002224.mp3
104.6K
📖🌿 ؛
ــــ ــــــ ــــــــ
خـدا را در معرض سوگنـدهای خود
قـرار ندهید! برای اینکه نیـکی کنید
و تقوا پیشهسازید و در میانِ مردم
اصلاح کنید، سوگند یاد ننمایید!
و خداوند شنوا و داناست.
↵ بقره/۲۲۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲قبل از دعا، اینو بگید ...
همدیگه رو ببخشیم ..🌺
#کانال_زخمیان_عشق
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
امشب سالگرد شب شهادت شهدایی است
که با لب تشنه در عملیات رمضان به لقاءالله پیوستند و عند ربهم یرزقون شدند
✳️اين منطقه از شمال به كوشك و طلاييه و پاسگاه هاي مرزي در جنوب هويزه و حاشيه جنوبي هور الهويزه و از غرب به رودخانه اروند ( در نقطه تلاقي دجله و فرات به نام القرنه ) تا شلمچه در غرب خرمشهر ، و از شرق به خط مرزي شمالي – جنوبي و از كوشك تا شلمچه منتهي مي شد .
مهندسين عراق در منطقه شمال غربي بصره و تنومه خطوط پدافندي عراق را با ساخت يك كانال به طول 30 و عرض يك كيلومتر ( كه مختص پرورش ماهي بود ) با پمپاژ آب و احداث موانع و كمين و سنگرهاي تيربار به عنوان مانع اساسي و بازدارنده از حملات احتمالي نيروهاي ايراني به سوي بصره تدارك ديده بودند . همچنين در قسمت جنوبي منطقه ( رو به روي شلمچه ) آب رها شده بود تا از هرگونه تردد نيروهاي زرهي و پياده ، عملا ممانعت به عمل آيد .
سرانجام عمليات رمضان در شب 21 رمضان و سالروز شهادت امام علي (ع) در ساعات 21 و 30 دقيقه شامگاه 23 تير ماه 1361 با رمز يا صاحب الزمان ادركني در منطقه عملياتي شلمچه و شرق بصره آغاز شد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 همخوانی نسخه ترکی سرود #سلام_فرمانده در مجلس عروسی در شهر شمکیر جمهوری آذربایجان
🌴💎🌸💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌به داداموات برسید
🎥استادعالی
#امام_زمان
🥀 #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🥀
🌴💎🌹💎🌴
پوستر نامزد گلوله ها
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گهی رحمان و گه جبار میشد
گهی غفار و گه قهار میشد
عبایش را که می پوشید حیدر
خودش یک کعبه ی سیار میشد
🌴💙🌴
وقتی که کارت گیر کرد ،، وقتی که به اونجایی
رسیدی که میگی«خدایا.. کجایی؟ چرا نیستی؟
یک لحظه یادت بیار که استاد موقع امتحان سکوت میکنه...
سید حسن نصرالله: همه گزینهها علیه دشمنان روی میز است
🔸️سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان:
🔹️گزینههایی را هم در آسمان هم در دریا و هم در زمین داریم و همه این گزینهها روی میز است.
🔹️به دوست و دشمن میگوئیم که موضوع ترسیم حدود برای لبنان سرنوشت ساز و تنها راه نجات لبنان است.
🔹️همه ما لبنانیها باید صدای واحدی داشته باشیم و به دور از اختلافات این صدا را به گوش اسرائیلیها برسانیم.
🔹️به دشمن آمریکایی میگویم؛ پیام پهپادها شروع ناچیزی از آن چیزی بود که میتوانیم به آن متوسل شویم.
🔹️اگر کار به نقطهای تاریک برسد، فقط میدان نفتی کاریش را هدف قرار نخواهیم داد بلکه بسیار از آن فراتر خواهیم رفت.
🔹️اگر لبنان از استخراج نفت و گاز خود منع شود، به هر قیمتی که باشد، هیچکس نخواهد توانست نفت و گاز استخراج کند و بفروشد.
#کانال_زخمیان_عاشق
#رمان
#محکم ترین_ بهانه
به"طیــن"سر بزن!
حالِتوخوبمیشود،
بهاندازهدرآغوشِخدابودن
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
📚 #محکمترین_بهانه
📝 نویسنده : #زفاطمی(تبسم)
♥️#پارت_سوم
من نه پولی به همراه داشتم و نه گوشی تلفن تا بتوانم با مهسا تماس بگیرم تا برگرددبنابراین رو به پویا کردم و گفتم:
-ببخشید میشه من هم از گوشیتون استفاده کنم؟همه ی وسایلم داخل ماشین بود که دوستم برد.
-بله حتما بفرمایید
با مهسا تماس گرفتم ولی چون شماره ناشناس بود مهسا گوشی را جواب نمیداد.من درحالی که درمانده شده بودم به پویا گفتم:
-دیگه نمیدونم چطوری ازتون خواهش کنم.میشه منو تا جایی برسونید اخه دوستم گوشیش رو جواب نمیده ,من هم پولی واسه برگشت ندارم البته اگه زحتمی نیست
-نیازی به خواهش کردن نیست من میرسونمتون,بفرمایید کجا میرید؟
-ممنون میشم برید خیابان امیریه ,بعد از پل دوم خیابان نسترن کوچه شقایق
وقتی به جلوی در منزلمان رسیدیدم با پویا خداحافظی کردم و پویا رفت.نگاهی به اطرافم انداختم وقتی متوجه شدم که کسی نیست چادرم را از سرم برداشتم و تصمیم گرفتم از روی در به داخل خانه بروم,هنوز از در بالا نرفته بودم که پایم پیچ خورد و روی زمین افتادم در همان هنگام متوجه شدم که ماشینی به داخل کوچه می آید .ماشین ایستاد و پویا با چهره ای نگران از ماشین پیاده شد و گفت:
-سلام خانم رادمنش.اتفاقی افتاده چرا روی زمین نشستید؟
-سلام.میشه لطفا منو به بیمارستان برسونید .فکرکنم مچ پایم صدمه دیده است.
