6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✋🏻 #هر_صبح_یک_سلام
🌷 روزت را زیبا کن!
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
✳️ خون شهدای كربلا؛ منشأ ظهور حضرت مهدی (عج)
🔻 نگاه كن به واقعیترين صحنهٔ تاريخ يعنی به مهدی موعود (عج) و بگو: «اَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتولِ بِكَرْبَلا» يعنی؛ كجاست آن كس كه انتقام خونهای ريخته شده در كربلا را خواهد گرفت. اين يك اعتقاد بزرگ توحيدی است كه خون شهدای كربلا منشأ ظهور حضرت مهدی (عج) میشود و آن حضرت انتقام آن خونها را از فرهنگی كه به قتل حسين و اصحاب او مبادرت ورزيد میگيرد. اگر نتوانيم اين نكته را بهخوبی در عقيدهٔ خود جای دهيم، يا خدا را نمیشناسيم يا امام حسين (ع) را، يا حضرت حجت (عج) را.
🔸 امام حسين (ع) خوب میداند اين خونی كه در كربلا بر زمين ريخت، در ثمرهٔ نهايی تاريخی خود غوغا میكند؛ حسين (ع) قدر خودش را میداند و به همين جهت خونها را به آسمان میپاشيد و راوی میگويد: به خدا قسم يك قطره از آن خونهايی كه به آسمان پاشيد به زمين برنگشت، يعنی اين خونها، زمينی نيست كه پس از مدتی فراموش شود، بلكه منشأ تحولی بزرگ خواهد شد و زمينهٔ ظهور حجت خدا را فراهم میكند و لذا بر اساس همين عقيده میگويی: كجاست آن گوهر نتيجهٔ كار همهٔ انبيا و اوليا كه عملاً خونهای شهدای كربلا را به ثمر خواهد رسانيد؟
👤 #استاد_اصغر_طاهرزاده
📚 از کتاب «فلسفهٔ حضور تاریخی حضرت حجت (عج)»
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
🔴سهسالی که تولیت حرم بود، اگر از او میپرسیدی کدام منطقهی مشهد منزل دارید، میگفت: «باب الجواد، سرای ایران.» مسئولین بارها با اصرار خواستند تا برای ایشان خانهی مناسبی رهن کنند؛ اما هیچ جوره حریفش نشدند. ساکن یکی از سوئیتهای طبقه ششم ساختمانی اداری که متعلق به آستان بود، شد. به قدر چهارتا ساک هم از منزل تهران وسایل ضروری آورد تا آخر شبها که کارش توی آستان تمام میشود و میرود خانه، امکانات مختصری باشد.
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
🔴روزنامه اطلاعات ، یکشنبه ۵ مرداد ۱۳۵۹ : شاه خونخوار پس از سالها جنایت و آدمکشی سرانجام در آوارگی و اوج ذلت ، جهان را از لوث خود پاک کرد
📅پنج مرداد ۱۳۵۹ سالمرگ محمد رضا پهلوی
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
🔴روایت کمتر دیدهشده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات/ بهمناسبت پنجم مرداد؛ سالروز عملیات مرصاد
♦️منافقین میخواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلامآباد تا کرمانشاه با هر وسیلهای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند.
♦️ساعت ۵ صبح رفتیم. همهی خلبانها در پناهگاه آماده بودند. توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحلهای هست. دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همینجور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همینطور از روی جاده میرفتیم، نگاه میکردیم، مردم سرگردان را میدیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنهی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشتهاند «گردنهی مرصاد».
♦️یکدفعه نگاه کردم، مقابل آنور خاکریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همینجور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار میآورند تا از این خاکریز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را میزنند. به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. میتوانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: اینها را میبینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبانهای دو تا کبریها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یکدفعه دادوبیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودیاند. چیچی بزنیم اینها رو؟!
♦️خوب اینها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودیها بودند و من هرچه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشستهایم و ما هم پیاده شدیم و من هم بهخاطر اینکه درجههایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چهجوری به اینها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجهام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من میترسم؛ من اگر بزنم، اینها خودیاند، ما را میبرند دادگاه انقلاب.
♦️حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث میکنیم راجع به اینکه میخواهیم بزنیم آنها را، منافقین سر لولهی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که اینها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودیها را؟ اینها بچهی کرمانشاه بودند، با لهجهی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را میرسیم. سوار هلیکوپتر شدند و رفتند.
♦️اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلولهها که داخل بود، مثل آتشفشان میرفت بالا. بعد هم اینها را هرچه میزدند، از این طرف، جایشان سبز میشدند، باز میآمدند.
بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند.
♦️بعضی از آنها فراری میشدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار میکشیدیم، نمیآمدند. میرفتیم دنبال آنها، میدیدیم مردهاند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی اینها، دخترها مثلاً فرماندهی میکردند. از بیسیمها شنیده میشد: زری، زری! من بهگوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آنها خراب بود.
♦️بههرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیهی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیهی شریفه میفرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست شما عذاب میکنم و دلهای مؤمن را شفا میدهم و به شما پیروزی میدهم.» و نقطهی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.»
