📸 حرم ابوفاضل(ع) در عزای حضرت امالبنین سیاهپوش شد
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿🌺❀✿
ا ❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿
ا ❀✿
ا 🌺
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🔶کلاس مداحی حضرت اُمُ البَنِین🔶
⚘ مقدم شما گلباران ⚘
در پیام رسان ایتا 👇👇
@zakerinehomolbanins
در وبلاگ 👇👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
🌺
❀✿
🌺❀✿
❀✿🌺❀✿
🌺❀✿🌺❀✿
❀✿🌺❀✿🌺❀✿
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۳_۰۱_۰۵_۱۱_۴۲_۰۲_۲۰۲.mp3
6.1M
"یه پسر نه چهار تا پسر
یکی شون عین قرص قمر
حاج محمود کریمی
حضرت ام النبین سلام الله
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿🌺❀✿
ا ❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿
ا ❀✿
ا 🌺
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🔶کلاس مداحی حضرت اُمُ البَنِین🔶
⚘ مقدم شما گلباران ⚘
در پیام رسان ایتا 👇👇
@zakerinehomolbanins
در وبلاگ 👇👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
🌺
❀✿
🌺❀✿
❀✿🌺❀✿
🌺❀✿🌺❀✿
❀✿🌺❀✿🌺❀✿
پنج شنبه است و ياد درگذشتگان😔
🌼اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🙏 التماس دعا 🙏
🌼🍃🌼🍃🌼
🌼پنجشنبه است
همان روزے ڪه
اموات میایند به آسمان
میایند به سمت نزدیکانشان
دستشان از دنیا ڪوتاه است
و محتاج یاد ڪردن ما هستند
"با فاتحه و صلوات🌼
روحشون را شاد کنیم🙏
من مادر سالار غیرت در زمینم
من غصهدار فاطمه، امّالبنینم
من قلب مجروح و پر از احساس دارم
شادم در این دنیا که یک عباس دارم
عباس من مشکلگشای عالمین است
عبّاس من خاک کف پای حسین است
من مادری کردم برایش از وجودم
او را نمک پروردۀ زهرا نمودم
او را ارادتمند زینب پروریدم
شکر خدا در پیش زهرا روسفیدم
وقتی که افتاد از فرس بر خاک صحرا
در علقمه پیچید عطر و بوی زهرا
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
یا صاحب الزمان....
چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی
با آن که ز من دوری نزدیک تر از جانی
اوصاف کمالت را آیات جمالت را
می خوانم و می بوسم انگار که قرآنی
از صوت تو مبهوتم در حسن تو حیرانم
تو حضرت داوودی یا یوسف کنعانی
..مولا یا اباصالح...
من زخم و تویی مَرهَم، من درد و تویی درمان
من خشکی و تو دریا، من تشنه، تو بارانی
من با تو و تو با من ،انصاف کجا رفته ؟
من کمتر ازمور و تو فوق سلیمانی
با گُل کُنَمت تشبیه یا با نَفَسِ عیسی
هم خوب تر از اینی، هم پاک تر از آنی
قرآن به تو می نازد عترت به تو می بالد
تو مُنتقمِ خون سالارِ شهیدانی
