eitaa logo
☫ دقایقی برای تَفکُّر ☫
458 دنبال‌کننده
765 عکس
947 ویدیو
28 فایل
دلنوشته های یک جٰاماندِه... 🌱❤️ ما مسافرِ سَفَرِ بی نَهایت هَستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
‏چنتا چیز رو من نمیدونم از کدام دین وارد اسلام شده؟ این که زنی در بین جمعیت و بین فشار و لابلای مردان به بهانه زیارت حرکت کند! اینکه تا حد مرگ به دیگران فشار دهیم تا به ضریح نزدیک شویم؟ اینکه در فضای بسته چند برابر تحمل یک گوش عادی به بهانه ذکر اهل بیت تولید صدا کنیم؟ ‎
عمودهای رند؟! نه! اربعین برای اربعینی ها همه‌اش خاطره است و امسال چون جماعیت اربعینی به طریق الحسین نرسیده اند،از چیزی حدود دو هفته قبل تر، خاطره بازی هایشان شروع شده. 🔹یکی تصاویر آب های لیوانی الکفیل، آن مکعب های دوست داشتنی را درصفحه شخصی اش می گذارد و با حسرت فقط می نویسد مای بارد، مای بارد! 🔸 دیگری کلمن های نارنجی با یک لیوان پلاستیکی کهنه‌ی آویزان را یادمان می آورد 🔹و آن یکی آهنگ یوسف پیامبر حمل کپسول گاز در مشایه را دست و پا شکسته با دهان می نوازد. من هم مثل خیلی ها با همه‌ی اینها خاطره دارم! 🔸با عمودهای رُندی که برای قرار گروه های مختلف نشان می‌شد و به خاطر ازدحام جمعیت ما معمولا 5 عمود از عمود رُند بالاتر قرار می‌گذاشتیم، خاطره دارم. 🔹با مکالمه‌ی دو خطیِ +کبابش صف داره؟ -آره ولی سریع رد میشه، بیا وایسیم، خاطره دارم. 🔸 با صدای نا مفهوم از پیش ضبط شده‌ی بلندگوهای متکدیان و دستفروشان عراقی خاطره دارم. 🔹با یخ در بهشت های سبز و زرد و قرمز شارع العباس که یک میلیون مگس روی میزها و میوه ها نشسته بود، خاطره دارم. 🔸با جمله یک خطی ِ +زودتر بریم یه موکب تمیز پیدا کنیم، غروب شد، خاطره دارم. 🔹 با سرویس های بهداشتی بدون شلنگ، با استحمام با آب خنک، با خشک کردن با چفیه خاطره دارم. 🔸با موکب مختار ثقفی با عکس بزرگ فریبرز عرب نیا جلوی درش خاطره دارم. 🔹 با ترکیب آخوند بدون عبا و کوله پشتی و کفش تن تاک خاطره دارم. 🔸 با آب لیمو عمانی، با آب انگور تگری که تا نخوری ندانی خاطره دارم. 🔹 با صدای خش دار "هلا بزوار" پیرمرد عرب که هر دو سه دقیقه یکبار، یک "وای فای رایگان" می گوید هم خاطره دارم. 🔸 با سیم های برق کوچه پس کوچه های نجف، با گم شدن در وادی و السلام بی در و پیکر، با توک توک سواری خاطره دارم. 🔹با اظهار نظرهای بی سر و ته رفقا که زین یا آسیاسل، که دست آخر هر دو را هم می خریدیم و هیچ کدام آنتن نمی داد و رومینگ ایرانسل عزیز زحمت کنتور انداختن دوبله سوبله‌ی قبض‌مان را می کشید هم خاطره دارم. 🔸من با چشماشون می گفتن "یکی بردار"، با برچسب اسمامون با دست خط های خرچنگ قورباغه پشت گوشی هامون خاطره دارم. 🔹من با آن کامیون موزی که در میدان ثوره العشرین نجف، نمیدانم از کجا هرشب آن همه موز می آورد و دانه دانه روی سر مردم می ریخت، خوب خاطره دارم. 🔸با پیرمردی که یک دسته‌ی عینکش شکسته بود و ترکیب دمپایی و جوراب سفیدی که دیگر سفید نبود، خاطره دارم. 🔹نمی دانم شما با مبل های معمولا نارنجیِ خسته‌ی کنار جاده خاطره دارید یا نه؟!؟ اما من با آنها هم خاطره دارم. 🔸 من با فنجان های چرک مرده‌ی قهوه‌ی عربی و آن صدای چیک چیک به هم خوردنشان خاطره دارم. با کوبیده های نصفه در سیخ، با لگن های پرآبی که استکان های دهن زده با یک بار فرو رفتن در آن مثلا تمیز می شوند، خاطره دارم. 🔹با صدای بلندگوی مرکز مفقودین که یک ریز روی مغز زوار پیاده روی می کند، با "سیده خدیجه الماجدی من اهالی البصره" هم خاطره دارم. @zamanetafakor
