eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
6.1هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
848 فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
❖﷽❖ 1 بریر مردی زاهد، عابد و از بندگان صالح خدا بود. بریر در روزگار امامت علی علیه السلام از اصحاب آن حضرت به شمار می‌رفت، و از یاران نزدیک آن حضرت و از بزرگان کوفه به شمار می‌رفت. وی سرآمد قاریان روزگار خویش بود و در مسجد جامع کوفه به تدریس و تعلیم قرآن اشتغال داشت. از او با لقب سیّد القّراء، و ابن بابویه با عنوان سرآمد قاریان مردم روزگار خویش یاد کرده‌اند. شماری از رجال ‌نویسان کتاب «القضایا و الاحکام» را به وی نسبت داده‌اند. 📚صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۳۷ محلاتی، ذبيح الله، فرسان الهيجاء، ج۱، ص۳۹ ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
❖﷽❖ 2 📜قَالَ‌: وَ قَامَ‌ بُرَيْرُ بْنُ‌ خُضَيْرٍ فَقَالَ‌ وَ اللَّهِ‌ يَا ابْنَ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ لَقَدْ مَنَّ‌ اللَّهُ‌ بِكَ‌ عَلَيْنَا أَنْ‌ نُقَاتِلَ‌ بَيْنَ‌ يَدَيْكَ‌ وَ تَقَطَّعَ‌ فِيكَ‌ أَعْضَاؤُنَا ثُمَّ‌ يَكُونَ‌ جَدُّكَ‌ شَفِيعَنَا يَوْمَ‌ الْقِيَامَةِ‌. 📝راوى گفت: برين بن خضير برخاست عرض كرد: بخدا قسم يا ابن رسول اللّه براستى كه اين منّتى است از خداوند بر ما كه افتخار جنگ در ركاب تو نصيب ما گشته است كه در يارى تو اعضاى ما قطعه قطعه شود و سپس جدّ تو روز قيامت از ما شفاعت كند. 📚اللهوف علی قتلی الطفوف، صفحه 80 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
❖﷽❖ 3 سخنى از برير بن خضير همدانى 📜فبلغ العطش من الحسين عليه السّلام و أصحابه، فدخل عليه رجل من شيعته يقال له: برير بن خضير الهمدانى - قال إبراهيم بن عبد اللّه راوى الحديث: هو خال أبى إسحاق الهمدانىّ‌ - فقال: يابن رسول اللّه أتأذن لى فأخرج إليهم فأكلّمهم‌؟ فأذن له فخرج إليهم، فقال: يا معشر النّاس، إنّ‌ اللّه عزّ و جلّ‌ بعث محمّدا بالحقّ‌ بشيرا و نذيرا و داعيا إلى اللّه بإذنه و سراجا منيرا و هذا ماء الفرات تقع فيه خنازير السّواد و كلابها، و قد حيل بينه و بين ابنه. فقالوا: يا برير قد أكثرت الكلام فاكفف، فو اللّه ليعطش الحسين كما عطش من كان قبله. فقال الحسين عليه السّلام اقعد يا برير.... 💦تشنگى بر حسين عليه السّلام و يارانش غلبه يافت. مردى از پيروانش كه او را برير بن خضير همدانى مى‌ناميدند، *به نزدش آمد و گفت: يابن رسول اللّه، آيا به من اجازه مى‌دهى به نزد آن‌ها روم و با آنان سخن بگويم‌؟ امام حسين، اجازه داد و او به سوى آن‌ها رفت و گفت: اى مردم! به راستى خداى عز و جل، محمّد را بر حق برانگيخت تا مژده‌رسان و بيم‌دهنده و به سوى خدا، به اذن او، فراخواننده و چراغى تابناك، باشد. اين آب فرات است كه خوك‌ها و سگان باديه‌نشينان در آن غوطه مى‌خورند اما ميان آن و پسر پيامبر مانع شده‌اند. سپاهيان يزيد گفتند: اى برير سخن به درازا گفتى، بس كن، سوگند به خدا كه حسين بايد تشنگى بچشد همان‌طور كه تشنگى چشيد، آن كس كه پيش از او بود. (منظورشان عثمان خلیفه سوم بود که در محاصره مسلمانان به زعم انها تشنگی کشید تا کشته شد) امام حسين عليه السّلام رو به برير كرد و گفت: برير، بنشين!... 📚مقتل الحسين (ع) به روايت شيخ صدوق (قده)، صفحه 144 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
❖﷽❖ امام حسين عليه السّلام، اتمام حجت مى‌كند 📜ثمّ‌ وثب الحسين عليه السّلام متوكّئا على سيفه، فنادى بأعلى صوته، فقال: أنشدكم اللّه، هل تعرفونى‌؟ قالوا: نعم، أنت ابن رسول اللّه و سبطه. قال: أنشدكم اللّه هل تعلمون أنّ‌ جدّى رسول اللّه‌؟ قالوا: اللّهمّ‌ نعم. قال: أنشدكم اللّه هل تعلمون أنّ‌ أمّى فاطمة بنت محمّد صلّى اللّه عليه و آله‌؟ قالوا: اللّهمّ‌ نعم. قال: أنشدكم اللّه هل تعلمون أنّ‌ أبى علىّ‌ بن أبى طالب‌؟ قالوا: اللّهمّ‌ نعم. قال: أنشدكم اللّه هل تعلمون أنّ‌ جدّتى خديجة بنت خويلد، أوّل نساء هذه الأمّة إسلاما؟ قالوا: اللّهمّ‌ نعم. قال: أنشدكم اللّه هل تعلمون أنّ‌ سيّد الشّهداء حمزة عمّ‌ أبى‌؟ قالوا: اللّهمّ‌ نعم، قال: فأنشدكم اللّه هل تعلمون أنّ‌ جعفر الطّيّار فى الجنّة عمّى‌؟ قالوا: اللّهمّ‌ نعم. قال: فأنشدكم اللّه هل تعلمون أنّ‌ هذا سيف رسول اللّه و أنا متقلّده‌؟ قالوا: اللّهمّ‌ نعم. قال: فأنشدكم اللّه هل تعلمون أنّ‌ هذه عمامة رسول اللّه أنا لابسها؟ قالوا: اللّهمّ‌ نعم. قال: فأنشدكم اللّه هل تعلمون أنّ‌ عليّا كان أوّلهم إسلاما و أعلمهم علما و أعظمهم حلما و أنّه ولىّ‌ كلّ‌ مؤمن و مؤمنة‌؟ قالوا: اللّهمّ‌ نعم. قال: فبم تستحلّون دمى و أبى الذّائد عن الحوض غدا، يذود عنه رجالا كما يذاد البعير الصّادى عن الماء، و لواء الحمد فى يدى جدّى يوم القيامة‌؟ قالوا: قد علمنا ذلك كلّه و نحن غير تاركيك حتّى تذوق الموت عطشا. فأخذ الحسين عليه السّلام بطرف لحيته و هو يومئذ ابن سبع و خمسين سنة، ثمّ‌ قال: إشتدّ غضب اللّه على اليهود حين قالوا: عزير ابن اللّه. و اشتدّ غضب اللّه على النّصارى حين قالوا: المسيح ابن اللّه. و اشتدّ غضب اللّه على المجوس حين عبدوا النّار من دون اللّه. و اشتدّ غضب اللّه على قوم قتلوا نبيّهم. و اشتدّ غضب اللّه على هذه العصابة الّذين يريدون قتل ابن نبيّهم.... سپس امام حسين عليه السّلام درحالى‌كه بر شمشيرش تكيه كرده بود، برخاست و با صداى بلند ندا درداد و گفت: شما را به خدا آيا مرا مى‌شناسيد؟ گفتند: آرى تو پسر رسول خدا و سبط‍‌ اويى. گفت: شما را به خدا، آيا مى‌دانيد كه جد من، پيامبر خداست‌؟ گفتند: آرى به خدا. گفت: شما را به خدا، آيا مى‌دانيد كه مادرم، فاطمه دختر محمّد صلّى اللّه عليه و آله است‌؟ گفتند: آرى به خدا. گفت: شما را به خدا آيا مى‌دانيد كه پدرم، على بن ابى طالب است‌؟ گفتند: آرى به خدا. گفت: شما را به خدا، آيا مى‌دانيد كه خديجه دختر خويلد، نخستين زن از زنان اين امت، كه اسلام آورد، مادربزرگ من است‌؟ گفتند: آرى به خدا. گفت: شما را به خدا، آيا مى‌دانيد كه حمزۀ سيد الشهداء، عموى پدر من است‌؟ گفتند: آرى به خدا. گفت: شما را به خدا، آيا مى‌دانيد كه جعفر طيّار،(پروازكننده در بهشت) عموى من است‌؟ گفتند: آرى به خدا. گفت: شما را به خدا، آيا مى‌دانيد، اين شمشيرى كه من به كمر بسته‌ام، شمشير رسول خدا است‌؟ گفتند: آرى به خدا. گفت: شما را به خدا، آيا مى‌دانيد اين عمامه‌اى كه من بر سر نهاده‌ام، عمامۀ رسول خدا است‌؟ گفتند: آرى به خدا. گفت: شما را به خدا، آيا مى‌دانيد كه پدرم در اسلام، نخستين و در دانش، داناترين، و در خويشتن‌دارى، بزرگ‌ترين مردم است و همانا او، هرمرد و زن مؤمن را مولا است‌؟ گفتند: آرى به خدا. گفت: با اين‌كه مى‌دانيد پدرم، فردا (روز رستاخيز) سر چشمه‌دار حوض كوثر است، برخى از مردمان را از آن خواهد راند آن‌چنان‌كه شتر تشنه را از سر آب مى‌رانند، و با اين‌كه مى‌دانيد در روز رستاخيز «لواى حمد» در دست جدّم خواهد بود، پس براى چه خونم را حلال مى‌كنيد؟ گفتند: اين همه را مى‌دانيم امّا، باز از تو دست برنداريم تا از تشنگى، طعم مرگ را بچشى. امام حسين عليه السّلام كه در آن روز، پنجاه و هفت سال را پشت سر نهاده بود، دستى بر محاسنش كشيد و سپس گفت: خشم خدا بر يهود، هنگامى سخت گشت كه گفتند:«عزير، پسر خدا است» و خشم خدا بر مسيحيان، وقتى دشوار گشت كه گفتند:«مسيح، پسر خدا است». و خشم خدا بر مجوسان زمانى فزونى گرفت كه به جاى خدا، آتش را پرستيدند. و خشم خدا بر هرامّتى وقتى سخت شد كه پيامبرشان را كشتند. و خشم خدا اينك بر اين گروه از مردان، كه مى‌خواهند پسر پيامبرشان را بكشند، شدّت يافته است.... 📚مقتل الحسين (ع) به روايت شيخ صدوق (قده)، صفحه 148 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
