جمعه،
عاشق ترین روز هفته است....
آنقدر که
رنگ قریب انتظارش را
بر قلب همه اهل زمین، میپاشد...
هفته به وقت دلتنگی رسیده؛
يک جرعه نگاهت،
درمان تمام بیقراری ماست....
این پیکره ویران شده، ای روح کجایی؟
ای مرهم این پیکر مجروح کجایی
ماییم و دری قفل و کلیدی که شکسته
دنبال توایم، ای درِ مفتوح، کجایی
❤️اللهم عجل لولیک الفرج❤️
🌴🥀🌴🥀🌴
چه خوب که زمین گرد است
عشق من!
میروی
آنقدر میروی که باز
آنسوی زمین میرسی به من...
#عباس_معروفی
🖇💌
زوار اربعین، به سلامت سفر، ولی
یادی کنید از آنکه نشد قسمتش سفر...
#اربعین
#امام_حسین
🖇💌
#رمان
#محکم ترین_ بهانه
به"طیــن"سر بزن!
حالِتوخوبمیشود،
بهاندازهدرآغوشِخدابودن
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
📚 #محکمترین_بهانه
📝 #نویسنده_زفاطمی(تبسم)
♥️ #پارت_هفتاد_ششم
آن روز را به خوبی بیاد می آورم .
صبح که برای نماز بیدارشدم دلشوره دوباره به سراغم آمد به نماز ایستادم .
بعد نماز سر سجاده از خدا فقط خواستم به من آرامش بدهد.
آرامشی که چندروزی بود به خود ندیده بودم .
نه در خواب آرامش داشتم و نه در بیداری!
تا وقتی که اهالی خانه بیدارشوند با خدای خودم رازو نیاز کردم.
ان روز قراربود با رامین برای رزرو تالار عروسی برویم ولی انقدر حالم گرفته بود که ترجیح دادم در خانه بمانم واین کار را به رامین سپردم.
بعد از رفتن رامین, گوشی همراهم زنگ خورد
شماره ایران روی گوشی خودنمایی میکرد .تماس رابرقرارکردم.
_الو بفرمایید
_سلام عزیزم خوبی ثمین جان؟
_سلام ممنونم شما؟
_بی معرفت نشناختی منم پریا!
_ببخشید پریا جون خوبی گلم.شماره اتو نشناختم.چه خبرا ؟عمو و خاله چطورن؟خیلی دلم براتون تنگ شده.
پریا در حالی که بغض کرده بود وصدایش میلرزید گفت:
_ممنون همه خوبن فقط...
_فقط چی عزیزم؟خدای ناکرده اتفاقی افتاده؟
_چه اتفاقی میتونه افتاده باشه جز اینکه مامانم دیگه بعد اون سفر لعنتی شبا کارش شده پنهانی اشک ریختن واسه پسری که ظاهرخودشو خوب نشون میده ولی داره از داخل آب میشه و کاری از دست کسی برنمیاد.
بابا که انگار ده سال پیرشده ولی سعی میکنه به پویا غیر مستقیم روحیه بوده.
پویا هم که جای خود داره .
بعد رفتنت از زندگی دست کشیده .
اوایل فقط تو اتاقش خودشو زندونی کرده بود,حتی تا دوسه روز لب به غذا نمیزد,که نتیجه اش شد ,بیهوش شدنش ولی بعد از اون فقط ظاهرشو حفظ کرد
مثل قبل شوخ و شادبود ولی هرکارهم میکرد نمیتونست غم چشماش,الکی بودن خنده هاش رو پنهون کنه.
میبینی ثمین همه خوبن!!!
در حالی که اشک میریختم گفتم:
_نمیدونم چی بگم تا آروم بشی فقط میتونم بگم متاسفم واقعا متاسفم.
_تاسف.تاسف تو به چه دردی میخوره ثمین !!.وقتی پویا به جای زندگی مردگی میکنه,فقط نفس میکشه .
میدونی دیشب بهم چی میگفت؟
میگفت زندگی تو این شهر واسش سخت شده, هرجا میره خاطراتش جلو چشمش میاد.
میگه نمیخواد با به یاد آوردن یک زن متاهل گناه کنه.
باورمیکنی اگه بگم پویا میخواد بره تو یکی از شهرستانها زندگی کنه.
هیچ کس نتونست منصرفش کنه
.همون دیشب وسایلشو جمع کرد الان رفته بیرون تا کارهای رفتنش رو اماده کنه میخواد با یک گروه جهادی بره .
گفته میخواد بقیه عمرش رو واسه مردم مستضعف خرج کنه و کمک حالشون باشه.
ثمین امروز زنگ زدم دق و دلی رفتن و تنهایی و غصه های داداشم رو سر تو خالی کنم.
بدجور دلشو شکستی ثمین.
جوری شکسته فکرنکنم کسی بتونه بندش بزنه.
ثمین تو رو به همون خدایی که میپرستی قسمت میدم زنگ بزن به پویا .
بگو نره, بگو بیشتر ازاین زندگی خانواده اش رو نابود نکنه.
بگو دست بکشه از همه تلخی و غصه ها.
تو اگه بگی مطمنم که...
_پریا تو روخدا قسمم نده .
اینو ازم نخواه ,من نمیتونم .
حال من بهتر نیست ,زندگیمو فدای آرامش خانواده ام کردم. شاید به نظر تو و خیلیای دیگه این تصمیمم عاقلانه نباشه ولی من یک دخترم که عاشق خانواده اشه .
نمیتونه بخاطر خواسته دلش آرامش بقیه رو بهم بریزه.
همون خدایی که میپرستم گفته: اف به والدینت نگو .من چطوری میتونم دست روی دست بزارم تا خانواده ام از بین بره .
نمیتونم بیشتر واست توضیح بدم تا درکم کنی .
تو رو خدا منو ببخش.
به پویا بگو من لیاقتش رو نداشتم بگو زده زیر قولش یادش بمونه.خداحافظ.
.
.
.
ادامه دارد...
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh