eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
6هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
833 فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا ابا عبد الله با عرض سلام خدمت ذاکرین امام حسین ع گلچین دوم فهرست هشتک های ایام محرم و صفر برای آمادگی عزیزان مداح در کانال و گروه مقتل امام حسین ع ضمنا پین pin ده شب محرم روی گروه مقتل قرار گرفت. مهم توجه : دوستان با زدن ضربه روی هشتک غالبا مطالب در درجه اول روی کانال مقتل است و در دجه دوم روی گروه مقتل. عاشقان سید الشهداء را دعوت به کانال و گروه کنیم تا در ثواب روضه های آنها شریک باشیم. ضامن اشک در ایتا https://eitaa.com/zameneashk1 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 @m_h_tabemanesh2 لینک مقتل ضامن اشک ، پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk لینک گروه مقتل متضمن البکاء در تلگرام https://t.me/joinchat/CQ5QIjy-YrD-rSAOIK0SWg لینک گروه مقتل متضمن البکاء در ایتا http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2
مرثيه روز تاسوعا 7 چون روز تاسوعا، يعني نهم محرم فرارسيد، شمر با نامه‏ي ابن زياد که در مورد کشتن امام حسين - عليه‏السلام- بود، به کربلا وارد شد و آن نامه را به عمر بن سعد داد. هنگامي که عمرد ب سعد از مضمون و محتواي نامه آگاه شد، به شمر خطاب کرد و گفت: واي بر تو! تو را چه شده است؟ خداوند تو را از جاهاي آباد دور نمايد، و چيزي را که تو آورده‏اي زشت کند! سوگند به خدا، گمان مي کنم ه تو ابن زياد را از آنچه من به او نوشته بودم بازداشتي، و کاري را که اميد اصلاح آن را داشتم تباه کردي و به هم زدي. سوگند به خدا، حسين آن کسي نيست که تسليم يزيد شود و دست بيعت با وي دهد، زيرا که جان پدرش علي مرتضي در پهلوهاي او جاي دارد. شمر به عمرد بن سعد گفت: اکنون با امر امير چه خواهي کرد، يا فرمان او را بپذير و با دشمن وي جنگ کن، و يا دست از عمل بازدار و کار لشکر به من واگذار. عمر بن سعد در پاسخ او گفت: من اين کار را انجام مي دهم و همچنان اامير لشکر هستم و تو همچنان سرهنگ پيادگان باش. اين سخنان را گفت و آماده‏ي نبرد با امام حسين - عليه‏السلام- شد. شمر چون ديد که عمر بن سعد آماده‏ي نبرد است، نزديک لشکر امام حسين - عليه السلام - آمد و بانگ زد: فرزندان خواهر من ذ عبدالله و جعفر و عثمان و عباس - کجا هستند؟ (1) امام حسين - عليه السلام - چون بانگ او را شندي، به برادران خود فرمود: جواب شمر را بدهيد، اگر چه فاسق است، زيرا با شما رابطه‏ي خويشاوندي دارد. آن چهار برادر به او گفتند چه کار داري؟ شمر پاسخ داد:اي فرزندان خواهر من! شما در امان هستيد و در کنار برادر خود حسين جنگ نکنيد و از او فاصله گيريد و سر در طاعت يزيد آوريد. حضرت عباس - عليه‏السلام- فرياد بر او زد که دستهاي تو بريده باد، و نفرين بر امان نامه‏اي باد که تو از براي ما آورده‏اي!اي دشمن خدا! ما را امر مي کني که از برادر و مولاي خود حسين بن فاطمه - عليهما السلام - دست برداريم و سر در طاعت نفرين شدگان و فرزندان نفرين شدگان درآوريم؟ آيا ما را امان نامه مي دهي، ولي براي پسر رسول خدا - صلي الله عليه و آله - امان نامه‏اي نيست؟ شمر از شنيدن اين سخنان خشمگين شد و به لشکرگاه خود بازگشت. سپس عمر بن سعد لشکر خويش را بانگ زد که‏اي لشکريان خدا؛ سوار شويد و مژده‏ي شما به بهشت باد! آن گاه لشکريان او سوار شدند و به سوي اصحاب امام حسين - عليهم السلام - روآوردند، در حالي که حضرت در مقابل خيمه‏ي خود شمشير به دست گرفته و سر به زانوي اندوه گذاشته و به خواب رفته بود. و اين واقعه در عصر روز تاسوعا رخ داد. (شيخ کليني از حضرت صادق - عليه‏السلام- روايت فرموده است که روز تاسوعا روزي بود که امام حسين و اصحابش - عليهم‏السلام - را در کربلا محاصره کردند، و سپاه اهل شام بر جنگ با آنان اجتماع و اتفاق نمودند، و ابن مرجانه (2) و عمر بن سعد از بسياري سپاه و لشکر که براي آنان جمع شده بود خوشحال شدند. و امام حسين و اصحابش - عليهم‏السلام ذ را ضعيف شمردند و يقين کردند که ياوري از براي آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را ياري نخواهند نمود. آن گاه امام صادق - عليه السلام - فرمودند: پدرم فداي آن ضعيف و غريب باد!) چون حضرت زينب - عليهاالسلام - صداي خروش لشکر عمر بن سعد را شنيد، نزد برادر دويد و عرض کرد:اي برادر! مگر صداي خرش لشکر را نمي شنوي که نزديک شده‏اند؟ حضرت سر از زانو برداشت و به خواهر خود فرمد:اي خواهر! اکنون رسول خدا - صلي الله عليه و آله - را در خواب ديدم که به من فرمد: تو به سوي ما خواهي آمد. حضرت زينب - عليهاالسلام - که اين خبر را شنيد، سيلي به صورت زد و صدا را به واويا بلند کرد. حضرت به او فرمود:اي خواهر! سکوت اختيار کن که واويلا سزاوار تو و براي تو نيست، خدا تو را رحمت کند! آن گاه حضرت عباس به خدمت امام حسين - عليهما السلام - آمد و عضر کرد: برادر! لشکر به سوي شما رو آورده‏اند. حضرت برخاست و فرمود:اي برادرم عباس، جانم فداي تو باد! سوار شو و آنان را ملاقات کن و بپرس که چرا به سوي ما مي‏آيند؟ حضرت عباس - عليه‏السلام- با بيست سوار که زهير و حبيب از آنان نيز بودند به سوي لشکر آنها شتافت و از ايشان پرسيد که غرض و مقصود شما از اين کار چيست؟ در پاسخ او گفتند: از امير حکم آمده است که فرمان او را بپذيريد و اطاعت وي را لازم بدانيد، و گرنه با شما جنگ و مبارزه مي‏کنيم. حضرت عباس - عليه‏السلام- به آنان فرمود: شتاب نکنيد تا من برگردم و مقصود شما را به برادرم عرض کنم. آنان توقف نمودند و حضرت عباس - عليه‏السلام- با شتاب تمام به سوي امام حسين - عليه‏السلام- آمد و مقصود آنان را به حضرت عرض نمود، حضرت در پاسخ فرمودند:
مرثيه روز تاسوعا 7 چون روز تاسوعا، يعني نهم محرم فرارسيد، شمر با نامه‏ي ابن زياد که در مورد کشتن امام حسين - عليه‏السلام- بود، به کربلا وارد شد و آن نامه را به عمر بن سعد داد. هنگامي که عمرد ب سعد از مضمون و محتواي نامه آگاه شد، به شمر خطاب کرد و گفت: واي بر تو! تو را چه شده است؟ خداوند تو را از جاهاي آباد دور نمايد، و چيزي را که تو آورده‏اي زشت کند! سوگند به خدا، گمان مي کنم ه تو ابن زياد را از آنچه من به او نوشته بودم بازداشتي، و کاري را که اميد اصلاح آن را داشتم تباه کردي و به هم زدي. سوگند به خدا، حسين آن کسي نيست که تسليم يزيد شود و دست بيعت با وي دهد، زيرا که جان پدرش علي مرتضي در پهلوهاي او جاي دارد. شمر به عمرد بن سعد گفت: اکنون با امر امير چه خواهي کرد، يا فرمان او را بپذير و با دشمن وي جنگ کن، و يا دست از عمل بازدار و کار لشکر به من واگذار. عمر بن سعد در پاسخ او گفت: من اين کار را انجام مي دهم و همچنان اامير لشکر هستم و تو همچنان سرهنگ پيادگان باش. اين سخنان را گفت و آماده‏ي نبرد با امام حسين - عليه‏السلام- شد. شمر چون ديد که عمر بن سعد آماده‏ي نبرد است، نزديک لشکر امام حسين - عليه السلام - آمد و بانگ زد: فرزندان خواهر من ذ عبدالله و جعفر و عثمان و عباس - کجا هستند؟ (1) امام حسين - عليه السلام - چون بانگ او را شندي، به برادران خود فرمود: جواب شمر را بدهيد، اگر چه فاسق است، زيرا با شما رابطه‏ي خويشاوندي دارد. آن چهار برادر به او گفتند چه کار داري؟ شمر پاسخ داد:اي فرزندان خواهر من! شما در امان هستيد و در کنار برادر خود حسين جنگ نکنيد و از او فاصله گيريد و سر در طاعت يزيد آوريد. حضرت عباس - عليه‏السلام- فرياد بر او زد که دستهاي تو بريده باد، و نفرين بر امان نامه‏اي باد که تو از براي ما آورده‏اي!