📚رمز عبور، ۱، صفحهی ۱۱۳
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
سالگرد عملیات مرصاد
🔰 رؤیایی که در باتلاق مرصاد به کابوس بدل شد
🔸... براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید... کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حد توان و اِشِل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند...
🔻این جملات بخشی از سخنرانی مسعود رجوی (سرکرده منافقین) در ۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ و در جمع نیروهای این گروهک تروریستی در سالن اجتماعات پایگاه موسوم به اشرف است که در آن، آغاز «عملیات فروغ جاویدان» و «فتح تهران» را اعلام نمود.
🔸كمتر از یك ماه قبل از این، «مروین دایملی»، نماینده كنگره آمریكا در روز ۲۷ ژوئن ۱۹۸۸میلادی/ ۶ تیر ۱۳۶۷ در تظاهراتی كه منافقین در واشنگتن برپا نموده بودند، طی سخنانی كه از یك شبكه تلویزیونی آمریكا پخش میشد، اظهار داشت:
🔻«نباید دست از تلاش كشید، مطمئن باشید كه با كمی صبر و تلاش بیشتر به زودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت.»
🔸ستون نظامی منافقین در ساعت ۱۵/۳۰ روز دوشنبه سوم مرداد ماه سال ۱۳۶۷ با حمایت کامل ارتش صدام و با عبور از مرز در محور سرپل ذهاب، حمله خود را از گردنه پاتاق به سوی کرند آغاز کرد. در این شرایط ارتش بعث با توپخانه این گردنه را هدف قرار داد و از طرف دیگر هواپیماهای عراقی منطقة شمال گردنه موسوم به «ریجاب» و چند روستای پرجمعیت آن حوالی را بمباران شیمیایی نمودند، که عدة زیادی شهید و مصدوم بر جای گذاشت.
🔸پس از ورود نیروهای منافقین به کرند و اسلامآباد، درگیری تا چند ساعت در شهر ادامه داشت و شماری از نیروهای مردمی و سپاه با آنان درگیر شدند، اما تلاش آنها به دلیل نداشتن آمادگی بیثمر بود و شهر به اشغال درآمد. منافقین در اسلام آباد به کسی رحم نکردند و هر فردی که ته چهره بسیجی داشت را به رگبار گلوله بستند. حتی در بیمارستان امام خمینی اسلام آباد و در فجیعترین جنایت، مجروحان را از روی تخت به محوطه بیمارستان برده و همه آنها را به رگبار گلوله بستند.
🔸سلاحها و ادوات نظامی ارتش به اصطلاح آزادیبخش عمدا از روی جاده حرکت میکردند تا اتومبیلهای مردم را کنار زده و آنها را دچار هراس نمایند.
🔸با طلوع خورشید چهارشنبه پنجم مرداد ۱۳۶۷ عملیات «مرصاد» به فرماندهی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی با رمز مبارک یا علی ابن ابیطالب(علیهالسلام) و به منظور مقابله با منافقین در منطقه اسلام آباد و کرند، در غرب استان کرمانشاه آغاز شد.
🔸نیروهای سپاه و ارتش و بسیج مردمی باز هم به سوی میادین نبرد سرازیر شدند، گویی در سالهای ابتدائی دفاع مقدس به سر میبردیم، انگار نه انگار که هشت سال جنگ را پشتسر گذاشته بودند، همه باانگیزه و تازهنفس به منطقه عملیاتی مرصاد رسیده بودند و سرانجام روز ۶ مرداد و پس از دو روز درگیری عده بسیاری از نیروهای منافقین که در محاصره گرفتار شده بودند، به هلاکت رسیده و بقیه پا به فرار گذاشته یا در روستاهای اطراف مخفی شده که با اقدامات بعدی، تمامی آنها دستگیر و به مقامات قانونی تحویل داده شدند.
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
9.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 به خدا توکل کن، ولش کن!!!
یک تلقی رایج و وارونه از توکل
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
🟢 چرا بعضی وقتها بدون هیچ دلیلی حس میکنیم حالمان خوب است؟
🔹 «بعضی وقتها انسان میبیند یک حال خوشی دارد؛ حالت نورانی دارد! نمیداند علتش چیست. هر چه فکر میکند، هیچ علتی پیدا نمیکند نه کار خاصی کرده، نه نماز خاصی خوانده؛ هیچ کاری نکرده است!
🔺 نمیداند در کوچهای، جایی، رد میشده و فقط گذرا ، حضرت (عج) از کنارش رد شده است.این نورانیّت و حال خوش، به همین جهت در این شخص ایجاد شده است»
📚 به نقل از مرحوم آیت الله بهجت(ره)
برشی از کتاب «حضرت حجت(ع)
#امام_زمان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
💢پنج مرداد و فروغ جاویدان
ما آن را به نام عملیات مرصاد می شناسیم اما #مسعود_رجوی این عملیات وطن فروشانه را #فروغ_جاویدان نام گذاری کرده بود.
