نهتنها من
نهتنها تو
نهتنها آنکه دین دارد
که عالم هرچه دارد
از امیرالمومنین دارد
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد...
سختتر از یتیمی کسی که مادر و پدرش را از دست داده، یتیمی است که از امام خود بریده شده و توان دسترسی به او را ندارد و حکم مسائل دینی مورد ابتلایش را نمیداند.
امام حسن عسکری (علیهالسلام)
وقتی شب اول ماه رمضان میشود، پروردگار ملک رضوان را که خازن بهشت است خطاب قرار میدهد. پس او میگوید: بلی. گوش به فرمانم. پس خداوند به او میفرماید بهشت مرا بیارای و آن را برای روزهداران از امت محمد زینت کن. (یعنی اعمال و طاعات را برای بندگان من بیارای) و درهای آن را بر روی ایشان مبند تا وقتی که ماه مبارک رمضانشان سپری گردد (یعنی توفیق اعمال صالح را در این ماه از آنها سلب مکن.) سپس مالک، خازن جهنم را خطاب میکند و او عرض میکند: بلی، گوش به فرمانم. پس میفرماید: درهای جهنم را بر روزهداران
امت محمد قفل کن و آن را مگشا تا وقتی که ماه مبارک رمضانشان سپری شود. (یعنی زمینه ی گناه را برای آنها فراهم نیاور.)
سپس پروردگار به جبرائیل خطاب میکند و او نیز میگوید: بلی. گوش به فرمانم و خداوند میفرماید بر زمین فرود آی و پیروان شیطان را از امت محمد دربند کش که روزه و ایمان بندگان مرا فاسد و تباه نسازند.
#ادب_حضور
#اسرار_ماه_رمضان
#استاد_محمدتقی_فیاضبخش
@Zamire_moshtarak
به عبارت دیگر، اگر در این ماه شیاطین را در غل و زنجیر نکرده بودند و رحمتهای پروردگار نازل نمیشد و ملائکه رحمت کمک نمیکردند و در عین حال کسی مرتکب گناه میشد قطعاً ناپسند بود؛ ولی زشتترینها آن است که کسی را وارد باغی کنند و در میان گل و ریحان و چمن قرار دهند و همه حیوانات درنده و موذی را در غل و زنجیر کرده و از او دور کنند و با بهترینها پذیراییاش نمایند و او در چنین حالی به دنبال خوردن لجنها و کثافات باغ برود! یعنی در این ماه که غرق رحمت و عنایت الهی است، خود را آلوده گناهان سازد! راستی با چنین آدم بدسرشتی چه باید کرد؟! لذا اینکه در روایات آمده است که شیطان در غل و زنجیر است یک هشدار جدی برای همه است تا خود را محک بزنیم و اگر دیدیم که ماه رحمت فرا رسید و باز هم مانند ماههای دیگر زشتیهایی از ما سر زد باید به حال خود بگرییم و در وضع خود تجدید نظر اساسی کنیم و مبادا که مشمول این نفرین نبوی قرار بگیریم و هرگز مورد مغفرت الهی قرار رحمت هارا نگيريم. "أعاذنا الله من شرور أنفُسِنا وَسَيِّئاتِ أعمالنا."
#ادب_حضور
#اسرار_ماه_رمضان
#استاد_محمدتقی_فیاضبخش
@Zamire_moshtarak
یک توصیهی مهمّ من به همهی کسانی که توانایی سخن گفتن با مردم را دارند و رسانه در اختیارشان است ــ چه در فضای مجازی، چه در مطبوعات، چه در صدا و سیما ــ امیدآفرینی است. دشمن سعی میکند جوانهای ما را ناامید کند؛ ما باید متقابلاً امیدآفرینی کنیم. مسائل امیدزا در کشور کم نیست؛ همینهایی که من گفتم و ده برابر اینها مطلب هست که همه موجب امید است و انسان را امیدوار میکند. همه موظّفند امیدآفرینی کنند؛ این را جدّی بگیرید.
امیدآفرینی، خودفریبی نیست. بعضیها خیال میکنند امیدآفرینی پنهان کردن ضعفها است، خودفریبی است؛ نه، ضعفها هم باید بیان بشود، اشکالی ندارد؛ امّا در کنار بیان ضعفها بایستی امیدآفرینی هم بشود، آینده و افق روشن در مقابل چشم قرار بگیرد و نشان داده بشود. وضع ما بحمدالله وضع خوبی است.
| بیانات رهبری
فروردین ۱۴۰۲ |
سر انگشت اشارهم یه کمی زخم شده و از دیشب تا حالا انگار فلجم😐🤦♀
یاد کلام امیرالمومنین افتادم که میگن نعمتان مجهولتان; الصحه و الامان.
من اینا رو نشونه میبینم! انگار خدا میخواد بهم بفهمونه که بنده من دیدی سر انگشتت زخم شده چقدر اذیتی؟! میبینی نعمت سلامتی رو بهت دادم؟ حواست هست؟!
چند وقت یکی از منبریهای معروف میگفت روایت داریم مومنهای آخرالزمان خیلی ناشکرن!
بیاین ما ناشکری نکنیم.
خدایا ما ناشکر نیستیم. فقط انقدر غرق رومزگیهامون میشیم که یادمون میره چهقدر همهچیز قشنگه!
آ خدا ما بهخاطر همه نعمتهایی که برامون عادی شده و ساده از کنارش میگذریم و برای بقیه آرزوعه شکرت. برای تک تک نعمتهایی که بهمون دادی و نمیفهمیم شکرت.
صلیالله علیک یا اباعبدالله
صلیالله علیک یا اباعبدالله
صلیالله علیک یا اباعبدالله
دیروز برای یک کاری، زنگ زده بودم به یکی از نزدیکانم. باهاش حرف زدم، شوخی کردم و اونم پا به پام شوخی کرد و جوابمو واقعا با خوشاخلاقی و مهربونی داد.
شب مامانم زنگ زد گفت میدونی فلانی (همسر همون بندهخدایی که بهش زنگ زدم) تصادف کرده و تو بیمارستانه؟
یه لحظه شوکه شدم! گفتم نه! راست میگی؟! گفت آره. انگار همون موقعی که بهش زنگ زدم و کارم رو راه انداخته هم، بیمارستان بوده!
بعدا بهش زنگ زدم و گفتم چرا همون موقع چیزی بهم نگفتی؟! گفت نمیخواستم ناراحتت کنم و...
یه لحظه برگشتم به خودم نگاه کردم تو تحمل چنین امتحانی!
شاید اگه من بودم همون لحظه اول میزدم زیر گریه که آره شوهرم تصادف کرده، یا همه عالم و آدم رو خبر میکردم و...!
شایدم حداقل یه صدای محزون و جدی به خودم میگرفتم و تلفن رو جواب میدادم و تو دلمم با خودم میگفتم تو دیگه چی میگی این وسط!
نمیدونم! اما این کار قشنگی که انجام داد، یهو منو به خودم آورد!
فکر میکنم این کارش، نمونه مجسم صبر در برابر مصیبته.
اینکه قطعا سختشه که همسرش الان رو تخت بیمارستانه ولی به خودش مسلطه، حال دیگران رو بد نمیکنه!
اینا خیلی ارزشمنده!
اصلا همین نمونه خوشاخلاقیه که تو دینمون میگه رزق و روزی رو زیاد میکنه!
کاش بتونیم این مدلی زندگی کنیم.
کاش خدا ظرفیتمون رو زیاد کنه!
این شبا، شبای خواستن همین حاجتهاست. بیاید برای همدیگه بخوایم.
میشه برای مریض ما هم یه حمد شفا بخونید؟🥺
امروز عمل داره. دعا کنید عملش راحت باشه و زودتر خوب شه
نشستهام وسط تاریخ؛ وسط معركه. جزء به جزء همه چیز توی ذهنم مرور میشود. چه روزهایی که به خود ندیده است اینجا. چه اتفاقاتی که در همین یک گله جا نیفتاده است. سیاه و سفید و زرد و سرخ، همه رنگ و خون و نژادی اینجا آدم هست. ما همه رنگیها ندیده عاشقت شدیم و هرچه گفتی گفتیم چشم. ندیده عاشق شدن هنر است یاران و اصحاب عام شما که عاشقت شدند، چارهای نداشتند جز عاشق شدن که حسن خلق مطلقی. آنها گلی به جمالشان؛ ولی ما را به نظرم باید وی آی پی حواستان بهمان باشد.
یا محمد! تو با پیرمردهای نودساله چادی، گینهای، توباگویی چه کردهای که بعد از ساعتها کشتی نوردی به زیارتت آمدهاند و این چنین عاشقانه دورت میگردند؟
#خال_سیاه_عربی
#حامد_عسکری
*عرق کهنهی شیراز* مرا مست نکرد
*چایی روضهی ارباب* زمینگیرم کرد!
پ.ن: ۱۵ اردیبهشت؛ روز شیراز!
میدانی رفیق؟ دین محمد ما یک ابر پروژه فرهنگی بود. کارهای بزرگ فرهنگی پول میخواهد. کار فرهنگی دیر بازده است. طول میکشد تا بفهمند دختر نباید چال کنند. طول میکشد تا بفهمند جنگ و خونریزی بس است طول میکشد جامعه بفهمد بلال و اشراف قریش برابرند.
جامعه نمی فهمید؛ ولی خدیجه خاتون فهمید. به قول امروزیها شد اسپانسر محمد .نه برای دیده شدن نه برای تبلیغات، نه برای پولشویی و نه برای فرار از مالیات نه اینکه لوگوی من و برند تجاریام بالای سرکار باشد، نه اینکه "فلانی پسر حاج آقا فلانی است. هواشو داشته باش."
خدیجه اسپانسر محمد شد چون میدانست کار دست کاردان است. اظهار نظر و سلیقه نکرد در ازایش چیزی نخواست، حرفی نزد. کار و کندهای پیش پای کارگردانش نگذاشت پول را گذاشت و مهمتر از پول دل را گذاشت و هیچ نخواست و شد همان که خواندید و خواهید خواند.
من بمیرم برای خانمی که وقتی آمد توی خانه محمد کاروان کاروان مال التجاره داشت و روزی که در شعب ابی طالب محمد، پلکهایش را بست یک بشقاب خرما نبود برای ترحیمش بین مؤمنان خیرات کنند. تاریخ نوشته؛ ولی من خجالت میکشم بنویسم کفن برای خانم پیدا نمیشد و از آسمان کفن آوردند و آه از بیکفنی. بگذریم رفیق.
#خال_سیاه_عربی
#حامد_عسکری
@Zamire_moshtarak
#خال_سیاه_عربی تموم شد و چشمام قلبی و اشکیه با همه
امسال هر کسی داره میره حج واقعا غبطه میخورم و بهش...
کاش خدا قسمتمون بکنه..
کاش
کاش