"یا صاحب الزَّمان آقاجان.. این جوانان به یه امیدی امشب اومدن ،هر کدام یه حاجتی یه دردی .. بعضی ها هنوز پیراهن مشکی فاطمیه رو در نیاوردند ..گفتن بریم امشب.. می خوام اسمی رو ببرم که امام زمان به این اسم فوق العاده حساسِ.. خودش فرمود: بارها شنیدیدگفت: آقا فردا تو چادر های عرفات ،منا،کجا دنبالت بگردم ..کجا رَدِ پایی ازت پیدا کنم ..حضرت فرمودند :هر وقت روضه خوانِ خیمه تون روضه ی عمو م عباس راخواند ، من یک گوشه ای برای عموم گریه می کنم..یا صاحب الزمان ..اجازه بدید.. ماهم روضه مون همین باشه ..چه روضه ای از چه مادری ..می خواهیم حرف بزنیم..!! ای درود خدا به مادران شهدا ..نکنه یه جلسه بیاد و بره ما یادمون بره از شهدا و مادران و پدارانشون ...مادر شهید مدافع حرم ..شهید بیست و چهار ساله... فرزندش، عزیز دلش رو تک پسرش رو .. یه پسر داشت این مادر.. الله اکبر چه تصادفی اسمش هم عباس بود خدا شاهده.. شهید عباس آبیاری بچه شهریار ..تو خان طومان شهید شده.. برید ببینید ..تو سایتها هست ..تا هفت، هشت، ماه بعد از شهادتش جاوید الاثر بود ..چون وقتی زخمی میشه داعش جنازه شو میبره، از بس این شهید زیبا بود.. نمی چرخه زبانم بگم.. با این بچه چه کردن ..فقط همینو بگم برای مادرش یه جمجمه آوردن هیچ چیز رو نگذاشته بودن ... چشماشو در آورده بودن ، گوشش رو بریده بودند، دستاشو قطع کرده بودن ، پاهاشو .. قطعه قطعه ش کرده بودند ..وقتی این مادر میگفت .. یاد مادر وهب افتادم که وقتی سَرِ پسر بچه شو براش پرت کردن ..گفت کسی که هدیه در راه خدا داده پس نمیگیره ..
میگفت بعد از هشت ماه بهم گفتن از اون عباس رشیدِ خوشگلت دو ،سه کیلو برگشته ..گفتم من منتظرم نبودم ..من چیزی را دادم . در راه خدا دادم.. (سلام خدا به این مادران..)
سلام خدا به اون مادری که الان قبرش همین چند تا چراغ هم ندارد.. ان شالله با نابودی آل سعود بریم کنار قبر حضرت اُمُّ البنین علیه السلام ..قبر مادرحضرت عباس خیلی غریبه ..خیلی بی شمع و چراغِ و تاریکه.. چه مادری چه مادری...
بخش دوم
من مادرِ سالارِ غیرت در زمینم
من غصه داره فاطمه اُمُّ البنینم
من قلبِ مجروح و پُر از احساس دارم
شادم در این عالم که یک عباس دارم
عباسِ من مشگل گشای عالمین است
عباسِ من خاک کفِ پای حسین است
*من روضه ام امشب اینه..پنج تا تصویر از زندگی اُمُّ البنین براتون ورق بزنم..
تو ذهنت یادگاری بمونه ،به شرطی که حق مادر ادب را ادا کنی.. عباس چرا عباس شد...
..چرا عباس شد "بنفسی انت "....از پَرِ قُنداق شد عباس..از ادب شد عباس ...
تصویراول .. روز اولی که اُمُّ البنین واردِ خانه ی امیرالمومنین شد.. مرحوم ربانی خلخالی تو (ستاره درخشان مدینه) مینویسه میگه اُمُّ البنین رسید مقابل در خانه ی امیرالمومنین داخل نشد به اُمِّ سلمه فرمود : اُمِّ سلمه من شرط دارم، وارد نمیشم ..همه تعجب کردن، گفتن ،این خانمی که روز اول زندگیش هست چه شرطی..!! گفت اول بگید زینب بیاد ،همه تعجب کردند، میخواد چه کنه این مادر ،خانم زینب آمد در آستانه ی در به نقل تاریخ دختر هفت ،هشت ساله تاریخ مینویسه روزی که اُمُّ البنین واردخانه ی امیرالمومنین شد حسنین بیمار بودند.. بودن تب داشتند میگن.. اُمُّ البنین ایستاد ،خانم زینب تو آستانه ی دَر ، میدونی این مادر چه کرد، از همان روز اول،یکمرتبه دیدن اُمُّ البنین خودش رو انداخت روی پاهای زینب ..خانم جان فقط اومدم یه جمله بگم ..نیامدم جای مادرت زهرا را بگیرم ..اومدم اجازه بدی تا آخرِ عُمر کنیزی و خدمت این خانه را بکنم ..