سال ۱۳۶۴ مسعود رجوی به عراق رفت و در بدو ورود مورد استقبال معاون رئیس جمهور این کشور قرار گرفت، کشوری که با ایران در حال جنگ بود.
رجوی در خیانتی بزرگ که حتی #بنی_صدر هم به او معترض میشود (همین ایام دختر بنی صدر از رجوی طلاق گرفت) ارتش آزادی بخش ملی را تشکیل داد تا کنار بعثی ها با هموطنان خود بجنگد. جاسوسی، شنود بیسیم ها، درز اطلاعات و اخبار عملیات ها، بازجویی و جذب اسیران ایرانی، ترور هزاران بیگناه در داخل کشور از جمله اقدامات مسعود و سازمانی بود که شعارش آزادی خلق بود.
اوج این خیانت در پنجم مرداد ۱۳۶۷ رخ داد و آرزوی مسعود فتح تهران بود در حرفها و وعده هایش به #صدام_حسین مطرح میکرد که وارد هر شهری که بشویم مردم خود به استقبال آنها خواهند آمد.
درگیری جدی در منطقه اسلامآباد غرب و کرند غرب در استان کرمانشاه، آغاز شد. رمز عملیات "یاعلی" و فرمانده آن #صیاد_شیرازی بود.
او و رزمندگان رشادتهای زیادی بخرج دادند تا اهالی روستاها و شهرها را از شر وجود خونخواران رجوی نجات دهند.
#صیاد درسی به آنها داد که در تاریخ ماند. آنچنان بغضی از صیاد داشتند که در نهایت صیاد را #ترور کردند.
بعد از عملیات فروغ جاویدان، مسعود چندین سخنرانی ایدئولوژیک با نظریات جدید داشت که علت شکست در این عملیات را تعلقات جنسی و عاطفی دانست و مساله "ازدواج ایدئولوژک" را مطرح کرد.
هنگام و بعد از این عملیات، زندانهایی که اعضای مجاهدین(منافقین) در آن زندانی بودند شلوغ شد اخباری به آنها رسیده که رجوی در حال پیشروی است. و ماجرا جدیدی رخ داد. شاید در فرصتی دیگر به این مساله بپردازیم.
#علیرضا_زادبر
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
همسران مسعود و شوهری که زنش را هدیه داد!
.
مسعود رجوی همسر اولش اشرف بود، پادگانی که صدام بعثی در اختیار مسعود قرار داده بود را به یاد همسر اولش پادگان اشرف نامید. همسر دوم مسعود فیروزه بود، دختر ابولحسن بنی صدر، پس از پیوستن مسعود به صدام برای جنگیدن با ایران، دختر بنی صدر از مسعود طلاق گرفت و در فرانسه ماند. اما اصل داستان در ازدواج سوم است. مریم قجر عضدانلو، سال ۱۳۵۸ با ابریشمچی(همین فردی که در ویدئو مسعود را به آغوش کشیده است) ازدواج کرد، از افراد رده بالای سازمان، به ناگاه در سال ۱۳۶۴ مریم قجر عضدانلو که تا همین ساعتی پیش همسر ابریشمچی بود، از او جدا و به عقد مسعود درآمد!!!! مریم از آن زمان شد، مریم رجوی، دستور فرمان آتش در عملیات مرصاد را داد و سال ۱۳۷۲ مسعود او را بعنوان رئیس جمهور ایران معرفی کرد.
این ویدئو، روز جشن طلاقِ مریم از ابریشمچی و همزمان ازدواج با مسعود است! ابریشمچی پایین نشسته بود، هنگام دادن هدیه بالا میرود و پس از هدیه دادن همسرش به مسعود، این چنین او را به آغوش میکشد!
.
.
پس از شکست رجوی و سازمانش در عملیات "فروغ جاویدان" که با حمایت صدام بعثی شکل گرفت، عملیاتی که سازمانِ رجوی از ارتش و صیاد شیرازی متحمل شکست سنگینی شد؛ رجوی در جمع یاران سخنرانی دارد که در آن علت شکست را توضیح میدهد. مسعود می گوید: علت شکست شما از جمهوری اسلامی در عملیات تعلق خاطر بود، آنگاه که دستان بر روی ماشه بود بجای اندیشیدن به آزادی خلق، بفکر زن و فرزند و تعلقات خاطرتان بودید! مسعود انقلاب ایدئولوژیک و از بین رفتن این روابط را اعلام می کند. بعدتر در آدابی ایجاد کردند به نام "غسل هفتگی" بدین شکل که اعضای سازمان در مقابل هسته های رهبران میانی سازمان افکار جنسی طول هفته را با صدای بلند بیان می کردند و رهبران سازمان افکار آنان را غسل و پاک می کردند!
.
امروز این سازمان، با این گذشته توسط دولت آمریکا بعنوان جانشین جمهوری اسلامی معرفی میشود و وزیرخارجه سابق آمریکا در کنفرانس آنان سخنرانی می کند! عجیب تر اینکه امروز این سازمان در فضای مجازی و حقیقی شعار حقوق زن سر میدهد و میدانداری می کند.
#علیرضا_زادبر
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby