🔰 مبادا خاطرات خانواده شهـدا از دست برود..!!
رهبر معظم انقلاب:
خاطرات والدین و همسران شهدای دفاع مقدّس، مثل جواهر قیمتی در دسترس ما است که اگر غفلت کنیم، از دست ما خواهد رفت؛
کما اینکه بسیاری از والدین شهدا از دنیا رفتهاند؛ بسیاری از آنها دچار فراموشی شدهاند.
📎بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای استان مرکزی ۱۳۹۸/۰۷/۰۸
❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🌺یک شب که داشتیم به هم پیامک میدادیم، بین پیام دادن ها خوابم برد، در عالم رویا دیدم جنازه ای روی تابوتی قرار دارد و روی این جنازه را پارچه مشکی گذاشته اند، فقط لب های این جنازه مشخص بود، پیش خودم می گفتم این لبها چقدر آشناست.
🌺چند نفر از تشییع کنندگان جنازه را گرفتند که تشییع کنند ولی به جای لااله الا الله، یا امیرالمومنین می گفتند و ناگهان آن جنازه هم با صدای بلند فریاد زد: یاعلی، یاعلی . آنقدر بلند و محکم میگفت یا علی که من با وحشت از خواب پریدم.
🌺دست و پایم از شدت ترس میلرزید و در اصطلاح گم کرده بودم، گوشی را گرفتم که به آقا کمیل زنگ بزنم دیدم ساعت چهار و نیم صبح است و گوشی آقا کمیل هم خاموش بود.
🌺بعدها وقتی برای همکارهای آقا کمیل خواب آن شب را تعریف کردم تعجب کردند و گفتند آقای جعفرخان اسم عملیات را گذاشته بود یا علی بن ابیطالب (ع) و شهید کمیل هم مدام همین ذکر را روز قبل از شهادت می گفتند.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_کمیل_صفریتبار🌷
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
از دوازده سالی که تو جبهه بود چندین بار مجروح شد تو گروه تفحص هم بود☝️، یک پایش رو تو میدون مین جا گذاشت.😔
یه جوری معلم اخلاقشون بود اگه کاری ازش میخواستی حتما انجام میداد ،‼️
شهید احسان حاجی حتملو و شهید غلامی از نیروهاش بودن صحبت کردنش آروم بود و خیلی شوخ طبع بود 😊🌸
با پای مصنوعی ورزش میکرد تو کوه نوردی بهش نمیرسیدیم ‼️
پشت سر کسی صحبت نمیکرد ولی هر حرفی داشت جلو طرف میزد با همه افراد نشست و برخواست داشت خیلی از لاتای گرگان تو تشیع پیکرش زار میزدن😭😭
#شهید قاسم تیموری 🌺
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
savab-piaderavi.mirbagheri.mp3
3.36M
🎧 فایل صوتی
🎙واعظ: آیت الله #میرباقری
🔖 پیاده روی برای زیارت امام حسین (علیه السلام) 🔖
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
شهید مدافع حرم «سعید سامانلو» 21 سال قبل از شهادتش، پشت عكسش نوشت:
«عکس دوره اول راهنمایی شهید سامانلو است
که خداوند از سر تقصیراتش بگذرد و بر او رحم کند که دراین دنیای وانفسا چیزی جز خوردن و خوابیدن نفهمید و رفت
ولی او را از یاد نبرید و برایش دعا کنید و طلب مغفرت نمایید که نیازمند دعای شماست.
عزیزانم توصیه ای می کنم توصیه ای که خداوند فرمود و رسولش باز گو کرده ائمه اطهار بر آن تاکید داشتند و آن چیزی نیست اتق الله... از خدا بترسید و تقوی پیشه کنید وقتی خداوند خود را قرآن متقی معرفی می کند.
امید روزی که یار ظهور کرده و جهان را مملو از عدل و داد کند.
شهید فی سبیل الله
هیچ بن قنبر بن هیچ»
ما كجاييم و اينها كجا؟!
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
میگم اگه شهید شیم
بعد جنازمون پیدا نشه و گمنام بمونیم ؛
رو قبرمون مینویسن فرزند سید علی؟ :)
#معرفی_شهدا
#شهید_اسدالله_بربری،
فرمانده اسکادران 22 شکاری تبریز که در هجدهم مهرماه سال 59 به شهادت رسید و مفقود الاثر شد و پس از 22 سال جسم مطهرش به کشور بازگشت.
خلبان اسداله بربری در سال 1326 در روستای راونج از توابع شهرستان دلیجان دیده به جهان گشود و در آبان 1347 به استخدام نیروی هوایی درآمد و در دانشکدهی خلبانی مشغول به تحصیل شد.
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#معرفی_شهدا #شهید_اسدالله_بربری، فرمانده اسکادران 22 شکاری تبریز که در هجدهم مهرماه سال 59 به شهادت
#شهید_اسدالله_بربری
🔆با آغاز جنگ عراق علیه ایران بلادرنگ به صف رزمندگان پیوست و پس از 18 شبانه روز نبرد هوایی مداوم در هیجدهم مهرماه 1359 در انجام مأموریت استراتژیک هوایی انهدام تأسیسات پالایشگاه و تلمبه خانه نفتی کرکوک در شمال عراق هواپیمای او مورد اصابت گلوله ضد هوایی دشمن قرار گرفت.
🔆بعد از آن از سرنوشت او خبری در دست نبود تا اینکه پس از گذشت 11 سال از آن واقعه در خرداد 1370 با توجه به مدارک به دست آمده روز 18 مهرماه 1359 زمان شهادت آن شهید والا مقام به ثبت رسیده است.
🔰ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران با شکوه و پر حماسه هشت سال دفاع مقدس بیش از 48 هزار شهید والامقام و سرافراز را تقدیم آرمان های نظام اسلامی کرد که شهید امیر سرلشکر خلبان شهید اسداله بربری، پرنده مهاجری که پیکر پاکش پس از 23 سال دوری به میهن بازگشت از جمله این شهداست.
#روحمان_بایادش_شاد
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#لالههای_آسمونے
🍃🌹تازه زنش را آورده بود اهواز. طبقه ی بالای خانه ی ما می نشستند. آفتاب نزده از خانه می رفت بیرون. یک روز، صدای پایین آمدنش را از پله ها که شنیدم، رفتم جلویش را گرفتم.
🍃🌹 گفتم «مهدی جان! تو دیگه عیالواری. یک کم بیشتر مواظب خودت باش.» گفت «چیکار کنم؟ مسئولیت بچه های مردم گردنمه.»
🍃🌹گفتم «لااقل توی سنگر فرماندهیت بمون. » گفت « اگه فرمانده نیم خیز راه بره، نیروها سینه خیز می رن. اگه بمونه تو سنگرش که بقیه می رن خونه هاشون.»
📎فرماندهٔ لشگر ۱۷ علیابنابیطالب
#سردارشهید_مهدی_زینالدین🌷
#سالروز_ولادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#لالههای_آسمونے 🍃🌹تازه زنش را آورده بود اهواز. طبقه ی بالای خانه ی ما می نشستند. آفتاب نزده از خان
#خاطرات_شھـــــدا
🔸بسیار مهربان و شوخ طبع بود. مشکلات کاری را به خانه نمی آورد. خیلی به مشورت اهمیت می داد. برای نظر زن ارزش زیادی قائل بود. بیشتر وقتها از رفتار بعضی مردها که با زنان خودشان رفتار خوبی نداشتند اظهار بیزاری می کرد.
🔹روحیه همکاری خوبی داشت. اما خودم راضی نمی شدم با آن همه کار طاقت فرسایی که داشت، وقتی به خانه می آید دست به سیاه و سفید بزند.
🔸واقعا به زحمتشان راضی نبودم. ولی با این همه به من اجازه نمی داد لباسهایش را بشویم. خودش می شست و می گفت: نمی خواهم شما را به زحمت بیندازم. من هم اصرار می کردم که وظیفه منه و باید لباسهای شما را بشویم و به این کار افتخار می کنم.
🔹یادم هست بعد از عملیات خیبر ایشان دیر وقت آمد خانه؛ سر تا پایش شنی و خاکی بود. خیلی خسته بود. آنقدر خسته که با پوتین سر سفره نشست. تا من غذا را آماده کنم،ایشان سر سفره خوابش برد.
🔸آمدم و آرام پوتینهایش را در آوردم که بیدار شد و با لحن خاصی گفت:این وظیفه شما نیست. زن که برده نیست. من خودم این کار را می کنم. وقتی پوتینهایش را در اورد گفتم:پس لااقل جورابهایت را در بیاورم.
🔹گفت:من هر حرفی را یکبار می زنم. بعد با آن حال خسته خندید.
✍ به روایت همسر بزرگوار شهید
#سردارشهید_مهدی_زینالدین🌷
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۳۸/۷/۱۸ تهران
شهادت : ۱۳۶۳/۸/۲۷ سردشت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#پیاده_روی_اربعین
✍ در سال 91به پیاده روی اربعین رفتند.در حالی که با کاروان رفته بود می گفت سعی می کردم جدا از گروه حرکت کنم و مداحی گوش می دادم و می گفت هرموقع که پایم درد می گرفت به یاد بچه های امام حسین گریه می کردم،هر لحظه خود را در صحنه حرکت کاروان از کربلا به شام می گذاشتم و به یاد امام حسین و اهل بیت با گریه حرکت می کردم.سال بعد می خواست دو مرتبه عازم کربلا شود،اما هزینه سفرش را به خانواده ای که نیازمند بودند تقدیم نمود و همان شب خواب دیده بود در کربلا مشغول زیارت می باشد
#شهید_حسین_امیدواری🌷
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh