنهاترینم/ بی هم زبونم رفته زِ دستم ایخدا یارِ جوونم(۲) مطالب مداحی باسبک استاد پرویزی

. #دفن_شبانه #فاطمیه ای خاک! بهار بی‌خزان باش ای خاک! همسایهٔ ماه و آسمان باش ای خاک! این یاسِ کبود، پهلویش مجروح است با جانِ رسول مهربان باش ای خاک! #یوسف_رحیمی ✍ .

#مرثیه_حضرت_زهرا_س حضرت_زهرا_ا #زبانحال_امام_حسن_ع #کوچه به سبک و تقلید از شعر زیبای کوچه، مرحوم فریدون مشیری بی تو مادر همه ی عمر از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم در پی آن خاطره‌ گشتم ، غم هجران تو آتش زده بر جان و وجودم ، همه دم داغ تو بر سینه فزودم. شد به غمخانه ی جانم، غم هجران تو تشدید در غم داغ تو لغزید، اشک بر گونه خورشید: یادم آمد سر ظهری که از آن کوچه گذشتیم و دچار غم و آن صحنه ی ناخواسته گشتیم لحظه ای هر دو بدیدیم در آن معرکه هستیم. تو همه راز جهان ریخته در چادر خاکی و سیاهت. من همه محو تماشای نگاهت. با صلابت ، ولی آرام زیر پای تو زمین رام مادر آب و دُرِ ناب سینه هاشان به تب و تاب روبرو وحشی دل سنگ کوچه باریک و کمی تنگ یادم آمد تو به من گفتی : ازاین دیو حذر کن! لحظه ای چند بر این دیو نظر کن، سینه ات را تو بر او سخت سپر کن، از کنارش تو ولی زود گذر کن . از چه این ناز نگاهت نگران است! این حرامیست ، که دلگرم نگاه دگران است! با تو گفتم: حذر از دیو ندانم ترس از دیو ندارم، طاقت ظلم عدو را نتوانم، نتوانم! نه جلالی بُوَد او را نه شکوهی او همانست که در جنگ به همراه گروهی، شده از ترس سوی کوه اُحُد، چون بُز کوهی حذر از ظلم ندانم ، نتوانم! این ستم پیشه بما راه گرفته ست، از چه او راه به حوریه و بر ماه گرفته ست، تو به من گفتی حسن جان، گل یاسم گل یاسم ، من از این کافر بی دین نهراسم، نهراسم! لیک آرام از آن گوشه گذر کن. کوچه ی خلوت و آن قامت نحسی که بدیدم ، ناگهان عربده ی مفسده ی او بشنیدم، خواست سیلی بزند روی تو را تا که پریدم ، آه و افسوس که بر ضربت دستش نرسیدم. آه از ضربه‌ی آن سنگدل کافر بی دین، ضربه ای سخت سرا پا پر از بغض و پر از کین. بی حیا از چه تو را سیلی از بهر فدک زد، از چه این دیو به حوریه چنین سخت کتک زد از چه این پست لگد بر تو و بر حق نمک زد. با چه جرات سر راه حسن و فاطمه سد شد، با چه جرات ز روی چادر خاکی تو رد شد. گوشواری بشکست از پی آن ضربه‌ی سیلی، رُخ ناموس خدا گشت ازین واقعه نیلی. یادم آمد تو به من گفتی از این دیو حذر کن هم فراموش کن و از سر این صحنه گذر کن. گر چه این دیده ی من تار شد از سیلی ناگاه ، من نخواهم که شود حیدر از این واقعه آگاه! آه ای مادر من ای که تو ناموس خدایی ، آه دانی که چه کرده ست به من داغ جدایی ، آه مادر تو کجایی تو کجایی! پیر گشتم ز غم کوچه ببین موی سپیدم ، چقدر بعد تو من از غم تو رنج کشیدم بعد تو خنده به لبهای علی هیچ ندیدم. بعد تو ما به پدر هیچ ندادیم خبر هم، چقَدَر بعدِ تو بر کوچه ودیوار زدم دیده و سرهم جانِ مادر، نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم. بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم ! #جواد_کریم_زاده

بسم الله الرحمن الرحیم #فاطمیه #غسل روضه حضرت عباس سلام الله علیه شب بود و از خون‌گریه‌هایش ماه می‌سوخت عکس علی در چاه بود و  چاه می‌سوخت تنهاست...، دارد می‌کشد آب، آب نه اشک تا پیش زهرا آب هم در راه می‌سوخت از بس‌که آتش داشت در سینه عرق داشت می‌خواست تا آهی کشد که آه می‌سوخت تنها خیالی را میانِ خانه می‌شست طوری که پیش او رسول‌الله می‌سوخت اسما بریز آب روان باید بشوید آن خانمی را که در آن درگاه می‌سوخت عمداً فرستاده حسن را سوی سلمان از بسکه با  اُماه یا اُماه  می‌سوخت در بینِ دندان  آستین را داشت زینب خود را حسینش گاه می‌زد گاه می‌سوخت دستش به پهلو زد ،سرش را زد به دیوار از زخمهای همسری همراه می‌سوخت دستش به بازو خورد ای لعنت به قنفذ... می‌زد نفُس می‌گفت: یافتاح  می‌سوخت خون می‌چکد از سنگِ غسل، از شانه، تابوت در زیر کوهِ داغ گویا کاه می‌سوخت * * از علقمه هم آب را می‌بُرد عباس در بین گهواره لبی جانکاه می‌سوخت با مَشک، سقا در میان راه می‌ریخت بی آب سقا  در میان راه می‌سوخت با سر عمو اُفتاد زهرا بود و می‌دید در شعله  زُلفِ خیمه‌های شاه می‌سوخت آتش، حرامی، تازیانه، چنگ، سیلی گیسوی طفلی رو به قربانگاه می‌سوخت وقتی سرش را دید کج خورده به نیزه زینب تمام راه  با این ماه می‌سوخت (حسن لطفی ۴۰۳/۰۸/۲۵) #یاشبیر ✍