اعطاء قلب نبي به حضرت حسين 🔰در بيان آنچه خداوند عطا نموده است به حضرت حسين (عليه‏السلام) مخلوقات جناب پيغمبر (صلي الله عليه و آله) و درآن چند امر است: اول: بيان آن عطيات به طريق تعداد اجمالي - دوم بيان تفاصيل آنها - سوم بيان فوق آن عطايا. اما امر اول، مي‏گوئيم که: خداوند به او عطا نمود قلب پيغمبر را، و روح و فؤاد و عقل و باصره و شامه و چشم و مابين دو چشم، و قوت، و کتف، و ظهر و دامان، و زبان، و دست، و انگشتان و سينه، و لبان، و کلام، و فرزند او را. امر دوم، در بيان تفاصيل آنها، پس مي‏گوئيم: اما اعطاء قلب نبي بحضرت حسين (عليه‏ السلام) پس دليلش کلام آنجناب که مي‏فرمود: «انه مهجة قلبي» [1] ، و ايضا آن علاقه مخصوصي که به آنجناب اظهار مي‏نمود، در حال ملاقاتش با ديگري اظهار نمي‏فرمود، چنانکه گاهي که به آن سکينه و وقار نبوت، در ميان اصحاب نشسته بود، هرگاه حسين (عليه‏السلام) مي‏آمد آنحضرت سخن را قطع مي‏نمود، و برمي‏خواست، و استقبال مي‏کرد او را، و به دوش مبارک مي‏گرفت و مي‏آورد در دامان خود مي‏نشانيد، و عجب‏تر آنکه هرگاه بر منبر در اثناي خطبه، حضرت حسين (عليه‏السلام) وارد مي‏شد، آن حضرت خطبه را قطع مي‏نمود و به زير مي‏آمد و او را استقبال مي‏نمود، و مي‏فرمود، والله ندانستم که از منبر به زير آمده‏ام چنانکه عبدالله ابن عمر روايت نموده است. [2] . و اين کلام، کنايه است از شدت محبت و علاقه‏ ي قلبيه، و اعجب از آن، روايتي است که ابن‏ماجه در کتاب سنن، و زمخشري در کتاب قائق نقل کرده‏اند که آنحضرت روزي حسين (عليه‏السلام) را در ميان کوچه ديد که با اطفال بازي مي‏کند، پس حضرت رو به سوي او رفت و يکدست خود را بسوي او دراز نمود که او را بگيرد آن طفل از طرفي به طرفي فرار مي‏کرد و آنحضرت با او مضاحکه مي‏نمود تا اينکه او را گرفت پس يکدست به زير ذقن و يکدست بر سرش گذاشت و او را بلند کرد، دهان بر دهانش گذاشت و او را بوسيد پس فرمود: «انا من حسين و حسين مني...»: [من از حسينم و حسين از منست]، خدا دوست بدارد هر کس حسين (عليه‏السلام) را دوست بدارد، حسين سبطي است از اسباط [3] . و بدانکه اين محبت و علاقه به حسين (عليه‏السلام) سرايت به محبين او نيز نمود، چنانکه آن حضرت خدا را شاهد ميگرفت و ميفرمود من حسين (عليه‏السلام) را دوست ميدارم و محبين او را نيز دوست ميدارم و مي‏فرمود: خدا دوست بدارد محبين حسين (عليه‏السلام) را [4] ، و روزي از روزها طفلي را در کوچه ديد پس نشست و او را گرفت و با او ملاطفت نمود، شخصي از سبب آن سؤال نمود، فرمود: اين طفل پسرم حسين را دوست مي‏دارد، زيرا که من ديدم خاک قدم او را مي‏گرفت، و به صورت خود مي‏ماليد و جبرئيل مرا خبر داده که از انصار حسين (عليه‏السلام) خواهد بود در کربلا. [5] . و ما نيز اميدواريم که از محبين آنجناب باشيم تا اينکه پيغمبر (صلي الله عليه و آله) ما را دوست بدارد و خداي متعال نيز به سبب دعاي آن سرور ما را دوست بدارد، پس از گناهان ما درگذرد. >اعطاء روح و فواد و عقل حضرت نبي به آن حضرت >سبب تخصيص آن حضرت به اين احترامات 📚خصائص الحسینیه مرحوم شوشتری [1] بحار 248:44. [2] بحار 295:43 - مناقب 226:3. [3] بحار 296:43 - مناقب 226:3. [4] بحار 275:43 - ارشاد مفيد 25:2. [5] بحار 242:44. کانال مقتل ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال مقتل ضامن اشک در ایتا @zameneashk1 ضامن اشک در واتساپ https://chat.whatsapp.com/Ie5H2bXilyv4aTbz9OP4hI
❖﷽❖ 🔰اعطاء روح و فواد و عقل حضرت نبي به آن حضرت 💠و اما اعطاء روح و فؤاد و عقل آنسرور، پس مي‏فرمود: حسين (عليه‏السلام) روح من است، و ثمر فؤاد من و سبب سکون و طمأنينه قلب من است [1] 💠و اما باصره و قوت، پس مي‏فرمود: هر وقت نظر به او مي‏کنم گرسنگي من تمام مي‏شود [2] 💠 و اما اعطاء شامه و عين، پس مي‏فرمود: حسين (عليه‏السلام) ريحانه‏ ي من و نور دو چشم من است. [3] ، 💠و اما پشت آن سرور، پس مرکب آن جناب بود، نه يکدفعه بلکه مکرر، به نحوي که خارق عادت بوده، چنانکه گاهي در سجود نماز جماعت سوار مي‏شد بر پشت آن سرور، پس طول مي‏داد سجده را تا اينکه خود به اختيار بزير آيد، پس اصحاب تعجب مي‏نمودند از طول سجود و سؤال مي‏کردند که آيا وحي نازل شد؟ مي‏فرمودند: نه، لکن فرزندم بر پشت من سوار شده بود [4] 💠و اما کتف آن حضرت، پس محل آنجناب بود او را با حسن (عليه‏السلام) به دوش مي‏گرفت و در کوچه و بازار مي‏رفت، و اصحاب مي‏خواستند بگيرند ايشانرا، مي‏فرمود: خوب راکبي هستند، و گاهي جبرئيل نيابت مي‏کرد و به دوش مي‏گرفت او را. [5] . 💠و اما دامان آن حضرت، پس محل نشستن آنجناب بوده، چنانکه از اول ولادتش فرمود: اي اسماء بياور پسرم را، عرض کرد: هنوز پاکيزه‏ اش نکرده‏ ايم، فرمود: تو او را پاکيزه مي‏کني! خدايش پاک و پاکيزه کرده [6] 💠 و او را کفالت مي‏نمود و با انگشت ابهام شيرش مي‏داد و با او بازي مي‏نمود، و ذکر خواب مي‏خواند از برايش [7] و به زبان اطفال با او سخن مي‏گفت، حتي اينکه بعضي اصحاب از روي تعجب ملامت کردند آن جناب را، فرمود: آنچه بر تو مخفي است - يعني از فضل حسين (عليه‏ السلام) و محبت من نسبت به او - بيشتر است از آنچه بر تو ظاهر شد [8] ، 🕊 و معلوم است که همه‏ ي اين اقوال و افعال بامر الهي بوده، حتي طول سجود و حمل بر دوش، و دويدن در کوچه با او، و استقبال و قطع خطبه، و وجه آن بيايد. (ان شاءالله). 💠و اما لبهاي آن سرور، پس هميشه مي‏بوسيد آن جناب را با حضرت حسن (عليه‏السلام)و مي‏بوئيد و به خود مي‏چسبانيد زمان دراز، و مي‏فرمود: اين دو پسر ريحانه‏ ي من هستند [9] ، و مشهور است که روزي دهان حسن (عليه‏ السلام) و گلوي حسين (عليه‏ السلام) را بوسيد پس حسين (عليه‏ السلام) اظهار کدورت نمود و به نزد مادرش شکايت کرد. و من در اخبار اين را نديده‏ ام، آنچه ديده‏ ام آن است که حسين (عليه‏ السلام) راگاهي در گلويش بوسه مي‏داد، گاهي پيشانيش، و گاهي تمام بدنش، و گاهي شکمش را برهنه مي‏کرد، و بالاي نافش را مي‏بوسيد، و گاهي دندانهايش را [10] و گاهي لبهايش را، وآن يک معجزه باهره‏ اي است از پيغمبر (صلي الله عليه و آله) که سبب آن مي‏فرمود: که من موضع شمشيرها را مي‏بوسم [11] و گريه مي‏کنم، اما سبب بوسيدن دندانها و بالاي ناف معلوم نبود، تا اينکه بعد معلوم شد يعني چوب خيزران و تير سه شعبه. 📚خصائص الحسینیه/مرحوم شوشتری [1] بحار 260:44 - کامل الزيارات باب 22 ص 68. [2] بحار 309:43. [3] بحار 260:44 و 270:43. [4] بحار 296:43 - مناقب 227:3 و آنچه در متن ذکر شده در شأن امام حسين (عليه‏السلام) است بحار 294:43 و مناقب 188:3. [5] بحار 316:43 - مثير الاحزان ص 11. [6] بحار 243:43 با اختلاف در اسم که عوض اسماء، صفيه ذکر شده است. [7] بحار 254 :43 - مناقب 209:3 - بحار 295:43. [8] بحار 269:43 - کامل الزيارات باب 14 ص 50. [9] بحار 264:43 - عيون الاخبار 27:2. [10] بحار 261:43 - کامل الزيارات باب 22 ص 70. [11] بحار 261:43 - کامل الزيارات باب 22 ص 70. کانال مقتل ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال مقتل ضامن اشک در ایتا @zameneashk1
هدایت شده از قرآن و امام حسین ع
❖﷽❖ 💎 دعاي قنوت امام‏ امام حسين‏ عليه السلام در تداوم عمل به سنّت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در تمام نمازها قنوت مي‏خواند و يکي از دعاهايي که در قنوت مي‏خواند اين است: 📜قال الامام الحسين‏ عليه السلام: اَللّهُمَّ مَنْ أوي إِلي مَأْويً فَاَنْتَ مَأْوايَ، وَ مَنْ لَجَأَ إِلي مَلْجَأٍ فَأَنْتَ مَلْجَأي، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَاسْمَعْ نِدائي، وَأَجِبْ دُعائي، وَاجْعَلْ مَآبي عِنْدَکَ وَ مَثْوايَ، وَاحْرُسْني في بَلْوايَ مِنْ إِفْتِنانِ الْاِمْتِحانِ، وَ لُمَّةِ الشَّيْطانِ، بِعَظَمَتِکَ الَّتي لايَشُوبُها وَلَعُ نَفْسٍ بِتَفْتينٍ، وَلاوارِدُ طَيفٍ بِتَظْنينٍ، وَلايَلُمُّ بِها فَرَحٌ حَتّي تَقْلِبَني إلَيْکَ بِاِرادَتِکَ غَيْرُ ظَنينٍ وَلامَظْنُونٍ، وَلامُرابٍ وَلا مُرتابٍ، إِنَّکَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ. [1] . 📝امام حسين‏ عليه السلام فرمود: (پروردگارا! هرکه به پناهگاهي پناه جويد تو پناهم مي‏باشي، و هر که به تکيه‏ گاهي پناه گيرد، تو تکيه‏ گاهم مي‏باشي، خداوندا! برمحمّد و خاندانش دورد فرست، و ندايم را بشنو و دعايم را اجابت فرما، جايگاهم را نزد خودت قرار ده، و در مواضع امتحان مرا از لغزش به جهت آنها و گمراهي به وسيله شيطان بازدار، بحق عظمتت تو که تکذيب انساني و خيال پردازي در آن مؤثّر واقع نشده و امري از آن خالي نمي‏ باشد، تا اينکه مرا به اراده و مشيّتت بسوي خود بازگرداني بدون آنکه نسبت به تو مشکوک و مظنون بوده و رحمتت را مورد شک و ترديد قرار دهم، بدرستي که تو مهربانترين مهرباناني). 📚[1] مهج‏ الدعوات ص49، بحارالأنوار ج85 ص214 حديث 1، صحيفة الحسينية ص36. کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin کانال مقتل ضامن اشک @zameneashk1
