☄️ #خواندنی | *مثل شهید طهرانی مقدم*
💪 *وقتی دانشآموزها، مدرسه را به دست میگیرند...*
4⃣ قسمت چهارم
😠 «فردا همراه پدرت به مدرسه بیا!»
😔 این جمله برای خیلی از دانشآموزها یعنی یک جای کارشان میلنگد! این بار خودم مخاطب این جمله بودم.
اما برگردیم به چند روز قبل از شنیدن این جمله...
حالا که کارها جدیتر شده بود نمیشد توی حیاط مدرسه جمعش کرد. بیش از همیشه لزوم داشتن یک دفتر احساس میشد.
*دفتر باشگاه دوآتیشهها!*
😏 باید میرفتم سراغ مدیر، آدمی نبودم که وقت تلف کنم. همان روز رفتم سراغ آقای مدیر و فرصتی خواستم که با بچهها برویم دفترشان و صحبت کنیم. انگار کار معمولی نبود، آقای مدیر اول کمی چپچپ نگاه کرد و پرسید: صحبت چی؟
گفتم: آقا مفصله، در مورد یک سری فعالیتهای پرورشی در مدرسه.
نمیدانم چه حرفی زده بودم که تعجب آقای مدیر بیشتر شده بود، اما خواستم اجازه بدهد زنگ تفریح بعد با بچهها بیایم و قضیه را مفصل مطرح کنم، به نظرم دلش راضی نبود اما رویم را زمین نزد.
😥 سر کلاس، ذهنم پر بود از حرف و هرج و مرج. جملات مناسب را از بین آن هرج و مرج یکی یکی بیرون میکشیدم و کنار هم میگذاشتم تا زنگ که خورد تحویل آقای مدیر بدهم. خلاصه خیلی باید دقت میکردم.
کلاس یک ساعت و ربع، انگار در پنج دقیقه گذشت. حالا مسئول باشگاه دوآتیشهها و معاونان باشگاه جلوی در اتاق مدیر ایستاده بودیم....
🔻 برای خواندن ادامه این ماجرا به سایت یا #نرمافزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید 👇
💡🎥eitaa.com/zamene_ahoo
🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=16175