چادرم را برداشتم و سر کردم و لنگان لنگان سوار ماشین آقای مولایی شدم در بین راه به او گفتم:
-یادم رفت ازتون بپرسم شما چرا برگشتید؟
-راستش برگشتم تا این کتاب رمانم رو بهتون بدم ,بفرمایید قابل شما رو نداره
-خیلی ممنونم آقا,باید کتاب جالبی باشه
-شما لطف دارید بفرمایید اینم از بیمارستان
از ماشین پیاده شدم و نگاهی به ساختمان بیمارستان کردم و گفتم:
-چه اتفاق جالبی!پدرم تو این بیمارستان کار میکنه.
-واقعا!!!!چه جالب!میتونید راه بریو یا برم پرستار رو صداکنم؟
-نه ممنون میتونم بیام
بعد از اینکه دکتر از مچ پایم عکس گرفت .متوجه شدم که پایم به شدت در اثر پیچ خوردن صدمه دیده است
.
.
.
ادامه دارد...
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
📚#محکمترین_بهانه
📝#نویسنده:زفاطمی(تبسم)
♥️#پارت_چهارم
دکتر ارتوپد مچ پایم را گچ گرفت و به من گفت:
-شما میتونی بری.
پویا برای من ویلچری آورد و به من گفت :
-شما روی این بنشینید من الان برمیگردم و سپس با دکتر به سمت در اتاق رفتند . دکتر در حالی که کنار در ایستاده بود به پویا گفت :
-پویا نکنه تو با این خانم تصادف کردی ؟
-نه پدرجان ! من فقط ایشون رو رسوندم بیمارستان همین . راستی بابا , پدرشون هم توی این بیمارستان کار میکنه ,فامیلشون رادمنشه . شما میشناسیدشون؟
_خوب هم میشناسم . پدرش یکی از دوستان دوران تحصیلم بود البته هنوز هم هست .
دکتر نگاهی به من کرد و گفت:
-خوبی دخترم من دوست پدرت هستم .
مگه عماد و سلاله خانم نرفتن ایتالیا ؟تا جایی که من خبر دارم قرار بود خانوادگی برید , پس شما اینجا چیکار میکنی؟
-از اشناییتون خوشبختم. بله حق با شماست پدر و مادرم و برادرم سهیل هنوز هم ایتالیا هستند ولی من ترجیح می دادم تو خونه بمونم , واسه همین نرفتم.
-حالا شبا پیش کی هستی؟ اصلا کسی هست کمکت کنه ؟ با این پای ضرب دیدت که نمیتونی همش از جات بلند بشی و کارات رو بکنی
-شبا دوستم میاد پیشم .تنها نیستم شما نگران نباشید
وقتی حرفهایم تمام شد پویا گفت:
-همین الان دوستتون با من تماس گرفتند و گفتند بهتون بگم پدربزرگ نامزدشون فوت کرده تا چهلم پدربزرگش میرن شهرستان.
-ولی دوست من شماره شما رو از کجا آورده ؟ تازه از کجا فهمیده من همراه شما هستم؟!
-من هم این سوال رو ازشون پرسیدم گفتند با خونتون تماس گرفتند جواب ندادید شماره منو از روی گوشی نامزدشون برداشتند و با من تماس گرفتند
دکتر رو به من کرد و گفت :حالا که تنهایی اگه فامیلی تو این شهر داری شماره تلفنشون بده باهاشون تماس بگیرم بیان کمکت .
-من هیچ کس اینجا ندارم همه اقوامم خارج از کشور زندگی میکنند ببخشید آقای دکتر میشه تا یکی دوروز دیگه تو بیمارستان بستریم کنید؟
-نه دخترم ! بیمارستان تخت خالی نداره , اگر هم داشته باشه مقررات اجازه چنین کاری رو نمیده میفهمی که !
مکثی کرد و به پویا گفت : شما ثمین خانم ببر خونه خودمون !
من مامانت رو در جریان میزارم
به آقای دکتر گفتم:
-من از لطفتون ممنونم ولی با اجازه اتون میرم خونه خودمون مزاحم شما نمیشم
-چه مزاحمتی دخترم . اصلا واسه اینکه خیالت راحت بشه الان با پدرت تماس میگیرم و بهش میگم بعد هم خودت باهاش صحبت کن!
دکتر با پدرم تماس گرفت و کل جریان را برایش توضیح داد و سپس من با پدرم صحبت کردم و با اجازه و البته اصرار پدرم قبول کردم تا به منزل دکتر بروم ! !
.
.
.
ادامه دارد...
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
ولادتش شده بابُ الغدیر این آقا
چقدر حضرت هادی به شیعه عزت داد...
#محمود_ژولیده
#میلاد_امام_هادی 🎊
🖇💌