هدایت شده از قرآن و امام حسین ع
❖﷽❖ 🎁پذيرش هديه از نظر اخلاقي، هديه را بايد پذيرفت چه کم باشد يا زياد، و بهتر آنکه هديه ديگران را با پاسخ مناسب جبران کنيم. 📜قال الامام الحسين‏ عليه السلام: مَنْ قَبِلَ عَطاءَکَ، فَقَدْ أَعانَکَ عَلي الْکَرَمِ. 📝امام حسين‏ عليه السلام فرمود: (هرکس بخشش ترا بپذيرد به بزرگواري تو کمک کرده است.) [1] . [1] بحار الانوار ج71 ص357 حديث 21 و ج78 ص127 حديث 9. کانال مقتل ضامن اشک @zameneashk1 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
هدایت شده از الدولة الزهرائیة عج
❖﷽❖ 🌠ظهور امام زمان در شکل جوان حضرت اباعبدالله‏ عليه السلام با علوم و آگاهي که بوسيله جدّ و پدر بزرگوارش در اختيار داشت، تحولّات گوناگون آينده و خصوصيّات فردي حضرت مهدي‏ عليه السلام مانند شکل و سن و سال آن حضرت را به روشني بيان فرمود: 📜قال الامام الحسين‏ عليه السلام: لَوْ قامَ الْمَهْدِيُّ لَأَنْکَرَهُ النَّاسُ؛لأنَّهُ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ شابّاً مُوَفَّقاً، وَ إنَّ مِنْ أَعْظَمِ الْبَليَّةِ أَنْ يَخْرُجَ إِلَيْهِمْ صاحِبُهُمْ شَابّاً، وَ هُمْ يَحْسِبُونَه شَيْخاً کَبيراً. [1] . 📝امام حسين‏ عليه السلام فرمود: (اگر مهدي‏ عليه السلام قيام کند گروهي از مردم او را انکار مي‏نمايند زيرا علي‏رغم تصوّر آنان که مهدي‏ عليه السلام را بسيار پير مي‏پندارند، مهدي‏ عليه السلام با چهره شاداب جواني ظهور خواهد کرد، و از بزرگترين آزمايش براي مردم آن زمان همين است که مي‏پندارند حضرت مهدي‏ عليه السلام بسيار پير است). 📚[1] عقد الدرر ص41، اثبات الهداة ج7 ص215 حديث 119، معجم احاديث المهدي ج3 ص353 حديث 900. کانال الدولة الزهرائیة (عج) http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84 کانال مقتل ضامن اشک @zameneashk1
❖﷽❖ 📜قَالَ‌ اَلضَّحَّاكُ‌ بْنُ‌ عَبْدِ اللَّهِ‌: وَ مَرَّ بِنَا خَيْلٌ‌ لاِبْنِ‌ سَعْدٍ يَحْرُسُنَا وَ إِنَّ‌ حُسَيْناً لَيَقْرَأُ وَ لا يَحْسَبَنَّ‌ الَّذِينَ‌ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ‌ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ‌ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ‌ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ‌ عَذابٌ‌ مُهِينٌ‌ ما كانَ‌ اللّهُ‌ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ‌ عَلى‌ ما أَنْتُمْ‌ عَلَيْهِ‌ حَتّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ‌ مِنَ‌ الطَّيِّبِ‌ فَسَمِعَهَا مِنْ‌ تِلْكَ‌ الْخَيْلِ‌ رَجُلٌ‌ يُقَالُ‌ لَهُ‌ عَبْدُ اللَّهِ‌ بْنُ‌ سُمَيْرٍ وَ كَانَ‌ مِضْحَاكاً وَ كَانَ‌ شُجَاعاً بَطَلاً فَارِساً فَاتِكاً شَرِيفاً فَقَالَ‌ نَحْنُ‌ وَ رَبِّ‌ اَلْكَعْبَةِ‌ الطَّيِّبُونَ‌ مُيِّزْنَا مِنْكُمْ‌ فَقَالَ‌ لَهُ‌ بُرَيْرُ بْنُ‌ خُضَيْرٍ يَا فَاسِقُ‌ أَنْتَ‌ يَجْعَلُكَ‌ اللَّهُ‌ مِنَ‌ الطَّيِّبِينَ‌ فَقَالَ‌ لَهُ‌ مَنْ‌ أَنْتَ‌ وَيْلَكَ‌ قَالَ‌ أَنَا بُرَيْرُ بْنُ‌ خُضَيْرٍ فَتَسَابَّا. 