🔹 دهه فجر و حال و روز این روزهای ما... 🔹
خیلی از شما عزیزان توی این روزها وقتی اسم دهه فجر رو میشنوید، شاید با خودتون بگید:
«حالا این تاریخ به درد ما میخوره؟!»
یا شاید حس کنید که مشکلات اقتصادی و گرونیهای سرسامآور، جایی برای جشن و یادآوری اون روزها باقی نذاشته...
✅ ولی بیاید یک لحظه برگردیم به سال ۵۷!
اون روزها هم مردم از شرایط ناراضی بودن، از فساد، از تبعیض، از فقر. اما چی شد که همه باهم ایستادن و تغییر ساختن؟
امروز هم مطالبهی مردم یکیه: عدالت، رفاه، صداقت مسئولین و زندگی شرافتمندانه!
❓ پس یک سوال:
چطور میتونیم همون روحیهی اتحاد و ایستادگی رو در زندگی امروز به کار ببریم؟
چطور میشه تاریخ رو نه فقط به عنوان یک خاطره، بلکه به عنوان راهی برای ساختن آینده دید؟
📝 نظراتتون رو توی کامنتها بنویسید!
میخوایم بدونیم شما چی فکر میکنید...
✊ ما فقط شنونده نیستیم، همدرد و همراه شماییم.
یا علی!
📲 @zaman_media
✨ امروز، میلاد عشق و آزادگی! ✨
امروز زمین و آسمان در شور و شعف غرق شدهاند،
چرا که خورشید کربلا طلوع کرده است...
امروز، حسین (ع) آمده است! چراغ هدایت، کشتی نجات، مظهر غیرت و آزادگی.
🌿 او که آمد، مردانگی معنا گرفت...
آمد تا نشان دهد ایستادن پای حقیقت، بهایی دارد،
آمد تا بگوید عشق یعنی فداکاری، یعنی ماندن پای ایمان،
حتی اگر همه چیز را از دست بدهی…
🔹 امشب، بینالحرمین غرق در نور است!
دلهایمان را روانهی کربلا کنیم و زمزمه کنیم:
السلام علیک یا اباعبدالله…
💠 امروز، میلاد سید و سالار شهیدان، حضرت امام حسین (ع) مبارک باد!
📲 @zaman_media
✨ میلاد امام حسین (ع) و حال و هوای یه بچههیئتی! 😆🔥
🔹 وقتی میفهمی امروز میلاد امام حسینه:
😃 یه لبخند از این گوش تا اون گوش میزنی و تو دلت میگی: امشب فقط جشن و صفا!
🔹 وقتی میفهمی مسجد امشب برنامه داره:
😎 آقا بدو که امشب قراره سنگ تموم بذارن!
🔹 وقتی خبر پذیرایی و شیرینی رو میشنوی:
🤩 اللهم ارزقنا یک بشقاب اضافه!
🔹 وقتی مجری اعلام میکنه مسابقه داریم:
🏃💨 اون لحظه که حس میکنی قهرمان دوی سرعتی و از رفقا سبقت میگیری!
🔹 وقتی جایزه رو میبری و یکی میگه حق منو خوردی:
😌 برادر، راضی باش به رضای خدا، نیت کرده بودم ببرم، قسمت من بود!
🔹 وقتی جشن تموم میشه ولی دلت هنوز تو مسجده:
🥺 یا امام حسین، خدایی امشب خیلی چسبید! شبای دیگه هم جشن داریم؟!
💠 خلاصه امشب بهونهای برای خوشحال نبودن نداریم! منتظرتونیم، فقط دیر نکنید که جای خوبا زود پر میشه! 🎉🔥
📲 @zaman_media
مسجد صاحب الزمان (عجل الله) شهرک طرق
📩 متن دعوتی که میتونید برای دوستاتون بفرستید: 🌿 یک دعوت معنوی ویژه! 🌿 سلام دوست عزیز! 😊 ما توی مس
همراهان عزیز منتظر این حرکت زیبای شما هستیم🌸🌷
✨ ماجرای فطرس ملک و میلاد امام حسین (ع) ✨
در عالم نور، آنجا که فرشتگان در طواف رحمت الهیاند، فرشتهای بود به نام فطرس. او از مقربان درگاه خداوند بود، اما یک لحظه غفلت، یک کوتاهی… و ناگهان از آن مقام بلند فرو افتاد.
🔥 رانده شدن از درگاه الهی
بالهایش شکست، نور وجودش کمسو شد، و از میان فرشتگان طرد شد. سالها و سالها، در گوشهای از عالم، غریب و بیپناه، در تنهایی و حسرت، ناله سر میداد.
اما دلش هنوز گرم به امیدی بود… آیا راه بازگشتی هست؟
🌿 بشارت میلاد حسین (ع)
روزی ندایی در عرش طنین انداخت، نوری عظیم آسمانها را روشن کرد.
«امشب در زمین، ستارهای بیهمتا طلوع خواهد کرد… حسین (ع) به دنیا خواهد آمد!»
فرشتگان فوجفوج، شتابان به زمین رفتند تا تبریک بگویند. فطرس، که در تنهاییاش غرق در اشک بود، از جبرئیل پرسید:
«کجا میروی، ای امین وحی؟ چه خبر است که آسمان اینگونه به وجد آمده؟»
جبرئیل تبسمی کرد و گفت:
«بوی بهشت میآید… امشب حسین (ع)، نوهی رسول خدا (ص)، دیده به جهان میگشاید!»
و فطرس، با دلشکستگی تمام، التماس کرد:
«مرا هم با خود ببر! شاید آن مولود عزیز، کلید نجاتم باشد…»
✨ شفای بالهای شکسته با گهوارهی حسین (ع)
فطرس، با شرم و امید، خود را به خانهی رسول خدا (ص) رساند. در آنجا، کودکی آسمانی در گهوارهای نورانی آرمیده بود. جبرئیل ماجرا را برای پیامبر (ص) بازگو کرد. نبی رحمت، با لبخندی که بوی بخشش داشت، فرمود:
«ای فطرس! خود را به گهوارهی حسینم بمال، شفایت در دست اوست…»
مسجد صاحب الزمان (عجل الله) شهرک طرق
✨ ماجرای فطرس ملک و میلاد امام حسین (ع) ✨ در عالم نور، آنجا که فرشتگان در طواف رحمت الهیاند، فرشته
و فطرس، لرزان و اشکبار، خود را به گهوارهی حسین (ع) رساند. با آخرین توان، بالهای شکستهاش را به آن نور ازلی سایید…
ناگهان نوری عظیم او را در برگرفت. رنجش محو شد، بالهایش شفا یافت، حتی درخشانتر از گذشته! دیگر آن فطرسِ راندهشده نبود… حالا او آزاد بود، سبکبال، سرافراز.
🔹 سوگند فطرس به حسین (ع)
در برابر پیامبر (ص) زانو زد و با اشک گفت:
«یا رسولالله، حسین شما نجاتم داد…! از این پس، هر کس که حسین را سلام دهد، من سلامش را به عرش خدا خواهم رساند!»
و فطرس، به پرواز درآمد… دیگر نه تنها، نه غریب، که سفیر عشق حسین (ع) شد، در آسمانها، در دلها، در میان عاشقان…
✨ میلاد امام حسین (ع)، سرچشمهی عشق و آزادگی، مبارک باد! ✨
📲 @zaman_media
✨ دوستان عزیز! ✨
اگه امروز قسمتتون شد برید حرم امام رضا (ع)، کم نخواهین…! 🌿✨
فکر کنین، امروز چه روز بزرگیه… تولد کیه؟ 🎊💛
امروز، روز میلاد ارباب کرم، امام حسین (ع)، همون که دریاها پیش جود و سخاوتش کم میارن، همونی که تا قیامت، دست رد به سینهی هیچ عاشقی نمیزنه…! ❤️🔥
حالا شما، با دلی پر از امید، روبهروی گنبد طلایی امام رضا (ع) بایستین، آرزوهاتونو بگین، هر چی که توی دلتونه… چون امشب، باب رحمت آسمون بازتر از همیشهست! ✨
حاجت بگیرین و با یه دل آروم برگردین… 🌿🌸
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 💛
السلام علیک یا علیبنموسیالرضا 🤍
📲 @zaman_media
ما رو هم دعا کنین… 🙏
خیلی محتاجیم… خیلی!
صادقانه میگم، از ته دل…
اگه امشب دلتون لرزید، چشمتون خیس شد، دستهاتون به دعا بلند شد، یه گوشهی دعاتون، ما رو هم یاد کنین…
شاید یه "یا حسین" از لبهای شما، گره از کارای ما باز کنه… 💔✨
خدایا، به حق امشب، هیچ دلی رو ناامید برنگردون… 🤲
📲 @zaman_media
خان آخر رستم؛ نبرد با دیو سپید
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
سپیدهدمان بود که رستم، آن تهمتن، آن ابرمرد ایرانزمین، بر قلههای سرفراز مازندران ایستاده بود. پشت سرش، خون اژدهایان و دیوان ریخته بود، اما پیش رویش، هولناکترین دشمن ایران، دیو سپید، انتظارش را میکشید.