میگن زینب زیر بغلهای این مادر را گرفت بلند شد.. اومد تو خانه دور حسنین می چرخید این مادر تا آخر عمر خدمتِ بچه های فاطمه را کرد من کجا خونه ی فاطمه کجا..
این یه تصویر..
تصویر دوم ..اولین فرزندش به دنیا اومد .. (همه
(همه ی مادر ها وقتی نُه ماه تحمل می کنند سختی بارداری را دلشون خوشِ.. وقتی بابا اولین بار بچه رو بغل میکنه بخنده .. خوشحال باشه راضی باشه ..)اُمُّ البنین بچه رو تقدیم امیرالمومنین کرد ..مولایی نگاه کرد.. دیدن امیرالمومنین بند قنداقه را باز میکنه .. دستهای این بچه رو از تو قنداقه در آورد ،هی دست ها را می بوسه.. هی به چشماش میماله ..گریه میکنه ..صدا زد آقا جان.. مگه دستهای بچه ام عیبی داره.. چی شده آقا گریه تون رو نبینم ..روز اول، برا مادر روضه رو خوند ..اُمُّ البنین ..دارم برای آن روزی گریه می کنم ..این دست ها را از بدن جدا می کنند.. (فکر میکنید مادر چه جوابی داد اعتراض کرد ..چرا..!! بچه مِ میوه ی دلمِ ..چرا دستهاشو جدا میکنن ..؟..نه....!!...)
میگن بلند شد قنداق را گرفت تو رو خدا این کار رو ببین مادر اینجوری باید باشه که بچه اش بشه ابالفضل ...میگن قنداق رو گرفت هی دور سَرِ حسین می چرخوند ..آقا بچه ام بلا گردونِ بچه ات بشه ..یه مو از سَرِ حسینت کم نشه
تصویر سوم ...عباس بیا مادر بشین می خوام یه قولی بهم بدی ..مادر چه قولی بدم ..می خوام بهم قول بدی.. نکنه یه روز به حسین بگی برادر ..(تربیت رو ببین) تعجب کرد چرا نگم برادر.. بهترین برادر عالم مال منه .. دستهای عباسش رو گرفته گریه کرد..گفت نگو برادر بی احترامی میشه آخه مادر اون فاطمه است.. اما مادر تو کنیز زینبِ ..
بخش سوم
تصویر چهارم ...اُمُّ البنین تو خونه نشسته امیرالمومنین از صفین برگشت بیرون مدینه.. تاریخ مینویسه نرفت داخلِ مدینه ..بیرون مدینه ایستاد به عباس چهارده ساله اش ..یه نوجون خوش قدوبالا و رشید ..گفت عباسم بایست میخوام باهات مشق شمشیرکنم ..اُمُّ البنین تو خونه اس ..زنهای مدینه بهش خبر دادن بیا علی بچه ت رو پشت دروازه های مدینه نگه داشته.. داره باهاش مشق شمشیر میکنه ..تعجب کرد چی شده ..خانم بلند شد چادر و عبا به سر، اومد بیرون مدینه از دور داره نگاه میکنه .. شمشیر داد به دست ابالفضل خودش شمشیر به دست همه ایستادن .. پدر و پسر دارن با هم مشق شمشیر می بینن.. پدر یَلِ خیبرِ پسر عباسِ.. یه مدتی جنگیدن.. امیرالمومنین شمشیر رو از دست راستش گرفت گفت بیا جلو پسرم ..دست راستش رو بست ..گفت حالا بگیر به دست چپت ..با دست چپ شروع کرد به مشق شمشیر دیدن ..یه مدت با دست چپ ..(مادر داره میبینه ).. آورد عباس رو جلو دست چپش هم بست ..گفت حالا شمشیر رو با نوک دندانت بگیر ..ببینم میتونی با من مبارزه کنی ..همه تعجبن ..مادر نگرانِ ..شمشیر را به دندانش گرفت با پدر مشق شمشیر دید ..یه مدت که جنگید خسته شد تا عرق همه ی پیشانی عباس را گرفت ..اُمُّ البنین دوید اومد جلو افتاد روی پای امیرالمومنین ..آقا بچه ام خطایی کرده ..کاری کرده داری تنبیه اش میکنی ..گفت نه.. اُمُّ البنین.. "هذا ذُخر الحسین " این ذخیره ی کربلاس..
یه روزی دوتا دستهاش میزنن مجبور میشه مشک رو با دندونهاش رو نگه داره ..دارم عباسم رو آماده میکنم برای اون روز ..همه گریه کردن ..
تصویر پنجم ..کاروان از مدینه میره کربلا ..همه وداع کردن.. بیست و هشتم رجب..ِ کاروان داره از مدینه حرکت میکنه به طرف مکه ..همه خدا حافظی کردن از دروازه ی مدینه رد نشده نگاه کرد ابی عبدالله دید اُمُّ البنین ایستاده داده نگاه میکنه صدا زد عباسم مگه با مادرت خداحافظی نکردی ..گفت چرا آقاجان خداحافظی کردم ..گفت پس چرا مادرت اومده دنبالت برگرد ببین خانم چی میگه ..خیلی احترامش رو نگه میداشتن..عباس برگشت از اسب پیاده شد بله مادر چی شده دنبال قافله راه افتادی گفت: عباس برو سه تا برادرهای دیگه ت هم بیان با چهارتای شمارا کار دارم، چهار تایی دور مادر حلقه زدن ایستاد دستهاشونو گرفت گفت مگه من مادر شما نیستم ..چرا...!!
مگه حق به گردنتون ندارم ..چرا...!!
باید یه قول مردونه بهم بدید، چه قولی بدیم حالا همه ی قافله معطل هستن
اون آقا را میبینید پسر فاطمه اس ..یه قولی بدید ..چه قولی...بهم قول بدید باحسین دارید میرید نکنه بی حسین برگردید ...بهم قول بدید نگذارید یه مو از سرش کم بشه ..قول بدید تا اخرین نفس ازش دفاع کنید ..قول دادن به مادر ...عباس قول داد به مادرش حسین رو تنها نگذاره ..همه ش نگران حسینش بود کسی که قول داده پای قولش میمونه ..یه روز هم به باباش علی قول داد..شام بیست و یکم رمضان وقتی دستشون رو بابا تو دست هم گذاشت ،قول داد حسین رو تنها نگذاره..روز تاسوعا هم به زینب قول داد وقتی امان نامه آوردن قول داد حسین رو تنها نگذاره ..پای همه ی قولهاش وایساد ..اما به یه نفر قول داد، شرمنده شد ..به یه دختر تشنه قول داد .. وقتی سکینه مشک خالی رو داد دست عمو ..
عمو آب ..عمو آب ...عمو آب...
قول داد به سکینه ..لذا تو علقمه افتاد،صدا زد حسین جان منو به خیمه ها نَبَر آقا
دیگه نمیتونم توی چشمهای بچه هات نگاه کنم ..آخ..افتاد روی زمین
...
ابی عبدالله داغ زیاد دیده.. مدینه برادر از دست داد، امام مجتبی برادر بزرگشِ..امامشِ..
وقتی امام حسن رو از دست داد ،چندتا جمله ی معروف داره ..گفت دیگه عطر نمیزنم ..
دیگه لباس نو نمی پوشم ..دیگه محاسِنَم رو خضاب نمیکنم ..غارت زده منم ..اینها معروفه ..
اما کنار علقمه یه جوره دیگه حرف زد ..تا نگاهش به عباس افتاد ..دیدن یه دست به کمرش گرفت "الان اِنکَسَرَ ظَهری"...
...یاحسین ...
..ای خدا به اُمُّ البنین به بچه های شهیدش به پسر سردار سقاو تشنه لبش ..فرج امام زمان ما برسان ...
ای خدا اسم ما امشب جزء زائران مدینه ثبت بفرما ..الهی آمین
نامه ی فاطمیه ی مارا به امضای ابالفضل علیه السلام برسان .. الهی آمین
قدم اگر خمید ، فدای سر حسین
جانم به لب رسید ، فدای سر حسین
.