📝ضحاك بن عبد اللّه مى‌گويد:چند سوار از لشكر ابن سعد براى نگهبانى ما بر ما گذر كردند كه در آن هنگام حسين عليه السّلام مشغول خواندن اين آيه بود: وَ لا يَحْسَبَنَّ‌ الَّذِينَ‌ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ‌ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ‌ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ‌ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ‌ عَذابٌ‌ مُهِينٌ‌* ما كانَ‌ اللّهُ‌ لِيَذَرَ اَلْمُؤْمِنِينَ‌ عَلى‌ ما أَنْتُمْ‌ عَلَيْهِ‌ حَتّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ‌ مِنَ‌ الطَّيِّبِ‌ ، ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻧﺪ ، ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻜﻨﻨﺪ ﻣﻬﻠﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﻴﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﺩﺷﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ، ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻬﻠﺘﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﻴﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﻴﻔﺰﺍﻳﻨﺪ ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺧﻮﺍﺭ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ [ ﻭﺿﻌﻲ ] ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻳﺪ [ ﻛﻪ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻦ ، ﻭ ﺧﻮﺏ ﺍﺯ ﺑﺪ ﻣﺸﺨﺺ ﻭ ﻣﻌﻠﻮم ﻧﻴﺴﺖ ] ﻭﺍﮔﺬﺍﺭﺩ ، [ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ] ﺗﺎ ﭘﻠﻴﺪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎﻙ [ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ] ﺟﺪﺍ ﺳﺎﺯﺩ .(آل عمران/178و179) ،مردى از جملۀ آن سواران كه عبد اللّه بن سمير نام داشت و مردى بذله‌گو و بى‌باك و دلير و سرشناس بود وقتى اين را شنيد گفت:به پروردگار كعبه پاكيزه‌ها ما هستيم كه از شما جدا شده‌ايم.برير بن خضير به او گفت:اى فاسق!خدا تو را از پاكيزه‌گان قرار مى‌دهد؟آن مرد گفت:واى بر تو كيستى‌؟ گفت:منم برير بن خضير.پس همديگر را دشنام دادند. 📚 ارشاد شیخ مفید، سیره ائمه اطهار علیهم السلام، صفحه 397 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
❖﷽❖ 4 📜(مقتل برير بن خضير رضي اللّه عنه) قال الأزدي: و حدثني يوسف بن يزيد عن عفيف بن زهير بن أبي الأخنس و كان قد شهد مقتل الحسين عليه السلام قال: و خرج يزيد بن معقل من بني عميرة ابن ربيعة و هو حليف لبني سليمة من عبد القيس فقال: يا برير بن خضير كيف ترى اللّه صنع بك. قال: صنع اللّه و اللّه بي خيرا و صنع اللّه بك شرا. قال: كذبت و قبل اليوم ما كنت كذابا، هل تذكر و أنا أماشيك في بني لوذان و أنت تقول أن عثمان بن عفان كان على نفسه مسرفا و أن معاوية بن أبي سفيان ضال مضل و أن إمام الهدى و الحق علي بن أبي طالب عليه السلام. فقال له برير: أشهد أن هذا رأيي و قولي. فقال له يزيد بن معقل: فإني أشهد أنك من الضالين. فقال له برير بن خضير: هل لك فلأباهلك و لندع اللّه أن يلعن الكاذب و أن يقتل المبطل ثم أخرج فلأبارزك. قال: فخرجا فرفعا أيديهما إلى اللّه تعالى يدعوانه أن يلعن الكاذب و أن يقتل المحق المبطل. ثم برز كل واحد منهما لصاحبه فاختلفا ضربتين فضرب يزيد بن معقل برير بن خضير ضربة خفيفة لم تضره شيئا و ضربه برير بن خضير ضربة قدت المغفر و بلغت الدماغ فخر كأنما هوى من حالق، و أن سيف ابن خضير لثابت في رأسه فكأني أنظر إليه ينضنضه من رأسه، و حمل عليه رضي بن منقذ العبدي فاعتنق بريرا فاعتركا ساعة ثم إن بريرا قعد على صدره، فقال رضي: أين أهل المصاع و الدفاع‌؟ قال: فذهب كعب بن جابر بن عمرو الأزدي ليحمل عليه فقلت: إن هذا برير بن خضير القارئ الذي كان يقرئنا القرآن في المسجد. فحمل عليه بالرمح حتى وضعه في ظهره، فلما وجد مس الرمح برك عليه فعض بوجهه و قطع طرف أنفه، فطعنه كعب بن جابر حتى ألقاه عنه و قد غيب السنان في ظهره، ثم أقبل عليه يضربه بسيفه حتى قتله رضوان اللّه عليه. قال عفيف: كأني انظر إلى العبدي الصريع قام ينفض التراب عن قبائه و يقول: أنعمت علي يا أخا الأزد نعمة لن أنساها أبدا. قال :فقلت أنت رأيت هذا. قال: نعم رأي عيني و سمع أذني. فلما رجع كعب بن جابر قالت له امرأته و أخته النوار بنت جابر: أعنت على ابن فاطمة و قتلت سيد القراء لقد أتيت عظيما من الأمر، و اللّه لا أكلمك من رأسي كلمة أبدا. و قال