ادامه 👇👆 🔸با سَتوتِه سواری یا به قول خودمان موتور سه چرخه های قرمز، با ون های دولا پهنا حساب کن گاراژ مرکزی کربلا، 🔹با رانندگی های خطرناک عراقی ها بدون گواهینامه خاطره دارم. 🔸با پیرزن های عرب، این اسطوره ها و سلاطین حفظ تعادل و آن ساک دستی روی سرشان خاطره دارم. 🔹 با نصف شکر، نصف چای عراقی در لیوان یک بار مصرف که با وجود آن همه شکر بازهم به تلخی می زند هم خاطره دارم. 🔸با سیگار دست همه بچه ها، با تتوهای عجیب و غریب نوجوانان عراقی خاطره دارم. 🔹با نون ماهی شکل، با ترکیب خیار و گوجه و پیاز، با کباب ترکی و فلافل های مسیر خوب، خوب خاطره دارم. 🔸 من با تلّ پتو و تشک های ته موکب، با تلّ دمپایی های جلوی حرم، با شلوغی صف قرمه سبزی جلوی تلّ زینبیه خاطره دارم. 🔹با کالسکه های دو قلو، با گاری، با زن نشسته در گاری، با ترکیب سبد میوه و طناب، با صدای بی وقفه‌ی کشیده شدن روی زمین خاطره دارم. با کوه خرما و ارده و کنجد، با دهین های نجف، با ببسی عربی یا به قول خودمان پپسی عربی خاطره دارم. 🔸با صدای ماشین ها که سریع رد می شوند، با خسته های راه، با تاول زده های کنار جاده که منتظرند بیست هزار تومان بدهند تا سیصد چهارصد تا عمود بیفتند جلوتر، خاطره دارم. 🔹 با بسته‌ی دستمال کاغذی، با عطر و اسپری در دست بچه ها خاطره دارم. 🔸با روز خواب، شب پیاده روی، با گرمای پدر و مادر دار سر ظهر خاطره دارم. 🔹با نیمروی اول صبح غرق در پاتیل روغن، با منقل ها، با دود چشم سوزشان، با قهوه جوش های طلایی چیده شده شان، با بوی عود، با دود عودهای عربی شان، خاطره دارم. 🔸با خورشید بغل جاده که می رود پایین، با "دنبال پتوی گلبافت نباش پسر جان"، با از کجا اومدین شما؟ خاطره دارم. 🔹 با پرچم کشورهای مختلف روی دوش آدم ها، با کاغذهای "مَبیت للنِساء" روی درب خانه ها خاطره دارم. ❤️من هم مثل شما یک دنیا با اربعین، با مشایه، با کربلا خاطره دارم. @zamanetafakor
◾️ متن زیارت اربعین 🖤 فرا رسیدن اربعین حسینی چهلمین روز شهادت حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام و یاران با وفایش را تسلیت عرض می کنیم.
سفر عشق.mp3
7.45M
سفر عشق (با یاد تو کوله بار خاطره هامه رو دوشم) به یاد ایام 🎧 محمد حسین پویانفر 🎧 سید مصطفی الموسوی 🔹 @zamanetafakor
‏این جملاتِ امروز رهبر انقلاب را با طلا باید نوشت و سرلوحه زندگی کرد: «پول و مقام و قدرت و موقعیت‌های اجتماعی حقیرتر از آنند که هدف زندگی انسان قرار بگیرد. هدف زندگی، بندگی و رسیدن به خداست، راهش هم فقط همین است: سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم.» در ‎ بودن، هدفِ زندگی ست... @zamanetafakor
☫ دقایقی برای تَفکُّر ☫
❤️‍🩹راهِ خدا 🎥حضرت آیة الله حاج سَیّد محمّد صادق حسینی طهرانی حفظه الله تعالی ⚪️ @zamanetafakor
علامه طهرانی رحمت الله علیه: گاهی ممکن است انسان ، عبادتِ چهل ساله ی خود را با یک دِل شکستن ، هدر دهد ...!!💔 @zamanetafakor
قطارِ ساعت هفت از شبِ تو راه افتاد تکانِ دست تو در روشنِ نگاه افتاد قطار ساعت هفتِ تو رفت یا آمد؟ نگاه کرد به ساعت ، به اشتباه افتاد وَ قُرص کاملِ ماه آن قَدَر مُیَسّر شد که عکسِ عقربه ها رویِ نورِ ماه افتاد نگاه کرد به سمتی که ریل گُم می شد وَ بعد ، رو به شبِ صندلی به راه افتاد صدای گرم تو در ایستگاهِ خالی بود نفس کشید، وَ بر شیشه طرحِ " آه " افتاد مرور خاطره ، برخوردِ دستها با هم ثوابِ عشق که در ورطه ی گناه افتاد گناهِ دیدنِ تو ، اتّفاقِ شیرینی که بعد آن شبِ بی گاه ، گاه گاه افتاد مرورِ خاطره، در صفحه هایِ پایانی نگاه مَرد، به یک صفحه ی سیاه افتاد میان آن همه سطری که خطخطی شده بود نگاهِ مَرد، به "عشقِ تو شد تباه" افتاد (رسیده ایم من و نوبتم به آخرِ خط) قطار ساعت هفتِ شب از تو راه افتاد." 💙 @zamanetafakor
شخصى براى دوستش، دعا میکرد و میگفت: الهى غم نبينى و گرفتارنشوى! امیرمومنان‌علیه‌السلام شنید و فرمود: تو، در واقع براى مرگش دعا كردى! زیرا هر كسی که در دنيا زندگى میكند به ناچار، به و‌گرفتاری، مبتلا خواهد شد.... شرح‌ نهج‌ البلاغه،جلد۲۰،صفحه۲۸۹ @zamanetafakor