ام البنین سابق این شهر عاقبت
شد مادر شهید ، فدای سر حسین
.
یک چند وقتی است در این شهر هیچ کس
لبخند من ندید ، فدای سر حسین
.
هر جمله ی بشیر مرا پیر کرده است
مویم شده سفید ، فدای سر حسین
.
گلچین ؛ چهار تا گل گلخانه ی مرا
چه وحشیانه چید ، فدای سر حسین
.
هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها
اشکم به رخ چکید ، فدای سر حسین
.
هر شب به یاد تشنگی کودک رباب
خواب از سرم پرید ، فدای سر حسین
.
عباس پاسبان حرم شد به جای من
دستش اگر برید ، فدای سر حسین
.
گویند جا شده به مزار محقری
آن قامت رشید ، فدای سر حسین
.
.
.
محمدحسین رحیمیان
هدایت شده از ذاکرین حضرت اُمُ البَنین سلام الله علیها
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿🌺❀✿
ا ❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿
ا ❀✿
ا 🌺
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🔶کلاس مداحی حضرت اُمُ البَنِین🔶
⚘ مقدم شما گلباران ⚘
در پیام رسان ایتا 👇👇
@zakerinehomolbanins
در وبلاگ 👇👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
🌺
❀✿
🌺❀✿
❀✿🌺❀✿
🌺❀✿🌺❀✿
❀✿🌺❀✿🌺❀✿
🏴سبک واحد وفات حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها
#واحد_ام_البنین_س
#مادر_سقای_حرم
🏴بند اول
مادرِ سقای حرم/مولاتی ام البنین
بانیِ سفره ی کرم/مولاتی ام البنین
ای بانوی عالی تبار/مولاتی ام البنین
ام الادب ام الوقار/مولاتی ام البنین
مولاتی ام البنین
یار امیرالمومنین
هستی افتخار دین
به ادبت صد آفرین
مولاتی ام البنین
🏴بند دوم
کوه نجابت و حیا/مولاتی ام البنین
بحر شهامت و وفا/مولاتی ام البنین
همسر شاه لافتی/مولاتی ام البنین
حاجات مارا کن روا/مولاتی ام البنین
مولاتی ام البنین
یار امیرالمومنین
هستی افتخار دین
به ادبت صد آفرین
مولاتی ام البنین
🏴بند سوم
ملیکه ای و ما گدا/مولاتی ام البنین
ما را رسان به کربلا/مولاتی ام البنین
مادر با جود و سخا/مولاتی ام البنین
حاجات مارا کن روا/مولاتی ام البنین
مولاتی ام البنین
یار امیرالمومنین
هستی افتخار دین
به ادبت صد آفرین
مولاتی ام البنین
🙏التماس دعای خیر
✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴واحد سنگین وفات حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها
#واحد_ام_البنین_س
#دیگه_نخونید
🏴بند اول
دیگه نخونید،ام البنینم،چون که ندارم پسری،بی هم زبونم
دیگه نخونید،ام البنینم،دیگه ندارم قمری،تو آسمونم
ازم گرفتن،یه نیمه روزی،پسرامو علی الخصوص،نور دو عینم
ازم گرفتن،بود و نبودم،آخر بریدن از قفا،سر حسینم
عصای دست پیری ام،حسین کجایی
میگن شهید شدی گلم،شدی فدایی
میگن چهل منزل سرت،رو نیزه ها بود
بمیره مادرت چرا،از من جدایی
آتیش زدی به قلبم چیشد میون گودال
کی پا گذاشت رو سینت که رفتی اونجا از حال
حسین من عزیزم
🏴بند دوم
این دم آخر،بیا ابالفضل،ای پهلوون سر به زیر،عزیز مادر
این دم آخر،بیا ابالفضل،سرم رو به دامن بگیر،عزیز مادر