كعب بن جابر: سلي تخبري عني و أنت ذميمة غداة حسين و الرماح شوارع أ لم آت أقصى ما كرهت و لم يخل علي غداة الروع ما أنا صانع معي بزنى لم تخنه كعوبه و ابيض محشوب الغرارين قاطع فجردته في عصبة ليس دينهم بديني و إني بابن حرب لقانع و لم تر عيني مثلهم في زمانهم و لا قبلهم في الناس اذ أنا يافع أشد قراعا بالسيوف لدى الوغى ألا كل من يحمي الذمار مقارع و قد صبروا للطعن و الضرب حسرا و قد نازلوا لو أن ذلك نافع فأبلغ عبيد اللّه أ ما لقيته بأني مطيع للخليفة سامع قتلت بريرا ثم حملت نعمة أبا منقذ لما دعا من يماضع ادامه مطلب(ترجمه)👇👇
💢كشته شدن برير بن خضير گويد: جنگ برپا شد، ازدى گويد: يوسف بن يزيد، از عفيف بن زهير بن ابى اخنس كه حاضر كشتن حسين (ع) بوده روايت كرد گفت: يزيد بن معقل از بنى عميرة بن ربيعه حليف بنى سليمه، از عبد القيس به ميدان رفت و گفت: اى برير بن خضير، معتقدى كه خدا با تو چه كرده است‌؟ گفت: بخدا سوگند كه با من خوب كرده و براى تو بد آورده، گفت: با اينكه پيش از اين دروغگو نبودى، دروغ گفتى، ياد دارى كه در بنى لوذان با هم راه مى‌رفتيم و مى‌گفتى: عثمان بن عفان خود را به كشتن داد و معاوية بن ابى سفيان گمراه و گمراه‌كننده است و امام بر حق و رهبر، على بن ابى طالب است‌؟ برير گفت: گواهم كه اين عقيدۀ من است؛ يزيد بن معقل گفت: من گواهم كه تو از گمراهانى، برير به او گفت: مى‌خواهى به هم نفرين كنيم و از خدا بخواهيم كه دروغگو را لعن كند و بر حق، ناحق را بكشد و من به ميدان آيم و با تو بجنگم‌؟؛ گفت: بيرون شدند و دست به دعا برداشتند و از خدا خواستند كه دروغگو را لعنت كند و بر حق، ناحق را بكشد و به مبارزه آمدند و دو ضربت ميان آنها رد و بدل شد و يزيد بن معقل ضربتى سبك و بى‌زيان بر برير زد و برير ضربتى بر سر او زد كه آن را شكافت و تا مغز رسيد و مانند گوى بر زمين افتاد و شمشير برير در سرش بود و او را زير و بالا مى‌كرد كه بيرون كشد، و رضى بن منقذ عبدى به برير حمله كرد و با او گلاويز شد و ساعتى با هم نبرد كردند، برير او را بر زمين زد و روى سينه‌اش نشست، رضى فرياد كرد: مردان دفاع كجايند؟ كعب بن جابر بن عمرو ازدى به كمك او برخاست و من گفتم: اين برير بن خضير قرآن‌دان است كه در مسجد به ما قرآن مى‌آموخت، با نيزۀ خود به او حمله كرد، چون برير سر نيزه را دريافت، خود را به روى او انداخت و با دندان، بينى او را كند ولى كعب بن جابر نيزه را در او فرو برد و او را از سينۀ او انداخت و تمام پيكان نيزه در پشت او فرو رفت و بر سرش تاخت و با تيغ به او زد تا او را كشت؛ عفيف گويد: گويا عبدى سرنگون را مى‌نگرم كه برخاست و غبار قباى خود را مى‌تكانيد و مى‌گفت: اى برادر ازدى به من احسانى كردى كه هرگز از ياد نبرم. گفت: من به عفيف گفتم: تو اين را به چشم خود ديدى‌؟ گفت: چشمم ديده و گوشم شنيده، چون كعب بن جابر برگشت، زن و خواهرش «نوار» دختر جابر به او گفتند: بر ضدّ پسر فاطمه كمك كردى‌؟ و سيد قرآن‌دانان را كشتى‌؟ بخدا هرگز با تو سخن نگوئيم، كعب بن جابر اين شعر را سروده: خبر گير از من اى بدخو زن زشت ز دشت كربلا وز نيزه بازان كه كردم آنچه را بد بود و در دل نمى‌پنداشتم روزى هراسان مرا بد نيزه‌اى كعبش بسى سخت به دستم تيغ برانى درخشان كشيدم بر سر جمعى على خواه كه من ابن حرب را گرديده خواهان ميان مردم از دور جوانى نديده چشم من مانند آنان كه در پيكار بهتر تيغ يازند هلا هر عهده دارى تيغ يازان شكيبا زير تيغ و نيزه سرباز به پيكارند دائم سودجويان عبيد اللّه بياگاهان چه ديديش كه من هستم مطيع و زير فرمان برير كشتم و احسان نمودم به بن منقذ چه ياور گشت خواهان [رمز ٥١] داستان مباهلۀ يزيد بن معقل با برير براى اين نيست كه يزيد واقعا ايمان و عقيده‌اى به دستگاه معاويه و يزيد داشت و براى آنها حقيقتى معتقد بود گواينكه روى اشتباه باشد زيرا رسوائى و فضاحت دستگاه يزيد و بنى اميه زير پرده نبود و بر كسانى چون يزيد بن معقل پوشيده نبودبلكه روى بى‌ايمانى بود و چون عقيده به واقعيتى نداشت، براى خود زيان و ضررى