از کیکاووس شاه خبر آورده بودند که دیو سپید با جادوی خود، نوری از چشمان شاه ربوده است و تا این دیو زنده باشد، نه ایران آرام میگیرد، نه خورشید درخشش خود را بازمییابد.
رستم اما از شکست سخن نمیگفت. گرز گران بر دوش، زره بر تن، و تیغ بر کمر بست و به راه افتاد.
دروازهی تاریکی؛ غار دیو سپید
غاری که دیو سپید در آن مأوا گرفته بود، نه غاری معمولی بود. دهانهاش چونان دهان هیولایی گرسنه بود که بوی خون از آن میتراوید. صدای نالههای اسیرانی که در تاریکی آن جان میدادند، دل سنگ را آب میکرد.
رستم بر درگاه غار ایستاد و آسمان را نگریست. شب، پردهی سیاه خود را بر زمین کشیده بود، و تنها ستارگان، شاهد گامهای پولادین او بودند.
آرام دست بر قبضهی تیغ برد و در دل تاریکی فرو رفت.
📲 @zaman_media
مسجد صاحب الزمان (عجل الله) شهرک طرق
خان آخر رستم؛ نبرد با دیو سپید به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد سپیدهدمان بود که
بیداری دیو؛ آغاز نبردی سهمگین
رستم که پا به غار نهاد، غرش سهمگینی فضا را لرزاند. ناگهان از دل تاریکی، دیو سپید با هیبتی وحشتناک پدیدار شد:
🔹 تنش چون کوهی از سنگ، چشمانش دو کاسهی خونین، و دستانش همچون چنگالهای مرگ!
رستم نعرهای برآورد:
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم؟
دیوی که سالها پهلوانان را دریده بود، اینک حریفی در برابر خود میدید که از هیچ هیولایی بیم نداشت!
دیو نعرهای کشید که غار از هم شکافت، سپس با ضربهای سهمگین، پنجههای خود را به سوی رستم دراز کرد.
رستم اما چابکتر از آذرخش، خود را کنار کشید. اما زخم، سطح شانهاش را درید.
رستم دستی بر خون شانه کشید، خشم در نگاهش شعله کشید، و گرز گران را به هوا برد. با تمام توان، چنان بر بازوی دیو کوبید که استخوانهایش شکست و نعرهی دیو، آسمان را لرزاند!
📲 @zaman_media
مسجد صاحب الزمان (عجل الله) شهرک طرق
بیداری دیو؛ آغاز نبردی سهمگین رستم که پا به غار نهاد، غرش سهمگینی فضا را لرزاند. ناگهان از دل تاریک
ضربهی آخر؛ پایان دیو سپید
اما دیو سپید، این زخم را پایان کار خود ندانست. زخمخورده اما وحشیتر، با غرش سهمگینی دوباره به سوی رستم تاخت.
آنگاه که دیو نزدیک شد، رستم که گویی خود تقدیر را به دستانش نوشته بود، نعرهای کشید و بر شانههای دیو جَست!
چون شیر ژیان، در آویخت سخت
دو پایش بکرد از برِ سر به تخت
با تمام نیرویی که در بازوانش داشت، دستان خود را در سینهی دیو فرو برد!
جگرگاه او را بدرید و بخَست
برو اندر آمد روانش ز دست
🔹 جگر دیو را بیرون کشید و خون، زمین را رنگین کرد…
دیو سپید، لرزان و ناتوان، بر زمین افتاد، و غرش سهمگینش برای همیشه در دل غار پیچید.
📲 @zaman_media
مسجد صاحب الزمان (عجل الله) شهرک طرق
ضربهی آخر؛ پایان دیو سپید اما دیو سپید، این زخم را پایان کار خود ندانست. زخمخورده اما وحشیتر، با
طلوع سپیده و پیروزی ایران
رستم، با جگر دیو در دست، از غار بیرون آمد. شب به پایان خود نزدیک شده بود و نخستین پرتوی سپیدهدم، بر قلههای مازندران تابید.
آنگاه که خورشید بالا آمد، چشمان کیکاووس، که سالها در تاریکی فرو رفته بود، نور را بازیافت!
سپاه ایران، خبر پیروزی را شنید و هلهله و شادی در همهی مرزهای ایران پیچید.
🔹 از آن روز، رستم یل، نامش جاودانه شد، و نبرد او با دیو سپید، بزرگترین حماسهی ایران گردید.
و چنین بود سرنوشت دیو سپید…
که دست قهرمانان را، هیچ جادویی تاب مقاومت نیست!
🌿 جاودان باد نام رستم، قهرمان ایرانزمین! 🌿
📲 @zaman_media