اي دشمن خدا! ما را امر مي کني که از برادر و مولاي خود حسين بن فاطمه - عليهما السلام - دست برداريم و سر در طاعت نفرين شدگان و فرزندان نفرين شدگان درآوريم؟ آيا ما را امان نامه مي دهي، ولي براي پسر رسول خدا - صلي الله عليه و آله - امان نامه‏اي نيست؟ شمر از شنيدن اين سخنان خشمگين شد و به لشکرگاه خود بازگشت. سپس عمر بن سعد لشکر خويش را بانگ زد که‏اي لشکريان خدا؛ سوار شويد و مژده‏ي شما به بهشت باد! آن گاه لشکريان او سوار شدند و به سوي اصحاب امام حسين - عليهم السلام - روآوردند، در حالي که حضرت در مقابل خيمه‏ي خود شمشير به دست گرفته و سر به زانوي اندوه گذاشته و به خواب رفته بود. و اين واقعه در عصر روز تاسوعا رخ داد. (شيخ کليني از حضرت صادق - عليه‏السلام- روايت فرموده است که روز تاسوعا روزي بود که امام حسين و اصحابش - عليهم‏السلام - را در کربلا محاصره کردند، و سپاه اهل شام بر جنگ با آنان اجتماع و اتفاق نمودند، و ابن مرجانه (2) و عمر بن سعد از بسياري سپاه و لشکر که براي آنان جمع شده بود خوشحال شدند. و امام حسين و اصحابش - عليهم‏السلام ذ را ضعيف شمردند و يقين کردند که ياوري از براي آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را ياري نخواهند نمود. آن گاه امام صادق - عليه السلام - فرمودند: پدرم فداي آن ضعيف و غريب باد!) چون حضرت زينب - عليهاالسلام - صداي خروش لشکر عمر بن سعد را شنيد، نزد برادر دويد و عرض کرد:اي برادر! مگر صداي خرش لشکر را نمي شنوي که نزديک شده‏اند؟ حضرت سر از زانو برداشت و به خواهر خود فرمد:اي خواهر! اکنون رسول خدا - صلي الله عليه و آله - را در خواب ديدم که به من فرمد: تو به سوي ما خواهي آمد. حضرت زينب - عليهاالسلام - که اين خبر را شنيد، سيلي به صورت زد و صدا را به واويا بلند کرد. حضرت به او فرمود:اي خواهر! سکوت اختيار کن که واويلا سزاوار تو و براي تو نيست، خدا تو را رحمت کند! آن گاه حضرت عباس به خدمت امام حسين - عليهما السلام - آمد و عضر کرد: برادر! لشکر به سوي شما رو آورده‏اند. حضرت برخاست و فرمود:اي برادرم عباس، جانم فداي تو باد! سوار شو و آنان را ملاقات کن و بپرس که چرا به سوي ما مي‏آيند؟ حضرت عباس - عليه‏السلام- با بيست سوار که زهير و حبيب از آنان نيز بودند به سوي لشکر آنها شتافت و از ايشان پرسيد که غرض و مقصود شما از اين کار چيست؟ در پاسخ او گفتند: از امير حکم آمده است که فرمان او را بپذيريد و اطاعت وي را لازم بدانيد، و گرنه با شما جنگ و مبارزه مي‏کنيم. حضرت عباس - عليه‏السلام- به آنان فرمود: شتاب نکنيد تا من برگردم و مقصود شما را به برادرم عرض کنم. آنان توقف نمودند و حضرت عباس - عليه‏السلام- با شتاب تمام به سوي امام حسين - عليه‏السلام- آمد و مقصود آنان را به حضرت عرض نمود، حضرت در پاسخ فرمودند:
‍ بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا ابا عبد الله با عرض سلام خدمت ذاکرین امام حسین ع گلچین دوم فهرست هشتک های ایام محرم و صفر برای آمادگی عزیزان مداح در کانال و گروه مقتل امام حسین ع ضمنا پین pin ده شب محرم روی گروه مقتل قرار گرفت. مهم توجه : دوستان با زدن ضربه روی هشتک غالبا مطالب در درجه اول روی کانال مقتل ضامن اشک است و در درجه دوم روی گروه مقتل متضمن البکاء عاشقان سید الشهداء را دعوت به کانال و گروه کنیم تا در ثواب روضه های آنها شریک باشیم. ای دی برای ارسال سوالات مقتل @m_h_tabemanesh2 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk تلگرام @zameneashk1 ایتا لینک گروه مقتل متضمن البکاء مخصوص پرسش از سوالات مقتل امام حسین ع https://t.me/joinchat/FRbuyTy-YrDO5c-2tlaFAA