در اين كار نمى‌ديد و تظاهر به ايمان و عقيده را براى خود افتخارى مى‌دانست و مى‌خواست در برابر عوام مردم به نفع دستگاه بنى اميه تظاهرى كرده باشد و اين گونه نمايشات از شاهكارهاى عوام‌فريبى سياستمدارانى زبردست است كه اعمال ننگين خود را بوسيلۀ آن زير پرده مى‌نمايد چنانچه كعب بن جابر هم در شعر خود راجع به عقيدۀ خود مى‌گويد: من به پسر حرب كه مقصودش معاويه يا يزيد است قناعت مى‌كنم و او را براى زندگانى دنياى خود كافى مى‌دانم و در عين حال از قتل برير اظهار نگرانى دارد و آن را طبق دلخواه خود نمى‌داند و نمى‌تواند وجدان ننگين خود را در اين كردار زشت ناگفته گذارد و نهفته نمايد. 📚 نفس المهموم، در کربلا چه گذشت؟ ، صفحه 326 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
❖﷽❖ 5 📜قال أبو مخنف: حدثني عمرو بن مرة الجملي عن أبي صالح الحنفي عن غلام لعبد الرحمن بن عبد ربه الأنصاري قال: كنت مع مولاي: فلما حضر الناس و أقبلوا الى الحسين أمر الحسين عليه السلام بفسطاط‍‌ فضرب ثم أمر بمسك فميث في جفنة عظيمة أو صحفة. قال: ثم دخل الحسين عليه السلام ذلك الفسطاط‍‌ ليطلي بالنورة. قال: و مولاي عبد الرحمن بن عبد ربه و برير بن خضير الهمداني ٥على باب الفسطاط‍‌ تحتك مناكبهما فازدحما أيهما يطلي على أثره، فجعل برير يهازل عبد الرحمن، فقال له عبد الرحمن: دعنا فو اللّه ما هذا بساعة باطل. فقال له برير: و اللّه لقد علم قومي أني ما أحببت الباطل شابا و لا كهلا و لكن و اللّه إني لمستبشر بما نحن لاقون، و اللّه إن بيننا و بين الحور العين إلا أن يميل هؤلاء علينا بأسيافهم، و لوددت أنهم قد مالوا علينا بأسيافهم . قال: فلما فرغ الحسين عليه السلام دخلنا فأطلينا. قال: ثم إن الحسين صلوات اللّه عليه ركب دابته و دعا بمصحف فوضعه أمامه. قال: فاقتتل أصحابه بين يديه قتالا شديدا، فلما رأيت القوم قد صرعوا أفلت و تركتهم . 📝ابو مخنف گويد: عمرو بن مرۀ جملى، از ابى صالح حنفى، از غلامعبد الرحمن بن عبد ربه انصارى بازگفت كه: من با آقاى خود بودم، چون مردم آمادۀ جنگ شدند و به سوى حسين (ع) رو كردند، حسين (ع) دستور داد چادرى زدند و مشك آوردند در قدح بزرگى خيس كردند، خود در آن چادر رفت تا نوره كشد، آقايم عبد الرحمن و برير بن خضير همدانى بر در خيمه به هم شانه مى‌زدند و هر كدام مى‌خواستند دنبال امام اول بار نوره كشند، برير با عبد الرحمن شوخى مى‌كرد و او مى‌گفت: دست از ما بكش، بخدا هنگام بيهودگى نيست، برير گفت: آشنايان من مى‌دانند، بخدا من نه در جوانى و نه در پيرى گرد بيهوده نگرديدم ولى اكنون نشاط‍‌ دارم از پيش‌آمد خود، بخدا ميان ما و حور العين جز اين نمانده كه اين لشكر، شمشيرهاى خود را به ما حوالت كنند و من دوست دارم كه زير شمشير آنان بروم. گويد: چون حسين (ع) فارغ شد، ما رفتيم و نوره كشيديم، گويد: سپس حسين (ع) سوار مركب خود شد و قرآنى خواست و پيش خود نهاد، گويد: اصحابش در برابر او پيكار سختى كردند و چون ديدم كشته‌ها به زمين افتادند منبدر رفتم و آنها را پشت سر گذاشتم. 📚 نفس المهموم، در کربلا چه گذشت؟ ، صفحه 296 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
4_5938440581968564165.mp3
9.19M
336 سلام روز بخير در نفس المهموم اومده حضرت سيدالشهدا صبح عاشورا نوره كشيد نوره به معني واجبي است ١-اب در اون احوالات كجا بود به ديده ظاهر البته ٢-علت اين كار چي بوده ضامن اشک در تلگرام @zameneashk1 ای دی برای سوالات مقتل تلگرام @m_h_tabemanesh
5 شوّال ورود حضرت مسلم علیه السلام به کوفه در سال 60 هـ در چنین روزی حضرت مسلم علیه السلام وارد کوفه شدند. مردم کوفه به خدمتش شتافتند، و نامه ی امام حسین علیه السلام را استماع کردند و هجده هزار نفر با آن حضرت بیعت کردند. جناب مسلم علیه السلام نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشت و بیعت کوفیان را اطلاع داد، و تشریف فرمایی آن حضرت را به کوفه خواستار شد. 📚 منابع : الشهید مسلم بن عقیل علیهما السلام : ص 151. و ... . کانال مقتل ضامن اشک @zameneashk1