الهی مادر،برات بمیره،میگن نداری دیگه دست،عزیز مادر
الهی مادر،برات بمیره،کی فرقتو در هم شکست،عزیز مادر
بیا ببین که از غمت،قدم خمیده
بهار عمر من دیگه،به سر رسیده
کاشکی بودم میبوسیدم،فرقتو عباس
جای من اونجا فاطمه،تو رو بوسیده
بیا کنار مادر به لب رسیده جونم
بیا فدات بشم من رشیدِ پهلوونم
عباس من ابالفضل
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک نوحه زمینه وفات حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها و روضه قمر بنی هاشم علیه السلام
#نوحه_ام_البنین_س
#زمینه_ام_البنین_س
#یه_مادرم_که_دلغمینم
🏴بند اول
یه مادرم که دلغمینم
با غصه ها من همنشینم
دیگه نگید ام البنینم
ام بنین بی بنینم
بی تاج و گوهر و نگینم
رو خاکا من نقش زمینم
دیگه نگید ام البنینم
ام بنین بی بنینم
منم یه روزی دلخوشی داشتم
صاحب باغی پُر ثمر بودم
غصه نداشتم توی دنیا چون
مادر چار تا گل پسر بودم
خون شد قلبم،تا بشیرو دیدم
از بچه هام،گفتو من شنیدم
گفتو من شنیدم
واسم آوُرد،کوله بار غم رو
درد و رنج و،کوهی از اِلم رو
کوهی از اِلم شد
واویلتا،ام بی بنینم...
🏴بند دوم
تا شنیدم آهی کشیدم
گفتم به آرزوم رسیدم
بچه هامو برای زهرا
دادمو حالا رو سفیدم
غُصه ی عباسمو خوردم
ولی بازم طاقت آوُردم
تا شنیدم فدا حسین شد
من خم به ابروم نیاوُردم
تا شنیدم شهید شدی عباس
گفتم که نذرمو ادا کردم
تا شنیدم قلم شده دستات
خیلی برا حسین دعا کردم
آه یا زینب،نور عینه من کو؟
جونم به لب،شد حسینه من کو؟
پس حسین من کو؟
بعد عباس،تنها شد حسینت
بُریدن سر،از نور عینت
از نور عینت
واویلتا،ام بی بنینم...
🏴بند سوم
امیر لشکرم ابالفضل
آه ای برادرم ابالفضل
رو خاکا افتادی چرا پس
نمیشه باورم ابالفضل
یل دلاورم ابالفضل
پناه و یاورم ابالفضل
پاشو با هم بریم به خیمه
امید آخرم ابالفضل
بعد تو دیگه کار من زاره
نذار بگن که بی علمداره
اگه بری تنها میشم عباس
به کی بگم علم رو برداره
ای علمدار،پشتمو شکستی
بر من عباس،راهه چاره بستی
راهه چاره بستی
بی تو میره،حرمم به غارت
به دخترام،میکنن جسارت
میکنن جسارت
واویلتا،پاشو ابالفضل...
🙏التماس دعای خیر
✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
.
#زمزمه
#وفات_حضرت_ام_البنین
#سبک_مثلا_توقبول_کردی
سبک مثلاً تو رو آب میدم.....
مثلاً زیرِ این خاکا
عزیزام خوابیدن یا رب
مثلاً حرمش اینجاست
بیا گریه کنیم زینب
مثلاً مادرش اینجا
میزنه به سر و صورت
مثلاً دلِ شمر سوخته
آب بهش داده تو غربت
یه خنجر
بد میبره کُند که باشه
نمیبره میتراشه
حنجر و از هم میپاشه واویلا
واویلا حسین مادر ندارد/۳/
مثلاً ربابه داره
تویِ گهواره شیرخواره
مثلاً یهکم آب مونده
تویِ مشکی که شد پاره
مثلاً عَلمِ دینه
رویِ شونهیِ عبّاسم
مثلاً خوابیدن آروم
تو حرم گُلایِ یاسم
یه لشکر
تویِ حرم که بریزه
روضهیِ بد چشمِ هیزه
یکی به فکرِ کنیزه واویلا
واویلا حسین...
#آخر_فاطمیه #زمزمه
#حضرت_ام_البنین سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی ✍
.
.
نوحهیِ #زمینه
#وفات_حضرت_ام_البنین
سبک میخونم هر سحر آروم....
سلامُاللّه علیَالباکین
علیٰ اُمُّالعبّاس اُمُّالبنین
بانویِ عشق و معرفت و ایثاری
الگویِ وفاداریِ علمداری
به وَاللّه به وَاللّه به وَاللّه
اُمُّالبنین کشیدی رو زمین
نقشِ چهار قبرِ نازنین
دَم نزدی از قطعُالیمین
حسین حسین حسین گفتی همین
ای وای حسین واویلا حسین/۴/
سلامُاللّه علیَالباکین
علیٰ اُمُّالحسین اُمُّالبنین
میکوبی با آه و گریه به سینه
حلالیت میگیری از سکینه
واویلا واویلا واویلا
ببخش رباب اگه مشکِ آب
نرسیده به کودکِ بیتاب
عبّاسمو حلال کنید اگه.....
زخمِ زبون داد شما رو عذاب
ای وای حسین...
سلامُاللّه وَ صلَّیاللّه
علیٰ سیّدتی فاطمةالزّهرا
چادرِ خاکی شدهَت بیرقِ دین
نخِ پرچمِ روضهَت حبلُالمتین
یازهرا یازهرا یازهرا
ای مادرم منظومهیِ کرم
چادر تو سایهیِ بر سرم
یا فاطمه تمامِ باورم
زهرایی هستم غلامِ حیدرم
یافاطمه جان یافاطمه /۴/
#آخر_فاطمیه #زمینه
#حضرت_ام_البنین سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
.
4_5877598942836821729.mp3
1.54M
#حضرت_امالبنین_زمزمه
#زمینه
کجایی ، دار و ندارم
میشد کاش ، بیای کنارم
سرم رو لحظه آخر ، رو پات بزارم
کجایی ، عصای دستم
که دیگه ، ز پا نشستم
به یاد چشمای زخمیت ، چشمامو بستم
یل ام البنین ، بیا کنار مادرت با حسین
وقت احتضارم ، بگو تو بالای سرم یاحسین
اباالفضل 4
شنیدم ، کربلا عباس
داغ تو ، کشته حسین و
شنیدم ، غمت شکسته ، پشت حسین و
شنیدم ، که آب نخوردی
لب تشنه جان سپردی
کاش یه قطره آب برای ، اصغر میبردی
یل من دل من ، از این که شرمنده شدی سوخته
شنیدم حرمله ، با تیر به سینه مشکتو دوخته
اباالفضل 4
زدن شعله این جگر رو
به من دادن این خبر رو
زدن از پهلو به نیزه ، سر قمر رو
شنیدم ، ای پسر من
تا دستت ، جدا شد از تن
بی هوا زدن به فرقت ، عمود آهن
قرارم ندارم ، غمی اگر شدی قطیع الیدین
من و هر چه دارم ، همه فدای تار موی حسین
اباالفضل 4
شنیدم ، تا علم افتاد
ولوله ، در حرم افتاد
دختری میگفت عموجان ، معجرم افتاد
زینبم با آه و ناله
برام گفت از داغ لاله
تو رفتی خیلی کتک خورد ، طفل سه ساله
شنیدم بعد تو ، خون به دل زینب مضطر شده
دختر فاطمه ، همسفر شمر ستمگر شده
اباالفضل 4
#علی_سلطانی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5877598942836821730.mp3
697.2K
#حضرت_امالبنین_نوحه
#نوحه
در آسمان خود قمر ندارم
ام البنینم و پسر ندارم
وای از دل من وای از کربلا
واویلا واویلا آه و واویلا
.........
خبر رسیده بر من دلغمین
بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ
افتاد از مرکب با دست جدا
واویلا واویلا آه و واویلا
.......
همچون عباس خود با چشم گریان
هستم شرمنده از طفلان عطشان
با لب تشنه جان داده سقا
واویلا واویلا آه و واویلا
#میثم_مومنی_نژاد
#سنتی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5800940566946515307.m4a
2.28M
مثلاً زیر این خاکا
4_5877598942836821723.mp3
1.09M
#حضرت_امالبنین_زمینه
#زمینه
کنج بقیع دلغمین نشسته روی زمین
مرثیه خوانی کند بهر "قطیع الیمین"
( سیدتی فاطمه حضرت ام البنین )
......
جام و سبو گریه کرد لاله بر او گریه کرد
ز گریه ی مادری چشم عدو گریه کرد
سیدتی فاطمه......
نمی شود باورش چه آمده بر سرش
دست علمدار عشق جدا شد از پیکرش
سیدتی فاطمه.....
دو چشم او شد زغم چشمه ی اشک و الم
یکی به یاد حسین یکی به یاد حرم
سیدتی فاطمه......
گریه کند بی حساب مادر سقای آب
خجل شد از تشنگان خجل بود از رباب
سیدتی فاطمه......
بر غم آن پاره تن سر جدا از بدن
به جای زهرا کند گریه بر آن بی کفن
سیدتی فاطمه...
#میثم_مومنی_نژاد
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
علی انسانی:
گمان مکن پسرت ناتنیبرادر بود
قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود
منال ام بنین و ببال از عباس
تو شیرمادر و شیر تو شیرپرور بود
سقوط قلعهی خیبر اگر به نام علیست
فرات، خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود
ز شام تا به سحر دور خیمهها میگشت
که ماه هاشمیان بود و مهرپرور بود
به لرزه بود از او پشت هفتپشت ستم
یل تو یکتنه یک تن نبود، لشگر بود
به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت
ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود
اگر فتاد روی خاک میشود پرپر
ولی گل تو روی شاخه بود و پرپر بود
#حضرت_امالبنین
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هر روز غروب توی بقیع
می شكنه بغض آسمون
ستاره ها داد می زنن!
ام البنین روضه نخوون
هر روز صدای گریه هاش
می رسه تا عرش خدا
ازسوز روضه خوندنش
قیامتی میشه به پا
مدینه كربلا میشه
شهر فرشته ها میشه
آدم و یعقوبم میان
مدینة البكاء میشه
فرقی نمی كنه براش
كسی نیاد تو روضه هاش
عالمُ بر هم می زنه
بغض نشسته تو صداش
به سینه و سر می زنه
بقیع باهاش نوحه گره
دَم تمومِ نوحه هاش
"حسین غریب مادره"
رو خاكایِ سرد بقیع
صورت چار قبركشیده
طوری-غریب حسین- میگه
انگاركه گودالُ دیده
پایِ بساط روضه هاش
عابرا گریه می كنن
بلند بلند فرشته ها
اون بالا گریه می كنن
از پسراش نشد یه بار
با كسی حرفی بزنه
زمزمه ی لبش شده
حسین من بی كفنه
طاقت نداره، كارشه
شبا می ره سئوال كنه
با گریه می خواد از رباب
عباسشُ حلال كنه
طفلی سكینه رو بگو
دل نداره نگاش كنه
روُش نمیشه مثل قدیم
ام البنین صداش كنه
شاعر:وحید قاسمی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
گلچین مداحی وفات حضرت ام البنین (س) ۱۴۰۰ - کآشوب-3.mp3
4.03M
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
▪️▪️▪️▪️▪️
آسمان بودی و در دامان مهرت ماه بود
قله ایثار هر کوهی کنارت کاه بود
همسر مولا شدی اما درون خانه اش
زاده زهرا به چشم تو ولی الله بود
نیستی زهرا ولی اینقدر میدانیم که
مثل او تنها علی از رتبه ات آگاه بود
زود از داغ پسر های رشیدت سوختی
آه عمر نامت ای ام البنین کوتاه بود
در کنار چهار نقش قبر کارت روز و شب
آه بود و اشک بود و اشک بود و آه بود
با خجالت از رباب آخر وجودت آب شد
تا که حرف مشک میشد اشک تو در راه بود
خواستم وصفی کنم از عشق عباس و حسین
مصرعی کوتاه شد خورشید محو ماه بود
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین